eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
184 ویدیو
81 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
📍 چندین ساله که خانواده های ایرانی به بیماری تک فرزندی مبتلا شدند، زنگ خطری که اگر بهش توجه نکنیم، ضررش برای کشورمون و نسل های آیندمون خیلی زیاده و باید فکری کرد برای این بحران تا فرصتها از دستمون نرفته. 📘 رمانی که می خوام بهتون معرفی کنم پره از اتفاقات تلخ و شیرین. روایتها هم امید داره هم نا امیدی. ماجراهایی جذاب و هیجان انگیز در کتاب، 📖 پلاسما 🖋️ به قلم: خانم فاطمه شایان پویا 🖨️ انتشارات: شهید کاظمی 👌 زندگی دختری به نام شیما، برایمون روایت میشه، شیمایی که در برهه های مختلف زندگی اش تلاش میکنه جایگاهش را در زندگی پیدا کنه و برای به دست آوردنش مبارزه کنه. شیمای داستان ما متولد سالهایی هست که سیاست جمعیت در کشورمون تغییر کرد و پای شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر، بسیاری از خانواده های ایرانی، باز شد ✅ از نکات مهم کتاب هم غافل نشیم، شکست خوردنها و دوباره از جا برخاستنها، فرصت ها را از دست ندادن، شیمایی که سعی داره به فکر همه آدمهای دورو برش باشه و... 📄 برشی از کتاب: سکوت طولانی، چشم های شیما را باز هم روانه پنجره و شاخه های درختان حیاط بیمارستان کرد. نگاه می کرد در حالی که کلی حرف و یافته جدید در ذهنش مرور می شد؛ یافته های جدیدی از زندگی گاهی وقت ها چیزهای سخت، حتی خیلی خیلی سخت، با وجود بعضی چیزهای خوب، هرچند کوچک، راحت می شوند... @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امروز سالروز زمینی شدن شهید مدافع حرم؛ محمدرضا دهقان امیری، شهید دهه هفتادیه 📖 یک روز بعد از حیرانی ✍️ به قلم: فاطمه سلیمانی ازندزیانی 🖨️ انتشارات: شهید کاظمی روایتی ناب و داستانی از زندگی شهید محمدرضا دهقان امیری @hamkhaniketab
🔔 یه رمان خوب و جذاب برای نوجوون ها که درباره امام موسی کاظم « ع » و زندگی و مبارزات سیاسی ایشون باشه، سراغ دارم ✅ در کنار این روایت ناب، داستانی جذاب روایت میشه درباره شاهزاده‌خانمی دوازده‌ساله، که یک روز ظهر با شمشیری به کمر و عبای خدمتکاری به سر از دروازه گنبد خضرا بیرون میره و برنمی گرده و کسی هم از دلیل گمشدنش، باخبر نمیشه جز.... 🌱 شما می تونید همه این ماجراها را در کتاب، 📖 سَلما، هم‌سفری از گنبد خضرا ✍️ به قلم: معصومه یزدانی 🖨️ انتشارات: به نشر 📄 برشی از کتاب: سلما چشم‌هایش را بست و گیرهٔ کوچک روی صندوقچهٔ چوب آبنوس نقره‌کوب را فشار داد. درِ صندوق تقی کرد و بالا پرید. نوک انگشت اشارهٔ دست راستش را روی پارچهٔ مخمل آستر صندوقچه گذاشت و آرام جلو برد. خنکی قبضهٔ فولادی شمشیر را لمس کرد. انگشتش روی نگین‌های سبز و قرمز چرخید و سُر خورد روی اسمش که به خط کوفی کنده‌کاری شده بود و پایین‌تر نشست روی شاخ‌وبرگ درخت سرو، کنار پرنده‌های آزاد قلم‌... @hamkhaniketab
⁉️ واقعا چرا با بزرگانِ عالم سر جنگ داریم؟ 🔸 این همه کشور بی‌دردسر دارن با نظم جهانی زندگی می‌کنن. ⁉️چه اشکالی داره ما هم مثل امارات و کویت زندگی کنیم؟ می‌خواستیم ولی نذاشتن. 📚 کتابِ «مقاومت پرمنفعت» رو بخون تا اصل قضیه رو بدونی. 🔺 این کتاب به دوتا سوال مهم جواب میده. ✅ 1️⃣ چرا ایران با ابرقدرتا سرناسازگاری گذاشت؟ مگه چه هیزم ترمی به ما فروخته بودن؟ 2️⃣ این ایستادن جلوی آمریکا و اسرائیل برای ایران سودی هم داشته یا فقط باعث پسرفت کشور ما شده؟ 🔹 وقتی این دوتا سوال رو جواب بگیری اون وقت متوجه میشی چرا اسرائیل شر مطلقه و باید از روزگار محو باشه. 👌🏻 🔺تازه متوجه میشی اسرائیل حتی اگه فلسطینی رو نکشه و هیچ جا بمب هم نندازه بازم وجودش برای حتی کویت و امارات هم ضرره و رفتنش یعنی زندگی بهتر، برای تمام کشورهای منطقه. @hamkhaniketab
📘 می خوام درباره شهید کاظم عاملو، یه کتاب ناب بهتون معرفی کنم؛ 🌷 اصلا این شهید را می شناسید؟ برای اینکه یه مقدار اول بشناسیمش، می تونیم بریم سراغ روایت کوتاه یکی از دوستانش که می گفت: یک روز به من گفت، من هميشه موقع نماز اول از امام زمان ‌(عج) كسب اجازه میكنم و در دلم هميشه نيت اقتدا به آقا را دارم. کتاب، 📖 رویای بانه ✍️ به قلم: شهید کاظم عاملو 🖨️ انتشارات: مرز و بوم 🔻 روایت نابی هست از دوره کوتاه زندگی شهید کاظم عاملو که پره از حالات خاص و عرفانی این شهید بزرگوار. ✅ یکی از بهترین کتابهایی هست که در حوزه روایت زندگی شهدا خوندم، یه کتاب دوست داشتنی که حتما به دردتون می خوره برای سعادت دنیا و آخرتتون 📄 برشی از کتاب: کاظم چهره ای عجیب و نورانی داشت. به نظرم شهادت، کمترین مزدش بود. همه رفتنی هستیم؛ ولی لقب و جایگاه شهید برازنده او بود. اصلا یادم نمی آید که کاظم حتی کوچک ترین حرف بدی به من زده باشد یا بر سر کسی دادی کشیده یا درباره چیزی اعتراضی کرده باشد... @hamkhaniketab
بنفشه رحمانی در چند جستار جان‌دار از راه‌های رفته‌اش برای درمان نازایی‌ می‌گوید. جستارها کوبنده، گزنده و تلخ هستند. احساسات نویسنده لخت و عریان است. این عریانی دست مخاطب را می‌گیرد تا آخرین کلمه می‌کشاند. برخلاف روایت‌های نویسنده‌های امروزی افشاها واقعی هستند. خون دارند. خواندنش سخت است. اگر نشان نازایی به گردنتان باشد خواندنش سخت‌تر هم می‌شود‌. انگار نویسنده انگشتش را می‌گذارد لای زخم‌های عمیقتان و فشار می‌دهد تا آنجا که سرباز کنند و دوباره خون ازشان جاری شود. پایانش اما باشکوه است. مثل فتح قله‌ای چندهزارمتری شعف می‌ریزد به جان مخاطب و نور می‌تاباند به قلبش. دوستش داشتم، خیلی زیاد! امتیاز ۴‌.۵ از پنج پ. ن.: اگر می‌توانستم به تکرار افتادن اواسط کتاب را نادیده بگیرم حتما امتیاز کتاب را ۵ می‌دادم. @hamkhaniketab
🥺 بانو هنوز دلش در هوای مدینه منوره بود: همه زوار دارن به سمت مکه میان و مدینه داره از زائر خالی میشه. الهی بمیرم برای قبر بی نور و چراغ ائمه بقیع. هادی و خاتون، هر چند حلاوت زیارت حرم نبوی به جانشان نشسته بود؛ اما هنوز از غصه بقیع مخروبه و قبور بی بارگاه چهار امام، کامشان تلخ بود. @hamkhaniketab
🌸وقتی از هوش مصنوعی میخوای، رو به تصویر بکشه🙂 @hamkhaniketab
صدقه‌ی کتاب را ترویج کنید ..🌱📗📔 ❤️ 📚 @hamkhaniketab
🔔 مدتها بود که می خواستم یه کتاب خوب و با ارزش را بهتون معرفی کنم، کتابی که به قهرمانش، خیلی مدیون بودیم و هستیم، مخصوصا این روزها که این بیشتر قدرش را می دونیم 👌 قهرمان کتابمون، کسی نیست جز شهید حسن طهرانی مقدم، حاج حسنی که چند بار توسط منافقین تهدید شده بود به اینکه می کشیمت، در خوندن این کتاب لحظه ای شک نکنید، به نظرم هر ایرانی حداقل یکبار این کتاب را در طول زندگیش باید بخونه ✨ خب موافقید بریم سراغ معرفی کتاب 📖 خط مقدم ✍️ به قلم: خانم فائضه غفار حدادی 🖨️ انتشارات: شهید کاظمی ✅ روایتی جذاب از زندگی شهید حاج حسن طهرانی مقدم و تلاش های ایشون و یارانشون برای رسیدن به فناوری موشک در ایران. 