#پارت851 🌹دختر باران🌹 توی فکر فرو رفتم چی توی اون خونه داریم که دو دفعه دزد اومده الان سیامک مرده کیارش توی خونه ی ما دنبال چی میگرده؟ هرچی بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم با بیرون اومدن دکتر از اتاق به محمدجواد که روی تخت دراز کشیده نگاه می کنم دکتر داخل برگه چیزی می نویسه، طرفم میگیره. *این ببر داروهاش رو بگیر سرم هم نوشتم. خدا رو شکر یادم رفته بود کارتم رو از جیب مانتوم در بیارم برای همین برگه رو گرفتم طرف داروخانه رفتم داروها رو گرفتم و برای دکتر آوردم. _منم میتونم بیام پیشش؟ *چه مشکلی؟بفرمایید . زودتر از دکتر طرف اتاق رفتم . چشم هاش رو بسته بود دستم بین موهاش بردم و آروم نوازش کردم. می دونستم خواب نیست برای همین گفتم:بهتری؟ پلکش حرکت ریزی کرد با صدایی آهسته گفت :کجا رفتی؟ _چشم هات رو باز کن تا بهت بگم. چشم هاش رو باز کرد و با اون رنگ عسلی و مژه های بلند و پرش ضربان قلبم نامنظم شد. با بغض گفتم:میدونی خیلی دوست دارم؟ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه