فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 *#شهید_گمنام*
🔻ماجرای دختری که با شنیدن مداحی شهید گمنام در راهیان نور مسیر زندگی اش تغییر کرد...
📌 *شهدا... مارادریابید....*
🍃🌷🕊️
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین تفحص پیکر یک بانوی شهیده بعد از ۳۷ سال در شمال غرب کشور
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
⭕️ مراسم تشییع پیکر شهیده فاطمه اسدی در سه شهر مشهد، قم، تهران
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
💠 مروری بر زندگی شهیده تازه تفحصشده «فاطمه اسدی»
💢 «فاطمه اسدی» یازدهم مرداد سال ۱۳۳۹، در روستای «باقرآباد» از توابع شهرستان «دیواندره» در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود و دوران طفولیت وی در شرایطی سخت سپری شد. او زمانی که به سن تحصیل رسید، فقر و محرومیت و نبود امکانات، مانع از تحصیلش شد و وی را از نعمت آموختن محروم کرد.
🔹«فاطمه» از کودکی پنجه در پنجه فقر افکند و با کار و تلاش به مبارزه با این پدیده شوم پرداخت؛ بهطوری که هم در منزل کار میکرد و هم در مزرعه، تا مقداری از سنگینی بار اداره زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود، بکاهد.
وی در عنفوان جوانی، تشکیل زندگی داد که ثمره ازدواج او یک دختر است. او بانوی خودساختهای بود و ایمانی به استواری کوههای کردستان داشت، پاکی، دینداری و پارسایی، مهمترین شاخصههای حیات وی بودند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، «فاطمه اسدی» برافروخته شد و زمانی که میدید آنها بهصورت علنی به تاراج نقد باورهای مردم پرداخته و نسبت به مسلمانان جفا میکنند، بیشتر نگران شد. از سویی دیگر، همسر او هم که از سالکان طریق دین بود، در این زمینه با «فاطمه» همعقیده بود؛ بنابراین آنها تصمیم گرفتند تا برای مبارزه با سلطه ضدانقلاب به پا خیزند.
«فاطمه اسدی» و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد آغاز کردند. ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد. پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزهی «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد، به افشای چهره ضدانقلاب میپرداخت.
او سختیهای راه را بر خود هموار کرده و مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» میرفت و برای آزادی همسرش نیز هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم»؛ بنابراین هروقت همسرش را ملاقات میکرد، فقط یک توصیه برای او داشت: «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».
«فاطمه اسدی» روز هفتم شهریور سال ۱۳۶۱، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت؛ با جسم نحیف وی روبهرو شد؛ آثار شکنجه را بهوضوح در جایجای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آنچنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آنها را شکست.
دشمن وقتی دید که حیثیت نداشتهاش بیشتر از همیشه بر باد رفته است، «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر کرد؛ بنابراین مزدوران او را در همانجا تیرباران کرده و به شهادت رساندند.
بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش بهدلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد.
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
💠 عنایت بانوی کرامت به همسر شهید مدافع حرم
سفیر حضرت معصومه سلام الله علیها:
🔹در میان برنامههای متراکم سفیران کریمه در یکی از شهرستانها نیم ساعتی وقت اضافه داشتیم، بدون هماهنگی قبلی به سمت منزل یکی از شهدای مدافع حرم رفتیم، وقتی درب خانه را زدیم، همسر شهید با حالی آشفته و گریان درب خانه را باز کرد.
🔹به محض اینکه وارد خانه این شهید شدیم همسر شهید گفت که شما را حضرت معصومه سلام الله علیها فرستادند و تعریف کرد که یکی دو ماه قبل من با همسرم نشسته بودیم و ایشان میگفت که ما برای همه اهل بیت(ع) در خانه مراسم گرفتیم غیر از حضرت معصومه سلام الله علیها بنابراین دونفری عهد بستیم که امسال در روز رحلت حضرت معصومه سلام الله علیها یک روضه برای ایشان در خانه بگیریم
🔹این جریان گذشت و همسرم به سوریه رفت و شهید شد و به قدری ما درگیر مراسم شهادت و تشییع بودیم که فراموش کرده بودم که ما با حضرت معصومه سلامالله علیها چنین عهدی بسته بودیم
🔹تا اینکه شما به این شهر آمدید و قرار شد که به خانه ما بیایید؛ آنوقت آن عهدی که با شهید بسته بودیم یادم آمد و برای همین می گویم که شما را خود حضرت معصومه سلام الله علیها فرستاده است.
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اطلاعاتی جدید از لحظه شهادت حسن طهرانیمقدم
خوابی که شهید قبل از شهادت دید
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
35.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ماجرای حلالیت طلبیدن #حاج_قاسم
#الگوی_خوبان
🕋 مسجد جامع امام جعفر صادق علیهالسلام
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
17.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اختصاصی
🎥 لحظاتی از مراسم تکفین پیکر مطهر بانوی شهیده #فاطمه_اسدی توسط خانواده شهدا
💐 مادر شهید دفاع مقدس امیر سعیدقاسمی
💐 مادر شهید دفاع مقدس حمید میانلومطلق
💐 مادر شهید امنیت محمدحسین حدادیان
💐 مادر شهید مدافع حرم مسعود عسگری
💐 همسر شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی
📍امروز پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ در معراج شهدای تهران
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدبزرگواری که شهید شده بود🌸
ولی ساعت مچی دست او...⏰
هرشب ساعت ۳:۴۵ سعی میکرد👇🏻
اورا برای نماز شب بیدار کند🕋
اما ...😭
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
🔰مدیر بلند همت
✍️رهبر انقلاب: شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من 25-26 ساله ایشان را از نزدیک میشناسم. همت خیلی بلندی داشت، افقهای خیلی بلندی را میدید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان مدیریت بود. یک مدیر طبیعی بود، درس مدیریت هم نخوانده بود، اما واقعا یک مدیر بود.
1390/9/9
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاخره بعد از گذشت بیش از 11 سال، تصاویر آن کار بزرگ شهید #حسن_طهرانی_مقدم، دقایقی پیش از شبکه اول سیما و در خلال مستند پارسای بیادعا پخش شد.
تصاویر تست موتور ماهوارهبر قائم به تاریخ تیرماه 1389
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق امام خامنه ای را نسبت به شهدا وخانواده آنان بنگرید
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
💫 در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوهی حضور مردمی یک نحوهی شگفتآوری است...
🇮🇷 همهی آحاد ملّت ایران، آنهایی که مایل بودند در این عرصه شرکت کنند، هر که بود، هر چه بود، توانست در یک شبکهی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند.
📍 همه میتوانستند جای خودشان را پیدا کنند و مشغول بودند. پزشک جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. کاسبِ جزء، روحانی مسجد، کارگر کارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحبکار و ریختهگر، کشاورز روستایی، کارمند اداری و انواع و اقسام گروههای مردمی میتوانستند در این شبکهی عظیم مردمی حضور پیدا کنند...
🌟 این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند همافزایی کنند همه [کمک]میدادند.
🎙رهبر معظم انقلاب
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
شهادت می دهند
اما به "اهل درد"
نه بی خیال ها
فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست
باید
زندگیمان حرفمان نگاهمان لقمه هایمان رفاقتمان بوی شهدا را بدهد...
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️الله اکبر
🔴 وعدهی_صادق
40 سال پیش مقام معظم رهبری (حفظه الله) کنار حاج قاسم سلیمانی چه وعدهای دادند و چه شد⁉️⁉️
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خاطره گویی جالب رهبرمعظم انقلاب از تلاش های شهید چمران در آزادسازی سوسنگرد
🌹روز ۲۶ آبان سالروز آزادسازی سوسنگرد گرامی باد
♦️روز آزادسازی سوسنگرد یکی از روزهای اختصاصی شهید دکتر چمران است. روزی که او مردانگی و شجاعت و شهامت و شهادت طلبی را به اوج خود رساند و تا پای شهادت پیش رفت و زخمی و خونین شد ولی بالاخره سوسنگرد آزاد شد ، و او نگاشت که رقصی چنین میانه میدانم آرزوست .
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شنیدنی حاج قاسم سلیمانی در مورد شهید زین الدین
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
❤️ڪنارش ایستاده بودم، شنیدم ڪه میگفت:
صلّی الله علیڪ یا صاحبالزّمان🕊
بهش گفتم: چرا الان به امامزمان سلام دادی..؟!
