#معرفی_کتاب
📚نگاه اول به نظریه ارتباطات(جلد اول)
🔸ام گریفین با همکاری اندرو لدبتر، گلن اسپاکس/ ترجمه: د. غلامرضا آذری
💠 مرجع بودنِ این درسنامه پایدار در «حوزه ارتباطات و رسانهها» بر تمامی علاقهمندان جهانِ نظریه روشن است؛ گریفین، به همراه همکارانش اندرو لِدبِتر و گلن اسپارکس، دانشجویان، مدرسان و استادانِ سراسر دنیا را تشویق و تشجیع میکنند تا بیهیچ ابهامی با گستره وسیع ِ«نظریههای ارتباطات و رسانهها» مبتنی بر برنامه درسیِ کارآمد و تخصصی آشنا شوند.
💠 نویسندگان 32 نظریه را در بخشهای گوناگون برگزیدهاند و بیش از 80 نظریه ارتباطی و رسانهایِ متنوع را معرفی و تدریس و توصیه میکنند، نظریههایی که ترکیبی از مطالعات بنیادی و معاصر هستند. آنها با بهرهمندی از مثالهای متعدد و ارتباط با فرهنگ و رفتارِ روزمره، به دانشپژوهان این حوزه کمک میکنند تا این نظریهها را در زندگیِ خویش به کار ببرند.
💠جلد یکمِ این درسنامه، در 23 فصل تضمین میکند که دانشجویان دورههای کارشناسی تا دکتری تخصصیِ ارتباطات و رسانهها، منبعِ قابل اعتمادی را برای آموزش و درک و کاربردِ نظریههای ارتباطات و رسانهها انتخاب کردهاند؛ در این مُجلد، با نظریههایی مانندِ همگرایی نمادین؛ تعاملگرایی نمادین؛ سازهگرایی؛ نفوذ اجتماعی؛ کاهشِ عدم قطعیت؛ پردازشِ اطلاعات اجتماعی؛ جدلهایِ ارتباطی؛ ساختیابیِ انطباقی؛ بلاغت؛ نمایشگرایی؛ سرمشقِ روایی و ... ، آشنا میشوید.
@hamshenasi
#معرفی_کتاب
📚نگاه اول به نظریه ارتباطات(جلد دوم)
🔸ام گریفین با همکاری اندرو لدبتر، گلن اسپاکس/ ترجمه: د. غلامرضا آذری
💠جلد دوّمِ این درسنامه نیز، در 22 فصل به همراه بخشِ تکمیلی نظریههای ارتباطات و رسانهها و بهروزسازیِ فصول از ویراست 2003 تا 2019، گفت وشنودها، ضمیمهها، یادداشتها، واژهنامه توصیفی و ... ، تصریح میکند که دانشجویان دورههای کارشناسی تا دکتری تخصصیِ ارتباطات و رسانهها، منبعِ قابل اعتمادی را برای آموزش و درک و کاربردِ نظریههای ارتباطات و رسانهها انتخاب کردهاند.
💠 در این مُجلد، با نظریههایی مانندِ بومشناسی رسانهها؛ مطالعات فرهنگی؛ مارپیچِ سکوت؛ چهره مذاکره؛ رمزگانِ گفتاری؛ فریبکاری میانفردی؛ مدیریت حریمِ ارتباطی؛ چندگانگیِ رسانهها؛ توازنِ رسانهها؛ همفرهنگی و ... ، آشنا میشوید.
@hamshenasi
هدایت شده از درنگ
🎇نورباران:
روز چهارشنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۱ در معیت برخی عزیزان، نمایشگاه هنرمند «متعهد» عبدالحمید قدیریان را در محل فرهنگسرای نیاوران بازدید کردم؛
این حضور برای من بیش از اینکه بازدید از یک نمایشگاه هنری باشد، طعم تذکر و ذکر یافت؛ مفاهیمی که در آثار قدیریان تمثل و تجسد پیدا کرده بود، از جنس یادآوری «عهدی» است که در تار و پود هستی از گذشته تا آینده در جریان است. عهدی که اگر آن را بشناسی و بدان بپیوندی، جزوی از آن خواهی شد، «عهدی» که گرچه در زمان نیز جاری است ولی همزمان ورای زمان نیز هست. به همین دلیل «دعوت» جزو اولین مضامینی است که به صورت وجودی بین بازدیدکننده و آثار او شکل میگیرد؛ دعوت برای پیوستن به نور.
