#مجردها_بدانند✨
🍃 برای اینکه بتوانید با یک نفر ازدواج کنید و با او زندگی خوبی داشته باشید باید وجود او را همان گونه که هست، بپذیرید.
👈 به مرور برخی آداب اکتسابی را میتوانید تغییر دهید؛ اما تصور تغییرات بنیادین را باید به کلی فراموش کنید.
✅ شما قدرت این را ندارید که هر یک از خصوصیات اخلاقی یارتان را که نمیپسندید، دور بریزید...!
🏴 @hamsafar_TA_khoda
👈اگه قراره از زندگیت لذت ببری، دقیقا الان وقتشه، «خودِ خودِ الان» نه یه مدت دیگه..
امروز باید زیباترین روز از زندگیت باشه همین امروز، همین الان
🌷بهترین روزتو بساز😉
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند.
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251
🏴 @hamsafar_TA_khoda
⛔ کسی که کاری کند تا بین زن و شوهری ،جدایی 💔 اندازد ؛
📛 و آنان از هم جدا شوند ؛
#لعنت_خدا در دنیا و آخرت ،
برای او خواهد بود .
و خدا او را با هزاران سنگ آتشین ،
سنگباران می کند .
⛔ و کسی که بین زن و شوهری ،
#اختلاف افکند ؛
📛 هر چند به طلاق نرسد ؛
#غضب و #لعنت خدا ،
در #دنیا و #آخرت برای اوست ؛
و از نظر کردن به خدا ،
#محروم است .
🌹 پیامبر اکرم 🌹
📖 وسائل ج ۱۴ ، ص ۲۷
🏴 @hamsafar_TA_khoda
🍃امیرالمؤمنین عليه السلام
🔺مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛
✅هر كس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت مى شود.
📙غررالحكم، ح 9122
🏴 @hamsafar_TA_khoda
همسفرتاخدا
برای یک ازدواج موفق و زندگی عاشقونه این نکته رو هرگز فراموش نکن 😉 _ #عشق خوبــ است اگر... یار #خدای
میگفت :
الٰهے عاشِقِ ڪَسے بِشے
ڪه عِشقِش بچه هاےِ
حِیدَر و زَهراست...🌱
شکرگزاری قوی ترین داروی ضد افسردگی است،
حیف که یادمان رفته بسیاری از آنچه امروز داریم
همان دعاهایی بود که فکر میکردیم خدا آنها را نمیشنود❤️
دلیل اینکه آدمها به سختی احساس خوشبختی میکنند این است که:
گذشته را، بهتر از آنچه بوده میبینند
حال را بدتر از آنچه هست
و ترس از آینده را بیشتر از آنچه خواهد بود، میدانند.
🏴 @hamsafar_TA_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از سریال"آقازاده"
پنهان کاری! ⛔️
🌹اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده تان را از آتشى كه موادّ سوختى آن را آدمها و سنگها تشكيل مى دهند مصون نگاه داريد . . .🌸
🏴 @hamsafar_TA_khoda
اگر بخواهـید بہ جایے برسید ؛
با ڪار حوزه و دانشگاه مشڪلتان حل نمی شود...!
این فقط به شما عݪم مۍدهد؛
آن ڪه مشڪل شما را حل می ڪند، #سجـادہ_نمـاز_شـب است...!♥️🌱
|•آیتاللهجوادیآملے•|
هدایت شده از کانال کمیل
✨لحظھ جان ڪندن ࢪوح از بدن را دیده اے
💔بے تو بودن ها بࢪایم دم بھ دم جان ڪندن است
#شهید_حمید_سیاهکال_مرادی🍃
🌷یادش با ذکر #صلوات
🏴 @SALAMbarEbrahimm
#عاشقانه_شهدا 🌹
🔸 زیاد #هیئت دونفری داشتیم.
برای هم سخنرانی می ڪردیم
و چاشنی اش چند خط
روضه هم می خواندیم،
بعد ☕️ چای، نسڪافه
یا بستنی می خوردیم.
می گفت: « این خوردنیا
الان مال هیئته! » 😉
🔹 هر وقت چای می ریختم
می آوردم، می گفت:
« بیا دوسه خط روضه بخونیم
تا چاے #روضه خورده باشیم! » 💔
(راوی: همسر شهید)
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
🌷یادش با ذکر #صلوات
🏴 @hamsafar_TA_khoda
مداحی آنلاین - ضامن آهو رضا .mp3
1.86M
❤️ضامن آهو رضا
🍃لاله ی خوشبو رضا
⏯ #نوستالژی
👌بسیار دلنشین
🏴 @hamsafar_TA_khoda
همسفرتاخدا
✨ #مذهبی_نما ✍یه روز اومد تو زندگیم و نابود کرد و رفت...! #پیام_ارسالی_شما🍃
سلام علیکم.
استفاده از #تجربه✨
من 18 ساله بودم، وارد دانشگاه شدم، یه دختر آفتاب مهتاب ندیده ی سنتی و مذهبی..
تا اون سن هم خواستگار ندیده بودم به این صورت که خبر داشته باشم، اگرم بوده خانواده بخاطر سن کمم بهم نمیگفتن و رد میکردن،
خلاصه که وارد دانشگاه شدم، دانشگاه ما مختلف نبود، و همه خانوم بودیم!
یکی از استادان ما کلاسی برایمان برگزار کرد خارج از محیط دانشگاه و گفتن برای دانشجویان این دانشگاه به صورت رایگان هستش، من هم شرکت کردم(کلاس نهج البلاغه)
اونجا آقا و خانم ها همه دانشجویان دانشگاه های مختلف بودن و حضور داشتن، تو این تایم و مدت متوجه رفتارهای عجیب یه آقایی شده بودم، ولی فکر نمیکردم توجه و خطاب برخورد هاشون با من بوده باشه! تا مدتی گذشت و مادرشون رو توی همون محیط به خواستگاری من آوردن!
متوجه شدم که هم رشته ی من تویه دانشگاه دگ هستن، و خانواده ش هم شهرستان زندگی میکنن،
خلاصه ک من به مادرم زنگ زدم و جریان رو گفتم، ایشون گفتن شماره خونه رو بدم به مادر این آقا تا صحبت کنن..
منم اینکارو کردم و جلسات ابتدایی خواستگاری شروع شد...
توی تک تک جلسات خواستگاری راجب ولایت فقیه صحبت کردم، و میتونم بگم اولین حرم این بود که خط قرمزم حضرت آقاست و گوشم به فرمان ایشونِ...
این آقا حرفای من رو تصدیق میکرد و میگفتن من هم همینطور،
درباره ی سایر اعتقاداتم مثل نماز، هییت، حجابم و..... هم صحبت کردیم و ایشون در تمام موارد موافق حرفای من بودن...!
تحقیقاتی از شهرستان شون پدرم انجام داد، درظاهر خانواده مذهبی و سنتی بودن و کسی بد نگفت!
تا ما عقد کردیم، جالبه بدونین در حرم امام رضا عقد کردیم! و اونجا قسم خوردیم و با امام رضا عهد بستيم هیچوقت به هم دروغ نگیم...
از همون روز عقد دعوا ها کشمکش های کم کم شروع شد، اول بر سر اختلافات خانوادگی، ک واااااقعن ما کفو نبودیم، و به این نکته اصلا دقت نکرده بودیم!
این آقا هیچگونه احترامی برای خانواده من قائل نبود، و خیلی راحت به خانواده م توهین و هتاکی میکرد، من بخاطر حفظ زندگیم معمولا سکوت میکردم...
همسفرتاخدا
سلام علیکم. استفاده از #تجربه✨ من 18 ساله بودم، وارد دانشگاه شدم، یه دختر آفتاب مهتاب ندیده ی سن
ادامه....
تا رسیدیم به درگیری های انتخاباتی...
به راهپیمایی هایی مثل روز قدس و 22بهمن...
به شرکت توی هییت های ایام فاطمیه و محرم!
به شب های قدر، که من هررررچی خاطره ی تلخِ از اون شب ها دارم...
چون رسما و شرعا شوهر برای من محسوب میشدن، بااینکه من هنوز خونه ی پدرم بودن، برای من همه ی اینها رو قدغن کرده بود...
میگفت حق شرکت تو هیچکدوم و نداری، من قبول ندارم اینارو، نمیزارم زنم هم شرکت کنه!
و من کارم فقط اشک بود و گریه...
به خانواده م هنوز چیزی نگفته بودم، ولی متوجه اختلافات ما شده بودن...
تا شب های قدر، من فصل امتحانات ترمم بود، خانواده م تصميم گرفتن برن مشهد، ولی من باهاشون نرفتن بخاطر امتحانات.
موندم خونه، تو این زمان ارتباط ما قطع شده بود، و هیچ خبری از هم نداشتيم، تا یه روز اومد خونه ی پدری م، من خوشحال شدم که امشب شب قدر یه جایی هییت میرم، عاخه تنها بودم نمیتونستم خودم تنهایی جایی برم، نیاز داشتم یه مرد کنارم باشه، وقتی اومد، جریان و بهش گفتم، با عصبانیت بهم گفت من این چرت و پرت هارو قبول ندارم، شب قدر دگ چه کشکیه، الانم اومدم باهات اتمام حجت کنم...
گفتم قول و قسم و عهدت با امام رضا رو یادت رفته؟ گفت امام رضا دگ کیه؟ کدوم قول و عهد برو بابا مسخره بازیه همه ی اینها...
و منو زیر بار کتک گرفت و با کلی عربده و داد از خونه پدری م خارج شد...
مخلص کلام
علاوه بر اینکه اعتقادی به حضرت آقا و نظام نداشت و کلا مخالف رهبری بود، دین و مسلمونی ش هم دچار شک و شبهه بود!
آخرین باری که پدرم باهاش صحبت کرد، ازش پرسيد تو ک میدونستی دختر من و خانواده من چنين اعتقاداتی دارن چرا قبول کردی و به دروغ گفتی من هم همینطورم؟
به پدرم گفته بود، چون عاشق شده بودم، میخاستم به هرررشکلی دختر شما رو به دست بیارم و به دوستام و خانواده م ثابت کنم که من میتونم وارد چنین خانواده ای بشم!
ولی الان دگ خوشم نمیاد ازتون!!!!
واقعن از یادآوری اون روزهای تلخ و سخت عذاب میکشم...
و این شد که من با بخشیدن مهریه م جدا شدم و برچسب مطلقه خورد به پیشونی دختری که چند ماه عقدِ یه پسر بوالهوس بوده...
اینکه بعدا فهمیدم اهلِ چه جور خلاف ها و... بوده بماند مه هیچوقت هیچ جا نگفتم و آبروش رو حتا جلوی خانواده ش نریختم...
اما خدا همیشه جای حق نشسته...
خدا بهم کمک کرد
امام رضا بهم کمک کرد
شهید هادی، داداش ابرام ناجی زندگی من شد...
و بعد از 3 سال، جوری که خودمم نفهمیدم چطور پسری به خواستگاری م اومد که عیب منو(مطلقه بودن) رو حُسن میدید و میگفت #تو_پای_اعتقاداتت_ایستادی_و_لایق_بهترینایی...
الان حدودا دو ساله از زندگی مشترکم میگذره، خدا بهمون فرزند عطا کرده که ان شاالله 1ماهه دگ پا به این دنیا میزاره...
و این داستان رو برایش خواهم گفت
که گولِ آدم های به ظاهر مذهبی رو نخوره، چون اگر در بطن شون بری و دقت کنی میفهمی که مذهبی نما هستن و دروغگو!
من هم بخاطر سادگی و هیجانات دخترانه م اون زمان به این نکات ریز دقت نکردم و توی دام افتادم...
امید وارم صحبت هام کارساز باشه برای دوستی که گفتن از تجربه م بیشتر بگم...
یاعلی مدد
#پیام_ارسالی_شما
همسفرتاخدا
#عاشقانه_شهدا🍃 🏴 @hamsafar_TA_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا