🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پارت512 🌹دختر باران🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نویسنده.z.zarey
*ابله باز حرف دلت رو به زبون آوردی،اینقدر که شما دو تا مرغ پخته برای من و این بدبخت درد سر دارید من و این گردن شکسته نداریم.
محمدجواد با خنده و اعتراض گفت:به من چی کار داری؟
علی آخی گفت و دراز کشید.
انگشتمُ طرف کبودی چشم محمدجواد که به حرف علی می خندید بردم و خیلی سریع فشار دادم.صدای آخ محمدجواد بلند شد.بلند شروع به خندیدن کردم.
_بخند حالا به من بخند.
-شما دو تا امروز چتونه به من طفلی چی کار دارید.
_یکی تو طفلی هستی یکی شمربن ذی لجوشن
ماشین رو به روی خونه ای ایستاد که گل های یاس از دیوارش آویزون بود با دهان باز به خونه نگاه کردم.
_علی نگو این خونتونه!
*این خونمونه.
هرگونه کپی برداری حرام است.
با عرض پوزش پنجشنبه ها و جمعه ها پارت نداریم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