🌴🌴لی لی حوضک عاشورایی
لی لی لی لی حوضک
بچه ها خواستند آب بخورن،
آدم بدا نذاشتن...
🌴🕯اولی امام حسین(ع) بود،
امام سومین بود،
بابابزرگ خوبش،
رسول آخرین بود،
با هفتاد و دو یارش سردار کربلا بود،
با اینکه خیلی خوب بود،
آدم بدا حرمتشو نگه نداشتن....
🌴🕯دومی عمو عباس بود،
به فکر بچه ها بود،
سقای کربلا بود،
تو دستش مَشک آب بود،
می خواست بره آب بیاره،
آدم بدا نذاشتن....
🌴🕯سومی بی بی رباب بود،
همسر امام حسین(ع) بود،
علی اصغرش بی تاب بود،
می خواست به بچه اش آب بده،
آدم بدا نذاشتن....
🌴🕯چهارمی عمه بود،
عمه اسمش زینب بود،
خواهر امام حسین(ع) بود،
صبور و تشنه لب بود،
همدم بچه ها بود،
آدم بدا حرمتشو نگه نداشتن....
🌴🕯پنجمی هم رقیه،
دختر امام حسینه،
باباش خیلی شجاعه،
با دشمنا می جنگه...
#قصه
#قصه_های_کربلا
📖داستان حضرت رقیه (س)
✍بچه ها! همه شما بارها و بارها داستانهای زیادی از عاشورا و شهادت امام حسین علیهالسلام شنیدید.
🌼 ببینم، تا حالا درباره کودکانی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدید و اونارو میشناسید.
یکی ازکودکان امام حسین علیهالسلام که در کربلا بود، رقیه نام داشت.
بچه ها! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین علیهالسلام بود که به همراه خانواده امام حسین علیهالسلام به کربلا اومده بود تا در کنار پدرو خویشانش باشه.
💕 اون پدرش امام حسین علیهالسلام رو خیلی خیلی دوست داشت و بالاخره هم درهمون سن کم، در سرزمین شام به شهادت رسید.
✨در واقعه کربلا دختر امام حسین (ع) رقیه (ع) سه سال داشت. امام حسین دختر سه ساله خود را خیلی دوست داشتند. رقیه کوچولو هم پدر را خیلی دوست داشت لحظه آخر که امام (ع) داشتند می رفتند به میدان جنگ رقیه (ع) را روی پای خود نشاندند و برسر و موی او دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او وداع کردند.😭
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسایی رو که زنده مونده بودن، اسیر کرد.
🍂میون این اسرا، یه دختر کوچولو هم دیده میشد. این دختر کوچولو رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زینب و اسرای دیگه به طرف شام میرفت.
🌾میبینید بچه ها، حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده.
🕸 اون دشمنا اون قدر بیرحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار میدادن.
🌀 پس همه دستهامون رو به آسمون بلند میکنیم و از خدا میخوایم که تمام دشمنای دین خدا واهل بیت نابود بشن. ان شاءالله.
🔰و اما ادامه قصه ....
دشمنا اسرا رو به شام بردن، توی خرابه های شام، صدای یه کودک به گوش میرسید. همه اونایی که در میون اسرا بودن، میدونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه.
🎗اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو میگرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود.
🌷 سلام ما به روح بلند او.🌷
🕊