لطفا خسته نشید و نشیم از دعا کردن.
چرا که فرمود: 👇👇
♦️"إِن يَمسَسكُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ ۚ وَتِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَيَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ.
🔹اگر به شما آسیب و جراحتی رسید، به آن جمعیّت دشمن نیز آسیب و جراحتی همانند آن وارد شد.
و ما این ایام (پیروزی و ناکامی) را در میان مردم میگردانیم؛ تا خداوند، افرادی را که ایمان آوردهاند، معلوم کند و از میان شما، گواهانی بگیرد....
وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۱﴾
و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۲﴾
آيا پنداشتيد كه داخل بهشت میشويد، در حالی که خداوند هنوز جهادگران و شكيبايان شما را معلوم نکرده است؟»
(آیات مبارکه ۱۴۰، ۱۴۱، ۱۴۲سوره آل عمران)
#هیام
بازنشر دوسال قبل:
آی مردم شما بگویید تکلیف من چیست؟
من نه علی بن مهزیارم و نه سیدبن طاووس! نه صدای زمزمهی مناجاتم چون زنبور در کندوهای عسل میپیچد و نه راه آسمان را بلدم. نه کفاش روشن ضمیرم و نه چشم برزخی دارم. نه مجاهد وسط میدان رزمم و نه یاری گر مظلوم!
تنها یک عبدِ دور افتادهی ره گم کردهی دل پاره ی گنهکارِ زمینی ام که دل در گرو یاری آسمانی دارم. تنها هدف زنده بودنم این است که دولتش را ببینم. اصلا حالیام نمیشود که آیا لیاقتش را دارم یانه؟ همراهش هستم یانه؟
نه! نه! از من با «منتظر واقعی بودن» حرف نزن.
آسمان و ریسمان نباف که چه کرده ای که لایق دیدن باشی؟
مگر «دل» لیاقت حالیاش میشود؟
بیا و تا صبح برایش بگو که:«حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است/کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد»
مگر حالیاش میشود؟ قلبِ من، هدفش را ساخته. اصلا این نباشد یک ثانیه نمیزند. محض رضای خدا بگویید اگر زودتر از موعد بروم چه؟ اگر نبینم و رخت ببندم چه؟ خسران عظمی برای من نه در برزخ است و نه قیامت. خسران من اینجاست. در نبودنم.
اگر...
نه!نه!من هنوز پرم از حرف ها و اقرارهایی که تن آدمی را به لرزه وا میدارد. آسمان که سهل است حتی زمین زیر پایم هم با شنیدش خواهد گریست. من پرم از انتظارهای تو خالی. پر از چشم انتظاری هایی پوچ و ناکامی های بزرگ.
چشم به راهی که شاید سواری را از انتهای شهر ببینم و خورشید را به اهتزازش درآورم.
حیرت کنید که من ته غروب را میبینم و دق نمیکنم. پرتو خورشید رامیبینم و نمیسوزم. و «او» را نمیبینم و همچنان زنده ام!!!
«من» دیگر زبانی و حلقومی و فکری برای گفتن و فریاد زدن و سنجیدن ندارد.«من» سکوت شده و سکوتش پر از حرف های ناگفته است.
رگ و مویرگ های «من» با رشتهی عصب هم میتوانند اسمش را قرمز و خونین بنویسند. اما درست همان ها از وسط مغز«من» میکُشند تمام رویاهایم را. رویاهای سر به فلک کشیده. همان ها پوزخندم میزنند از این هزار و اندی سال انتظاری که کشیده ام.
گفتن «خسته ام» کلیشه ای شده. سال ها گذشته، نوجوانیام رفت و جوانی ام را با خود برد.
اکنون دل پاره ام!
دل پارگان میفهمند چه میگویم.