گفت: شاید این وزشِ باد
و نسیم، سلامِ منو به امامزمانم برسونه...
#شهید_ابومهدی_المهندس🌷
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
🌷 بیاد شهدا 🌷
۲۷ آبان سالروز شهادت « شهید مهدی زین الدین »
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🖤❤️🖤 خوشا به سعادتتان که اجرزندگی شرافتمندانه تان ختم به بهترین پاسخ🌹شهادت🌹شد 🖤❤️🖤
💔برادران عزیز،شهادتتان تبریک وتسلیت😭😭😭💔
🖤💔وقت ملاقات با ارباب بی سر😭😭😭 وفرمانده تان سرداردلها😭😭😭سلام ما را به آنان برسانید😭😭😭🖤💔
🔴شمادرجنگ سخت باخونتان امنیت ماوکشور رابیمه کردید
و
ماخودرادرقبال خون شماوسایرشهدامسئول میدانیم😭
و
ان شاالله
انتقامتان را درمقابله بادشمن درجنگ نرم خواهیم گرفت🔴
🌹شادی روحشان قرائت فاتحه باذکرصلوات🌹
🍃اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک🍃
#قهرمانان _ وطن
#حافظان _ امنیت
#تکاوران
#حماسه _ سمسور
#همسفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔰 خوابی که سردار #سلیمانی پس از شهادت سردار #مهدی زینالدین دیدن :
🔶 هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون #میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك بار دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد.
❤️قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس.
♦️ هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
♦️ همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت #زیر_نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: « #سیدمهدی_زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید #نبودی!» گفت :اینجا بهم مقام #سیادت دادن.
🛑از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در #جمع شما هستم»
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین.
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
❣#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#معرفی_کتاب
#خاطرات
#هم_سفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada
وصیتنامه این شهید همه از جمله وصیتنامههای عرفانی است که شاید در این روزگار نظیرش را نتوان یافت:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای یکتا، که جز او خدایی نیست. زنده به ذات و قائم است. هیچ گاه خواب سنگین و سبک او را فراهم نمیگیرد. آنچه در آسمانها و زمین است در سیطره و مالکیت و فرمانروایی اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند به آنچه را پیش روی مردم است و آنچه را پشت سر آنان است میداند و آن را به چیزی از دانش او احاطه ندارد مگر به آنچه او بخواهد. حکومت و قدرتش آسمانها و زمین را فرا گرفته و نگهداری آنها بر او مشقت آور نیست و او بلند مرتبه و بزرگ است. «قرآن کریم سوره بقره آیه ۲۵۵»
بنام یکتا معبودی که زنده به عشق او هستم و پیوسته از او خواستارم که عشق و محبت خویش را در دلم جای دهد و توفیق دل بریدن از همه چیز و همه کس را به من عطا نماید تا بتوانم در راه رضای او گام بردارم و در راه رضای او به شهادت برسم.
خداوندا، بنده نه عالم هستم که عالمانه وصیت کنم و نه عارف هستم که عارفانه بنویسم، بلکه یک بنده کوچک و گنه کاری هستم که خالصانه مینویسم.
خدایا، بارالها، معبودا و معشوقا! نمی دانم چه بنویسم، از کجا شروع کنم و به کجا ختم کنم، چشمهایم را می بندم و تصویری از عشق را در ذهن خود مجسم میکنم، عشق به هستی مطلق، عشق به ذات بی همتا، که جز او خدایی نیست. سلطان مقتدر عالم، دانا به هر آشکار و نهان، منزه از عیب و ناشایستی، و ایمنی بخش دلهای هراسان.
خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان میگریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده.
خدایا من نمی دانم روزی ام در کجاست و آن را تنها بر پایه گمانهایی که بر خاطرم میگذرد می جویم و از این رو در جستجوی آن شهرها و کوهها و دشتها را زیر پا گذاشتم. پس در آنچه که خواهان آنم همچون حیرت زدگانم.
نمی دانم آیا در دشت است یا کوه، در زمین است یا آسمان، در خشکی است یا دریا.
