❤️️🍃❤️
🔥 #جهنم_تا_بهشت🌺
همیشه تو مهمونیای عمو اینا لباسام جمع و جور بود چون با لباسای خیلی باز زیاد راحت نبودم و همیشه هم با انتقاد شدید عمو مواجه بودم ولی این سری حریفش نشدم و مجبور شدم همین لباس رو بپوشم به خاطر همین خیلی راحت نبودم باهاش.
روبه آرایشگره تشکر مختصری کردم و از اتاق خارج شدم.
همزمان با پایین اومدنم از پله ها سیما یکی از دوستام که آشناییمون هم از همین مهمونی ها شروع شده بود اومد طرفم. طرز لباس پوشیدنش واقعا افتضاح بود. یه لباس کوتاه حریر مشکی که کل بدنش پیدا بود با آرایش خیلی جیغ و کفش های پاشنه بلند. موهاش هم همیشه پسرونه کوتاه کوتاه بود .
سیما_ سلام جیگر. خوبی؟ چه عجب یکم به خودت رسیدی نکنه به خاطر اومدن آرمانه؟
_سلام. آرمان کیه؟
سیما_ یعنی تو نمیدونی ؟
و بعد با عشوه قهقه ای زد و به سمت میز نوشیدنی ها رفت. منم دنبالش راه افتادم.
_ باید بدونم؟
سیما_ یعنی میخوای باور کنم که عموت بهت نگفته؟
_ فقط گفت مهمون داریم.
همونجوری که داشت روی میز بین شیشه ها دنبال چیزی میگشت گفت _ ارسلان نامدار. خوشتیپ ، خوشگل، جذاب...... سرش رو برگردوند به طرف من و بالحن خاصی گفت_ پووووولدار
ادامه دارد...
@hamsardarry 💕💕💕
✨بِسْمِاللّٰهِالرَّحْمٰنِالرَّحیٖم✨
هر صبح جشنی برپاست🕊🌸
نسيم سحر
عطر خوش زندگی ميدمد
و آواز گنجشكان هستی را
به رقص می آورد
برخيز و مهيا شو🕊🌸
مهمان ويژه ٔ
جشن زيبای خداوند
تو هستی ...
پـس شـادی كـن🕊🌸
لبخند بزن و شكرگزار باش
سلام
صبحتون عالی
روزتون تون مملو از
آرامـش و امیـد و مـهـر🕊🌸
❤️🍃❤️
👩❤️👨متاهلی یا 👤مجردی
ازدواج کنیم یا مجرد بمانیم؟
وقتی افراد متاهل نقش پدر یا مادر و همسر را دارند
اعتماد به نفس و عزت نفس شان افزایش مییابد.✌️
و باعث میشود احساس کامل بودن کنند
و منجر میشود نیازهای زندگیشان را برآورده سازند که
نتیجه آن خوشحالی واقعی است.
🔴 اما اگر در یک ازدواج بد گیر افتادهاید
در این صورت هیچ فرصتی برای خوشحالی نیست.
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
🫂اهــمّیت بــغل کــردن هــمسر"
شاید فکر کنید وقتی برای این کار ندارید
❗️یا جلوی بچهها نمیشود دست دور گردن همسرتان بیندازید.
✌️اما واقعیت این است که در آغوش گرفتن همسر
یک مهارت ارتباطی پیشرفته و هدیهای کاملاً عاشقانه است.
❣ بهترین روشی که میتواند موفقیت و توانایی شما را در دوست داشتن و عشق ورزیدن به همسرتان تضمین کند.
🫂آغوش با خود احساس امنیت و صمیمیت و حمایت به همراه دارد
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#همســر_عزیــز_و_مهربانم ❤️
👌یادت باشد که بسیاری از بحثهای ما
محرمانه هستند
‼️و نباید جلوی دیگران مطرح شوند
حتی اگر آنها غمخوار ما باشند.🍃
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خاطراتهمسران
نوشته بود تازه ازدواج کرده بودیم و مامانینای شوهرم برای اولین بار اومده بودن خونهامون مهمونی.
بعد از شام داشتیم بازی میکردیم که مهدی رفت آشپزخونه آب بخوره.
بهش گفتم ژله تو یخچاله روش موز بچین و بیارش.
۳۰ ثانیه بعدش با این صحنه روبرو شدم😆😆😆👆👆
@hamsardarry 💕💕💕
❤️️🍃❤️
🔥 #جهنم_تا_بهشت🌺
_ خب؟
سیما_ تانی چی زدی؟ هنوز که مهمونی شروع نشده نفسم. البته منم یکم جهت امادگی خوردما ولی نه اونقدری که مثه تو هنگ کنم. خب بچه جون همه دخترا منتظر برگشتنش بودن دیگه . البته ناگفته نماند که همه ارزوشونه فقط یه بار باهاش هم صحبت بشن ، جواب سلامم نمیده. تاحالا هم کسی موفق نشده مخشو بزنه.
با تعریفای سیما مشتاق شدم این آقای دخترکش رو ببینم
_میگما.....
با اومدن ترلان و دلارام حرفم ناتموم موند. طبق حدسی که زده بودم اون دوتا هم به محض اومدنشون با ذوق و شوق شروع به تعریف کردن از آرمان کردن و من فقط شنونده بودم و البته این که تاحالا ندیده بودمش عجیب نبود چون تو مهمونیا کمتر حضور داشتم.
حدود یک ساعت از شروع مهمونی میگذشت اما هنوز نیومده بود . همه بی حال و ناامید نشسته بودن یه گوشه و هیچکس حوصله هیچکاری رو نداشت البته به جز آقایون مجلس. منم مثله بقیه بی حوصله نشسته بودم کنار بچه ها. که با ضربه ای که دلارابه پهلوم زد برگشتم طرفش که دیدم با ذوق خیره شده به ورودی سالن......
نگاهش رو دنبال کردم که رسیدم به......
واقعا این همه ذوق و شوق خنده دار بود.
همه بچه ها دوییدن به طرف در ورودی اما من همونجوری با تعجب وایساده بودم و داشتم به حرکتای دخترا میخندیدم چه عشوه هایی که نمیریختن . یکم که اومد جلو تر شروع کردم به برانداز کردنش. نمیتونستم منکر جذابیتش بشم اما در حدی که بچه ها تعریف میکردن هم نبود.
زل زده بودم بهش که برگشت طرفم گر گرفتم. تاحالا جلوی یه پسر ضایع نشده بودم . رومو کردم اون سمت و بیخیال اون و اومدنش شدم.
.
.
.
.ادامه دارد...
@hamsardarry 💕💕💕