در مواجهه با تاریخ، خصوصا تاریخ اسلام به اسم زنان که میرسم سراپا جستجو میشوم؛
که بود؟ در کجای تاریخ؟ برای چه کاری؟ سرنوشتاش چه شد؟ دامنه اثرگذاریاش چقدر بود؟
و هرچه میگردم چیز کمتری پیدا میکنم...
احتمالا برای تاریخنویسان گذشته، آیندهپژوهی معنایی نداشته و هیچ تصور نمیکردند روزگاری برسد که زنان گم شوند در پیچ و تاب زمان و بین مفاهیم و اعتباریات مدرن؛ و خیلی به آن گذشتهها نیاز پیدا کنند!
اولین بار سال ۸۱ در اعتکاف دانشجویی اسم *امداوود* را شنیدم، همان اندازه که در مقدمه اعمال ۱۵ رجب در مفاتیح آمده بود:
امّ داوود، لقب فاطمه، مادر رضاعی امامصادق علیهالسلام و زن حسن مثنّی است. زنی که فرزندش در اسارت استکبار و خشم و غیظ منصور دوانیقی گرفتار شد و او را دست به دامان دعا کرد.
روز و شب گریه میکرد، اما فرجی نمیرسید تا بالاخره به ملاقات امام صادق علیهالسلام در بستر بیماری رفت. انگار از غم خود هم گلایهای نمیکند تا حضرت صادق علیهالسلام خود احوال فرزندش را از او جویا میشود.
و حضرت دعایی به او یاد میدهد!
دعا یا معرفت، هرچه هست، دست او را میگیرند و بالا میبرند، خیلی بالا... سفره توحید برایش پهن میکنند!
همین!
و هیچ چیز دیگری دربارهی او در گزارشات تاریخی نیست.
با این حال قرنهاست شیعیان بر سر سفره دعایی که فاطمه تعلیم گرفت نشستهاند!
و من، که مینشینم و تخیّل میکنم که تربیت مادرانهی فاطمه، چطور بود که پسرش داوود، دستگاه کفر و ستم منصور را به لرزه درآورد؟ فاطمه خود چگونه بود که حضرت صادق اسم اعظم خدا را با این دعا به او تعلیم داد؟ چه نوری در وجود او و توسّلاتاش بود که حالا و در همهی این ۱۵ رجبها به دستِ کلماتی که به او تعلیم شد، مشمولِ عنایت و هدایتِ الله میشویم؟ دامان وجودش را چگونه در تاریخ گستراند که به برکت اضطرار مادرانهاش، هر سال بین ما زنان و مردانِ عهد کرده برای مبارزه با کفر و طاغوتهای درون و بیرون، ایمان و یقین پخش میکنند؟!؟
امّ داوود برای من یعنی *میشود زن بود و در سیر بین خود و الله به جایی رسید که در اضطراب مادرانهات کلید فتح زمین و آسمان را به تو بدهند و هر سال نیمه رجب داستان تو را برای مؤمنان زمزمه کنند.*
#هویت_زن
@nehzatezanan