آی مردم! شما بگویید تکلیف من چیست؟
نوشته:«شب نیمه شعبان ۱۴۴۳ برابر با ۲۷ اسفند ۱۴٠٠ هجری شمسی»
بازنشر: نیمه شعبان 1445هجری قمری برابر با 6 اسفند 1402
#هیام
@khoodneviss
علی
مرو از خانه، به فرياد جهان گوش مکن
فقط امشب فقط امشب به اذان گوش مکن
شب آخر، شب آخر، شب بی خوابی ها
سينه زن در پی او دسته مرغابی ها
از قدم های علی ارض و سما جا می ماند
قدم از شوق چنان زد که عصا جا میماند
با توام ای شب شيون شده بيهوده مکوش
او سراپا همه رفتن شده، بيهوده مکوش
بی شک اين لحظه کم از لحظه پيکارش نيست
دست و پاگير مشو، کوه جلودارش نيست
زودتر میرسد از واقعه حتی مولا
تا که بيدار کند قاتل خود را مولا
تا به کی ای شب تاريک زمين در خوابی
صبح برخاسته، بيدار شو ای اعرابی
عرش محراب شد از فُزت و ربّ الکعبه
کعبه بی تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
آه از مردم بیدرد، امان از دنيا
نعمتِ داشتنت را بستان از دنيا
میرود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
«حمیدرضا برقعی»
#هیام
@khoodneviss
دومین رئیس جمهور شهید...
استراحت که نداشت. اوقات فراغت هم همینطور.
پروندهی همه دستش بود ولی برای خوب نشان دادن خودش نخواست کسی را خراب کند.
اویی که لبخندش فقط به حرف های پشت سرش بود.
مطمئنم آسید ابراهیم همه را بخشیده. همهی تهمت ها، همهی برچسب هایی که سیاسیون بی اخلاق به او میزدند.
و او حتی یک بار به هیچ کدام برچسب نزد. پرونده کسی را رو نکرد. بگم بگم نکرد.
شاید باید میرفت. بله لیاقتش ماندن در این مقام دنیایی دنیا نبود. شاید اگر میبود حیف میشد.
و من نگران حیف شدن سید بودم همیشه. از همان روزی که او را از قوه قضاییه به سمت ریاست جمهوری دعوت کردند.
روزی که این منصب را پذیرفت.
و خدا نخواست سید، حیف شود.
و امام رضا نخواست آبرویش برود.
گفته بود همه را حوالهی امام رضا میکنم. همهی تهمت ها و بی اخلاقی ها را. امروز، روز کشیک اول حرم بوده.
و حالا سید ابراهیم در حرم است. پیش امامش.
امام رضا خوب او را پذیرفت. بغلش کرد. دست به سرش کشیده و انگار گفته که:«سید خسته نباشی! خوش آمدی فرزندم😭...»
#هیام
@khoodneviss
به هیچ عنوان موافق جناحی کردن و مصادره رییس جمهور عزیزمون نیستم. عده ای راه افتادن زنگ بزنن به صداوسیما که چه کاریه به اصلاحطلبا زنگ میزنید و ازشون میخواید درمورد این حادثه و شخصیت ها حرف بزنن.
بذارید اصلاحطلبا حرف بزنن از خوبی های اقای رییسی. بذارید اقرار کنن که اخلاقش چطوری بوده! بذارید اذعان کنن که شرمنده اخلاق و مرام و فراجناحی بودن اون شدن.
این حس همدلی و وحدت رو بذارید باقی بمونه.
خودش میگفت من نه اصلاحطلبم نه اصولگرا. من خادم مردمم😭
بذارید صداوسیما دونه دونه اینا رو بیاره و ازشون اقرار بگیره که چه عزیز والامقامی رو از دست دادیم.
این ضعف در جهان بینی و تحلیل هست که تصور کنید این حرف ها مجال معرفی شخصیت های انتخاباتیه.
مردم ما عاقل و فهمیده هستن و می فهمند چه کسی خدمت کرده و چه کسی خیانت!
بذارید شخصیت رییس جمهور عزیزمون منتخب همه باشه. قهرمان و اسطوره همون هایی باشه که بهش توهین کردن. بی احترامی کردن. تهمت بی سوادی و نابلدی بهش زدن.
تهمت پوپولیست بازی و ادا بازی بهش زدن.
بذارید زبان بلدهای دنیا از اخلاق و مرام و بزرگی و فعال و پرتلاش بودن وزیر خارجه ای بگن که شاید تو حرفاش تپق هم زده.
بذارید از تلاشش برای کودکان فلسطینی بگن.
بذارید اسطوره ای مثل حاج قاسم تو ذهن ها بمونه.
لطفا شهدای خدمت رو مصادره نکنید. 🙏
#هیام
@khoodneviss
از تواضعش اشکم چکید!
یکی از شب های قدر بود. همیشه شب های قدر، قبل ازغروب خودمان را به حرم میرساندیم که نماز را به جماعت بخوانیم. روزه مان را هم همان جا افطار میکردیم.
محمد طاها کوچکتر بود. بعد از نماز مشغول خوردن شامش شد. اما هنوز پدرش نیامده بود. جای پارک پیدا نکرده بود و برای نماز به «مسجد ملاحیدر» کنار باب الجواد رفته بود.
(مشهدی ها مسجد ملاحیدر را میشناسند.)
وقتی برگشت لبخندزنان گفت: «میدونی کی رو دیدم؟»
فکر کردم یکی از آشنایان را دیده! اما حدسم اشتباه بود. گفت:« سخنران امشب را»
سخنران آن شب تولیت حرم یعنی سید ابراهیم رئیسی بود.
گفتم:«کجا؟!»
_مسجد ملاحیدر!
_آها پس پشت سر اقای رئیسی نماز خوندی!
_نه!
با تعجب نگاش کردم.
گفت: «سلام علیک کرد و با منم دست داد و رفت صف پنجم یا ششم به امامت پسر آیت الله مروارید ایستاد به نماز!»
متحیر بودم. گفتم:« تولیت آستان قدس رفته مسجد ملاحیدر؟ تو حرمم نیومده که ملت پشت سرش نماز بخونن؟! بعد هم مثل یه طلبه ساده رفته صف پنجم ششم؟! مگه میشه؟»
همان جا بی اختیار اشکم چکید. با خودم گفتم تولیت قبل با کلی خدم و محافظ عبور میکردند.
خوب به یاد دارم. آن روزها حرم عوض شده بود. رنگ و بویش! نظم و انضباط و کارکردها. آن قدر مشخص بود که منِ زائر متوجهش میشدم. نوگرایی، تحول را به عینه به چشم میدیدم.
ابراهیم هرجا که پا میگذاشت، گلستان میشد.
حیف که چشم های ما را خاک و غبار و دلمان را زنگار گناه گرفته بود و چیزی نمیدیدیم.
#هیام
@khoodneviss
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت علی صدرنیا از سفر نیویورک شهید رئیسی 1401 و پیاده روی در آن شهر!
شجاعت و صلابت در اوج فتنه زن زندگی آزادی!
ببینید☝️
#هیام
@khoodneviss
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواهم تو بیایی برای ثبت نام!
نمیشود؟!
با همان چهره خستهی تازه از سفر برگشته، صبور و با لبخند آهسته قدم برداری. با وجود زخم های عمیقی که در دل داری. از در وارد شوی، دستت را برای همه بالا ببری و سلام کنی. حتی آن خبرنگار پشت سری که صدایت میزند:«اقای رییسی! اینجا رو... اینجا رو نگاه کنید.»
صدایی از آن پشت مشت ها بلند میشود.
_آقای رئیسی! میپرسن هنوز میخواید از روش #منسوخ چهارسال قبل برای دور بعد استفاده کنید؟!
محافظت میگوید:« آقا بریم دیر میشه.»
میگویی:« نه صبر کن! حرف دارن باید جواب مردم رو داد. اگه روش منسوخ یعنی سر زدن به مردم محروم، یا رفتن به نقطه صفر مرزی و نشستن پای حرف های اونا. یا انداختن تمام مشکلات کشور رو دوش خودم ونه مجلس و بقیه ارگان ها بذارید این روش منسوخ باشه ولی درد مردم شنیده بشه. مردم صاحب اصلی این مملکت اند. اصلا من برای مردم اینجا هستم. نه فقط با شعار که بهش عمل کردم. من کسی نیستم. من رقیب #ناکارامدی ام. رقیب پشت میز نشستن و روی صندلی ریشه دواندن. من یک طلبه ام فقط، خادم این ملت!»
پلک میزنم. تو نیستی و من میزنم زیر گریه.
من رئیس جمهورم را میخواهم😭
زود بود برای دوباره انتخاب کردن.
ما میخواستیم تازه برای دور دوم ریاست جمهوریت کار کنیم.
اما اقا سید! به تو قول میدهم که هیچ گاه سمت آن هایی که برای رسیدن به پاستور حاضرند از روی فلسطین و انقلاب و بیت رهبری و خون شما بگذرند نایستم.
و از آن ها #ارتفاع_بگیرم.
#ارتفاع_پست
#هیام
@khoodneviss
سرنوشت رؤسای جمهور از بعد انقلاب تاکنون چه بود؟! کدامیک عاقبت بخیر شدند؟!
در پست بعد بخوانید👇👇
#هیام
@khoodneviss
رؤسای جمهور به ترتیب از چپ به
راست.
اولی که با لباس زنانه از کشور فرار کرد و به جرگه منافقین پیوست.
دومی که مخلصانه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
سومی پس از جانبازی به مقام رهبری حکومت اسلامی رسید.
چهارمی یار صدیق امام و رهبری بود که با زندگی سرمایه داری و اشرافیت از مردم فاصله گرفت. نهایتا هم مرحوم در استخر فرح جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پنجمی بنای تغییر حکومت رو داشت و در تمام آشوب و فتنه ها زیرکانه رهبر جریان منتقد حکومت بود. معتقد بود ایران برای پیشرفت راهی جز راهی که غرب رفته ندارد، لاجرم باید غربی شد. با شعار #آزادی، فتنه و انقلاب های مخملی را در کشور استارت زد. مدعی بود اصلاحطلبان با صندوق رای قهر نمیکنند اما بالاخره خودش، حرفش را نقض کرد و در انتخابات سال قبل با مردمسالاری کشور قهر و خداحافظی کرد.
ششمی از بچه جبهه و جنگ و با خدا و باصفا بودن، خادم ملت و مرید ولایت به رفیق اسراییل و نقطه مقابل ولایت فقیه رسید. میگفت اگر این اسلامه(جمهوری اسلامی) پس من به حکومت شما کافرم. و تهدید کرد اگر صلاحیت مرا در انتخابات تایید نکنند، انتخابات را قبول نخواهم کرد. (یا من! یا میزنم زیر میز.)
هفتمی تو دفترش مینشست و برای سفرها نیاز به تشک مخصوص و ماشین ضدگلوله داشت و تازه صبح های شنبه میفهمید در کشور چه گندی بالا آورده! دولت، دولت چپاول برادران بود. قرار بود با برجام نان و آب مردم را حل کند، نهایتا کدخدایش کاغذ برجام را پاره کرد. هم امنیت* اقتصادی را با خزانه خالی و کلی بدهی و افزایش ششصد و سی درصدی دلار به دولت بعد تحویل داد و هم امنیت نظامی را با رصد ۲۴ساعته امریکایی ها از سایت های نظامی و شهادت ژنرال دوست داشتنی مان.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
(*امنیت کنایه بود.)
هشتمی اما در راه خدمت به مردم و ایمان راسخ به ولایت فقیه، پرتلاش و مخلص شهادت گونه به مقام شهدا عروج کرد. یاد و نامش برای ما همیشه جاوید خواهد ماند.
نهمین رییس جمهور کیست و عاقبتش چه میشود؟!
#هیام
@khoodneviss
یک سوال؟!
اگر دست آلوده ای به شیشه بخورد،
باید با دست آلوده پاکش کرد؟!
و اگر کسی چنین کند، او را چه مینامند؟!
هدف هیچ گاه وسیله را توجیه نمیکند. آن هم متوسل شدن به دستمالی کثیف!
فتأمّل!
#اخلاق_انتخاباتی_فراموش_نشود.
#هیام
@khoodneviss