صحبت های علی مرتضی، از فعالین رسانه ای حزب الله لبنان
هیچ کشور و ارتش و سازمانی نیست که بتواند شرایط حزب الله را تحمل کند. شرایطی که پیش از حمله زمینی برایش پیش آمد: وسایل ارتباطی اش را منفجر کردند، رهبری، رییس ستاد، و فرماندهان کشته شدند. ساختار سازمانی فرو ریخت. هر ارتشی در جهان، فرو میپاشید. اسراییل توقع داشت حزب الله از هم فرو پاشد برای همین حمله زمینی را آغاز کرد. فکر میکرد پس از این اتفاقات و ترور دبیرکل، نیروها فرار می کنند.
علیرغم تمام این ضربات پیاپی که ادامه دارد، هفت روز است تلاش برای ورود زمینی شکست خورده و هرجا وارد می شوند کشته و زخمی میدهند و فرار میکنند. مناطق مرزی در این یکسال بطور مداوم زیر آتش بوده، کفرکلا به تنهایی 600 بار بمباران شده است.
فکر کردند با زدن سر، بدن هم میمیرد. ما فرزندان امامی هستیم که سرش قطع شد اما زنده ماند (جاودانه شد) و با ما زنده است. روح سید حسن همراه مبارزان است و در میدانها میجنگد. جایی که هفت روز است یک تپه در چند صد متری مرز را نتوانستند اشغال کنند.
حزب الله در حال خستگی در کردن و بازیابی است، هیچ کشور و ارتشی در جهان نمیتواند آنچه بر سر حزب الله آمد تحمل کند. در حال التیام زخمهای سرشار خود است. با این حال هنوز در حال دفاع است و بر زمین نیفتاده. بعد چه؟ در مرحله بعد بلند میشود و حمله میکند. باید وقت بدهیم تا بر حسب شرایط میدانی حرکت کند.
این اولین بار است که مردم در جنگی هستند که سید حسن نصرالله در آن نیست. همیشه وقتی از فشار و حملات رسانهای و نظامی خسته میشدیم و نزدیک بود زمین بیفتیم مردی با یک سخن میتوانست به ما بفهماند که هیچ کس قادر نیست ما را از میان بردارد. حالا او رفته است. چه کنیم؟ فروریزیم و شکست بخوریم؟ هیچ کس با سید حسن ارتباط نزدیک نداشت. اما الان روح او همه جا هست، همانطور که همراه با مبارزان است و نمیگذارد بترسند و فرار کنند، با شما هم هست که آوارگی و مشکلات را تحمل کنید. او کنار ما ایستاده. قبول نمیکند آنطور که بخواهند با ما رفتار شود، اینکه بگویند «کشتی میآوریم و شما را به جای دیگر تبعید میکنیم، رییس جمهوری با خواست خودمان انتخاب میکنیم، دوره شما تمام شده است»، همان حرفهای سال 2006. اما در نهایت به پای ما افتادند و آتش بس مطالبه میکردند. همین هم خواهد شد. باید پشت مقاومت باشیم، که در حال خستگی در کردن و بازیابی است.
این ما نیستیم که میجنگیم. خداست و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که جبهه را راهبری میکند.
#لبنان
#مقاومت
#شهید_سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/hamim1377
هدایت شده از احرار | هیأت و جهانیاندیشی
#همدرد_لبنانیم
🏴 با اعلام حکم جهاد از طرف رهبرمعظمانقلاب برای کمک با امکانات به حزبالله لبنان، بنیادخیریهجامعهایمانیمشعر پس از یک سال حضور کنار مردم فلسطین، اعلام میکند که در کنار حزبالله قهرمان و مردم حماسهساز لبنان ایستاده است.
