150.mp3
2.03M
#فرزندآوری
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
✅ عاقبت شخص توبه کننده
✍️در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى ولهو و لعب گذرانده بود، نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست عرضه داشت :
《یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ 》.
پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند : او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود ، چه چیز او را به نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟
💥جواب شنید : خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم، کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم.
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#مشکل_مادرزادی
#خواستگار
سلام استادوقت بخیر
دختری هستم 29ساله من یه مشکل مادرزادی دارم این مشکلم باعث شده ازهمه چی ناامیدشم.هرچندک مشکلی واسه کارای روزانه وشخصیم ایجادنکرده مثل ادم سالم هرکاریوانجام میدم.تحصیلاتم دارم خواستگارم زیاددارم بخاطرهمین مشکلم ردمیکنم چون یبارعقدکردم بخاطرهمین مشکلم ک یکم ظاهربدنموتغییرداده بودجداشدم.الانم خواستگاردارم اصراردارن ک بیان ولی من دیگه طاقت یه شکست دیگه روندارم ک طرف قبول نکنه یاب مشکل بخوریم بعد.ناامید و سردرگم موندم چیکارکنم.خیلی واسم سخته ک مشکلمو کامل ب کسی بگم وقبول نکنه جلو همه سرشکسته میشم
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
149.mp3
2.31M
#مشکل_مادرزادی
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
🕊ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده.
هرچی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد.
🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم.
🌹... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای.
🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
🌷شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم...
📗 کتاب حکایت فرزندان فاطمه
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت ۴
ساعت ۱۸ هست و نزدیک اذان مغرب؛ حدود ۱۴ روز پیش سعید با خودش تصمیم گرفته تا چهل روز نمازهاش رو اول وقت بخونه و در این ۱۴ روز بجز دو روز که دومین روزش همین امروز بود، همه رو اول وقت خونده بود. بنزین ماشین خیلی کم شده بود و چراغ آمپر داشت چشمک میزد؛ میخواست برسه پمپ بنزین تا بنزین بزنه که یادش افتاد دفعه قبل که هنگام اذان در خیابان بود و داشت میرفت خونه به بهانه آنکه زودتر برسه، نماز اول وقت رو نخوند و حدود یک ساعت در ترافیک معطل شد و بعد فهمید اگر اول وقت نمازش رو میخوند، اینقدر هم در ترافیک معطل نمیشد
کنار یک مسجد پارک کرد و نماز مغرب و عشاء رو به جماعت خوند
خوشحال بود از اینکه امروز مرخصی است و شام رو کنار مریم و بچه ها میخوره
سعید کارمند کارخانه سایپا است و درآمد بالایی نداره، یک ماه پیش به مریم پیشنهاد داد که اگر دو شیفت کار کنه یعنی روزانه از ساعت ۸ تا ۱۶ و ۱۶ تا ۲۴ ... ظرف یکسال میتونه پراید مدل ۸۶ را به یک سمند مدل بالاتر ارتقاء بده.
مریم هم چون جای پراید کم بود براشون و بچه ها اذیت میشدن و از طرفی پرایدشون به خرج افتاده بود با پیشنهاد سعید موافقت کرد... الان حدود یک ماه است که سعید دو شیفت کار میکنه و این شبها بخاطر فشار کاری مضاعف، خیلی خسته میشه و از فرط خستگی دیگه فرصت گپ زدن ها و... شبانه با مریم را نداره...
تا قبل از این اعضای خانواده معمولا هر شب شام را به همراه هم میل می کردند و سعید یک ربع تا بیست دقیقه با بچه ها بازی میکرد و بچه ها خیلی عاشق بازی با بابا بودند و وقتی که بچه ها میخوابیدند، با محبت کنار مریم می نشست و با هم چای میخوردند، صحبت میکردند و گاهی سریال های مفید تلویزیون رو می دیدند و نوازش و ...
اما الان اوضاع خانه مریم و سعید کمی تغییر کرده و خستگی اجازه چنین کارهایی را به او نمیده!
سعید به خانه میرسد، زنگ در را میزند و مامان و بچه ها با ذوق و شوق از اینکه بابا امشب زودتر خانه می آید😊، در را باز میکنند و یکی یکی بلند بلند به بابا سلام میگن. بابا مدتیست که دیگه فرصت و حتی حوصله بازی کردن با بچه ها را نداره...
بابا وارد خانه میشود و مثل ایامی که زودتر به خونه می آمد، با نشاط و سرزندگی سلام میگوید و با مامان دست میدهد و روی او را می بوسد و با مهربونی میگوید: احوال شما چطوره؟
مریم و سعید همه تلاششان این بوده که خصوصا جلوی بچه ها با احترام و محبت مضاعف با هم صحبت و تعامل کنند و اگر هم یک موقعی از دست هم ناراحت شدند و ...به هیچ وجه به خودشان اجازه ندهند جلوی بچه ها همدیگر را نقد کنند و یا اینکه سر هم داد بکشند... آخرین بار سه سال پیش بود که سعید به مریم گفته بود: اگر یه موقعی من عصبانی شدم و میخواستم جلوی بچه ها با عصبانیت با شما صحبت کنم لطفا شما جواب ندید و یواش بگویید که وقتی بچه ها خوابیدند صحبت کنیم.... مریم هم این را پذیرفته بود و تو این چند سال بچه ها عصبانیت مامان و بابا را ندیده اند و بجای اون فقط محبت و احترام اونا رو تجربه کرده اند و خیلی شادند...
سعید گفت: امشب زود اومدم بریم بازی کنیم حالا چی بازی کنیم؟ علی گفت: بابا بیا فوتبال🏃 فاطمه گفت: نه بابا بیا خاله بازی کنیم☺️محمد هم پرید جلوی بابا و گفت: بابا بیا قایم موشک بازی کنیم🙃 میثم هم که الان یکسالشه دستاش رو بلند کرده که بابا بغلش کنه...👶
سعید خم شد و میثم رو بغل کرد چندتا بوسش کرد😋و بعد رو کرد به بچه ها و گفت: دوتا کار میتونیم بکنیم؛ بچه ها گفتند چی کار؟
بابا گفت: میتونیم هر کدوم از بازی هایی که گفتید رو پنج دقیقه بازی کنیم، اینجوری همه بازی هایی که گفتید رو کردیم و راه دیگه اینه که یکی از بازی هایی که گفتید رو انتخاب کنید و اون بازی رو یک ربع بازی کنیم
علی گفت : یک ربع یک بازی
فاطمه گفت: سه تا پنج دقیقه، سه بازی
محمد هم گفت: قایم موشک!!😄 منظورش این بود که یک ربع، یک بازی.
رای به اکثریت است. یک ربع یک بازی تصویب شد.
بابا گفت خب بیایید تک بیاریم ببینیم چی بازی کنیم؟ بچه ها دور بابا جمع شدند و دستاشون رو بالا آوردند و همشون با صدای بلند داد میزدند: هر کی تک بیاره اون میگه چی بازی کنیییم...
علی دستش رو با تاخیر آورد و قرعه به نام او افتاد، فاطمه داد زد و گفت آقا قبول نیست علی دیر دستش رو آورد و جرزنی کرده، محمد هم گفت آره قبول نیست علی تقلب کرده... بابا گفت: دوباره تک میآریم و همه با هم دستشون رو بیارن؛ کسی دیر و زود نیاره ها...
قرعه به نام محمد افتاد😊
محمد بلافاصله پرید بالا و گفت: آخ جون قایم موشک
بابا گفت بچه ها برید به مامان هم بگید بیاد همه با هم قایم موشک بازی کنیم مامان هم به جمعشون اضافه شد و دوباره تک آوردند
امشب چه شب خوبیه برای بچه ها بعد از روزها بابا مثل قبل داره باهاشون بازی میکنه😍و اونم با چه شور و نشاط و هیجانی....☺️
نویسنده #محسن_پوراحمد_خمینی
💟 ادامه دارد
@hamsaranekhoob
💚 نظرات و پیشنهادات خودتان را درباره رمان خانه مریم و سعید به آی دی زیر ارسال نمایید 👇
💚 @Manamgedayefatemeh7
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🍃🌹 #زن همانند گل است 🍃🌹 👇
💓 @hamsaranekhoob
💓 @hamsaranekhoob
#انتشار_رمان_با_شما ☺️
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
با سلام و احترام
تشکر می کنم اول از خدا بعد استادپوراحمد
من واقعا با گوش دادن هنرزن بودن
گره زندگی ام باز شد
فوق العاده اهل مطالعه و..هستم با اینکه هم همسرم و خانواده محترم شون به سرم قسم میخورند و خیلی قبولم دارند
ولی من واقعا با همسرم مشکل داشتم
من شاید اغراق نکرده باشم ۹۰ درصد مهارتهای رفتاری در تعامل با همسر و اطرافیانم را بلد بودم و رعایت میکردم از نظر زیبایی و سلیقه و..خدا را شکر تمام
ولی مانده بودن که اشکال کارم کجاست که این قدر همسرم با من با بی احترامی و پرخاش برخورد میکنن
خودم از زندگی نا امید شده بودم
بعد ۱۷ سال با گوش دادن به جلسات هنر زن بودن
فهمیدم همه اش برمیگشته به روابط خصوصی مان
خیلی دلم خوش بود که توی این همه سال حتی یک بار هم نشده که نیاز همسرم را بی پاسخ بزارم هیچ وقت همسرم را پس نزدم
ولی با بزرگ شدن پسرم و همچنین دخترم دیگه من اون خانم جذاب و شیطون قبل نبودم خیلی درگیر بچه ها بودم انگار اولویت اول زندگی ام بچه ها شده بودند
من همیشه نیاز جنسی همسرم را پاسخ میدادم ولی براش تو خلوت سنگ تموم نمیزاشتم
اونم هیچ وقت بیان نکرد و نخواست
ولی باور بفرمایید تو این مدت کم که به صحبت های جنابعالی در مورد روابط خصوصی همسران گوش دادم و شروع کردم به تغییر خودم
فوق العاده رفتار همسرم فرق کرده
گاهی فکر میکنم تو دوران نامزدی هستم
یعنی تا این حد رفتارش خوب شده
ببخشیید
معذرت میخوام تا حالا فک میکردم مردها اصلی ترین نیازشون شکمه
ولی واقعا مسائل جنسی شاید خیلی براشون مهمتر باشه
واقعا به گفته جنابعالی
خرج برا خلوت زن وشوهر اسراف نیست
مردهایی که مذهبی هستند شاید بیشتر نیاز به این فضاها دارند
یعنی حقشونه از زیبایی های حلال خودشون نهایت لذت را ببرند
ومن اثر این تغییر رفتار را در همسرم دیدم.
ان شاالله خداوند خیر دنیا و آخرت نصیب تان بگرداند
دعا حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه
بدرقه تان زندگی تان باد.
✅ #نظر_یکی_از_اعضای_محترم 👆 بعد از گوش دادن به مجموعه آموزشی و مهارتی #هنر_زن_بودن در تعامل با شوهر
💓🍃 جهت #ثبت_نام و دریافت فایل صوتی کلاسها، کلمه #آموزش_مجازی را به آی دی زیر ارسال نمایید👇
🌸 @Vaqtemoshavereh
💠 💠 تسهیلات ثبت نام 💠 💠
١. اگر امکان پرداخت هزینه کامل کلاس وجود ندارد، میتوانید با احتساب پنجاه درصد تخفیف ثبت نام کنید.
٢. برای واریز هزینه کلاس عجله ای نیست و شما میتوانید از مطالب کلاس استفاده نمایید و بعدا هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید.
🌹🍃کانال تربیتی همسران خوب👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#انتقاد_ازخانم
سلام استاد پور احمد
آقا هستم و حدود ۴ ماهه عقد کردیم و خانمم الحمدلله ملاک های بنده رو دارن و خانومه معتقدی هستند. سوالی که از خدمتتون دارم اینه که، اگه زمانی می خوام یه انتقادی از همسرم کنم زود ناراحت میشه و قهر می کنه گاهی هم ناراحتیش رو در چهره نمایان میکنه. نمیدونم چطور رفتار کنم تا ناراحت نشه.
و سوال دوما اینکه خجالتی هستند و به نوعی درونگراند و در جمع راحت نیستند و نمی تونن ارتباط بگیرند. حتی با خانواده ام هنوز صمیمی نیست و زمانی که میان خونمون و خانوادمون خواهرام و برادرام باشن ایشون ساکت مینشینن و خیلی کمتر حرف می زنن . شخصیت خانومم درونگرا و خجالتیه و اینکه وسواس هم دارند که بنده واقعا اذیت و سرد می شم . لطفا استاد راهنماییم کنید برای رفع مشکلات چیکار کنیم. تشکر
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
148.mp3
3.48M
#انتقاد_ازخانم
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob