eitaa logo
همسفر شهدا
356 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir https://eitaa.com/nashrhadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 #هادی_دلها 🌸هادی از بچگی در #هیئت ها کمک می کرد. 🌺او در کنار ذکرهایی که همیشه برلب داشت، نام #یا_حسین علیه السلام را تکرار می کرد. 🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری 🆔 @shahidzolfaghari
♨️ و نه اینکه اونها که عازم شدن خوبن 📛 و اونها که جا موندن بَدن ⛔️ نه 💔 قصه ، قصه ی دلدادگیه دلداده های حسین(ع) 💘 عاشقای سقا(ع) 💖 هر جا که باشن دلشون کربلاس🌹 ❗️ دلهای عاشقاتو ، واسه ظهور 🌤 آماده کن 💝 که منتظر و چشم به راهه 💥
🔰 ✳️به رزمندگان می گفت: لحظه شهادت نام مقدس علیه السلام را به زبان داشته باشید تا خود آقا بالای سرتان بیاید.😭 💠السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه💠 🌷 #
🔰 ✅سید در سبک خاص خودش را داشت. بیشتر مواقع پیشانی‌بند علیه السلام را می‌بست و به همان سبک بچه‌های می‌خواند. ✳️خیلی کم روضه می‌خوند. بیشتر سوز درونی سید بود که بچه‌ها را به وجد می‌آورد. در سینه‌زنی هرگز لخت نمی‌شد و اجازه نمی‌داد کسی هم لخت شود. ❇️به خاطر علاقه بچه‌ها، در تابستان ۸۸ کلاس مداحی برگزار کرد. می‌گفت: باید و در خط تربیت کنیم. 🌷
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 🕊آخرین روزهای سید ✅تابستان ۸۸ بود. وارد شدیم. پس از بازدید از به محل استقرار رفتیم. سید زودتر از بقیه خوابید. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که یکدفعه فریاد زد: و از خواب پرید. ❇️برای چند دقیقه بدنش می‌لرزید. نمی‌دانستم چرا اینطور شده. هر چقدر هم سؤال کردیم جواب درستی نداد. می‌گفت: چیزی نیست. خواب دیدم! ✳️رفت بیرون. توی محوطه قدم می‌زد. همان شب با یکی از بزرگان کاروان که در محوطه بود شروع به صحبت کرد. در خلال صحبتها گفت: تمام شد! این من است!! 🎥👆در حمام با بچه‌ها شروع کرد به بستن. می‌گفت: رزمنده‌ها در شبهای حمله حنا می‌بستند. 🌷