۲۷ شهریور ۱۴۰۳
تقویم نجومی اسلامی
✴️چهارشنبه 👈28 شهریور / سنبله 1403
👈14ربیع الاول 1446 👈18سپتامبر 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥 مرگ یزید بن معاویه "علیه اللعنه و العذاب ۶۴ هجری.قمری ".
🔥 مرگ هادی عباسی ملعون" ۱۷۰ ه.ق ".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است :
✅طلب علم و شروع به آموزش.
✅خرید و فروش.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅و ملاقات با بزرگان و علماء خوب است.
👶 زایمان خوب و نوزاد دارای کمالات و مال فراوانی نصیب وی گردد.
🚘مسافرت: مسافرت مکروه است و همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز تا ظهر قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز معالجه و درمان.
✳️اموزش کسب و کار.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️ دعوت گرفتن از افراد.
✳️ و سفارش جنس نیک است.
🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب و فردا:
( شب پنج شنبه ) ، فرزند همیشه حقیر و خوار دیگران باشد و رشدی در زندگی ندارد.
💉حجامت.
خون دادن و فصد سلامتی در پی دارد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت باعث شادی می شود.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 15 سوره مبارکه " حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم...
و مفهوم آن این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه: یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
❤️هم دلی❤️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💌بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم... 🌸🍃🍃🍃
﷽
💌بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم...
به کسی که تازه خانه خریده به جای ترساندن از قسط هایِ عقب ماندهای که ممکن است برایش اتفاق بیفتد ؛
تبریک بگوییم و آرزوی خانهای بزرگتر کنیم...
به زنی که تازه باردار شده به جای ترس از زایمان و دردسر های بزرگ کردن بچه، تبریک بگوییم و برای خودش و نوزادش آرزوی سلامتی کنیم.
باور کنید قشنگتر است، اگر به دوستمان که تازه ازدواج کرده به جای اینکه بگوییم همه مردها یا همه زنها مثل همند و به زودی پشیمان میشوی، بگوییم "برایت آرزوی خوشبختی میکنم"
💌به کسی که کنکور قبول شده، به جای اینکه او را دلسرد کنیم، برایش آرزوی سطوح علمی بالاتر و پیشرفتهای علمی بیشتری را داشته باشیم.
بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم...
این دنیا به اندازه کافی زخم بر تن همه زده است، بیایید
مرهم باشیم،
مسکن باشیم،
امید افرین باشیم.
💞برای زیباتر شدن دنیا، باید اول از خودمان شروع کنیم.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
❤️هم دلی❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 باید بتونید دوباره فردا پشت فرمان بنشینید.... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
مرد ِ تنهای شب و روز !
راننده تاكسي گفت: «هر روز از ساعت پنج و نيم صبح ميام ميشينم پشت فرمون تا يك ظهر. ساعت يك ناهار ميخورم و تا سه و نيم ميخوابم، بعد دوباره ميشينم پشت فرمون تا نه و نيم شب. نه و نيم تازه شام ميخورم، ده و نيم هم ميخوابم.» گفتم: «خيلي كار ميكنيد، معلومه خرج بچهها خيلي زياده.» راننده گفت: «بچه ندارم، يعني يكي دارم كه نيست. خارجه.».
گفتم: «عيال نميگن اينقدر كار نكنيد.» راننده گفت: «تنهام.» پرسيدم: «پس چرا اينقدر كار ميكنيد؟» راننده گفت: «تنهايي حوصلهام سر ميره، بهترين كار همينه. از اين ور به اون ور، از اون ور به اين ور، موقع موشكباران پشت فرمون بودم، موقع آزادي خرمشهر پشت فرمون بودم، تونل حكيم را كه زدن پشت فرمون بودم، پل صدر را كه ميساختن پشت فرمون بودم، پلاسكو كه آتش گرفت پشت فرمون بودم، سانچي كه آتش گرفت پشت فرمون بودم، اين هواپيما كه سقوط كرد پشت فرمون بودم، پشت اين فرمون چه چيزها كه نديدم، پشت اين فرمون چقدر گريه كردم.
گفتم: «منم بعضي شبها يه گوشه تنها ميشينم گريه ميكنم.» راننده نگاهم كرد و گفت: «شبها كه من هر شب گريه ميكنم... شبها براي خودم گريه ميكنم.» پرسيدم: «تنهايي اذيتتون ميكنه؟» مرد گفت: «زندگي همينه ديگه.» گفتم: «پس چرا گريه ميكنيد؟» راننده گفت: «گريه ميكنم كه سبك بشم، فرداش بتونم بشينم پشت فرمون.»
سروش صحت
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . چقدر این روزها بی مادری رو بیشتر حس میکردم .بعد از ناهار
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.
باشه برو دونفر باشید هم بهتره .منم خیالم راحت تره البته به ممدعلی میگم که ببره وبیارتتون .خیلی خوشحال شدم که آقام یه دفعه هم شده بی چک وچونه ودعوا وکتک به حرفم گوش داد وگذاشت برم پی آجیم .آماده شدیم وراه افتادیم تا سرجاده .تو راه به سکینه گفتم خوشگذرونی نمیرم ها میرم دنبال خواهرم یعنی باید راه برم وبگردم براش تو تا دستشویی تو حیاط میری ومیای دوساعت ناله میکنی وکمرم وپام ودلم میگی حالا چه جوری میخوای راه بیای که زود گفتی منم بیام .سکینه:راه میام تو چیکار داری نترس تو نمیخواد بهم کمک کنی .
