eitaa logo
❤️هم دلی❤️
10.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . کم از بچگی پای تنور داغ نشستم ونون پختم اون همه بدبختی ک
📜 🩷 . چقدر این روزها بی مادری رو بیشتر حس میکردم .بعد از ناهار خوردن اومدن عاطفه رو ببرن خونه داماد .عاطفه تازه فهمیده بود یا شاید هم تازه باور کرده بود که قراره بره ازاینجا .نگاهی به من کرد وشروع کرد گریه کردن اومد بغلم کرد گریه میکرد وآبجی توروخدا نزار منو ببرن من میخوام پیش تو باشم من نمیخوام باهاشون برم .دلم برای سادگیش آتیش گرفت خدا میدونه چه حالی داشتم وخودم.صورت قشنگشو تو دستام گرفتم نگاش میکردم وتند تند میبوسیدمش آبجی جونم توالان باید خوشحال باشی عروس شدی عزیزم تو باید بری خونه خودت خانم خونه خودت باشی منم تند تند با بچهام میایم دیدنت باشه الان اگه تو گریه کنی منم غصه میخورم باشه بخند بخند .عاطفه منو کسی که براش مادری کرده بودم وباهزار بدبختی بزرگش کرده بودم بردنش .من مثل کسی که از یه جنگ بزرگ شکست خورده باشه تلو تلو خوردم ونشستم روی پلها دلم نمیخواست برم بالا وجای خالی خواهرمو ببینم .ازته دلم گریه میکردم وازخدا میخواستم که اونجا باهاش خوب رفتار کنن لااقل از اینجا بهتر باشه براش .سکینه از پیشم رد شد وگفت خوبه خوبه حالا مگه چه خبر شده نشستی اینجا دوساعته داری آبغوره میگیری پاشو ببینم مهمونا رفتن خونه بهم ریختس .منم نمیتونم جمع کنم .تمام نفرتم از آقام وسکینه رو تو نگاهم بهش نشون دادم .اونم دید که کش دادن ماجرا به نفعش نیست گذاشت رفت بالا .یه دوسال ونیمی بود که خواهرم رو ندیده بودیم وازش خبری نداشتیم باید میرفتم شهر وخودم دنبال خواهرم میگشتم نمیتونستم طاقت بیارم .شام گذاشتم جلوشون وجمع کردم وبچه هارو خوابوندم .تا صبح نشستم رو دار قالی وبافتم بافتم که اگه گفتم پس فردا برم شهر دنبال آبجیم آقام نگه نمیخواد بری پس قالی بافتنت چی میشه .باید اینقدر میبافتم که بتونم یه روز برمو برگردم .صبح زود رفتم حیاط جارو کردم وشیر گاو رو دوشیدم وهمه کارامو انجام دادم وسر ناشتایی خوردن گفتم از اعظم دوساله خبر نداریم آقا بریم بگردیم ببینیم کجاست خوبه یا نه .خیلی دلم شور میزنه براش ببین من قالی رو هم بافتم دیشب تا صبح به جای امروز تا غروبمم بافتم .نگاهی به قالی انداخت وانگار دلش به حال روزم سوخت .گفت باشه آماده باش تا برم سراغ ممدعلی بیاد ببرتت .تا سکینه اینو شنید گفت حاجی این که داره تا شهر میره منم برم یه دکتر خودمو نشون بدم خیلی کمرم درد میکنه یه هوایی هم عوض کنم پوسیدم بخدا .خدا خدا میکردم آقام بگه نه نمیخواد بری که گفت :باشه برو اینجوری هم دونفرید.