پویش ملی جمعآوری کمک برای مردم مظلوم و مقتدر لبنان
💳واریز کمک:
5041721113532130بنیادخیریهجامعهایمانیمشعر (روی عدد ضربه بزنید کپی میشود ☝️) ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حسابهای حقوقی محدودیت در تعداد واریزهای روزانه دارد، از هر برنامه دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت. #مقاومت | #لبنان | #متضامن_مع_لبنان 💠 احرار | هیأت و جهانیاندیشی ✅ @ahrar1542
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*هواپیمای رئیس مجلس ایران -در حالیکه خودش هدایت هواپیما را در اختیار داشت-، در فرودگاه بینالمللی بیروت به زمین نشست.*
شما نمیدانید این تیتر با قلب و روح طرفداران ایران (و البته با دشمنانش) چه میکند؟ درود بر تو حاج باقر
#لبنان
#قاليباف
#مقاومت
https://eitaa.com/hamim1377
«حاجباقرِ» ایستاده میان آوارهای ساختمانی ضاحیه که بیترس از بمبارانهای چندتنی صهیونها و ویز ویز دائمی پهپادها در بیروت قدم میزند، همان «حاجباقرِ» جوان ایستاده روی خاکریزهای لشکر نصر است که بیواهمه از آتش سنگین توپخانه عراق فریاد میزد که نترسید! همانقدر جهادی، جگردار، وقتشناس و سرباز. بله، همه به عنوان شهروندان ایرانی، این حق قانونی را دارند که به مشی انتخاباتی یا سیاسی «دکتر قالیباف» نقد کنند یا با او رقابت کنند؛ اما برای جهاد شجاعانه و بهموقع «حاج باقر» که قوّت قلب مجاهدان مقاومت شده، همه باید ایستاده کلاه از سر بردارند. او امروز ایرانِ راستقامت، بر آوارهای ضاحیه بود.
✍ مهدی مولایی
#ضاحیه
#لبنان
#قالیباف
https://eitaa.com/hamim1377
یک شهادت عاشقانه!
🔹 *حسین کرباسی (پدر شهیده معصومه کرباسی) :* شهادت دخترم و همسرش، شنبه ده صبح اتفاق افتاد، اما من ساعت هشت و نیم شب متوجه شدم. قطعا همچون یک پدر، غمگین و بدحال شدم، اما به دعای دخترم فکر کردم که همیشه دوست داشت به شهادت برسد. معصومه متولد ۱۳۵۹ بود و پس از ازدواجش یعنی سال ۱۳۸۲ به لبنان رفت؛ چرا که همسرش رضا عواضه، اصالتا لبنانی بود. در همه این سالها در لبنان زندگی میکرد اما به ایران هم رفتوآمد داشت. طبعاً بهخاطر عواطف پدرانهام بارها از معصومه خواسته بودم به دلیل گسترده بودن حملات، به ایران برگردد اما او میگفت مگر خون من رنگینتر از بقیه مردم ضاحیه است؛ باید در کنار همسرم بمانم، حتی حاضر نشد که فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون معتقد بودند که خانوادگی باید در کنار مردم لبنان بمانند. دخترم ابتدای ورودشان به لبنان، مشغول به فعالیت بود. اما بعد از مدتی که صاحب فرزند شد، در کنار آنها بود و کمتر کار میکرد. البته فعالیتهای فرهنگی داشت اما معتقد بود که تربیت فرزندانشان مهمتر است. پنج فرزند دارد، مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچکترین آنها دو ساله است. هم دخترم و هم همسر ایشان شهیدپرور بودند و در کلام و عمل دوست داشتند که شهید شوند و فرزندانی از این تبار پرورش بدهند. همیشه میگفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. هنگامی که سیدحسن نصرالله شهید شدند، بسیار ناراحت بودند، اما محکم و شجاعانه با این موضوع برخورد میکردند. در کل سه ویژگی اخلاقی پررنگ داشت. بهشدت مردمدوست، اهل معاشرت و مراوده بود. نهتنها با خانواده بلکه با دوست، آشنا و مردم، عادی صحبت میکرد و تعامل داشت.
نکته دوم اینکه بسیار اهل مطالعه بود و درباره کتاب با من مشورت میکرد. بدون اغراق از ابتدای سال ۱۴٠۲ تا الان ۳٠ کتاب خواند که آخرین آن درباره شهید حسن طهرانیمقدم بود که نشد درباره آن صحبت کنیم و فکر کنم ناتمام ماند. تربیت فرزند هم برایش مهم بود و میخواست آنها با روحیه مقاومت، شجاعت و شهادت رشد پیدا کنند. و به همینخاطر هم فرزندانشان را به ایران برنگرداندند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دختر من آنقدر بزرگ بود که رژیم منحوس صهیونیستی نتوانست او را تاب بیاورد و با حمله پهپادی او را به شهادت رساند؛ درحالیکه با همسرش دست در دست هم داشتند. او عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه به شهادت رسید. من ۳ بار یتیم شدم، یکبار وقتی پدرم فوت کرد، یکبار دختر ارشدم وقتی برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی به شهادت رسید، اما خوشحالم در راهی که میخواست قدم گذاشت و به خواستهاش رسید.
