eitaa logo
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
237.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
44 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🇮🇷 #محسن_پوراحمد_خمینی 💓 دریافت‌کلاسهای‌آموزشی @hamsaranclass 💓 مشاوره رایگان @hamsaranekhoub 💓 مشاوره تلفنی @moshaverehhamsaran 💓 نظرات @Manamgedayefatemeh7 💓 تبلیغات،فروشگاه‌ها😊،مشاوره حضوری و... @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😍 سال نو مبارک 🌸🌸 ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 امیرالمؤمنین عليه السلام: همنشينى با نيكان، نيكى مى آورد، مثل باد كه چون بر بوى خوش بگذرد، با خود، بوى خوش مى آورد. صُحبَةُ الأَخيارِ تَكسِبُ الخَيرَ كَالرّيحِ إذا مَرَّت بِالطّيبِ حَمَلَت طيبا 📚 نهج البلاغه از نامه ٣١ ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌺آغاز🍃 🌼سال 1401🍃 🌸برشما🍃 🌺 مبارک باد🍃 ‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امیرالمؤمنین عليه السلام: إظهارُ الغِنى مِن الشُّكرِ، إظهارُ التَّباؤسِ يَجلِبُ الفَقرَ اظهار توانگرى گونه اى شكر است. فقير نشان دادن، فقر مى آورد ميزان الحكمه جلد8 صفحه533 @hamsaranekhoob
با سلام خدمت استاد گرامی دختر 8ساله ای دارم که اصلا به حرف هیچکس گوش نمیده، از هیچ کس هم حساب نمی بره حتی از پدرش، اگر هم کار اشتباهی انجام بده و بگم معذرت خواهی بکنه اصلا این کار را انجام نمیده خیلی من و پدرش با او مهربانی کردیم و حتی کار اشتباهش را با دلیل بیان کردیم خودش هم همه دلیل ها را میدونه و بیان میکنه ولی انجام نمیده مثلا آون بچه که کوچکتر بود باید به من سلام میکرد و... ولی خودش در برابر بزرگتر ها احترام نمیگذاره و محترمانه صحبت نمیکنه البته یک برادر یک ساله هم داره که مرتب ناراحت میشه که چرا دیگران با او فقط بازی میکنند و او را بیشتر دوست دارند ممنون میشم از راهنمایی شما بزرگوار 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
✨﷽✨ ✨ از سختی ها نترس.↯ سختی آدم را سرسخت می کند، ⇦میخ‌‌هایی در دیوار محکم‌تر هستند که ضربات سخت‌تری تحمل کرده باشند. @hamsaranekhoob
💚 علیه‌السلام فرمودند: 🌷 هر كس بخواهد خداوند سكرات مرگ را بر او آسان كند و راحت جان دهد، بايد: ☘با اقوام و نزدیکان صله ارحام كند. 🍀 و به پدر و مادر خود نيكی و احسان نمايد، پس هر گاه چنين كند خداوند سختی‌های مرگ را بر او آسان كند، و چنین کسی در زندگی خود فقیر نخواهد شد. 📚‍ منازل الاخره ، شیخ عباس قمی ، ص ۱۰۹ ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امام على عليه السلام: هرگاه گناهى مرتكب شدى، به محو آن با توبه بشتاب إنْ قارَفْتَ سَيّئةً فعَجِّلْ مَحْوَها بالتَّوبةِ تحف العقول صفحه81 @hamsaranekhoob
با عرض سلام دختر ۴ ساله ای دارم که بسیار به وسایل و اسباب بازیهای پسرانه علاقه داره و حتی کارتونهای پسرونه رو دوست داره . با پسر عموش در یک ساختمان هستیم و بچه پرخاشگریه و دختر من ترس داره ازش و فکر میکنه اون چون پسره قوی تره و سعی داره به نحوی خودش رو ثابت کنه . چیکار باید کرد تا از دختر بودن خودش رضایت داشته باشه و ذهنیتش اصلاح شه. من نگرانم این ذهنیتش بمونه تو وجودش 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
✨﷽✨ ✨ ✨میان این همہ سنگ دنیا ✨آنکہ گوهر می شود! ✨دو خصلت دارد: ✨اول آنکہ شفاف است، ✨کینہ نمیگیرد! ✨دوم آنکہ تراشہ ی زندگی راتاب می آورد! @hamsaranekhoob
💜 برای اولین بار، نذر فرهنگی کلاس آموزشی و مهارتی ٢🥰 💚 مژده به خانم های فرهیخته کانال تربیتی ❤️ روز مصادف با سالروز (ع) نذر فرهنگی داریم 😊 💛 دریافت و یا با احتساب پنجاه درصد 🌷🌷 تا فرصت هست وارد شوید 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6 ✅ کلاس ٢، تکمیلی کلاس ١ میباشد🥰 💙 اطلاع رسانی به همه خانم‌ها 💐
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
💚 قسمت یازدهم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ مریم که صدای جیغ و داد میثم رو شنیده بود از راه رسید.