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 👇 ‌ ‌
❤️هم دلی❤️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 #بخونید_قشنگه👇 ‌ ‌
💢ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: 💚ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ !!! ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ،ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ! 🌿ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ . 🌿ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ! 💚ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯿﮑﻨﺪ ! 🌿ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ! 🌿ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ ! 🌿ﭘﺲ ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ . 💚ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﻢ . 🌿ﻭﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻋﯿﺒﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ . 🌿ﺁﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ ! جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 تامل. ‌
❤️هم دلی❤️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 #کمی تامل. ‌
🌿🌺﷽🌿🌺 کمی تامل کنیم ... ‍ به‌ جهان ‌هستی اعتماد کن و ابداً نگران چیزی نباش.... تو به مدت ۹ ماه در شکم مادرت بودی و شغلی نداشتی، با این وجود زنده ماندی. برای دریافت خوراک، دست و پایی نداشتی، بازهم زنده ماندی. هیچ راهی برای نفس‌کشیدن نداشتی، بااین حال زنده ماندی. تا وقتی که نُه ماه را گذراندی در شکم مادرت بودی؛ چگونه زنده ماندی؟ خواسته‌ات چه بود؟ چه اراده‌ای تو را زنده نگه داشت؟ سپس از درون مادر بیرون آمدی و به محض زاده‌شدن، شیر مادر کاملاً آماده بود، چه کسی این را اراده کرده بود؟ چه کسی خواسته بود که برای زنده ماندنت شیر آماده باشد؟ این خواستِ که بود؟ وقتی که از رحم مادر بیرون آمدی، چه اتفاقی افتاد؟ هرگز در درون مادر تنفس نکرده بودی و نفس‌‌های مادرت تو را زنده نگه داشته بود. ولی به محض اینکه از شکم مادر بیرون آمدی، بی‌درنگ نفس کشیدی. چه کسی به تو آموزش داد؟ قبلاً تنفس نکرده بودی و هیچ آموزشی هم ندیده بودی، چه کسی نفس‌کشیدن را به تو آموخت؟ سپس چه کسی آن شیر را که نوشیدی هضم کرد؟ چه کسی آن شیر و آن خوراک را به مغز استخوان تو رساند؟ چه کسی تمام روند‌های زندگی‌ات را به تو بخشیده و آن را اداره می‌کند؟ وقتی که خسته هستی چه کسی به تو آسودگی می‌دهد؟ و وقتی خوابت تمام می‌شود چه کسی تو را بیدار می‌کند؟ 🔸 چه کسی این ماه و ستارگان را اداره می‌کند؟ چه کسی این درخت‌ها را سبز نگه می‌دارد؟ چه کسی گل‌ها را با اینهمه رنگ و عطر خوراک می‌دهد؟ 💯 آیا فکر می‌کنی که آن یکتا که چنین کائنات وسیعی را اداره می‌کند، از اداره کردن زندگی کوچک تو ناتوان است؟ قدری فکر کن، قدری تعمق کن. فقط این نظم عظیم را در دنیا نگاه کن: هیچ‌کجا خطایی وجود ندارد، همه چیز به خوبی پیش می‌رود و هر چیزی سرِ جای خودش است. تو فقط بخش کوچکی از این دنیا هستی. از کِی به این توهم رسیدی که من باید خودم جداگانه زندگی ام را اداره کنم؟ در این برداشت اشتباه است که تمام اختلال‌ها و شکست‌ها و مصیبت‌ها را برای خودت ایجاد کرده‌ای. 🍃 کمی تامل کنیم ..ما بیخود اینجا نیستیم ... 🍃 ما تحت حفاظت و حمایت کامل جهان هستی ، خدا ، قرار داریم جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
❤️هم دلی❤️
مامان بزرگم همیشه یه ضرب‌المثلی داشت که میگفت:حتی گربه‌ای که دلش گوشتِ ماهی میخواد،تو آب سرد و یخبندان انقد وایمیسته تا بالاخره شکارش انجام شه. به این مَثَل عمیق که فکر میکنم با خودم میگم،حالا اون که یه حیوونه و هدفش از رو غریزه‌س انقد متمرکزه رو خواسته‌ش، ولی ما چی؟ ما که یه انسان عاقل و بالغیم چرا انقد دست دست میکنیم و زمانو واسه هیچی از دست میدیم؟ چرا حتی پا نذاشته تو راهِ اهدافمون میگیم به مقصد رسیدن تو این جاده‌ی پر دست‌انداز و چاله چوله دار،کار ما نیس؟ چرا انقد همه چیو سخت کردیم برا خودمون که آخر هرکاری به نشد ختم بشه؟ زندگی عبارته از جنگیدن،شکست خوردن،کم آوردن، ولی! ولی دوباره پر انرژی و پر قدرت شروع کردن،ادامه دادن و ادامه دادن تا بشه اونی که همیشه تو فکرشیم! جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 ‌‌‹ تو دقیقا همون قسمت قشنگ زندگیِ منی که همیشه به وجودش میبالم ؛ تو همون یه نفری هستی ک دلم میخواد پا به پاش پیر بشم ؛ تو همون یاری هستی ک شهریار میگه بدون وجودش شهر ارزش دیدن نداره ! تو آغاز و انتهایِ منی ؛ یه جوری ک بند بندِ وجودم دیوونه‌وار تو رو می‌پرسته ! آرومِ جونِ من ؛ تو خوش قلب ترین آدمِ دنیایی و قطعا خدا خیلی منو دوس داشته که تورو بهم داده ؛ )♥︎’
🌸🍃🍃🍃 عشق من...💕 عشق من...💕 عزیزترینِ من...🥰 تو ابدی ترین عشقی برای قلب من تو قشنگترین حسی برای تمام وجود من تو مثل یک معجزه رخ دادی و قشنگترین اتفاق زندگیم شدی... تو تنها کسی بودی که تونستم تا نهایت دوست داشتن دوستش داشته باشم و عاشقش باشم... اینو بدون که توی تمام این مدت روز به روز بیشتر بهت افتخار کردم و میکنم آرومه جونِ من... (: تو خوش قلب ترین آدم دنیایی و قطعا خدا خیلی منو دوست داشته که تو رو بهم داده بمونــے برام دلیل زندگیم💖❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🍃🍃 📚داستان کوتاه آموزنده بچه که بودم خیلی لواشک آلو دوست داشتم، برای همین تابستون که می شد مادرم لواشک آلو واسم درست می‌کرد, منم همیشه یه گوشه وایمیستادم و نگاه می کردم... سخت ترین مرحله ،‌ مرحله ی خشک شدن لواشک بود... لواشک رو می ریختیم تو‌ سینی و می ذاشتیم رو بالکن، زیر آفتاب تا خشک بشه ... خیلی انتظار سختی بود، همش وسوسه می شدم ناخنک‌ بزنم ولی چاره ای نبود بعضی وقتا برای خواسته ی دلت باید صبر کنیصبر کردم تا اینکه بالاخره لواشک آماده شد و یه تیکه کوچیکش رو گذاشتم گوشه ی لپم تا آب بشه لواشک اون سال بی نهایت خوشمزه شده بود نمی‌دونم‌ برای آلو قرمز های گوشتی و خوش‌طعمش بود یا نمک و گلپرش اندازه بود، هر‌چی‌بود انقدر فوق العاده ‌بود که دلم نمی خواست تموم بشه...برای همین برعکس همیشه حیفم ‌میومد لواشک بخورم ، می ترسیدم زود تموم بشه ... تا اینکه یه روز واسمون مهمون اومد، تو اون شلوغی تا به خودم اومدم دیدم بچه های مهمونمون رفتن سراغ لواشکای من...لواشکی که خودم حیفم میومد بخورم حالا گوشه ی لپ اونا بود و صدای ملچ ملوچشون تو گوشم می پیچید... هیچی از اون لواشکا باقی نموند ، دیگه فصل آلو قرمز هم گذشته بود و آلویی نبود که بشه باهاش لواشک درست کرد...من لواشک خیلی دوست داشتم ولی سهمم از این دوست داشتن دیدنش گوشه ی لپ یکی دیگه بود تو زندگی وقتی دلت چیزی رو می خواد نباید دست دست کنی باید از دوست داشتنت لذت ببری چون درست وقتی که حواست نیست کسی میره سراغش و همه ی سهم تو میشه تماشا کردن و حسرت خوردن ┅┄┅┄┅┄◜🔥🍷◞┄┅┄┅┄┅