🔹 *زهرا کرباسی (خواهر شهیده معصومه کرباسی) :* خواهرم ذاتا شجاع بود، از همان بچگی. اصلا هر کار خطرناک یا خارج از قاعدهای که میخواستیم انجام دهیم او بود که به ما دل و جرأت میداد. این شجاعت با او رشد کرد و هر قدر سنش بالا رفت، با او بزرگ شد. در این سالها که در لبنان زندگی میکرد، بیشتر روی خودش کار کرده بود و فرزندانش را هم به سبک خودش تربیت کرده بود، آنقدر که این بچهها با پیکر مادرشان بدون واهمهای از فرودگاه بیروت در ضاحیه تا تهران آمدهاند و ذرهای بهانهگیری یا گریه نکردهاند. از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سیدحسن نصرالله، بارها از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار میگفت که نمیتواند همسرش، آقا رضا را رها کند و به ایران بیاید. میگفت من اصلا نگران خودم نیستم و بیشتر ناراحت شما هستم که نگران من هستید. روز شهادت سیدحسن نصرالله با او تماس داشتم. میگفت خوش به حالش، او الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او میگفتیم پس پنج فرزندت چی؟ میگفت من آنها را به امام زمان(عج) سپردهام و از آنها خیالم راحت است. الان که بچهها آمدهاند ایران، میبینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچهها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود.
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از گفتگو با *خانواده شهیده معصومه کرباسی* در *روزنامه همشهری*
📎لینک مطلب:
https://B2n.ir/j59839
#جبهه_مقاومت
#معصومه_کرباسی
#لبنان
https://eitaa.com/hamim1377
سلام
هفته ی پیش تعدادی از رفقا سوریه و لبنان بودند. دو نکته ی مهم از این سفر گفتند که به نظرم حتما مدنظر داشته باشیم:
اول اینکه الان امکان ارسال هیچ اقلامی نیست. پتو و لباس و مواد غذایی و دارو و ...را نمیشود ارسال کرد. راه نیست. هرچه رفته را زده اند و میزنند. شاید بعد از جنگ بشود ارسال کرد. غذا پختن و موکب زدن و توالت ساختن الان اصلا معنا ندارد.
دوم فقط بحث رساندن پول مطرح است. بهترین کمک، بحث مالی است. دلار و یورو و... بهترین کمک الان فقط مساعدت نقدی است.
همین!
#لبنان
#غزه
#حمایت_مالی
https://eitaa.com/hamim1377
به لبنانی ها به مردم غزه میگویم
ما از گرمای خانه هایمان خجالت میکشیم
از آب خوردنمان
از شکمهای سیرمان
از زنده بودنمان بعد سید
از این زندگی که بخواهد اینجور بگذرد...
در گوشه ای از دنیا شیعیان واقعی دسته دسته شهید باشند اهل و فرزندانشان آواره بعد ما همینجور زنده باشیم و نگاه کنیم اگر تمام داراییمان را برای این معرکه بفرستیم ذرهای از احساس شرمندگی ما کم نخواهد شد...
#شرمندگی
#لبنان
#غزه
https://eitaa.com/hamim1377
الحمدلله
خدایا هزاران بار شکرت
به خاطر مردم لبنان
بازگشت به خونه چه خوبه🙏
#لبنان
#ضاحیه
https://eitaa.com/hamim1377
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید محمدمهدی فرزند سید حسن نصرالله در برابر ویرانههای خانهشان در حارة حریک ایستاده و خدا را شکر میکند که خانواده نصرالله با خون پاک و آواره شدن از خانه، با ملت مقاوم و شجاع و فداکار همراهی کرده است.
#لبنان
#شهید_سید_حسن_نصرالله
https://eitaa.com/hamim1377
خاک بر سری تا کجا؟ ذلت تا کِی ؟
هواپیمای ایران را از ترس اسرائیل یا به توصیه ی اسرائیل نمیگذارند از تهران به بیروت بپرد؛ حالا یا برای خوش رقصی جلوی آمریکا و رژیم و یا به خاطر اینکه ایرانی ها به تشییع سید نرسند.