قدیریان را به همین خاطر «متعهد» نامیدم زیرا دل در گرو آن «عهد» دارد و آثارش هم یادآوری آن «عهد» است پس میتوان از «دعوت» دربارهشان سخن گفت.
مفهوم «نور» مقابل ظلمت در آثار او بیشترین تأکید را یافته است. این نور البته مستغنی از این تقابل، در بسیاری تابلوها مانند تابلویی که صحنه بهشت را روایت میکند یا مجسمهای که «هبه»ی مادرانه فرزند را به چشم آورده است، خود مستقل از هرچیز دیگر میاندار همه چیز است؛ در این تابلوها و آثار، همه چیز نورانی و علوی است.
آثار قدیریان گاه روایتگر یک وضع هستیشناسانه و گاه روایتگر یک وضع انسانشناسانه است و البته این دو در جاهایی با هم ترکیب جدی یافته است. هستیشناسی او یک هستیشناسی نوری است و انسانشناسی او لحظات نسبت انسان با نور از «تردید» در پیوستن بدان(تابلو صحنه چشم دوختن حربن یزید ریاحی) تا «برگرفتن» نور، «شیدایی» و حتی «گشودگی» درونی بعد از تسلیم به نور یا درمیانه نور «بودن» یا «گسترش» یافتن را روایت میکند.
او به خلاف رسم معهود هنرمند نقاش و مجسمهساز که فقط با آثارشان تکلم میکنند، با سخنانی ادبی و مختصر در کنار آثارش هم تخاطب میکند؛ خود این جملات گرچه شرحی بر آثار تجسمی اوست ولی جنسی ادبی و هنری دارد و گاه مضمونی فراتر از خود اثر یافته است که در ضرب میان آن دو، عمق دنیای زیبای درونی قدیریان را بهتر مجسم میسازد.
الهامات و یافتههای او در این محاکات نورانیاش، رنگ و بوی جدی معرفتی دارد؛ جایی او بین «و انحر» و «و الفجر» پیوند دیده است و جایی دیگر، سرهای بریده کربلاییان را بر فراز نیها، مصداقی از «اصحاب الکهف و الرقیم» که «کانوا من آیاتنا عجبا» بودند، شناخته است.
زهرای اطهر و مادر هستی به همراه کربلاء و شهادت دو مضمون دیگر پربسامد در آثار اوست که البته نه در کناره مضامین پیشین که با مضامین پیشگفته بهویژه اینکه مجلا و مجرای نور و هدایت نوری هستند ترکیب شده است. ازاین منظر ترکیب موفق بین شخص و معنا؛ شخص جزیی و معنای کلی یکی از ویژگیهای دیگر آثار اوست. همچنانکه زمان و فرازمان هم در این آثار پیوند جدی یافتهاند. به همین خاطر او از تصویرگری اشخاص اینجایی و اینزمانی استیحاشی ندارد زیرا میتواند پیوند ایشان را با امر استعلایی به چشم آورد و بلکه ایشان را مظهر آن میداند.
قدیریان خود را هنرمند صرف نمیداند بلکه هنرمند-پژوهشگر معرفی میکند؛ این رویکرد او برای فهمیدن و محاکات همزمان، قدرت ویژهای به پرداخت آثارش داده است. حضور و ایفای نقش در ساخت دو فیلم «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» برای رسیدن به این رهیافت -آنچنان که از روایت خود او پیداست- باید بهعنوان یک نقطه عطف تلقی کرد. او البته با آثارش زندگی میکند و در پیوند با آنها خود را مییابد؛ به عبارت دیگر او به خوبی توانسته است یک پیوستار هنرمندانه بین پژوهیدن و هنرورزی همزمان و البته در قالب مصادیق واحد آثار هنری پیدا کند؛ امری که باعث شده است بین این دو مقوله گسستی نبیند؛ همانگونه که در متن آثارش نیز مرزی بین این دو وجود نداشته، هر دو سویه باعث یک وحدت متعالی شدهاند.
نکته مهم این است که اعتقادات او یک اعتقادات فردگرایانه و خودمحور از حکایت معنویت نیست که فقط نسبت یک فرد انسانی با حقایق نوری را مورد تمرکز قرار دهد بلکه جامعه و جمع در گسترۀ دنیوی و اخرویاش برای او بسیار جدی است. به همین خاطر، تاریخ و حوادث آینده آن البته در پرتو فلسفه نوریاش هم بخش دیگری از آثار اوست، تا آنجا که به تعبیر حجت الاسلام دکتر بابایی، «مفهومپردازی» هم کرده است؛ دو نمونۀ برجسته بنابه بیان دکتر بابایی که ازقضا از منظر «الهیات تاریخی» و نه حتی «فلسفه تاریخ» در کارهای او دیده میشود یکی «دیّار» در بخش ظلمانی و دیگری«لشکر شهداء» در بخش نورانی هستیشناسی اوست.
همه دوستداران هنر متعهد و انقلابی و بلکه هر آنکه دغدغه پاکیزگی و یافت معنای استعلایی را دارد، به دیدن این نمایشگاه دعوت میکنم.
@abbas_heidaripour
هدایت شده از درنگ
در این صحنه از تابلو عبدالحمید قدیریان، دو امر به خوبی مجسم شده است:
1️⃣«تردید» حرّ که البته خیزش او و سمت نگاه و کلاهخود برگرفتهاش به خوبی نشان میدهد که او تا حد زیادی انتخابش را کرده و لحظاتی دیگر پاهایش را از ظلمت خارج خواهد کرد. البته سرّ این امر را باید در این آیۀ شریفه جستوجو کرد:
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؛ ایمان حرّ در ادبش نسبت به امام و مادر هستی متجلی شد و این ایمان او را وارد ولایت الله تعالی نمود.
و
2️⃣«بیاثری» گرما و روشنایی عالم ظلمت که حتی اطراف خویش را گرم و روشن نمیکند اما اهالی ظلمت جز همین وهم و دلخوشی بدان چیزی دیگری ندارند.
در جنگ احد که کار بر مسلمانان سخت شده بود و ابوسفیان به بتهای خود بالیده بود پیامبر ص در پاسخ به این نبرد روانی دستور دادند، پاسخ داده شود:
الله مولانا و لا مولا لکم.
این بیکسی و بیپناهی و سرگردانی چه خوب اینجا تصویر شده است.
@abbas_heidaripour
⭕️ اگر بردگان غرب پرستی چون مسی علینژاد و... هست، آزادگان غرب زیستی چون خانم گیلدا مورکرت هم هستند.
🔺ایشون تو حساب کاربریش از سپاه مقتدر ایران با این تصویر تشکر کرده و چهره واقعی سپاه را به رخ کشیده.
#تشکر_سپاه
#ThanksIRGC
@hamshenasi
🔅هر سرزمینی سقراط خودش را دارد.
🔻وقتی اسم «فلسفه» و «عقلانیت» به میان میآید، همه ذهنشان ناخودآگاه میرود سمت یونان؛ شاید یونان استعارهای از کل اروپا و مغربزمین باشد. درواقع، این ایده که فلسفه متعلق به جهان غرب است و بس، در ذهن اکثر متفکران غربی و غرب گرا بهشکلی سفت و سخت جا خوش کرده است.
🔻برایان فان نوردِن در مقاله « فلسفه غرب نژاد پرست است» می گوید: وقتی از دیوگنس، فیلسوف دوران باستان، پرسیدند «اهل کجایی؟»، در پاسخ گفت «اهل جهانم». با گذشت زمان و ظهور کانت و شاگردانش، آن جهان دو پاره شد: در یک سو غرب قرار گرفت و در سوی دیگر «هر آنچه غرب نبود». قدرتِ فلسفۀ کانت، غربیها را به این سمت کشاند که آن جهانِ دیگر، یعنی شرق، نهتنها از فلسفه بیبهره است، بلکه بهطور مادرزادی نمیتواند بدان دست یابد.
