✅ #ثبت_نام و #دریافت_آسان فایل صوتی کلاسهای آموزشی و مهارتی استاد پوراحمدخمینی (روانشناس و کارشناس خانواده) 👇👇
🌸 @hamsaranclass
🌸 @hamsaranclass
🍃🌸 تسهیلات ثبت نام 👇
⭕️ قیمت هر کدام از ١۴ مجموعه آموزشی و مهارتی ١٠٠ هزار تومان است.
١. اگر امکان پرداخت هزینه کامل کلاس را ندارید، میتوانید با احتساب 70 درصد #تخفیف (یعنی ٣٠ هزار تومان) از کلاسها استفاده کنید.
٢. هیچ عجلهای برای پرداخت هزینه کلاس نیست و شما میتوانید وارد لینک کلاسها شوید و از مطالب کلاس استفاده نمایید و بعدا هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید و اطلاع دهید.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
😍 تنها 3 روز تا آغاز #نذر_فرهنگی بهمنماه باقی مانده است.
💓🍃 ان شاءالله روز #شنبه مورخ ١۵ بهمن(١٣ رجب، سالروز ولادت با سعادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام) #نذر_فرهنگی داریم 😊
💓🍃 دریافت #رایگان و یا با احتساب پنجاه درصد #تخفیف کلاس آموزشی #تربیت_صحیح_نوجوان (از ١٠ تا ١٩ سالگی)❣
❇️ تا فرصت هست وارد شوید 👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
😍 بسیاری از پدر و مادرهای محترم با گوش دادن به کلاس #تربیت_نوجوان، توکل بر خدا و تلاش خوبشان در تربیت فرزندان نوجوانشان موفقیت های خوبی را کسب نموده اند✌️
❤️ اطلاع رسانی به همه پدر و مادرهای عزیزی که فرزند نوجوان دارند
🌸 امام علی (علیه السلام) :
هر چیزی به عقل نیاز دارد
و عقل، به ادب نیازمند است.
📚 فقه الرضا،ص۳۶۴
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#فیلم_غیراخلاقی_دیدن_شوهر
سلام آقای پوراحمد، من خانمی هستم 25 ساله که دوساله ازدواج کردم. همسرم دائما درحال ديدن فيلم مستهجن و پورن هستش. من هرکاری برای ايشون انجام ميدم تا ازنظر جسمی و روحی ارضابشن ولی بی فايده هست هربار قول ميدن ولی دوباره تکرار ميشه
با آرامش بهشون توضيح دادم که اين فيلما چقد مضر برای زندگيمون ولی…
جديدا وقتی فيلمايی که دانلودکرده رو نشون ميدم باوجود اينکه تاريخ وساعت داره انکار ميکنه که من دانلودنکردم نميدونم ازکجا اومده، خسته شدم. کمکم کنيد. ممنون از شما و کانال خوبتون.
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
s389.mp3
3.98M
#فیلم_غیراخلاقی_دیدن_شوهر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
#داستان_کوتاه
🌾 فردی به دکتر گفت: نمیدانم چرا افسردهام و خود را انسانی بدبخت میدانم. دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. فرد رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود. به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبختترینند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبختترم.
⚠️ افرادی که اهل فکر نیستند، ظاهر زندگی بقیه را با باطن زندگی خود مقایسه میکنند. توجه به قسمت پر لیوان ندارند و قسمت خالی لیوان، تمام ذهنشان را احاطه کرده...
🤲🏻 نعمتهای کوچک و بزرگ زندگیت را بشمار و بگو خدایا شکرت، تا حال دلت خوب شود.
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
ای آبِروی عالمین خورشیدِ شهرِ کاظمین
ای آسمانِ دیدهات بارانی از بهرِ حسین
درصحنِ گوهرشاد تا میآیم از بابالجواد
گویا به صحنت میرسم از مدخلِ بابالمراد
#میلاد_امام_جواد(ع)✨🌺
#بر_همگان_مبارکباد✨🌺
@hamsaranekhoob
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ گفت: فلانی من یکبار در عمرم این کار رو کردم و داخل مترو با یک خانمی صحبت کردم...
⭕️ قسمت بیست و نهم
🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج)
🔺محسن پوراحمد خمینی، روانشناس
🌼 #ادامه_دارد...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🔻داستان خانه مریم و سعید
🔹 قسمت ١
اولین روز اسفندماه است؛ مریم خیلی آروم و بی صدا لای در اتاقو باز کرد. نگاهی جستجوگرانه انداخت. سعید هنوز خواب بود. تازه ده دقیقه از شش صبح گذشته بود. اما اگه بیدارش نمی کرد، کم کم نمازش قضا می شد. مریم به عادت هر روزه ش از حدودای پنج و نیم صبح بیدار بود. ساعتی به نماز و خلوت با معبود، روانشو طراوتی میده. این براش به منزله ی گرفتن جان تازه است. باعث میشه برای انجام امورات روزانه سرحال و سرشار از شادابی باشه. بعد هم صبحانه آماده میکنه. بعد از اونم نوبت بیدار کردن سعید و بچه هاست.
در رو با دستش هل داد و کامل باز کرد. رفت سمت پنجره و پرده ها رو کنار زد. شاید اندک روشنایی قبل از سپیده سرک بشه توی اتاق و کمک کنه سعید زودتر بیدار بشه. رفت سمت تخت. نشست کنار سعید. انگشتاش رو برد لای موهای سعید و نوازشش کرد. با صدایی نجواگونه و لبریز از محبت همراه با همون لبخند همیشگی، سعید رو صدا کرد:
_ آقا سعید کم کمک هوا داره روشن میشه. سعید جان نمازت قضا نشه. بعد هم با انگشت سبابه ش گونه های او رو نوازش کرد و با محبت گونه سعید رو بوسید.
سعید به سختی چشماشو باز کرد. هنوز منگ خواب بود. هیچ چیز غیر از وقت نماز نمی تونست باعث بیدار شدنش بشه. دیروز تا دیر وقت سر کار بوده و حسابی خسته شده بود. بالاخره چشماشو کامل باز کرد. با انگشتاش کمی چشماشو مالید. لبش به خنده ای کم جان ولی دلبرانه باز شد. این قسم خنده ش مخصوص مریم بود ولاغیر.
_ سلام. صبح بخیر. مریم گوشتو بیار جلو.
مریم سرشو آورد نزدیک دهن سعید ببینه چی میخواد بگه.
سعید جستی زد و فرصت رو قاپید و گونه ی چپ مریم رو یه بوس جانانه کرد.
_ دیشب اینقدر خسته بودم اصلاً نفهمیدم کی خوابم برد.
بعدم آروم گونه ی راست مریم رو بوسید و گفت:
_ یکیش برای صبح و یکیشم قضای دیشب.
مریم خنده ش گرفت. پیشونی سعید رو بوسید. بلند شد بره آشپزخونه. از اتاق که می رفت بیرون گفت:
_ حالا پاشو نمازتو بخون که مجبور نشی قضای اونم به جا بیاری. بعد هم ریز خندید.
رفت از روی کابینت سفره رو برداشت. آورد وسط اتاق پهن کرد. مربای هویج خونگی که خودش درست می کنه غذای مورد علاقه ی خاص بچه هاست.
مریم رفت تا بچه ها رو بیدار کنه. علی و فاطمه رو. چون میرن مدرسه. اما محمد و میثم رو میذاره تا کمی بیشتر بخوابن. علی و فاطمه هم حدودای شش و بیست دقیقه دیگه بیدار میشن. مریم خیلی آروم دستشو به نوازش بر سر اون ها میکشه و با چند بوسه آروم و پر لطافت نجواکنان صداشون میزنه.
_ اول کی میره دست شویی و دست و روشو میشوره؟
خب یه کم هم شیطنت میکنه و از حس رقابت بین علی و فاطمه بهره می بره. هر چند علی و فاطمه پنج سال فاصله سنی دارند اما چون پشت سر هم هستن یه حس رقابت دارن. مامان و بابا هم اینو خوب میدونن.
علی دفعه قبل دیر جنبیده و فاطمه زودتر از او رفته بود. برای اینکه این بارم کلاه سرش نره از جا پرید و دوید سمت دستشویی.
نماز بابا تموم شد. سجاده رو تا زد گذاشت روی کمد. اومد پیش بچه ها. هر بار که بچه ها رو می بینه انگار بار اولشه. فقط قربون صدقه ست که از دهنش میریزه. کار هر روز و هر لحظه شه.
علی تازه دست و روش رو شسته و برگشته بود.
_سلام پسرِ بابا. خوب خوابیدی بابایی؟ صبح قشنگت بخیر.
_ سلام بابا. صبح بخیر.
علی تازه دوازده سالش شده. مدتیه نمازشو میخونه. البته کمی دست و پا شکسته. مامان و بابا حساسیت نشون نمیدن. سعی می کنند از راه تشویق و تحسین بچه ها رو برای یادگرفتن هر کار خوبی ترغیب کنند.
فاطمه هم اومد. بابا رو کرد بهش و گفت:
_ به به خوشگل ترین دختر دنیا هم که بیدار شده. چقدر دخترم خوشگل تر شده حالا که دست و روش رو شسته.
مامان سفره رو چید. سعید رو صدازد. با آوایی که بیشتر یک تمنا باشه تا امر یا سفارش.
_ آقا سعید بیزحمت نون رو بیار بذار تو سفره و بیا صبحانه. علی! فاطمه! شمام بیایید صبحانه.
تا علی و فاطمه نمازشون رو بخونن دیگه هوا کاملاً روشن شده بود. اما سعید و مریم هیچ واکنشی نشون ندادند. هنوز بچه ها به سن تکلیف نرسیدن. کم کم و به مرور باید قضیه براشون جا بیفته.
❤️ ادامه دارد...
✍ نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
❤️ولادت امام جواد علیه السلام مبارک❤️
💗ای جهان ریزه خور خوان عطای تو جواد
💗ای ز جود تو کرم گشته گدای تو جواد
💗من چه گویم به مدیحت که به قرآن کریم
💗گفته در آیه ی تطهیر خدای تو جواد
#روز_پسر
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6