آن وقت همزمان با همین اتفاق؛ اسرائیل با پهپاد خودرویی را در جنوب لبنان میزند!!
ببین دولت لبنان به چه ذلت و خاک برسری ای افتاده؟
#لبنان
https://eitaa.com/hamim1377
زنده کُنِ مُرده ها
امروز که روز تشییع سیدحسن و سید هاشم است و فضاهایی که غالبا ما دنبال میکنیم؛ پُر است از عکس و نماهنگ و مطلب در این باره؛ چه حرفی و چه درسی برای من و شما راهگشاست؟ من وقتی صادقانه در خودم نگاه کردم به این نتیجه رسیدم که:
امروز سید دفن میشود و من به زندگی ادامه میدهم و ادامه میدهم و ادامه میدهم و...
یعنی میدانم که این حادثه و این اتفاق از سرِ من خواهد گذشت و من با کمی تاثر یا هیجان یا حتی شوق، ساعاتی را سپری خواهم کرد و بعد همانم که بودم و همانم که هستم! همه این هم به خاطر آن رسوباتِ غلیظِ زندگی و روزمرگیها یی است که سالها ست به آن مبتلا هستم.
کاش برای همه و مخصوصا شیفتگان سید و عاشقان شهادت و مقاومت، روز تشییع سید، مبدأ حرکت و رشد و پوست اندازی باشد. میشود. اگر کسی قلبا بخواهد میشود. هرچند من از خودم ناامیدم ولی چه روزِ بزرگی است امروز برای آدمِ دیگری شدن. تشییع شهدا، زنده کُنِ مُرده هاست...
#تشییع_شهدا
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#شهید_صفی_الدین
#لبنان
https://eitaa.com/hamim1377
راجع به سنگ مزار سید
گاهی سرعتِ بیعجلهی زمین، از تندبادِ آسمان هم پیشی میگیرد.
از همان لحظهای که قدم به بیروت گذاشتیم، حجم عظیم پروژه نفسهایمان را بند آورد. جرثقیلها، داربستهای گسترده و تیمهایی که بیوقفه در حرکت بودند.
با خودمان فکر کردیم: «تا روز مراسم تشییع، محال است این همه کار تمام شود!» اما عجیبتر از همه، آرامشِ غیرمنتظرهای بود که بر چهرهی افراد و مسئولان پروژه حکمفرما بود؛ گویی نه دغدغهای داشتند، نه عجلهای. حتی وقتی بخش هنریِ که به ما سپرده می شد را بررسی میکردند، انگار زمان برایشان مفهومی نداشت.
چند باری پیشنهاد دادیم جلسهی فوری بگذاریم و پیشرفت کار را نشان دهیم، اما تنها پاسخشان لبخندی بود همراه با این جمله: «شما از ما جلوترید… کمی صبر کنید!» که به شوخی گفتم: «عامو، شما شیرازیاید؟» همه خندیدند، اما زیر آن خندهها رازی نهفته بود که نمیفهمیدمش. تا اینکه به سمت مزار رفتم. آنچه دیدم، باورنکردنی بود: گویی دستانی نامرئی، تمام پازلهای ناتمام را سر جای خود چیده بود. بنر عظیم ۱۵۰ در ۸ متری که حتی چاپش در این شهر جنگزده، معجزهای بود، حالا بالای سازه ای ۱۶ متری، کاملا استوار خودنمایی می کرد.
سنگ مزار که طرحش را دو روز پیش فرستاده بودیم، دقیقاً همانجا بود، صیقلی و بینقص. حتی کوچکترین جزئیات به انجام رسیده بود. در شهری که هنوز ردپای جنگ را بر تن دارد، این سرعت و دقت شگفت انگیز بود.
پشت سر هم زمزمه کردم: «امداد غیبی… واقعاً امداد غیبی…» انگار بیروت در سکوت، رازی را فریاد میزد: گاهی سرعتِ بیعجلهی زمین، از تندبادِ آسمان هم پیشی میگیرد.
اینجا بیروت است؛ جایی که عشق به شهید، غیرممکنها را ممکن میکند!
✍ مسعود نجابتی
شنبه | ۴ اسفند ۱۴۰۳ |
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#بیروت
https://eitaa.com/hamim1377