🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
💚 قسمت شانزدهم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ جمعه؛ وقت نماز صبح بود. مریم سعید رو برای نماز بیدار
قسمت شانزدهم 👆
🌷 رمان آموزشی #خانه_مریم_و_سعید، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد #روانشناسی_اسلامی نگاشته شده است.
🌷 توصیه میشود زوجین محترم با توجه بخوانند و برای دیگران هم نشر دهند👇
❣ @hamsaranekhoob
💚 قسمت هفدهم #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
فاطمه هم بالاخره بیدار شد. اما نه کاملاً بیدار. از کنار مامان و بابا که رد شد هنوز داشت چشماشو می مالید بلکه یه ذره خوابی که تهش مونده بریزه بیرون. متوجه نشد که سلام کنه. رد شد که بره وضو بگیره. مامان و بابا اما سلام کردند و قربون صدقه ش رفتند.
بابا گفت:
_قربون دخترم برم. چه دختر خوشگلی دارم من....
مامان هم با لحنی سرشار از محبت گفت:
_مامان جان نمازتو خوندی دوباره بخواب.
فاطمه که انگار تازه چشماش باز شده و مامان رو دیده بود، اومد سمتش. کنار مریم ایستاد و گفت:
_سلام. داری چی می نویسی مامان؟
مریم فاطمه رو در آغوش گرفت، گونه ش رو بوسید و گفت:
_فردا سر سال خمسی مونه. دارم چیزایی که تو خونه داریم رو حساب می کنم.
یه بوس دیگه چاشنی صحبتاش کرد و ادامه داد:
_حالا پاشو نمازتو بخون و بخواب. وقتی بیدار شدی یه نگاهی بکن اگه چیزی داری که باید خمسش حساب کنیم بگو تا یادداشت کنم.
مدتی بود که مریم می خواست با سعید درباره موضوعی صحبت کنه. درباره ی علی. اینکه نزدیک سن بلوغه و سعید به عنوان پدرش باید یه سری مسائل مربوط به این دوران حساس و البته احکام دینیش رو برای علی توضیح بده.
حدودای 9 صبح بود که بچه ها بیدار شدند. طبق معمول، مستقیم رفتند پشت در اتاق مامان و بابا. در زدند و حسابی سر و صدا راه انداختند. دیگه خواب آلوده نبودند. در واقع منگی خواب از سرشون پریده بود و سرحال، آماده ی بازی و حرکت بودند.
مریم بیدار بود. اما نتونست از جاش بلند بشه. حالش خیلی خوب نبود. یواش به سعید گفت:
_آقا سعید لطفی کن محمد رو ببر دستشویی. الان جیش داره.
سعید به سختی از جا بلند شد. بعد یه هفته، تازه یه روز فرصت خوابیدن پیدا کرده بود. در اتاق رو که باز کرد، چهره ی سرشار از نشاط بچه ها رو دید. لبخند بر لبهاش نشست. سلام گرمی به بچه ها داد. رو کرد به محمد:
_بابا جیش داری؟
محمد که در مرحله ی انفجار مثانه بود، طبق معمول جواب داد:
_نه ندارم.
مریم با صدایی بلندتر گفت:
_آقا سعید، محمد جیش داره. حتماً ببرش.
سعید هم محمد رو بغل کرد و بوسید و بردش دستشویی.
علی دست و صورتشو شست. زیر کتری رو روشن کرد. لباساشو پوشید که بره برای صبحانه نون بگیره.
فاطمه هم دراز کش با کتاب داستاناش مشغول بود.
بالاخره مریم تونست بلند بشه. موهاشو شونه و مرتب کرد. هم زمان خوابی که دیده بود داشت تو ذهنش مرور می شد. خواب اینکه علی داشت فاطمه رو اذیت می کرد. تو یه جایی شبیه دشت بودند. علی یه هو افتاد توی یه دره و پاش شکست.
خدار رو شکر کرد که فقط خواب بوده و بچه ها شکرخدا صحیح و سالمند. یه مبلغی هم صدقه کنار گذاشت.
مسئولیت فاطمه مدیریت پهن کردن زیرسفره و سفره و آوردن وسایل سفره ست. جمع کردن سفره و تکوندن زیر سفره هم با علی هستش.
بعد صبحانه، علی و فاطمه رفتند سراغ تکالیف مدرسه شون. محمد و میثم هم مشغول بازی شدن.
مریم فرصت رو مغتنم شمرد. نزدیک سعید نشست و یواش بهش گفت:
_آقا سعید چند وقته قراره احکام بلوغ رو برای علی بگی. دیر نشه. مگه پسر داییش، مرتضی، شش ماه بیشتر از علی بزرگه؟ خب به بلوغ رسیده. لطفی کن هرکاری داری بذار کنار برو با علی صحبت کن.
سعید با بی حوصلگی جواب دادکه:
_حالا میگم. دیر نمیشه.
مریم دستشو گذاشت رو سر سعید و شروع کرد به نوازش موهاش. با ملایمت ادامه داد:
_آقا سعید ممکنه دیر بشه. خواهش می کنم الان برو باهاش صحبت کن. بخدا همه ش نگران علیم. می ترسم قبل اینکه شرایط و خصوصیات بلوغ رو یاد بگیره زمان بلوغش برسه. اون وقت دیگه دیره.
سعید قبول کرد که بره و با علی صحبت کنه. بلند شد . رفت سمت اتاق بچه ها. چون علی اونجا بود و داشت تمرینای ریاضیشو حل می کرد.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
💜 ارسال نظرات 👇
@Manamgedayefatemeh7
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
💓 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 قسمت شانزدهم #هنر_پدر_و_مادر_بودن (مهارت های تربیت کودک و نوجوان)
⛔️ حواستون به خط قرمزهای زندگی تون باشه...
😳 پدر به بچه ش میگه زنگ بزن به 118 شماره فلان جا رو بگیر... میگه نمیتونم 😢
⭕️ #ادامه_دارد (ویژه پدر و مادرها)
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امام على عليه السلام:
اِسمَعوا النَّصيحَةَ مِمَّن أهداها إلَيكُم، و اعقِلوها على أنفُسِكُم
نصيحت را از كسى كه آن را به شما هديه مى كند بشنويد و آن را با جان و دل بپذيريد
غررالحكم حدیث2494
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#وابستگی_فرزند_به_مادر
#اشتغال_مادر
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی و پیشاپیش تشکر میکنماز وقتی که برای پاسخ به سوال بنده میگذارید
من۲۹ سالمه و یه دختر ۱۰ماهه دارم
قبلا معلم بودم ولی وقتی باردار شدم دیگه کار نکردم
اطرافیان بهممیگن که باید از الان یا حتی قبلتر دخترت رو چند وقت یکبار پیش مادرت یاکسی که بهش اطمینان داری بزاری تا عادت کنه و وابسته نباشه بهت
و بعدا برای مدرسه رفتن دچار مشکل نشید
آیا حرفشون درسته؟؟؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
8e.mp3
3.41M
#وابستگی_فرزند_به_مادر
#اشتغال_مادر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
#شهید_زیرک...!
🌷اصرارهایش تمامی نداشت، اما مادر اینبار دست از مخالفت برنمیداشت، چون او تنها پسر خانواده بود، فرامرز هم که چارهای جز تسلیم شدن در برابر مادر پیشروی خود نمیدید، به ناچار از تصمیمش صرفنظر کرد.
🌷روزی خبر آوردند که فرامرز در یکی از خیابانهای بابل تصادف کرده، سراسیمه برای دیدنش به بیمارستان رفتیم، پس از دقایقی فرامرز لبخندی زد و زیرکانه از مادر پرسید: «مادرم! اگر در این تصادف میمردم بهتر بود یا این که برای دفاع از کشورم شهید میشدم؟»
🌷....مادر به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه پاسخ داد: «از این پس، هر زمان خواستی میتوانی برای دفاع از وطن به جبهه بروی فرزندم!»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز فرامرز فامیلیسنگسری ـ متولد ۱۳٣٩ بابل ـ شهادت ۱۳٦٢ پنجوین عراق
راوی: خواهر شهید
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
💜 تنها 2 روز تا آغاز نذر فرهنگی کلاس آموزشی و مهارتی #هنر_زن_بودن٢🥰 باقی مانده است.😍
❤️ روز #نیمه_رمضان (٢٨ فروردين) مصادف با سالروز #ولادت_امام_حسن_مجتبی (ع) نذر فرهنگی داریم 😊
💛 دریافت #رایگان و یا با احتساب پنجاه درصد #تخفیف
🌷🌷 تا فرصت هست وارد شوید 👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
✅ کلاس #هنر_زن_بودن٢، تکمیلی کلاس #هنر_زن_بودن١ میباشد🥰
💓 حتما طی این 24 ساعت (یعنی از ساعت 00.00 روز یکشنبه #بیست_و_هشتم_فروردین تا ساعت 24.00 همان روز) #حداقل_یکبار آنلاین شوید تا بتوانید از تسهیلات #نذر_فرهنگی این ماه بهره مند گردیده و وارد لینک کلاس شوید.
امام على عليه السلام:
مَن أفنى ،عُمرَهُ في غَيرِ ما يُنجيهِ، فقَد أضاعَ مَطلَبَهُ .
هر كه عمر خود را در راه چيزى جز آنچه او را نجات مى دهد صرف كند، مطلوب خود را از دست داده است
غررالحكم حدیث۸۵۳۲
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#آمادگی_ازدواج
سلام وقت بخیر
ممنون از اینکه به سوالات ما پاسخگو هستید
خیلی ممنون از کانال های خوبی تون
من دختر شانزده ساله هستم. من خواستگاری دارم. به نظر من پسری خوبی است. بیست ساله هست. یکی دوبار آمده است. مشکی من این است. من نمیخواهم الان ازدواج کنم پدرم با من موافق است. ولی مادرم میگه ازدواج کن . من احساس ترس میکنم که ازدواج کنم . طرف مقابلم تصادف کرده است. میگه سرم کمی آسیب دیده است. بعضی موغا کمی عصبی میشوم .😠 ولی من کنترل خودم را میکنم . ما میتوانیم اتمات کنیم . 🤔 من میتوانم رد کنم اشکال نداره واقعا نمیخواهم الان ازدواج کنم احساس خوبی یا بدی هم ندارم
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
6e.mp3
4.61M
#آمادگی_ازدواج
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
🌸 ساده که باشی؛
همه چیز خوب میشود
خودت، غمت، مشکلت، غصه ات ،
هوای شهرت، آدمهای اطرافت،
حتی دشمنت!
🌸 یک آدم ساده که باشی؛
برایت فرقینمیکند کهتجمل چیست
راحتمیپوشی راحت میآیی راحت
میروی...
🌸 ساده که باشی؛
همیشه در جیبت شکلات پیدامیشود
همیشه لبخند بر لب داری
زیر باران، دهانت را باز میکنی
و قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
🌸 ساده که باشی
همه چیز برایت خوب است
ساده که باشی…
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob