❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #سوری #پارت87 خلاصه فائزه و علی یه روز هماهنگ کردن و رفتن بچه رو دیدن. فائزه
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#سوری
#پارت88
آقا اسماعیل سری تکون داد و گفت متاسفانه سرطان داره.
اون زمان شنیدن این کلمه خیلی ترسناک بود چون علم مثل الان پیشرفت نکرده بود و یه جورایی سرطان هم معنی مرگ بود. با وجود همه سختیایی که به خاطر آقام کشیده بودم بازم خیلی با شنیدن این خبر حالم بد شد. اشکام دیگه به اختیار خودم نبود. به خصوص که این چند سال اخیر هم ندیده بودمش و بیشتر بی تاب شده بودم. هرچی بود بازم پدرم بود و دلم میسوخت.
مرتضی که حال منو دید گفت نگران نباش بذار کارای کارگاهو بسپارم به بچه ها همین فردا راه میوفتیم میریم دیدن خانوادت. تا الانم نباید صبر میکردیم. به هرحال یه روزی باید این اتفاق میوفتاد.
با ناراحتی گفتم آقا اسماعیل ولی من میترسم. نکنه بیام و با دیدن من حالش بدتر بشه. آقام به خون من تشنس.
آقا مرتضی گفت اینجوریا هم نیست دخترم. نارین خانم میگفت خیلی آروم تر شده. مطمئن باش اونم دوس نداره تا آخر عمر ازت بی خبر باشه.
اون روز آقا اسماعیل پیش ما موند و روز بعد پنج تایی حرکت کردیم سمت روستا. چون آقام اینا خونشون رو برده بودن یه روستای دیگه وسط راه آقا اسماعیل گفت خودتون برید بهتره. چون جمع باید خانوادگی باشه و از ما جدا شد و رفت روستای خودمون و ما هم رفتیم سمت خونه ی آقام. هرچی نزدیک تر میشدیم استرسم بیشتر میشد. نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
بالاخره رسیدیم و بیرون خونه پارک کردیم و مرتضی گفت تو همین جا بشین تا من برم باهاشون صحبت کنم و بعد تو بیا داخل.
مرتضی در زد و بعد چند دقیقه دختر نارین اومد درو باز کرد. چقدر بزرگتر شده بود! تازه میفهمیدم چقدر دلم خانوادمو میخواد. دلم برای تک تکشون یک ذره شده بود.
چند لحظه بعد نارین اومد دم در و با مرتضی چند کلمه حرف زدن و از دور برای منم سری تکون داد و بعد با هم رفتن داخل. تقریبا نیم ساعتی میشد که با بچه ها تو ماشین نشسته بودم که دوباره در باز شد و مرتضی اومد پیشم و با لبخند تلخی گفت پیاده شید.
_ چی شد؟
+ نگران نباش پیاده شو.
مرتضی سرور رو بغل کرد و منم سهیلو
با قدمهای لرزون به سمت خونه رفتم. وارد که شدیم ننه اومد جلو و با اشکی که تو چشماش حلقه زده بود گفت خوش اومدی سوری جانم. ننه دیدی بدبخت شدیم!؟
واقعا نمیدونستم باید چکار کنم! تو خونه ی بابام احساس غریبی میکردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡در این شب
⭐️زیبای بهاری
🧡از خدای مهربان
⭐️براتون
🧡یک حس قشنگ
⭐️یک شادی بی دلیل
🧡یک نفس عطر خدا
⭐️دنیا دنیا آرزوهای خوب
🧡و آرامش خواستارم
⭐️شبتون بخیر
تقویم نجومی اسلامی
👈 یکشنبه 👈28 بهمن / دلو 1403
👈17 شعبان 1446👈16 فوریه 2025
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✅خرید و فروش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅درختکاری.
✅ختنه نوزاد.
✅مشارکت و امور مشارکتی.
✅و دیدار دوستان و سیاسیون خوب است.
🚘مسافرت : مسافرت همراه صدقه باشد.
👶مناسب زایمان و نوزاد خوب تربیت شود و هرگز فقیر نشود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز : قمر در برج میزان است و امور زیر خوب است:
✳️عقد و عروسی و خواستگاری رفتن.