سوار ماشین ممدعلی شدیم وراه افتادیم .تموم راه فکرم درگیر بود راستش ازشهر رفتن ازخاطره خوبی نداشتم دیگه ترسیده بودم از اسم شهر .وقتی رسیدیم شهر ممدعلی گفت من برم پنجری ماشینمو بگیرم .شما هم بریدخونه من ظهر میام درخونه اعظم دنبالتون .ازممدعلی جدا شدیم ورفتم تاکسی گرفتم .سکینه:میگم اول من برم دکتر بعد بریم خونه اعظم ها مریم :ببین سکینه الان چندوقته ازآبجیم بی خبرم تو هم که چیزیت نیست حالا .پس توروخدا یه امروز رو با من باش وبه من کمک کن .وقتی رسیدیم در خونه هرچقدر در زدم کسی درو باز نکرد .از همسایه بعلی پرسیدم که گفت :ما یه چند روزی خونه نبودیم وقتی اومدیم دیگه از اون روز من اعظم وندیدم چندبارم رفتم درخونشون جواب ندادن .ببین با اون خونه در کرم داره با اونا زیاد رفت وآمد داشت یه سوال ازشون بپرس شاید بدونن .
سریع تشکر کردم ورفتم دراون خونه رو زدم .کسی جواب نداد خونه نبودن .نشستم جلو در خونه ودائم سکینه غر میزد .کلافه شده بودم که یه خانم چادری بایه زنبیل دستش .رفت جلو خونه ای که درکرم داشت وباز کرد وسریع بلند شدم گفتم خانم خانم جون ببخشید .بله فرمایید؟من خواهر کوچیک اعظمم همسایه ها گفتن با شما رفت وامد داشته ما الان دوسه سالی هست ازش بی خبریم توروخدا اگه خبری ازش داری بگو بخدا دوساعته اینجا نشستیم والان شب میشه باید برگردیم ده .خانمه زن مهربونی بود .تعارف کرد وبه زور مارو برد خونه وچایی داغ ریخت گذاشت جلومون وگفت:پس کجایید شما هم خانواده اید اگه بدونی طفلک اعظم چی کشید تو این کوچه .شوهرش بیکار شده بود وبا یه چند نفر دوست شده بود که نارفیق بودن و شب تا صبح نمیومد خونه .اعطم بدبخت نون خالی هم نداشت که با بچش بخوره.صاحب خونه هم هرروز جلو در خونه بود تا روز آخر صابخونه وسیله هاشو ریخت تو کوچه شوهر نامردشم نبود .بدبخت اعظم با اون بچه واون شکم نشست گوشه کوچه که من با التماس آوردمشون خونه یه لقمه نون دادم.
.
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
❤️هم دلی❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 قدر داشته ها..... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
تا برق قطع نشود قدر داشتن برق را نمی دانیم . تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست نمی فهمیم دوش گرفتن چه موهبتی می تواند باشد .
تا وقتی تنمان سلامت است نمی فهمیم یک دندان خراب ، یک سردرد تخیلی ، یک دیسک کمر ناقابل میتوانند چه روزگاری از آدم سیاه بکنند .
تا وقتی شب کارنباشید نمی فهمید گذاشتن سر روی بالش چقدر رویایی و لذتبخش است . تا وقتی پدر و مادر هستند نمی فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست داشتنیست .
برای حس کردن خوشبختی شاید خیلی امکاناتنیاز نباشد . فکر کردن به این که فقط تو از بین میلیون ها موجود ریز کله گنده ی دم دار شانس زندگی کردن پیدا کرده ای ، خودش میتواند یک قوت قلب بزرگ باشد .
فکرکردن به اینکه زندگی هرچند سخت و هرچند کوتاه به تو فرصت بودن داد و آن میلیون های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند اگر لبخند به لب نیاورد ولی ما را کمی فکری که می تواند بکند .
بعد شاید بشود از چیزهای کوچک زندگی ، از چیزهای خیلی کوچک مثل یک لامپ روشن بالای سر ، یک دوش آب گرم ، یک تن سالم ، یک خواب راحت و یکخانواده بیشتر لذت برد .
بله آدمی قدر داشته هایش را تا وقتی که دارد نمی داند و هیچ بعید نیست ما آدم های همیشه ناراضی ، ما خدایگان نک و ناله ، ما رهروان هیچ وقت نرسیده به سرمنزل مقصود ، وقتی قدر ( زندگی) را بفهمیم که دیگر زنده بودنی درکار نیست .
👤بابک اسحاقى
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
❤️هم دلی❤️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #قشنگه_بخونید 🌸🍃🍃🍃
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه باز غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان. یارو پیاده میشه میره جلوی موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه : داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت
نتیجه اخلاقی:
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند، ببینید کش شلوارشان به چه کسی گیر کرده است!😑
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
۲۸ شهریور ۱۴۰۳