#گریه_با_شهید
.خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی.کتاب آنقدر جالب بود و جذبم کرد که نتوانستم نیمه رهایش کنم.خاطرات دختر نازپرورده ای که با دیدن شور و اشتیاق برادر جوانش که به خیل مبارزان انقلاب پیوسته بود و با مطالعه کتاب های اعتقادی فراوان،انقلابی و عضو سپاه شد.در همان روزهای کار و اوایل جنگ دلباخته پاسداری جوان که به خواستگاری اش آمده بود میشود و علیرغم مخالفت خانواده با هم ازدواج میکنند.داستان روزهای عاشقانه شان،ماجرای پر از غم دخترشان،نامه های پر از مهر و آموزنده شان،اخلاص و ایمان و اعتقاد قوی شان،صبوری فخرالسادات و درک بالای احمد همه و همه آنقدر زیبا به تصویر کشیده شده است که روح نا آرام را به نوشیدن معجون آرامش نهفته در زندگی پرتلاطمشان دعوت میکند.
بعد از خواندن کتاب لحظه ای خودم را جای فخرالسادات گذاشتم.مخصوصا آن قسمت کتاب که خانه و زندگیش پر از آب شده بود.اگر امروز وقتی با خانهای پر آب روبه رو میشدم و همسرم نبود چه میخواستم بکنم؟اگر روزهایی که باردار بودم یا روزهایی که فرزندانم بیمار بودند همسرم کنارم نبود چه میکردم؟همسران جوان شهدا تمام روزهای جوانی که جان میل بودن با یار دارد چگونه دوری را تاب آوردند؟تمام روزهای زندگی که بی وجود همسر و یاور سخت است و نمیگذرد، برای این زنان صبور با ایمان با چند فرزند کوچک چگونه گذشت؟چقدر ما مدیون این مردان از جان گذشته و همسران صبور و فرزندان درد بی پدری کشیده شان هستیم...
این کتاب را خیلی دوست داشتم.واژه واژه اش در جانم نشست.اشک هایم را روان کرد.عاشقانه ای پاک پر از ایمان و اعتقاد.به تمام کسانی که دوست دارند کتابی در رابطه با همسران شهدا بخوانند «پاییز آمد» را پیشنهاد میکنم.از دستش ندهید.
#سایه
#چالش
کتاب:#پاییز_آمد
نویسنده: #گلستان_جعفریان
@hamkhaniketab
بریده کتاب روزهای بیآئینه
روز عاشورا وقتی از خواب بیدار شدم دیدم علی نیست گفته بود میرود هیئت. لباس پوشیدم. حسین عاشق امام حسین(ع) بود به خاطر همین اسم پسرمان را گذاشت علی اکبر. دو جفت جوراب روی هم پوشیدم و پای بدون کفش از خانه زدم بیرون. از روز اول محرم نذر کرده بودم روز عاشورا پابرهنه بروم توی خیابان و همراه هیئتهای عزاداری باشم. همین طور که آرام آرام دنبال دسته های عزاداری راه میرفتم بیاختیار اشک میریختم و با امامحسین صحبت میکردم که نمیدونم با زندگیم چه کار کنم. نجاتم بده دیگه توان ندارم...
ظهر همراه عزاداران روی آسفالت خیابانها نماز خواندم. همان شب خواب دیدم.خواب یک خانم میانسال و بسیار زیبا که یک تار موی سیاه در سر نداشت. نشستم کنار این خانم و داستان زندگی ام را از اول برایش تعریف کردم او هم با حوصله گوش میداد. با آرامش سرش را تکان داد و گفت همۀ این چیزهایی رو که از زندگیت تعریف کردی میدونم..تو باید صبر کنی. امام حسین در عالم خواب به من گفت این خانم حضرت زینب است. وقتی از خواب بیدار شدم خیس عرق بودم بی اختیار اشک می ریختم.
در ظرف کمتر از یک ماه از نیروی هوایی با من تماس گرفتند. چهاردهم یا پانزدهم خردادماه سال ۱۳۷۴ بود. اداره اسرا و مفقودین اعلام کرد که صلیب سرخ جهانی حسین لشگری را دیده است و به
اواجازه نوشتن دادهاند.
📖کتاب روزهای بیآئينه، به قلم #گلستان_جعفریان خاطرات منیژه لشکری، همسر سرلشکر خلبان شهید آزاده *حسین لشکری* از انتشارات #سوره_مهر است.
@hamkhaniketab
✅بعضی از روایتها هستند که اگر در زمانهای مختلف، نقل نشوند به دست فراموشی سپرده می شوند و نسل جوان و نوجوان از آن اتفاقات بزرگ، بی خبر می مانند. روایتهایی که هر کدامشان یه گوهر نایاب در دل خودشان دارند و این هنر نویسنده ها را می طلبد که بتوانند خیلی زیبا، روایتها را در بیاورند تا خواننده ها، مشتاق بشوند که بیشتر این کتابها را بخوانند. روایتهای همسران شهدا، از این دسته از روایت هاست که باید نقل بشه تا همه مخصوصا نسل جوان، بدانند که چه فداکاریها و از خود گذشتن ها و صبر و استقامتهایی در تاریخ دفاع مقدس، شکل گرفته است.
📖 پاییز آمد
به قلم خانم: گلستان جعفریان
انتشارات: سوره مهر
🌱روایتی همسرانه است از زندگی شهید احمد یوسفی. درسهای خیلی خوبی داشت این کتاب. به نظرم، بعضی قسمتها را نویسنده، اگر نمی آورد خیلی عالی می شد که این جوری می توانستیم سفارش کنیم که دختران مجرد بخوانند، البته شاید با رعایت شرایط بشه. یک نکته مهم این کتاب که در بیشتر فصل ها به چشم می خورد، این بود که شهید به هیچ وجه همسرشان را در طول زندگی مشترکشان، محدود نکردند و از ایشان ادامه فعالیت های اجتماعی شان را خواستند.
📄برشی از کتاب:
سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز پاییز که می آید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ می نگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است...
#پاییز_آمد
#گلستان_جعفریان
#انتشارات_سوره_مهر
#شهید_احمد_یوسفی
#تقریظ_رهبری
@hamkhaniketab