✳️فروش و تعویض طلا و جواهرات.
✳️خوردن دمنوش ها جهت مداوا.
✳️آغاز به درمان و معالجات.
✳️و مباشرت نیک است.
🔵مناسب نوشتن و بستن حرز برای اولین بار و نماز آن و حکاکی خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب شب دوشنبه: فرزند به تقدیر و قسمت خود راضی گردد.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، میانه است.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث صحت بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب دوشنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 18 سوره مبارکه "کهف" است.
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد و به وی برسد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها. سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
✨💜قانون اول: اگر فڪر میڪنے ڪارے اشتباهه، انجامش نده
✨💜قانون دوم: در صحبتها همیشه دقیقا همون چیزے رو بگو ڪه منظورته
✨💜قانون سوم: هیچوقت طورے زندگے نڪن ڪه سعے ڪنے همه رو از خودت راضے نگه داری
✨💜قانون چهارم: سعے ڪن هر روز یاد بگیرے و دست از یادگرفتن بر نداری.
✨💜قانون پنجم: در صحبت با دیگران هیچوقت راجع به خودت بد حرف نزن.
✨💜قانون ششم: هیچوقت دست از تلاش براے رسیدن به رویاهات بر ندار.
✨💜قانون هفتم: سعے ڪن راحت نه بگے، از نه گفتن نترس.
✨💜قانون هشتم: از بله گفتن هم نترس.
✨💜قانون نهم: با خودت مهربون باش.
✨💜قانون دهم: اگه نمیتونے چیزے رو ڪنترل ڪنے، بزار به حال خودش.
✨﷽✨
#پندانه
✍ دنیایی پر از قضاوت
🔹در دنیای قضاوتها، تنها به این نکته توجه میشود: دیگران بر اساس نظر ما چگونهاند؟!
🔸فردی در ترافیک جلوی ما بپیچد: «احمق»
ما که جلوی دیگران بپیچیم: «زرنگ»
🔹کسی جواب تلفن ما را ندهد: «بیمعرفت»
ما که جواب ندهیم: «گرفتار»
🔸فرد بلندتر از ما: «دراز»
فرد کوتاهتر از ما: «کوتوله»
🔹همکار جزئینگر: «ایرادگیر و وسواسی»
ما جزءنگرتر باشیم، او میشود: «شلخته و بینظم»
🔸فردی لیوان آب ما را ریخت: «کور»
پای ما به لیوان دیگری خورد: «شعور» ندارند که لیوان را سر راه قرار دادهاند.
🔹و مواردی از این دست که بسیارند.
🔸دنیای قضاوتها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزشهای خودمان.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #سوری #پارت88 آقا اسماعیل سری تکون داد و گفت متاسفانه سرطان داره. اون زمان شن
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#سوری
#پارت89
نارین بغلم کرد و گفت نترس اتفاق بدی نمیوفته. من دیشب با مراد حرف زدم. براش همه چیز رو توضیح دادم. الانم شوهرتو دید، خودش منتظرته.
میخواستم سهیلو بدم به باباش ولی گریه کرد و نارین گفت اشکال نداره با هم برید تو بذار نوه هاشو ببینه.
با بچه ها وارد اتاق شدم. از چیزی که جلوم میدیدم ماتم برده بود. انگار به جز چشماش دیگه این آدم بابای من نبود. اینقدر لاغر و تکیده شده بود که قابل شناسایی نبود. تو جوونی پیر شده بود. وقتی دیدمش بغضم ترکید.
آقام گفت بیا جلو.
رفتم جلو و دستشو بوسیدم و بغلش کردم.
آقام گفت حلالم کن سوری. خیلی بهت ظلم کردم. من نباید حرفای مزخرف بقیه رو درمورد دختر خودم باور میکردم.
همیشه تو ذهنم خیال پردازی میکردم که وقتی آقامو دیدم ازش گله و شکایت کنم. بگم چرا با دخترت این کارو کردی!؟ ولی دیگه حالش یه جوری بود که دل سنگو هم آب میکرد و هرچی کینه و ناراحتی داشتم فراموشم شد.
اشکامو پاک کردم و گفتم اشکال نداره شاید هرکس دیگه هم جای شما بود باورش میشد.
آقام با صدای خش داری گفت خدا شاهده شبی نیست که بهت فکر نکنم. خداروشکر که تونستی گلیمتو از آب بیرون بکشی. خدا خیر بده به همه کسایی که کمکت کردن. منِ پدر که عرضشو نداشتم.
_ این حرفا رو نزنید دیگه. هرچی بوده تموم شده رفته.
آقام لبخند تلخی زد و گفت چه بچه های قشنگی داری. اسمشون چیه؟
_ سرور و سهیل.
آقام دستی روی سر سرور کشید و گفت نارین راست میگفت. شبیهشه.
پس نارین موضوع رو به آقام گفته بود.
گفتم آقا دلم نمیخواد هیچکس باخبر بشه ها.
+ خیالت راحت. رازت با من میره تو گور. نارینم به کسی نمیگه. ولی خودت بشین فکراتو بکن. شاید بهتر باشه که پدر و دختر همو بشناسن.
_ نه آقا اصلا نمیتونم همچین ریسکی کنم و زندگیمو به هم بریزم. شاید بزرگتر که شد بگم ولی الان نه.
آقام به تایید سری تکون داد و گفت حلالم میکنی؟
_ معلومه که حلال میکنم. شما هم منو حلال کنید که باعث عذاب و آوارگیتون شدم.
+ خداروشکر که شوهرت آدم خوبیه. باهاش حرف زدم. معلومه شیر پاک خورده اس. حالا دیگه با خیال راحت میتونم سرمو زمین بذارم. هرچند که چند تا بچه ی صغیر پشت سرم میمونن.
_ این حرفا چیه آقاجون؟ هنوز که چیزی معلوم نیست. ایشالا شفا میگیرید.
همسرداری
🔹🔸زنها وقتی احساسی درونشان فوران کند باید حرف بزنند
حالا فرقی ندارد فوران غم باشد یا شادی؛ خوشی یا ناخوشی...
آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا کلیات را بگویند تا حس کنند آرام گرفته اند!
🔹🔸مردها اما...
چه در اوج شادی باشند چه اوج غم ترجیحشان این است که در گوشهای خلوت به اتفاقاتی که افتاد فکر کنند و نهایتا لبخندی بزنند
لبخندی گاه تلخ و گاه شیرین...
تفاوتهای همدیگر را بفهمیم تا رنجش و تنش بیجا پیش نیاید.
❤️
💠🔸️🔹️♥️🔸️🔹️💠
#موضوع
#محبت_به_مرد
⛔️پیامدهای احساس بیمحبتی در شوهر
#بخش_سوم
💥حرفی برای گفتن با هم ندارید!
یکی از عوارض محبت نکردن به یکدیگر، این است که #زوجین دیگر حرفی برای گفتن با یکدیگر ندارند، از زندگی هم خبر ندارند و اگر هم اتفاقی در طول روز بیفتد، شاید اصلا برای هم تعریف نکنند و یا خودشان آخرین نفر باشند که از این اتفاقات مطلع میشود.
💥رابطه زناشویی ندارید!
#افرادی که ارتباط صمیمی و خوبی با هم ندارند، رابطه جنسی کمی دارند یا دیگر رابطه جنسی ندارند. همین موضوع باعث می شود بیشتر و بیشتر از هم فاصله بگیرند و دیگر میلی به سمت یکدیگر نداشته باشند.
💥طلاق عاطفی رخ میدهد!
#وقتی زوجین به هم محبت نکنند و دچار بیمحبتی شوند، کم کم طلاق عاطفی رخ میدهد یعنی دیگر هیچ حسی به هم ندارند اما در کنار هم مثل دو هم اتاقی زندگی میکنند بدون عشق و علاقه و رابطه زن و شوهری.
💥زندگی بدون همسرتان را تصور میکنید!
#وقتی دچار بیمحبتی شوید، زندگی بدون همسرتان را تصور میکنید و کم کم احساس میکنید برای یکدیگر اضافی هستید یا بدون هم، آراماش بیشتری خواهید داشت.
این مبحث ادامه دارد
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🍃🍃
📚داستان کوتاه آموزنده
بچه که بودم خیلی لواشک آلو دوست داشتم، برای همین تابستون که می شد مادرم لواشک آلو واسم درست میکرد, منم همیشه یه گوشه وایمیستادم و نگاه می کردم... سخت ترین مرحله ، مرحله ی خشک شدن لواشک بود...
لواشک رو می ریختیم تو سینی و می ذاشتیم رو بالکن، زیر آفتاب تا خشک بشه ... خیلی انتظار سختی بود، همش وسوسه می شدم ناخنک بزنم ولی چاره ای نبود بعضی وقتا برای خواسته ی دلت باید صبر کنیصبر کردم تا اینکه بالاخره لواشک آماده شد و یه تیکه کوچیکش رو گذاشتم گوشه ی لپم تا آب بشه لواشک اون سال بی نهایت خوشمزه شده بود نمیدونم برای آلو قرمز های گوشتی و خوشطعمش بود یا نمک و گلپرش اندازه بود، هرچیبود انقدر فوق العاده بود که دلم نمی خواست تموم بشه...برای همین برعکس همیشه حیفم میومد لواشک بخورم ، می ترسیدم زود تموم بشه ...
تا اینکه یه روز واسمون مهمون اومد، تو اون شلوغی تا به خودم اومدم دیدم بچه های مهمونمون رفتن سراغ لواشکای من...لواشکی که خودم حیفم میومد بخورم حالا گوشه ی لپ اونا بود و صدای ملچ ملوچشون تو گوشم می پیچید... هیچی از اون لواشکا باقی نموند ، دیگه فصل آلو قرمز هم گذشته بود و آلویی نبود که بشه باهاش لواشک درست کرد...من لواشک خیلی دوست داشتم ولی سهمم از این دوست داشتن دیدنش گوشه ی لپ یکی دیگه بود
تو زندگی وقتی دلت چیزی رو می خواد نباید دست دست کنی باید از دوست داشتنت لذت ببری چون درست وقتی که حواست نیست کسی میره سراغش و همه ی سهم تو میشه تماشا کردن و حسرت خوردن
┅┄┅┄┅┄◜🔥🍷◞┄┅┄┅┄┅
💠🔸️🔹️♥️🔸️🔹️💠
#موضوع
#محبت_به_مرد
✅چرا احساس بیمحبتی میکنم؟
#بخش_چهارم
📚تلههای ذهنی و تربیت خانوادگی
#اگر در خانوادهتان کمبود محبت را تجربه کرده باشید و یا پدر یا مادرتان فوت کرده باشند یا طلاق گرفته باشند، همه این موارد و مشکلات خانوادگی باعث میشود شما در دوران کودکی آن صمیمیت و توجه و محبت لازم را دریافت نکنید و در کودکی و بزرگسالی، دچار بیمحبتی و محرومیت هیجانی شوید. این احساس تا بزرگسالی ادامه مییابد و باعث میشود حتی اگر همسرتان شما را غرق در محبت و توجه کند، همچنان این حد برایتان کافی نباشد و تشنه و خواهان محبت بیش از حد باشید. تلههای ذهنی که به دلیل کمبود مهر و محبت و محرومیت در دوران کودکی در فرد ایجاد میشوند، تلههای ذهنی رهاشدگی و محرومیت هیجانی هستند. اگر احساس میکنید ممکن است این تلههای ذهنی را داشته باشید، میتوانید برای انجام بررسیهای لازم و درمان این تلهها، از طرحواره درمانگران همیار عشق کمک بگیرید.
📚بی محبتی در زندگی مشترک!
یکی از دلایل دیگر احساس بیمحبتی، محبت و توجه ندیدن از سوی همسر است.
📚انتظارات زیاد!
#برخی از افراد از همسرشان انتظار توجه و محبت 24 ساعته دارند. این انتظارات و توقعات اشتباه و زیاد، باعث میشود فرد مدام احساس کمبود توجه و محبت داشته باشد چون همسرش یا هیچ کس دیگری نمیتواند توقعات غیرواقعبینانهاش را برآورده کند.
این مبحث ادامه دارد