🔰 #همسفر_شهدا
✅روز بعد از مراسم #یادواره_شهدا سید را دیدم و تشکر کردم. گفت: ما کاری نکردیم. زحمت کار به دوش بچههای #مسجد و خود #شهدا بود.
🔸گفتم: سید میخوام ماجرایی رو برات تعریف کنم که دیگه احساس خستگی نکنی!
❇️سال قبل در یکی از مساجد تهران یادواره شهدای مسجد برگزار شد. مسئول #فرهنگی مسجد خیلی برای هماهنگی برنامه تلاش میکرد اما کارها خوب پیش نمیرفت.
🔸تا اینکه شب قبل از مراسم، خیلی سریع هم چیز مرتب شد. سخنران، قاری، مداح و... مراسم از آنچه فکر میکرد بهتر برگزار شد. من میگفتم و سید باتعجب گوش میکرد. مسئول فرهنگی خیلی خوشحال بود اما میدانست این اتفاق عادی نیست!
✳️همان شب یکی از شهدای مسجد را در خواب میبیند. شهید از او تشکر میکند و میگوید: فکر نکن مراسم را شما هماهنگ کردی! قرار بود حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف بیاورند. ما هم برنامه را هماهنگ کردیم.
🔸سید عینکش را برداشت و با پشت دست اشکهایش را پاک میکرد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅ #وصیت_نامه و زندگینامه #شهدا را خوب مطالعه میکرد. به این نتیجه رسیده بود که تمامی شهدای ما فداییان راه امام بودند. فداییان راه #ولایت.
❇️می گفت باید به کشورهای همسایه بریم تا معنی #ولایت_فقیه رو بفهمیم. تو #عراق #آمریکا هر کاری بخواد میکنه. #نفت رو میبره و #تروریست براشون میفرسته.
🔴👈بعد مکثی کرد و گفت : "عاقبت به خیری یعنی اینکه حرف #رهبر را عمل کنیم."
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅به پولی که از #مسجد در اختیارش بود خیلی توجه می کرد و به #حق_الناس خیلی اهمیت می داد.
❇️یکی از بزرگان #حوزه می گفت: #اخلاص در کار سید موج می زد. فعالیت او در سه بخش خلاصه می شد:
🔹کار برای #امام_زمان (عج) و شناخت ایشان
🔹پیروی محض از #ولایت_فقیه
🔹کار برای #شهدا و #انقلاب_اسلامی
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
💠رهبر انقلاب:
🔰شبهای #قدر اگر میخواهیم دعای مستجاب داشته باشیم، #شهدا را شفیع قرار دهیم.
🌷 #شهید_حمید_رضا_اسداللهی
🔰 #همسفر_شهدا
🕊استقبال #شهدا از سید
✅یکی از خواهرانم زنگ زد و گفت: چه خبر از علیرضا، گفتم: دکترها امیدواری دادند. گفتند اگه این شرایط رو تحمل کنه ان شاء الله خوب می شه.
❇️خواهرم گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم. تمام #شهدای_محل با همان لباسهای زمان جنگ آمده بودند اینجا! پشت درب خانه جمع شده بودند. همگی باخوشحالی علیرضا را صدا میکردند. میگفتند: سید بیا! علیرضا بیا!
✳️مادرم گفت: قبل از اذان خواب عجیبی دیدم! علیرضا آمده بود اینجا، نورانیت خاصی داشت. چهرهاش شده بود مثل #شهدا. میگفت: مادر، ببین من خوب شدم!
😔نمی دانستم چکار کنم. رفتم گوشهای نشستم. به خدا التماس کردم. نذر کردم. هر کاری از دستم برمیآمد کردم.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅هنگام #خاکسپاری بود و نگاه آخر. نگران شاگردان سید بودم. گفتم : اینها را ببرید عقب. طاقت ندارند. از صبح تا حالا اشک می ریزند. پس از یک ساعت، سید به خاک سپرده شد.
❇️یکی از طلبههای #حوزه همان موقع از راه رسید. خیلی عجیب ناله و گریه میکرد. خودش را میزد. بعد هم آمد جلو و خودش را روی مزار سید انداخت. حالت عادی نداشت. به یکی از دوستان گفتم: کمکش کنید. او را ببرید عقب.
✳️در حالتی که از خود بی خود شده بود آمد پیش من. گفت: سید خیلی حق گردن من داره من رو برد #کربلا ، من رو با #شهدا آشنا کرد. اما من...
🔸در حالی که گریه میکرد ادامه داد: امروز صبح میخواستم بیام برای تشییع. اما خیلی خسته بودم. خوابم بُرد. در عالم خواب سید را دیدم. آمد و فریاد زد: پاشو، گرفتی خوابیدی! #امیرالمومنین علیه السلام تشریف آوردند تشییع جنازه من!
🔹من هم از خواب پریدم. وقتی آمدم دیر شده بود. شما رفته بودید.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅بعد از عروج سید به دیدن خانواده های یکی از #شهدا رفتیم. مادر شهید عکس سید را کنار تصویر پسر شهیدش گذاشته بود. می گفت : آنقدری که برای این جوان ناراحت شدم و گریه کردم برای پسر شهیدم اینگونه نبودم.
❇️این مادر ادامه داد: یکروز آقا سید آمده بود اینجا. گفتم: عکس پسرم خراب و زرد شده! تصویر پسرم را برد. هفته دیگر آورد. عکس او رنگی و زیبا شده بود. قاب زیبایی هم برایش گرفته بود. آقا سید گفت: دوستان مسجد عکس را درست کردند. اما ما می دانستیم کار خودش بوده!
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰زیر سایه #شهدا
🔺قبل از رفتن به #سوریه اومد خونه و گفت : "من امشب میرم #گلزار_شهدا و شب هم نمیام." فهمیدم دوباره هوایی شده.
▫️صبح باچشمهای پف کرده اومد. فهمیدم شب رو بیدار بوده و با اشک به صبح رسونده.
🔻گفت: "من هیچ دلبستگی به این دنیا ندارم. به هر چیزی هم که میخواستم رسیدم. فقط نگرانیام از تو و دخترم ریحانه بود که رفتم دیشب با شهدا اتمام حجت کردم که مراقب شما باشند و عاقبت به خیری نصیبتان کنند.
🌷 #شهید_پویا_ایزدی
🔰 #همسفر_شهدا
✍ #دل_نوشت سید :
✅می نویسم به یاد آنانکه نوشتند از عشق، می نویسم به یاد آنانکه نوشتند از خون، آن هم با قلمی که جوهرش از خون بود. می نویسم به یاد آنانکه نوشتند از حقیقت.
✳️همان حقیقتی که در بازی روزمره ما گم شد! و از آن فقط یک نوشته ماند.
❇️می نویسم از آنانکه با چهره های نورانی و زیبایشان #اسلام را زنده کردند.
🔸اما ما آن را به بازی گرفتیم و فراموشمان شد!
🔹می نویسم، از آن هدفی که به خاطرش خون ها روی زمین ریخته شد. اما ما هدف اصلی که ادامه راه #شهدا و #اهل_بیت و #انبیا می باشد را بازی زندگی خودمان می بینیم!
🔸می نویسم به یاد آنانکه مرگ را به بازی گرفتند. و چه زیبا گفت #شهید_آوینی که:
🔹«هنر آن است که بمیری قبل از آن که بمیرانندت.»
🔸چه زیبا گفت #سید_شهیدان_اهل_قلم :
🔹حقیقت این عالم فناست، انسان را نه برای فنا که برای بقا آفریدند.
🔸چه جسم ما در حرکت باشد و چه نباشد هدف بقاست. از حالا هم می توان به بقا رسید.
🔹پس از همین حالا خودمان را می میرانیم و شهید می شویم!
✍سید علیرضا مصطفوی
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✍ #دل_نوشت سید :
✅مگر حتما باید جسم از بین برود. وقتی دنیا را خواسته های نفسانی و بی ارزش ببینیم آن وقت می فهمیم که برای هیچ و پوچ خودمان را به سختی می اندازیم.
✳️و به این نتیجه می رسیم که ما را برای بقا آفریدند، بقا یعنی زنده شدن، بقا یعنی هدف.
❇️بقا همان است که #شهدا برای رسیدن به آن کربلایی شدند. خیلی ها به یاد اربابشان از #تشنگی به #شهادت رسیدند.
🍃خیلی ها سر از بدنشان جدا شد. خیلی حتی جسمشان نیز برنگشت. چرا که #گمنامی و مخفی بودن یکی از راه های رسیدن به بقا است.
🍃بقا همانست که #حسین_ابن_علی علیه السلام برای اثبات آن راهی #کربلا شد. و به خاطر آن سرش بر روی نیزه ها رفت. آری بقا یعنی اینکه سر بریده #قرآن بخواند.
🍃خواست بگوید: ای مردم اگر دین ندارید #آزاده باشید. آن زمان هم مردم در بازی دنیا راه خود را گم کرده بودند. همانند این دوران که از بعضی وقتی سوال می کنیم هدف چیست؟ می مانند.
🍃مگر حسین ابن علی علیه السلام به شهادت رسید که ما گریه کنیم و بر سینه بزنیم!؟
🍃آری گریه کردن و بر سینه زدن خوب است اما نمی دانیم چه سود!
🍃نوکری واقعی یعنی ادامه راه #امام_حسین علیه السلام و چه زیبا گفت: #شهید_آوینی :
🍃"چه جنگ باشد و نباشد را من و تو از کربلا می گذرد."
🍃یعنی اینکه: #کل_یوم_عاشورا و #کل_ارض_کربلا و این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند.
🍃پس ما برای رسیدن به هدفمان زمان و مکان نمی شناسیم. هر جا که باشیم کربلایی می شویم و #عاشورا به پا می کنیم.
✍سید علیرضا مصطفوی
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔹بعضی رفقا هستند که حتی اگر خودشان شهید نشوند، رفقایشان را به کاروان شهدا می رسانند.
🔸مثل #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی که راه را برای #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری باز کرد و او را به کاروان امام حسین علیه السلام رساند.
🔹هر چند خودت هم باید جَنَم داشته باشی، باید چیزی در چنته داشته باشی تا آقا بخرتت.
🔸اما گاهی کسی را جلوی مسیرت قرار میده، تا تو پرورش پیدا کنی و به دامان ارباب برسی
🔺👈حالا کمی بیندیش که کدام دوستانت بوی خدا و #شهدا می دهند و کدام یک بوی #شیطان یا گناه.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌷 #پسرک_فلافل_فروش
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰شهیدی که از روی قرآنش شناسایی شد
🌷 #شهید_سید_محمد_حسین_علم_الهدی
🍃ولادت : ۱۳۳۷/۷/۸ - اهواز
🍂شهادت : ۱۳۵۹/۱۰/۱۷ - هویزه
🍁آرامگاه : گلزار شهدای هویز
🌸پس از خیانت #بنی صدر (رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت) و اشغال #هویزه توسط مزدوران بعثی شخص #صدام جهت بازدید منطقه به محل آمده بود.
🌺هنگامی که در مقابل ۷۰ نفر از بهترین و جان برکف ترین یاران امام و یاوران اسلام قرار می گیرد از شدت خشم دستور می دهد که اجساد را بر زمین بخوابانند و به #تانک ها فرمان می دهد که از روی این پیکرهای مقدس عبور کنند.
🌼عراقیها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری که هیچ اثری از #شهدا نماند. بعدها جنازه ها به سختی شناسایی شدند.
🔴👈حسین را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای #امام_خمینی (ره) و #امام_خامنه_ای.
📝زندگینامه شهید در وبلاگ «همسفر شهدا»
http://hamsafarshohada.blog.ir