نمی دانم به دست کیست و از جانب چه کسی است ولی به یقین می دانم که دانش آن نزد توست و اسباب آن به دست توست. و تویی که آن را به لطف خویش تقسیم میکنی و با رحمت خود برای سبب فراهم میسازی. پس ای کمال مطلق هر چه زودتر فراهم ساز روزی ام را که چیزی جز شهادت نیست.
خدایا تو خود میدانی که شوق شهادت از کودکی در دلم موج میزد و علاقه ام به شهادت مانند علاقه طفل به پستان مادر است. پس خدایا تو خود شاهدی که چقدر برای رسیدن به این آمال و آرزویم همچون طفل بی تابی و بی قراری میکردم.
خدایا به من توفیقی عطا کردی که پاسدار حریم قرآن شوم و سبز پوش سپاه. خدایا هر وقت این لباس سبز و مقدس را به تن میکردم آنچنان احساس سرور و غرور میکردم و فکر میکردم هیچ عزتی بالاتر از این نیست. خدایا آرزویم این است که کفن من همین لباس سبز و مقدس باشد.
بارالها، مردن که حق است پس چه بهتر که مرگ با عزت (شهادت) را در آغوش بگیرم نه آنکه مرگ ذلت مرا در خواب غفلت فرا گیرد. خدایا هرشهید پرچمی برای عزت دین توست و به یقین می دانم که پرچم و خونی که خون بهایش توی خدا هستی هرگز بر زمین نخواهد افتاد.
خدایا تو خود شاهدی از روزی که خود را شناختم، تو را شناختم و از روزی که تو را شناختم به یاری دینت شتافتم. البته در حد بصیرت و بضاعتم. ولی اعتراف میکنم که توان من بیشتر بود و من کوتاهی کردم.
خدایا تو را شاکرم و بی نهایت شاکرم بخاطر برخورداری از نعمت بزرگ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندان علی. خدایا شکرت که مرا شیعه فرزندان آقا رسول الله (ص) قرار دادی و خونم را آنچنان به عشق حسین بن علی علیه السلام گره زدی که هر وقت آن قیام و انقلاب تاریخی روز عاشورای اباعبدالله علیه السلام در ذهنم خطور میکند بی اختیار اشکم سرازیر میشود.
حسین جان، مگر میشود از کنار داغ سنگین تو و برادران و فرزندان و یارانت بی تفاوت گذشت. مگر میشود ناموست به اسارت برود و من بی تفاوت باشم. حسین جان، مولای من، اگر آن روز مردم پست و بی وفای کوفه به هل من ناصر ینصرنی تو لبیک نگفتند من امروز با تمام وجودم لبیک می گویم.
لبیک یا حسین (ع) یعنی وسط میدان بودن است. لبیک یا حسین (ع) یعنی اینکه از جان گذشتن است نه اینکه از دور به آتش نگاه کردن و بعد از خاموشی خود را ناجی معرفی کردن است. حسین جان، روزی نبود که من زیارت عاشورا نخوانم و هر روز من این زیارت نامه را میخوانم به امید آنکه ای آموزگار شهادت مرا در مکتب خود بپذیری و در زمره شهیدانت قرار دهی و شب اول قبر هم یک نگاهی به من داشته باشی.
حسین جان، هر وقت من تابوت شهیدی را روی دوش مردم میدیدم احساس حقارت و حسادت میکردم. البته از بعد مثبت به خودم وعده میدادم که روزی قسمت من شهادت بشود. سر قبر هر شهیدی که میرسیدم با او نجوا میکردم و از او میخواستم و او را قسم میدادم که
دعا کنند تا شهادت نصیب من هم بشود.
و حال با اذن خدای متعال و حضرت ولی عصر (عج) وصیت خودم را در ۲ بخش اجتماعی و خانواده مینویسم: اول از اجتماع مینویسم. تا آنجایی که به ذهنم خطور میکند به کسی بدهکاری مادی ندارم و قرضی به گردنم نیست. اما بدهکاری معنوی من بی نهایت است. از همه دوستان، آشنایان، همکاران و هم محلیها میخواهم که اگر دینی به گردن من دارند، اگر کسور یا قصور یا اصطحکاکی از من دیدند اعتراف میکنم که تقصیر گناه از من بود و به بزرگواری خودشان بنده را مورد عفو و گذشت قرار دهند و اگر طلب مادی دارند به خانواده بنده مراجعه کنند. از همه شما میخواهم که هرگاه یاد و نام من در ذهن شما خطور کرد یک صلوات و حمد و سوره برایم هدیه کنید و در صورت امکان یک روز نماز و روزه برایم بجای آورید. از اهالی محترم محل خواهانم که کما فی سابق این شعور فاطمی و حسینی آنها در ایام فاطمیه و یادواره شهدا و دهه محرم تداوم داشته باشد؛ چرا که با این حرکت خودجوش زندگی خود را با حب اهل بیت (ع) گره زدید و قیامت خود را بیمه کردید. مبادا روزی شود که یاد و نام شهدا از کوچهها محو شود و در محافل فراموش شود.
پیرو خط مبارک ولایت فقیه باشید و خدای متعال را بخاطر این نعمت بزرگ شاکر باشید که چه بسا اگر نعمت بزرگ ولایت نبود مشخص نبود که چه مصیبتی برسر ما و نوامیس ما میآمد. اختلاف و تفرقه را کنار بگذارید و دنبال وحدت باشید.
خود را مسافر قیامت بدانید نه ساکن دنیا. به دنیای فانی دل مبندید و در فکر آخرت باشید. اگر مسلمانی در زندگی مشکلی داشت به یاریش بشتابید و از تجملات زندگی پرهیز کنید. به فرموده امام راحل مسجد سنگر است و از شما میخواهم عاجزانه میخواهم که این سنگر الهی را خالی یا خلوت نکنید.
از همکاران محترم میخواهم که قدر این لباس و سازمان را بدانند و یک روز را با تامل در مورد سپاه فکر کنند که خداوند چه نعمت بزرگی را شامل حال آنها نمود. مبادا روزی با حرکات و رفتار خود عامل خدشه دار شدن این نهاد مقدس شوند. مبادا کاری کنید که مردم از سپاه دلسرد شوند. هرچند گاهی اوقات در سپاه کار به کاردان سپرده نمیشود و جناح بازی در سپاه در حال رشد سریع است و مسئولین امر سلیقهای عمل میکنند و غافل از اینکه فردای محشر در محضر شهدا باید جوابگو باشند و خون شهدا برای آنها فقط یک شعار شده و امیدوارم که از عاقبت کارشان غافل نباشند.
در بعضی از محافل فرهنگی و مذهبی و یادواره شهدا با توجه به اینکه با نام اهل بیت (ع) برگزار میشود ولی از سوی بعضی افراد رنگ و بوی ریا مشاهده میشود و البته مردم هم کاملاً به احوال آنها آشنایی دارند.
ملت ایران بلکه جهان اسلام زمانی پیروز خواهید شد که تحت فرماندهی حضرت آیت الله خامنه ای باشید و زمانی که از این مراد و مقتدای خود فاصله گرفتید شکست خود را در آغوش بگیرید.
▪️برادران و خواهران، بدانید که من با فکر باز و عقلی سالم و در صحت و سلامت کامل و بدون هیچ گونه اجباری راه خود را انتخاب نمودم و اگر توفیق شهادت نصیبم شد دوست دارم با لباس سبز و مقدس پاسداری و بدون کفن و بدون غسل دفن شوم چرا که فردای محشر پیش اربابم و مولایم حسین (ع) شرمنده نباشم.
بگذارید دستانم از تابوت بیرون باشد تا دشمنان بدانند که من شهادت را در آغوش گرفتم و با دست خالی رفتم و از دار دنیا چیزی با خودم نبردم و در پایان از شما عاجزانه تقاضا دارم که این شاگرد تنبل سپاه پاسداران را مورد عفو و گذشت خود قرار دهید و بدانید که همواره به دعای خیر شما محتاجم و مرا از دعای خیر خود بی بهره نسازید. ▪️و اما خانواده عزیز و محترم:
پدر جان و مادر جان، نمی دانم چگونه از زحمات شما تقدیر و تشکر کنم و چگونه عذرخواهی کنم به یقین می دانم که در این دنیای فانی از عهده چنین امر مهمی عاجزم. اما اگر فردای قیامت بعنوان شهید وارد عرصه محشر شدم آنقدر می چرخم تا شما را پیدا کنم و پیش خدای متعال برای شما شفاعت میکنم. پدرم بهترین هدیه برای من صبر و بردباری توست. اگر خبر شهادت مرا شنیدی به یاد جوان امام حسین (ع) باش و گریه نکن چرا که مولای من ولی عصر آقا امام زمان (عج) با گریه پدران شهید شاید داغ عاشورا برایش زنده شود.
