eitaa logo
❤️هم دلی❤️
10.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #سوری #پارت99 مرتضی هم بهتر از من نبود. خونمون شده بود عین قبرستون، بی روح و
📜 🩷 اون خانم که از فائزه خداحافظی کرد و در بسته شد مرتضی گفت تو پیاده شو سر کوچه وایسا که جایی نره تا من سریع برم مامور بیارم. تا مرتضی بره و برگرده چند بار هی میخواستم برم در بزنم و بچمو بگیرم ولی به سختی خودمو حفظ کردم. همون یه ربع نیم ساعت اندازه ی یه عمر برام گذشت تا مرتضی با دو تا مامور که یکیشون خانم بود برگشت و چهار تایی رفتیم در خونه و در زدیم. یه دقیقه بعد در باز شد و چهره ی فائزه مثل جن زده ها شد. تا ما رو دید میخواست درو ببنده ولی ماموره مانع شد و گفت شما بچه ی این خانم و آقا رو پیش خودت نگه داشتی؟ فائزه با رنگ پریده گفت نه بچه دست من نیست. با عصبانیت سمتش حمله ور شدم و گفتم چرا دروغ میگی؟ بچمو پس بده. به زور جلومو گرفتن و خانم ماموری که اونجا بود به فائزه گفت باید خونه رو بگردیم. فائزه هم همچنان انکار میکرد و میخواست جلومون رو بگیره که همون لحظه صدای سرور به گوشم خورد که گفت خاله فائزه. سریع فائزه رو هول دادم عقب و دویدم و از پله ها بالا رفتم. خودش بود. بچم با قیافه ی نزار و مغموم جلوم وایساده بود. تا منو دید زد زیر گریه و پرید بغلم. بچمو که بغل کردم دیگه اون لحظه هیچی از خدا نمیخواستم. سرور محکم دستاشو دور گردنم انداخته بود و میگفت مامان تو نمردی. یه پنج دقیقه ای تو بغل هم بودیم و مامورا هم فائزه رو گرفتن و سوار ماشینشون کردن. رفتیم کلانتری و همه چیزو صورت جلسه کردیم و فائزه هم تو بازداشت موند تا کارای قانونی انجام بشه. وقتی علی خبردار شد اومد اونجا و با وجود اینکه خیلی از دست فائزه شاکی بود التماس میکرد که ببخشیمش. خودمم ته دلم یه جوری بود ولی اینقدر این مدت روزی هزار بار مرده و زنده شده بودم که نمیتونستم ببخشمش. بچم لاغر و کم حرف شده بود. فائزه بهش گفته بود مامان و بابا و داداشت مردن و مجبوری پیش من بمونی. از وقتی سرور دوباره ما رو دیده بود یک ثانیه از بغلم جدا نمیشد. مدام اضطراب داشت و شب ادراری گرفته بود. باهاش خیلی صحبت کردم که ببینم فائزه اذیتشم کرده یا نه ولی میگفت خاله باهام مهربون بود ولی من دوس نداشتم دیگه پیشش بمونم دلم برای شما تنگ شده بود.