💯 این کتاب، یکی از بهترین کتاب هایی هست که خوندم، فعل خواستن و ما می‌توانیم، خیلی قشنگ صرف شده در ماجراهای این اثر ناب 📄 برشی از کتاب: جلسه با محسن رضایی با حضور حسن‌آقا و حاجی‌زاده و سیدمجید و سیدمهدی و سیوندیان و چند نفر دیگر، فردای همان روز تشکیل شد. آقامحسن چند بار سؤال خود را تکرار کرد: «شما مطمئنین که خودتون می‌تونین موشک‌و پرتاب کنین؟» و هربار حسن‌آقا مطمئن‌تر از بار قبل پاسخ مثبت داد... @hamkhaniketab
قیمت یک پیتزای خوب با یک کتاب خوب یکی است، فرق آنها در طول مدتی است که میتوانند ما را خوشحال کنند... اولی یک ربع و دومی یک عمر! حیرت آور است که برای اغلب ما آن یک ربع مهم تر است.... @hamkhaniketab
خاطره شهید تهرانی مقدم از شیوه موشک گرفتن از سرهنگ قذافی کتاب صفحه ۳۷۳ - حاجی هیچ وقت نگفتی توی اون سفر پارسال، چطوری قذافی رو راضی کردی که بهمون موشک بده؟ حاج محسن (رفیق‌دوست) این بار بلند بلند خندید. - واقعا می‌خوای بدونی؟ - آره. واقعاً برام سواله. این قذافی هیچ کارش رو منطق درست و حسابی نیست. چطوری راضیش کردی آخه؟ - من از روز قبل از دیدار که با جلود جلسه داشتیم، شروع کردم. می‌دونی که این جلود خیلی با من رفیقه. - آره شنیدم. ولی از کجا با هم رفیق شدین؟ - تو جریان اون سفری که اول انقلاب اومده بود ایران و نذاشته بودند حتی از هواپیما پیاده بشه، من رفتم صحبت کردم، راهش دادند. حتی تونستم واسطه بشم با امام هم ملاقات کنه. خودش میگه که تا آخر عمر تحت تاثیر اون ملاقاتش با امامه. خلاصه، جلود مثل دیشب شروع کرد به تعریف کردن از انقلاب اسلامی و اینکه ما از شما حمایت می‌کنیم که یک دفعه دستم رو کوبیدم روی میز و بلند گفتم: «دروغ میگید!» خیلی جا خورد. ادامه دادم: «شما میگین که خط مقدم جبهه اسلام الان ایرانه. شما میگین صدام دشمن همه اسلامه. اون وقت شما موشک دارین و نمی‌دین ما به دشمن همه کشورهای اسلامی بزنیم.» جلود هنوز به حالت عادی برنگشته بود. زبونش گرفته بود بنده خدا! بعد از چند جمله که ربطی به بحث نداشت، گفت که «موشک‌ها دست خود رهبره و باید با اون حرف بزنی.» فردا که ما برای دیدن قذافی رفتیم سرت؛ به رحیم صفوی گفتم لباس فرم سپاه بپوش. خودم هم لباس پوشیدم. با رحیم هماهنگ شدیم و همین که وارد چادر شدیم، هر دو احترام نظامی کردیم و تا آزاد باش نداد همان جا ایستادیم. بعد من با همون لحن نظامی به عربی گفتم که دو تا سرباز اسلام اومدن به سرهنگ قذافی فرمانده کل نیروهای انقلابی دنیا گزارش بدن. - نه بابا! باور کرد؟ - آره. بعد یه سری نقشه اینا باز کردم بعد از توضیحات مختصر درباره وضعیت جنگ و پیشرفت خودمان، گفتم که حالا ما از شما موشک می‌خوایم که آخرین ضربه رو به دشمن وارد کنیم. قذافی هم سرش رو تکون داد و گفت: «آره جلود یه چیزایی می‌گفت. باشه من بهتون موشک می‌دم. فقط به شرطی که گاهی لابه‌لای عراق، عربستان رو هم بزنید.» @hamkhaniketab