مادرم حجاب تو بهترین ارمغان برای من است چرا که من سرافرازم مادرم و خواهرم پیرو خط حضرت زهرا (س) میباشند. در تربیت فرزندم تلاش کنید. آنچنان او را تربیت کنید که من پیش حضرت رقیه (س) شرمنده نباشم.
خواهر عزیزم، هیچ وقت در زندگی از حجاب حضرت زهرا (س) فاصله نگیر و شان خواهر شهید بودن را برای خودت حفظ کن.
برادر عزیزم، بعد از من مسئولیت سنگین بر روی دوش تو میافتد. اولین مسئولیت حفظ خون من است. مبادا کاری کنی که خون من خدشه دار شود. دوم مراقبت از پدر و مادر است که بعد از من مایه دلگرمی آنها تو خواهی بود. از آنها فاصله نگیر و کنار آنها باش. مبادا روزی شود که بخاطر شهادت من تو از انقلاب چشم داشت داشته باشی و
از خون من مایه نگذارید.
و اما تو ای همسر عزیزم، همسری که در تمام مراحل زندگی هرچند کوتاه اما شیرین با من همراه بودی و در تمام مراحل زندگی چه در سختی و چه در سرما و گرمای زندگی با من همراه بودی. در تمام ماموریتها دلم خوش بود که سایه تو بر سر دخترم هست. بی شک بخشی از جهاد من را تو نیز شریک هستی. نمی دانم آن لحظه که خبر شهادت من را می شنوی چه حالی داری؛ اما تقاضا دارم که حفظ حجاب کنی. حفظ حجاب تو مرا همواره خوشنود میکند. مبادا صدایت را میان نامحرم بلند کنی. همچون قهرمان کربلا، آن شیرزن تاریخ حضرت زینب کبری (س) مقاوم باش و راه من را ادامه بده. اگر در زندگی از من کم مهری دیدی و دلسرد شدی بدان که من تو را دوست داشتم و عاشق تو بودم. پس بیا و از من گذشت کن که من بیشتر از این به روی تو شرمنده نباشم.
مسئولیت تربیت و حجاب دخترم را بیش از همه به چشم تو می بی نم این مسئولیت سنگین را بردوش تو میگذارم و همچون گذشته دخترم را در حفظ و قرائت قرآن به کلاس ببر و او را با مفاهیم قرآنی آشنا کن.

و تو ای دختر عزیزم، جگر گوشه بابا، خیال نکن من بی خیال تو بودم، بدان که بابا تو را بی نهایت دوست داشت اما چه کنم که بر من تکلیف بود و احساس مسئولیت داشتم. بابا لحظهای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دینی است و اگر روزی حافظ قرآن شدی به یاد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت کن و همچون شبها که برای من آیه الکرسی میخواندی، بیا سر قبر بابا بخوان.
از دار دنیا یک باب منزل مسکونی و یک قطعه زمین و یک باب ماشین دارم و چون به امور دینی مسلط نیستم که چگونه تقسیم کنم ولی شما به یک متخصص و کارشناس دینی مراجعه کنید و از او بخواهید که اول سهم من (ثلث، خمس، نماز و روزه و …) را حساب نمایند و بعد حق به حق دار برسد. (پدر و مادر و همسر و فرزند) و در این بین حقی از کسی ضایع نشود و رضایت همه را جلب نمایید و در کنار عکس امام و رهبری عکس علامه حسن زاده را بر مزارم بگذارید.
ملتمس دعا و ارادتمند صمیمی همه عزیزان
اسماعیل خانزاده.
#وصیت_نامه
#هم_سفر_با_شهدا
@hamsafar_ba_shohada