🔻گرچه فلسفه استعلایی «غرب» سنتهای فکری چین، هند و آفریقا را نادیده میگیرد و تحقیرشان میکند اما علی رغم این بازنمایی استکباری و استعماری، حقیقت چیز دیگری است. در شهرهای چین و هند یا حتی بیابانهای آفریقا میتوان سقراطهای دیگری پیدا کرد.
👆تصویر زولو، یکی از متفکران چینی و ملازمان کنفوسیوس.
📚 Why the Western philosophical canon is xenophobic and racist | Aeon Essays
https://aeon.co/essays/why-the-western-philosophical-canon-is-xenophobic-and-racist
@hamshenasi
📚 سهکتاب درباره تاریخ فلسفه، ارتباطات و طب سنتی چین
🔅کتاب اول «تاریخ اندیشه فلسفی چین» نوشته وِن هایمینگ است. اینکتاب به معرفی اندیشههای فلسفی چین از دوره ماقبل خاندان چین تا روزگار معاصر اختصاص دارد و سیر تحول دگرگونیهای تفکر فلسفی در چین را تصویر میکند.
🔅 کتاب دوم، «تاریخ نشر چین» است که بهقلم یانگ هو و شیائو یانگ نوشته شده است. اینکتاب هم درباره تاریخ سههزارساله کتابت و نشر کتاب در چین است. نویسنده اینکتاب میگوید ارجگذاشتن به کتاب و آثار ارزشمند ادبی و فرهنگی از سنتهای دیرپای فرهنگ چین است. خط مهمترین ابزار ثبت معلومات و فرهنگ و نیز مهمترین پیششرط تولید صنعت نشر است. چین هم از گذشته کشوری چندقومیتی و چندخطی بوده است. اما بهجز پیشینه باستانی و چندهزار ساله چین در زمینه کتاب و نشر، با گذشته نزدیک به ۱۰۰ سال از شروع اصلاحات در اینکشور، توسعهای قوی و چشماندازی شکوفا رخ داده و فرایندی شکل گرفته که بهقول یکضربالمثل قدیمی چینی، نوگرایی در عین قدمت است و تا حد زیادی باعث ایجاد ویژگیهای منحصر به فردی در توسعه صنعت نشر اینکشور شده است.
🔅سومینکتاب هم «طب سنتی چین» است که بهقلم لیائو یوچون نوشته شده است. نویسنده اینکتاب میگوید سنگ بنای طب سنتی چین چنان محکم است و در زندگی مردم آن کشور چنان نقش پررنگ و مهمی دارد که، در دوران معاصر، علوم پزشکی مدرن نتوانسته جایگزین آن شود.
@hamshenasi
موضعگیری رهبر انقلاب درباره اهانت جنونآمیز نسبت به قرآن کریم در چندکشور اروپایی
🔹اهانت جنونآمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان میدهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است.
علیرغم توطئه استکبار، قرآن روزبهروز پرفروغتر شده و آینده از آن اسلام است. همه آزادیخواهان جهان باید درکنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرتپراکنی مقابله کنند.
🔅الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ 🔅
💠پیام رهبر معظم انقلاب به بیست و نهمین اجلاس سراسری نماز
@hamshenasi
امام آمد.
🌸آغاز دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی مبارک🌸
@hamshenasi
🔅پدر در حلقه فرشتگان🔅
🌺🌼پدر روزت مبارک🌺🌼
@hamshenasi
🌸گلستانی از گلهای بهشتی در حسینیه ایران🌸
@hamshenasi
ریشه شناسی پدر و بابا
🔹«پدر» در فارسی نو و نیز «پیتَر» در فارسی میانه و فارسی باستان، از ریشه هندواروپایی «پِتِر» مشتق شدهاند. این واژه از ریشه pe که گونه ضعیفشده pa به معنی «پاییدن و مراقب بودن» و پسوند فاعل ساز *ter ساخته شده است که لفظا به معنی پاینده (کسی که وظیفه پاییدن ،حمایت و حفاظت از خانواده را دارد) و غذا دهنده است. «پِتِر» در لاتینی، «پتراس» در یونانی، «فاذر» در انگلیسی، و «فاتر» در آلمانی، همگی از پِتِر هندواروپایی مشتق شدهاند.
🔸«بابا» لفظی کودکانه برای نامیدن پدر است. این واژه در زبانهای شاخه هندواروپایی و حتی غیرهندواروپایی، مانند چینی، با تلفظهایی شبیه به هم دیده میشود. پژوهشگران ریشه این واژه را از واژه هندواروپاییِ *pap(a)a در معنی «پدر» میدانند.
@hamshenasi
⚡️چه ساده یادگرفتیم و نوشتیم «بابا آب داد.»، «بابا نان داد.» اما نپرسیدیم بابا چگونه نان داد؟
آری
🔅بابا نان داد، اما
🔅بابا برای نان همه جوانی اش را داد
🔅بابا برای نان همه هستی اش را داد
🌟بابا برای نان جان داد...
@hamshenasi
🌟معنای پدرامت بودن پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) چیست؟
🌱در منابع اسلامی از یک سو به صراحت در قرآن تاکید شده «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّـۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا (احزاب/40) و از سوی دیگر در منابع حدیثی شیعی آمده « رُوِيَ عَنِ اَلنَّبِيِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ». پرسش آن است که پدر امت بودن یعنی چه؟ تفاوت و تمایز مقام«ابوت» با «نبوت»، «امامت»، «خلافت»، «امارت» چیست؟
🌱واژه «أب» یا به شکل کامل «أبو» که در آیات متعدد قرآن آمده {وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا} [الكهف: ٨٢] به معنای پدر است فيروز آبادي در قاموس المحیط می نویسد: « إن "الأبَ "- يعني الوالد - أصلُه أَبَوٌ. يقال فلان يَأْبو هذا اليتيم إِباوةً: يغذوه كما يغذو الوالد وَلَده. ومالَهُ أبٌ يأْبوه، أي يَغْذوه ويربيه ». حسن جبل در معجم اشتقاقی الفاظ قرآن کریم می نویسد: « المعنى المحوري لاستعمالات هذا التركيب هو: الغَذْو: كما هو واضح من الاستعمالين المذكورين. والغَذْو: إمدادُ البطن بما يقُوت البَدَن وينميه. ويؤيد ذلك ما جاء في تركيب [أبى] وسيأتي - من استعمالات تعبر عن امتلاء البطْن، ورفض الأكل أو شرب اللبن بسبب هذا الامتلاء. ومع القرب الصوتي بين الياء والواو، ... وكذلك تركيب (أبب) الذي يعبّر - ضمنَ ما يعبّر - عن المرعى الذي هو غذاء للماشية. والخلاصة أن الأَبَ سُمَّى أَبًا لغذوه أولادَه ومَنْ يعُوله، أي إطعامهم، والسعي عليهم؛ من أجل ذلك.
🌱شاید بتوان گفت، از آنجا که در اندیشه اسلامی غذا و طعام ، شامل غذای معنوی(علم) هم هست. ( «زید الشحّام عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ: «فلینظر الإنسان إلى طعامه» قال: قلت: ما طعامه؟ قال: علمه الذى یأخذه عمّن یأخذه) لذا معنای روایت «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ» می تواند همان معنای ««أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ» باشد به ویژه آنکه «ابو» و «باب» به جهت اشتقاق تاصیلی همریشه اند. والله علیم خبیر
@hamshenasi
🔅روش و روش شناسی🔅
🔸یکی از مشکلات پژوهشی ما این است که اساساً فهم ما از «متدولوژی» دیگرگون است. شاید به جهت ترجمه نادرست methodology به «روش شناسی» باشد.
🔸 اول مشکل ترجمه «method» به روش است. ظاهرا نقطه آغاز این ترجمه، محمد علی فروغی است وقتی که کتاب مهم رنه دکارت ( Discours de la méthode pour bien conduire sa raison, et chercher la vérité dans les sciences) را با عنوان «گفتار در روش راه بردن عقل» ترجمه کرد؛ با این ترجمه اولین مواجهه های ما با « متد» آغاز شد. البته عنوان کامل کتاب به فارسی« گفتار در متد درست به کار بردن عقل و جستجوی حقیقت در علوم» است.
🔸 ترجمه متد به روش ناقص است چراکه این واژه از ریشه لاتین «methodus» است که ترکیبی است از «meta+ hodos ». لذا متا هدوس به لحاظ ساخت واژگانی مثل اصطلاحات
metaphysics،
metalinguistics،
metahistory,
🔸افزون بر آن توجه نداریم که اساسا متدولوژی در ردیف لوژی هایی مثل ontology(هستی شناسی) یا Psychology (روان شناسی) یا sociology (جامعهشناسی ) و .. نیست که جز پسین آن «شناسی» ترجمه شود بلکه در ردیف اصطلاحاتی چون
philology,
apology,
doxology,
analogy,
trilogy,
Eulogy,
جای دارد.
🔹🔹🔹
#روش
@hamshenasi
4_5949453561015305317.mp3
2.58M
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسد
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد
تیر روانه میرود سوی نشانه میرود
ما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسد
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
خلوتیان آسمان تا چه شراب میخورند
روح خراب و مست شد عقل خمار میرسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار میرسد
#مولوی
@hamshenasi
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچ میخواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه اومید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن
#مولوی
@hamshenasi
🔅🌟الله اکبر خميني رهبر🌟🔅
اين بانگ آزاديست کز خاوران خيزد
فرياد انسانهاست کز ناي جان خيزد
اعلام طوفانهاست کز هر کران خيزد
آتش فشان قهر ملت هاي در بند است
حبل المتين توده هاي آرزومند است
@hamshenasi
شقایقها پژمرده میشوند؛ اما عشق و زیبایی ماندگار است. زمان بادی است كه به نخلستان آسیبی نمیرساند؛ غبار و خس و خاشاك را جابجا میكند. از خود میپرسیدم: كدام ماندگارتر است؟ كوچهها و خیابانها، تصاویر، و یا آنچه در بطن این فضا روی داده است؟ دیدم كه اینهمه جز بهانهای برای وجود و ظهور آدمی بیش نیست، همانسان كه حجابهای ظلمت و نور نیز بهانه تجلی حقیقتاند. دیدم كه جنگ بر پا شده است تا سیدصالح موسوی هفدهساله، آرپیجی هفت بر شانههای عریانش بر گیرد و به نبرد تانكهای دشمن برود و همه عالم بهانهظهور همین حقیقت است. دیدم كه جنگ بر پا شده است تا از این خاك دروازهای به كربلا باز شود و مردترین مردان در حسرت قافله عشق نمانند... و چنین شد.
__ سید مرتضی آوینی
هماندیشی
«فهم کنشگری اجتماعی سیاسی مردم در وضعیتهای دشوار»
🌐 لینک مجازی
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
@hamshenasi
«ایده»، نطفه «تز» است.
🔅ایده ها گرچه وجود دارند اما بدون مورفه(ریختار) حدوث نمی یابند. ایده "معنی و روح" است و بدون "لفظ و بدن" ظاهر نمی شود. در فرآیند تحقیق و جستجوی علم، وقتی در فضای ذهن جوینده دانش، تناکح و همگرفتن معنا و لفظ رخ داد، نطفه یک تز بسته می شود. فضیلت سقراطی و هنر معلم، دیدن ایدها در رحم آگاهی (ذهن) دانشجو و خبردهی، مراقبت و قابلگی برای تولد سالم آن است و گرنه همه مولود و طفل تولد یافته را می توانند شادباش گویند و اسم بگذارند.
🔺#ایده «نطفه_کلمه» محمول و #تز «طفل_کلمه» مولود است.
🔺در مسیر دانش طلبی، ایده نطفه «تز و نظریه علمی» است.
✍️ علی اصغر اسلامی تنها
1401/11/28
@hamshenasi
در جامعهای جاهلی که دختران زنده به گور میشدند، #محمد_امین مبعوث شد و فرمود:
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ.
«به راستی که من برای به تمام رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدهام.»
💠تنها کسی که میتواند به حقیقت و صدق شعار «زن، زندگی، آزادی» سر بدهد «محمدِامین» است که با بعثتش آزادی معنا شد، زندگی پاک جان گرفت و دیگر دختری زنده به گور نشد!
✨نقاشی#نجات_دختران اثر جدید #حسن_روحالامین
انس اگر از تو نگوید همه نسیان باشد
جان اگر از تو نگیرد همه کفران باشد
«شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد»👇
@hamshenasi