🌷 شهید محمد بروجردی را می شناسید؟! می دونستید که به مسیح کردستان، مشهوره، و چرا به این لقب مشهور شده، چون مسیح کردستان، یعنی فردی که پیامبرانه برخورد می‌کرد و با اخلاق خود انسان‌ها را از این‌رو به آن‌رو می‌کرد. حتما فلیمش را هم دیدید، یکی از بهترین فیلم هایی که به نظرم تونست زندگی یکی از فرماندهان شهید دفاع مقدس را برای ما و نسل جدیدمون که با این شهدا، آشنا نیستن معرفی کنه. 🔔 اعتقاد داشت مساله کردستان جز با کمک و مشارکت مردم کردستان حل نمیشه. اعتقاد عمیقی به مردم داشت. 📖 محمد؛ مسیح کردستان 🖋️ به قلم: آقای نصرت الله محمود زاده 🖨️ انتشارات: روایت فتح 👌 یه روایت نابه از زندگی شهید محمد بروجردی. داستان زندگی صرف یک فرمانده لشکر شهید نیست؛ داستان انسان کامل هست. داستان شهیدانه زیستن قبل از شهید شدن هست ✅ من همون چاپ اول کتاب را خونده بودم، اما موفق نمی شدم که معرفی اش کنم، توصیه می کنم بهتون اگه تا حالا موفق به خوندنش نشدید، حتما در لیست مطالعه تون قرار بدهید این کتاب رو 📄 برشی از کتاب: ناگهان بی‌سیم‌چی صدایی غیر منتظره شنید: «می‌دانم بروجردی آن‌جاست. می‌خواهم او را نصیحت کنم. من فرمانده دمکرات این منطقه هستم.» بروجردی گوشی را قاپید و با طمأنینه گفت: «بروجردی هستم، بفرمایید.» می‌شناسمت. خیلی در کردستان اسم در کردی، اما هنوز با مرد رودرو نشدی. بهتر است مثل دو مرد باهم حرف بزنیم... @hamkhaniketab
🌷 امروز سالروز شهادت شهید سردار حسین بادپا هست، شهیدی که حاج قاسم او را سال‌های سال می‌شناخته و دوست و برادرش می‌دانسته 📖 دردانه کرمان 🖋️ به قلم: سارا افضلی 🖨️ انتشارات: خط مقدم مجموعه خاطرات سردار شهید حسین بادپا @hamkhaniketab
🌸 🌸 ✨ از دوره دوم دبستان به بالا ✨ 📚۲۳۲ عنوان کتاب (مجموعه) (علیهم السلام) ؟؟؟ @hamkhaniketab
بسم الله گاهی اوقات اهل بیت علیهم‌السلام به شکل عجیبی دست می‌اندازند در زندگیت و از اعماق زندگی که غرقش شده‌ای بیرونت می‌کشند. نه تنها بیرونت می‌کشند بلکه زندگیت، رغبت هایت، آرزوهایت، هدف هایت، همه چیزت را می‌گیرند و چیزی که خودشان دوست دارند را به تو می‌دهند. اینجاست که این بیت معنا می‌شود: ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها داستان مردی با وضع مالی بسیار خوب و شرایط کاری بی‌نظیر در ترکیه که ناگهان دختری سه ساله دستش را می‌گیرد و سر به راهش می‌کند. او می‌شود خادم بانو، همانطور که خانم سه ساله در خواب به او گفته‌ بود. جنگ سوریه با داعش پیش می‌آید اما او از حرم بانوی سه ساله تکان نمی‌خورد. می‌ماند و زندگیش می‌شود رقیه خانم ارباب. از هر کاری که برای این حرم نیاز باشد دریغ نمی‌کند و خودش را وقف این صحن و سرا می‌کند. شرط همیشگی اش برای کار این است که در حرم بماند و کار مرتبط با حرم داشته باشد. چرا؟ چون بانوی سه ساله در خواب به او فرموده بودند که: همین‌جا بمان. او خودش را وقف همین کلام بانو کرده است. حکایت عجیب و غریبی است در این روزگار. داستان کتاب حقیقتاً به تخیل می‌ماند. اما اهل بیت آمده‌اند تا محال های ذهنی و عقلی ما را جا به جا کنند و به ما بفهمانند که فهم‌مان را از دنیا و آخرت درست کنیم. بسته نیندیشیم و خودمان را دست کم نگیریم. حیف است این کتاب را از خودتان دریغ کنید. کوتاه است و خوش خوان. پس به یک وعده جمعش کنید و لذت ببرید. 🌸 📚 @hamkhaniketab
به فرزندانمان هم از کودکی عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ .. وقتی ایام فراغتی هست، روز جمعه ای هست که تفریح می‌کنند، حتما بخشی از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. 🌸📗📔 ❤️ 📚 @hamkhaniketab