eitaa logo
هم نویسان
265 دنبال‌کننده
156 عکس
30 ویدیو
95 فایل
💠‌ با هم بنویسیم تا به، ادبیات، فرهنگ و تمدن برسیم https://eitaa.com/joinchat/2477260908C5a78446aac سردبیر: @Jahaderevayat 🔻ارسال یادداشت و کوتاه‌نوشت #هم_نویسان
مشاهده در ایتا
دانلود
(213) جنگی که در حال وقوع است، جنگ معمولی بین یک اشغالگر و یک مالک زمین نیست، بلکه فراتر از آن است جنگ فطرت الهی و تحریف غریزه انسان است. غرب که با انسانیت کاذب خود و ادعای دفاع از آزادی ها همه را فریب داده است، در واقع می خواهد فطرت الهی رامحدود وآزادی را در منکرات رواج دهد... - این عکس تحت عنوان «همجنسگرایی» «برای اولین بار در غزه!» منتشر شده است. ✍سیدعلیرضا موسوی @maneshbensh @HamNevisan
(214) اینجا فلسطین است، سرزمین سروقامتانِ مقاومت. جایی که «روحِ مقاومت» ریشه در خاک دارد و «ایمان به راه» با پوست و گوشت و خون مردمانش درآمیخته و هر لحظه با خون شهدای این مسیر آبیاری می‌شود. 🖋بانو سامیه @ghalamnegaremonfared @HamNevisan
(۲۱۵) به آرزوهایم قول رسیدن داده بودم؛ اما چند وقتی‌ست بوی خون گرفته‌اند و دیگر به آن‌ها و خودم فکر نمی‌کنم؛ اگر ورزش می‌کنم؛ اگر هنر می‌آموزم؛ اگر درس می‌خوانم؛ اگر ازدواج می‌کنم و فرزنددار می‌شوم؛ همه به عشق نابودی اسرائیل است... بعد از کودکان غزه آرزویی برایم نمانده جز انتقام... سفیرستاره‌ها @HamNevisan
(۲۱۶) 🖌کوتاه نوشته‌های ناهید سوختانلو 🖌۷۵ سال اسرائیل به فلسطین حمله کرد. امروز اما صدا و قدرت طوفان الاقصی از آن همه سال اشغال و کشتار و انفجار بیشتر بود و در کوش جهان پیچید. 🖌یه روز در ازای ۷۵ سال و این یعنی مقدمه ای برای تغییر معادلات جهان است 🖌این روزها تکرار خواهد شد شاید فرشتگان صحنه هایی در این روزهای غزه را دیدند و از خدا پرسیدند: چرا انسان را خلیفه ی خود در زمین میکنی که تباهی و خونها میریزد ؟؟ آنها نمیدانستند که در حال تماشای پست ترین شکل انسان هستند. 🖌شیطان از جنس آتش است. عاشق آتش و از انسان بیزار در غزه چه ترکیبی ساخته است نشسته به تماشای آتش و مرگ انسان... 🖌کودکان غزه یا در آتش جان دادند و يا زنده اند و هر لحظه از ترس و گرسنگی و تشنگی نبضشان کندتر میزند... @HamNevisan
(۲۱۷) بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمه و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط بهی علمک با سلام این شعر را از سر شعف و شادمانی و حس اقتدار به مناسبت شکوه دادخواهی مردم عزیز و مظلوم فلسطین و پیروزی آنها در حمله به اسرائیل ظالمِ ستم گر که غصب کننده ی جان و مال مسلمانان و فلسطینیان است، سروده ام! حماسه در حماسه در حماسه کران، کران ، شکوهِ استغاثه به یاری خدا وُ لطف قرآن دوباره حق، دوباره نور و ایمان قدم قدم به سمت و سوی دشمن دوباره گردن از ستم شکستن دوباره آیه های استقامت شجاعت و شرافت و شهامت دوباره اهتزاز پرچم عشق! سپاه سرفراز پرچم عشق! دوباره اتحاد حق پرستان دوباره قدس و قدسیان و ایران! دوباره لحظه ی سقوط خیبر شکوه بازوان و شور حیدر! قیام اختیار و خواری جبر! عروج سربلند ملت صبر! سرود سبز شاخه های زیتون دوباره پستی و شکست صهیون! دوباره ما دوباره ما دوباره! جهان در انتظار نوبهاره! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم اجمعین 🖌فاطمه سادات پاد موسوی @HamNevisan
(۲۱۷) ✨﷽✨ اینجا یک نفر دارد دق می‌کند... ✍️شکیبا شیردشت‌زاده در وجود هر دختر، یک «مادرِ درون» نفس می‌کشد که چه آن دختر ازدواج کند چه نه، چه بچه‌دار شود چه نه، زنده است و لطافت را در رگ‌های روح جاری می‌کند. برخلاف ظاهرم، مادرِ درون من خیلی حساس است، خیلی دل‌نازک است. بچه می‌بیند دلش ضعف می‌رود. عاشق در آغوش گرفتن بازی با بچه‌هاست. عاشق نگاه کردنشان، بوییدن بوی نوزادِ پس گردنشان. شاید چون مادرِ درونم خیلی زود آزاد شد، یعنی از وقتی خواهرم به دنیا آمد و همه گفتند تو مادر دوم اویی. و من واقعا عاشق این بودم که برایش مادری کنم. حتی گاهی دلم می‌خواست به من بگوید مامان. مادر درون من هیچ مقاومتی در برابر بچه‌ها ندارد. محرم که توفیق خدمت در روضه را داشتم، کافی بود چشمم به بچه بیفتد تا تمام هوش و حواسم برود پی‌اش. با چوب‌پر صورتشان را قلقلک می‌دادم و وقت‌هایی که صدای گریه‌شان را می‌شنیدم، برای آرام کردنشان همیشه یک شکلات داخل کیفم داشتم. مادر درونم هروقت ببیند یک جایی، یک بچه‌ای به هر نحوی دارد اذیت می‌شود، دلش آشوب می‌شود و به تکاپو می‌افتد که یک کاری بکند. کودک کار می‌بیند قلبش فشرده می‌شود. بخش اطفال بیمارستان‌ها بیچاره‌اش می‌کند. آمارهای کودک‌آزاری روحش را می‌خراشد. کودکان قربانی تروریسم را که می‌بیند، از درون می‌شکند. یادم هست وقتی ماجرای بچه‌های جنگ‌زده‌ی خرمشهر را در کتاب دا خوانده بودم، مادر درونم مثل شمع داشت آب می‌شد. بعد فکر کنید این مادرِ درون الان نزدیک دو هفته است دارد فیلم و عکس کودکان شهید و مجروح غزه را می‌بیند و هیچ‌کاری نمی‌تواند بکند. چی به سرش می‌آید؟ الان حدود دو هفته است که مادرِ درونم به خودش می‌پیچد و به زمین و زمان چنگ می‌زند. گریه می‌کند. ضجه می‌زند. وقتی که بی‌حال می‌شود هم با چشمان قرمز می‌نشیند یک گوشه و زیر لب لالایی می‌خواند. آن شب که بیمارستان المعمدانی را زدند، مادر درونم چندبار غش کرد. جیغ کشید و غش کرد. لب به غذا نزد. خوابش نبرد. اگر همینطور پیش برود، مادر درونم دق می‌کند. آرام‌آرام آب می‌شود. و می‌دانید، اگر مادر درونم بمیرد من هم همراهش می‌میرم. مادر درونم دائم می‌نشیند فیلم بچه‌های غزه را می‌بیند و تصور می‌کند که بغلشان کرده. توی ذهنش محکم بغلشان می‌کند، دانه‌دانه انگشت‌های کوچکشان را می‌بوسد، خاک را از میان موهایشان می‌تکاند و خون را از چهره‌شان پاک می‌کند. بهشان آب می‌دهد و می‌بوسدشان. زخمشان را می‌بندد و این جملات را تکرار می‌کند: الهی قربونت بشم مامان... هیچی نیست نترسیا... من پیشتم. هیچی نمی‌شه. الهی دورت بگردم... گرسنه نیستی؟ آب نمی‌خوای؟ جاییت که درد نمی‌کنه؟ بعد می‌گیردشان توی آغوشش و تابشان می‌دهد تا خوابشان ببرد. دست‌های تپل و کوچک و لطیف‌شان را می‌گیرد و آرام نوازش می‌کند. همان لالایی را می‌خواند که خواهرم وقتی کوچک بود براش می‌خواندم، همان لالایی که می‌گوید: دختر خوبم، ناز و عزیزم/ پسر ریز و، تر و تمیزم... آفتاب سر اومد، مهتاب می‌تابه/ بچه‌ی کوچیک، آروم می‌خوابه...* وای به وقتی که مادرِ درونم کودک شهید ببیند. گریه کنان بغلش می‌کند، تندتند می‌بوسدش و التماس می‌کند که: بیدار شو عزیز دلم... بیدار شو فدات بشم... چیزیت نشده که... پاشو بخند. پاشو بازی کن. پاشو غذاتو بهت بدم. پاشو همه‌جا رو بهم بریز. شیطونی کن. فقط پاشو... مادر درونم دارد میان آوارها می‌چرخد و برای بچه‌های زیر آوار لالایی می‌خواند. دارد عروسک‌هاشان را از زیر آوار بیرون می‌کشد و خاکشان را می‌تکاند. دست‌هاش زخم شده از بس خاک و آوارها را کنار زده تا بچه‌ها را پیدا کند. همه‌اش زیر لب با خودش حرف می‌زند، می‌گوید نگران بچه‌هاست که زیر آوار خفه شوند، می‌گوید بدن بچه‌ها ضعیف است و موج انفجار هم می‌تواند به تنهایی برایشان کشنده باشد، می‌گوید نگران این است که بچه‌ها دچار پی‌تی‌اس‌دی شوند. می‌گوید بچه‌ها در سن رشدند و بدنشان به مواد غذایی نیاز دارد... یکی بیاید جلوی چشمان مادر درونم را بگیرد... نه فایده ندارد. ذهنش از فکر بچه‌ها خالی نمی‌شود. مادر درونم دارد مثل ساختمان‌های غزه فرو می‌ریزد... مادر درونم می‌خواهد برای تک‌تک بچه‌های غزه، نه... برای تک‌تک بچه‌های جهان مادری کند... ____________ *لالایی خواب‌های پارچه‌ای @HamNevisan
(۲۱۸) 🔺این تصویر، گویای روضه‌های جان‌سوزی است، که الهام‌بخش امید و آینده‌ی روشن است... 🍀موسی (ع) نوزادی بود که در میان سیلاب خون کودک‌کشی فرعون زمانش، قامت بلند کرد. با او گذران عمر کرد و سرانجام علیه او پرچم توحید را برافراشت. عصایش اژدهایی شد تا جادوگران زمانش را ببلعد. رسالت عصایش به همین‌جا ختم نشد؛ رود نیل را برای اصحابش شکافت، تا یارانش در معیت او از آن بگذرند؛ اما فرعونیان در همان آب‌ها غرق شدند. 🍀سیلاب خونی که از کودک‌کشی فرعونیان عصر ما، به راه افتاده را خدای موسی می‌بیند. چشم‌های حقیقت‌بین و قلب‌های روشن‌ضمیر گواهی می‌دهند که خدای موسی، در زمان مناسبش یاران صدیقش را به فرماندهی موسای زمین و زمان می‌فرستد، تا بساط جور و ظلم را برچینند. طبق تجربه‌ی تاریخ، فرعونیان در هر عصری که باشند، در همان سیلاب خونی که به راه انداختند، غرق خواهند شد و این سنت پایدار الهی است؛ چراکه ندای مظلوم‌ترین مادران زمان، داد فرزند خویش را می‌خواهند. طولی نخواهد کشید که غرق‌شدنشان نزدیک است. أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا 🖌 فاطمه فاطمی @HamNevisan
(219) کابوس صدای درد را از زیر خروارها سنگ و آهن می‌توان شنید. قلب عریان کودکان یتیم به تپش افتاده است. مادری سینه‌چاک‌کرده، دست به سوی آسمان; قاتل فرزندانش را نفرین می‌کند. کسانی از نسل بشریت که در چشم بر هم زدنی چنگ به روح و جانش زده‌اند. جهنم را به چشم دیده است او که دعا می‌کرد قتل کودکانش کابوسی بیش نباشد. @HamNevisan
(220) 🇵🇸شهادتِ نو‌رسیده مبارک نُه ماه بود منتظرت بودم جانِ مادر، در تمام شرایط سخت حمل، به خصوص در زیر بمبارانهای گاه و بی‌گاه بعد از حمله‌ی کوبنده‌ی طوفان الاقصی، بیش از پیش نگران سلامتت بودم و حتی خود را فراموش کرده بودم. من و پدرت از خدا فرزندی را طلب کرده‌بودیم که بزرگی از بزرگان مقاومت گردد و برای آزادی قدس عزیز قدم موثری بردارد، پس عاشقانه منتظر آمدنت بودیم. اما گویی خداوند تو را بیش از ما دوست می‌داشت و سرنوشتی بزرگتر از آنچه ما برایت طلب کرده بودیم، برایت مقرر ساخته بود. امروز فریاد بی‌صدای تو، بلندترین و رساترین فریادها برای اقامه‌ی حق و افشای کفر و باطل است. فرشته‌ی عزیزم! ما خاکیان دوست داشتیم قدمت را به این دنیای خاکی، به جشن بنشینیم، اما قدرِ تو این بود که با افتخار، شهادت زود‌هنگامت مایه‌ی فخرمان گردد. این روزها این جمله آرام قلبمان و مایه‌ی فخرمان شده و بوی تو را به مشاممان می‌رساند: «شهادت نورسیده مبارک» 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
(۲۲۱) درد دل شبانه ! سلام غزه جانم! اسطوره ی مقاومت! تندیس مظلومیت! سمبل صبر! نماد اقتدار! این ایام،‌ روز و شبم یکی شده ست از غم تو! آسمان دلم عجیب ابری ست... چشم هایم مدام بغض گلویم را فریاد می زنند... نان از گلویم به سختی پایین می رود.‌‌.. آب را با آه می نوشم... فکر مظلومیت تو و کودکان غرق در خونت، به شدت خواب را از چشم های ترم گرفته... امروز ظهر هنگام صرف ناهار، با دیدن تصاویر محرومیت مردم‌ مظلومت از جرعه ای آب و لقمه ای نان از صفحه تلویزیون، اشک چشم و غذا با هم درآمیخت و گلویم را عجیب فشرد... کاش دستان ناتوانم به تو می رسیدند..‌. کاش پاهای ناتوانم به کمکت می آمدند... کاش اشک‌ چشم هایم رود پر آبی می شدند برای سیراب کردن تو... کاش می توانستم موهای دختران خردسالت را نوازش کرده و لقمه نانی در دهان کوچکشان بگذارم، بلکه لالایی شود و خوابشان ببرد و گوش های نازک شان، لحظه ای از شنیدن صدای وحشتناک بمب ها آرام گیرد... درد دل هایم بسیار است... و توان بازگو کردنشان، اندک! شنیدن و دیدن زجرهایت، رمقی برایم نگذاشته... شب از نیمه گذشته، ولی فکر دردها و زخم ها و........... چه بگویم !؟ فکر دنیا دنیا مظلومیت تو، خواب را از چشم هایم گرفته... بروم بروم سجاده ای پهن کنم و... از پروردگار توانا و حکیم، عاقبت به خیری ات را که همانا پیروزی و آزادی و سربلندی ست، بخواهم تو عجیب مقاومی! پس پیروزی! به فضل و یاری اش، ان‌ شاءالله 🖌نعیمه وافی (باران) @HamNevisan
همیشه با خودم فکر میکردم چطور یک کودک میتواند آنقدر بزرگ باشد که جریانی بسازد. وقتی از نقش کودکان در واقعه کربلا می شنیدم ، آن تعریف ها را بسیار دور از واقعیت می دیدم. به بچه هایی که اطرافم بودند نگاه میکردم و با خودم می اندیشیدم رسیدن به آن افق نگاه در این سن ، معجزه می خواهد، کارِ من و ما نیست. باید ولی خدایی دور و بر کودک باشد تا چنین اتفاقی بیفتد. اما امروز میبینم که در چطور کودکان از عمق وجودشان توکّل، شهادت طلبی، مقاومت و عزّت را می فهمند. این معجزه "مقاومت" است که می تواند کمک کند انسان ره صد ساله را یک شبه بپیماید. مقاومت، همان چیزی که در واقعه کربلا بیش از هر نقطه ی تاریخ می درخشد. فهیمه فرشتیان @HamNevisan