قسمت یازدهم 👆 🌷 رمان آموزشی ، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد نگاشته شده است. 🌷 توصیه میشود زوجین محترم با دقت و توجه بخوانند و اگر مفید بود، برای دیگران هم نشر دهند 👇 ❣ @hamsaranekhoob
💚 قسمت دوازدهم ❣خانه مریم و سعید❣ چهار ماهی می شد که سعید دو نوبت کار می کرد. دیگه خونه مریم و سعید مثل همیشه نبود. یعنی آروم نبود. علی رغم مخالفت مریم، سعید هم چنان اصرار داشت که ساعات بیشتری سر کار باشه و درآمد بیشتری داشته باشه. او اراده کرده بود تا پایان سال خودروشون رو تبدیل به یه مدل بالاتر کنه. جسم و روح خسته ی سعید با روزای گرم و سوزان تابستونی دست به دست هم داده بودن تا آرامش خونه مریم و سعید رو ذوب کنند و از بین ببرند. چند ماهی میشد که مریم و سعید نتونسته بودند مثل قبلاًها وقتی که بچه ها خوابیدند خلوت گفتگو داشته باشند. مضاف بر این سعید هم به خاطر فشار کاری زیاد خیلی ناآروم و عصبی شده بود. شب ها اونقدر خسته بود که تا سرشو روی بالش می ذاشت به دیدار پادشاه هفتم می رفت. مدتی میشد که قبل خواب مریم رو نمی بوسید و به آغوش نمی گرفت. مریم داشت تو آشپزخونه غذا رو آماده می کرد. یه هو صدای گریه و فریاد محمد و فاطمه از اتاق بلند شد. هر دو با ناله و فریاد رفتند آشپزخونه پیش مامان. اول فاطمه شروع کرد: _مامان یه چیزی به علی بگو. بادکنک من و محمد رو برداشته و میخواد با سوزن بترکوندش. بعدش محمد با عصبانیت گفت: _مامان. علی منو زد. بعد هم با صدای بلند زد زیر گریه. مریم از ناآرومی ها و دعوای مدام بچه ها کلافه بود. دوست داشت یه جای خلوت پیدا کنه و یه دل سیر گریه کنه. همه ش با خودش فکر می کرد که چرا بچه ها اینقدر عصبی و پرخاشگر شده ن؟ با صدای جیغ محمد از فکر بیرون اومد. رو به بچه ها کرد و گفت: _از صبح تا حالا این پنجمین باره که دارید دعوا می کنید. دیگه کاری باهاتون ندارم. خودتون مشکلتونو حل کنید. فقط اینو بگم اگه این دفعه همدیگرو اذیت کنید به بابا میگم که پارک نریم. خود مریم هم به شدت مضطرب بود و زود عصبی میشد. روح و روان مریم و بچه ها به هم ریخته بود چون این روزا سعید کمتر خونه بود تا بتونه باهاشون باشه و براشون وقت بذاره. تو این مدت مریم با روش های مختلف سعی کرد سعید رو متقاعد کنه تا برای بچه ها وقت بذاره و مثل قبل باهاشون هم بازی بشه. اما سعید انگار اصلاً نمی تونست شرایط او و بچه ها رو درک کنه. فاطمه و محمد مشغول خاله بازی بودند. فاطمه چادر گل گلی و رنگ و وارنگشو سر کرده بود. تلفن خونه زنگ خورد. همون طور چادر به سر، عروسکشو بغل گرفت و دوید سمت تلفن. _بله. سلام. بفرمایید. _سلام بابایی. خوبی خوشگلم؟ _بله خوبم. _چه خبر فاطمه خانم؟ از صبح چی بازی کردید؟ فاطمه کمی فکر کرد و گفت: _از صبح؟!... اولش که صبحونه خوردیم. بعد مامان کمکمون کرد و یه کاردستی ساختیم.ممم..... بعدشم مممممم.... بعدش منچ بازی کردیم. الان الانشم داشتیم خاله بازی می کردیم که شما زنگ زدید. _آخ قربون دختر خوشگلم بشم. فاطمه با ناز و کمی هم خجالت گفت: _بابا به این علی یه چیزی میگی؟ امروز چند بار من و محمد رو زده. _خب شما چی کار کردین که اون شما رو زده؟ _هیچی. فقط کتاب داستانش رو پاره کردیم. با محمد داشتیم دنبال بازی میکردیم پامون رفت روی کتاب داستانش. _آخ آخ آخ. خب نباید پاره می کردید بابایی. علی هم کار خوبی نکرده. حالا مامانو صدا میزنی؟ _مامان تو آشپزخونه ست. الان صداش میکنم. بعد دوید تا گوشی رو بده به مریم و مثل همیشه داد زد: _مامان، بابا کارت داره. مریم میخواست کوکو سیب زمینی درست کنه و داشت سیب زمینی های آب پز شده رو از قابلمه بیرون می آورد. به فاطمه گفت بگو دست مامان بنده. تا چند دقیقه دیگه خودم تماس میگیرم. دستهاشو شست و خشک کرد و گوشی رو از دست فاطمه گرفت. یک نفس عمیق کشید شماره سعید رو گرفت. نمی خواست سعید متوجه عصبانیت و خستگی او بشه. با مهربونی و خنده گفت: _سلام آقااااا. خدا قوت. چه خبر؟ _سلام خوشگلم. خوبی؟ _شکرخدا. صبح بعد نماز انگار سرت درد می کرد. بهتر شدی؟ میخواستم بهت زنگ بزنم. _آره الحمدلله. خوب شد. احتمالاً به خاطر کم خوابیه. _خب خدا رو شکر. آقا سعید قرار امشبو که فراموش نکردی؟! سعید اما چیزی یادش نمی اومد. با تعجب پرسید: _چه قراری؟ _امشب شب جمعه ست. سعید کمی خندید و گفت: _ باور کن هرچی فکر می کنم یادم نمیاد چه قراری داشتیم. _به بچه ها قول داده بودی ببریمشون پارک. آقا سعید بچه ها به این خاطر عصبیند که باباشون باهاشون بازی نکرده و اصلاً ندیدنش. سعیدجان این بچه ها گناه دارن. _ ای وای اصلاً یادم نبود. امشب تا ساعت 10 سر کارم. حالا چه کنیم؟ _شما هیچ وقت به بچه ها بدقولی نکردی. اگه بدقولی کنی بد میشه. الان چند ماهه بیرون نرفته ن. از هفته پیش که بهشون قول دادی تا الان دارند برای پارک لحظه شماری میکنند. _باشه. اصلا به کلی یادم رفته بود، خوب شد گفتی. سعی می کنم مرخصی بگیرم و تا عصر خودمو برسونم. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 قسمت دهم (مهارت های تربیت کودک و نوجوان ) ✅ چگونه بچه های لوس و لجباز تربیت نکنیم؟! (٢) ⭕️ (ویژه پدر و مادرها) 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💜 برای اولین بار، نذر فرهنگی کلاس آموزشی و مهارتی ٢🥰 💚 مژده به خانم های فرهیخته کانال تربیتی ❤️ روز مصادف با سالروز (ع) نذر فرهنگی داریم 😊 💛 دریافت و یا با احتساب پنجاه درصد 🌷🌷 تا فرصت هست وارد شوید 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6 ✅ کلاس ٢، تکمیلی کلاس ١ میباشد🥰 💙 اطلاع رسانی به همه خانم‌ها 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❤️ سرود بسیار زیبای سلام فرمانده 🌷 ای جانم به این دهه نودی ها 😘 ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
✨🌷✨ 💓 پندانه ملاعلی همدانی رفت مشهد خدمت اقای نخودکی و به ایشان گفت مرا کن. ایشان گفت؛ ○ مرنج و مرنجان ○ گفت خب مرنجانش راحت است, کسی را نمیرنجانم ولی مرنج را چه کنم؟ ایشان جواب داد خودت را کسی ندان, عیب کار ما این است که ما خودمان را کسی میدانیم. تا کسی به ما میگوید بالای چشمت ابروست عصبانی میشویم. وقتی خودمان را کسی بدانیم, از همه می رنجیم.... "از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)" ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
✍امام على عليه السلام: به روزى اى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى 📚غررالحكم حدیث2332 @hamsaranekhoob
سلام خسته نباشید سوال من اینه که وقتی میخوایم بامادرشوهرم ایناجایی بریم همش ازلباس پوشیدن خودم ودخترم ایراد میگیرن وبه همسرمم میگن گاهی دخالتهاشون باعث دلخوریمون میشه حتی خاله ی همسرم جلوی زندایی و مادربزرگ همسرم بهم گفتن این چه لباسیه پوشیدی واسه مراسمای خودتونم همینارو بپوش برو ومن واقعا خجالت کشیدم جلوی اونا وخردم کردن جوری شده که اصلا دلم نمیخوادباهاشون جایی برم چون پشیمونم میکنن ومیام گریه میکنم خب من این لباسو دوس داشتم پوشیدم مگه قراره هرجایی برم ازشون اجازه بگیرم چی بپوشم چی نپوشم خیلی جاها هم که ضروری نیست اصرارمیکنن که بیا ومن نمیتونم نه بگم میرم هم همیشه یه حرفی برای گفتن دارن شمامیفرماید چیکارکنم که دخالت کمتر کنن توزندگیم وچیکارکنم درمقابل رفتارهاشون 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
🌸 🔹یکی‌از دوستانش برایم تعریف ڪرد: 🔹صبح روز مبعث حال وهوای عجیبی داشت. با بقیه‌ ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفره‌ی‌صبحانه هم حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: می‌خواهم صبحانه را از دست پیامبر ﷺ در بهشت دریافت ڪنم! یک سیب به او تعارف ڪردند ، نخورد وگفت : دلم میوه‌ی بهشتی‌می‌خواهد! 🔹🌷همان روز به شهادت رسید. هم صبحانه ی خود را از دست پیامبر ﷺ دریافت ڪرد و هم از میوه های بهشتی ‌و سایر نعمت های آن برخوردار شد... 🔹🌷شهیدی ڪه هم‌رزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند ✍ راوی: پدر بزرگوار شهید🥀 📚 منبع : ڪتاب ستاره ها ص ۳۰ 🌷۲۱_امام‌رضا خراسان 🌷🕊 الشــریعه شهادت_عملیات_بیت‌المقدس۱۳۶۱ @hamsaranekhoob