#9 #سرگذشت_بهار ، چقدر از داشتن خانواده ام به خود می بالم. بهزاد عاطفه به خرج داده، از روی کاناپه موبایلش را برایم تکان داد. خنده ام گرفت. سعی کردم به جنبه مثبتش فکر کنم؛ یعنی سالم! ولی می دانم تذکر خاموشی هم بود برای برنداشتن موبایلم! چشمم در پی اعضای دیگر خانواده گردش کرد، مادرم از آشپزخانه سالم داد. جلوتر رفتم و کنارش ایستادم. خودش بهتر می دانست، چه می خواهم. برگشت و یک بازویش را دور گردنم حلقه کرد، بوسه کوتاهی زد، باز مشغول سرخ کردن سیب زمینی ها شد. پرسیدم: - پس بقیه کجان؟ برگشت و به هال نگاه کرد، مفهوم نگاهش را بلد بودم یعنی دقیق نمی دانم. جعبه را روی میز گذاشتم و باز کردم، همیشه عاشق شیرینی خامه ای بودم. پدر از همان دم آشپزخانه سرک کشید: - بهار خانم شرکت شما ساعت چند تعطیل می شه؟ سرم به یک طرف کج شد. موهای سفیدش چهره مهربانش را مهربانتر هم نشان می داد، گفتم: - یه کاری داشتم مجبور شدم تا شرق برم و بیام. صدایش با اینکه بلند نبود ولی لحن آمرانه ای داشت: - این وقت شب؟ تنها تنها؟ کار داری بیا بهزاد رو همرات بردار ببر! برادر مهربانتر از جانم از آن سوی هال اظهار فضل کرد:..

خونه های رنگی انزلی😌 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

🌿﷽🌿

🌱✨ أنا أنتظرك و غیابك ممتلی بحضورك الخفي من چشم به راه توأم و جای خالی ات لبریز از حضور پنهانِ توست.. #امام_زمان♥️ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

✨امام زمان فرمودند این طور به من سلام بدهید✨

#10 #سرگذشت_بهار _بابا،لطفا از خودتون مایه بذارید، مگه من بیکارم؟ سر پدر به تاسف تکان خورد، می دانستم، در ذهنش می گفت ما هم جوان بودیم، ما هم مرد بودیم، ما هم غیرت داشتیم، ما هم برادر بودیم. خندیدم و گفتم: - بابا ول کنید، حاال مرد و زن همشون تا دو نصف شب بیرونن. بفرمایید شیرینی خامه ای گرفتم. بابا هنوز داخل آشپزخانه نشده که بهزاد از آن سوی هال، قبل از پدر دم میز رسید: - کو؟ کجاست؟ خندیدم و با درب جعبه به بازویش زدم: - برو، کسی که مایه می ذاره، شیرینی هم می خوره. گوشش بدهکار نبود. تا من بشقاب آورده و به پدر تعارف کنم دو تا شیرینی را سرپا خورده بود. تا صدایم معترضانه بلند شد: - بهزاد دست نزن. مادر سریع از یکی یک دانه پسرش حمایت کرد: - بچم از عصر چیزی نخورده، بذار بخوره. بهزاد برات شیر بریزم مادر؟ حرف مادر انگار خیلی به مذاقش خوش آمد که صندلی کنار میز را بیرون کشیده و نشست. درب جعبه را دوباره به سرش کوبیدم: - خجالت بکش. پاشو برو خودت بریز. با گوشه لب کش آمده، گفت:..

میگفت: « خدا زمین رو گرد آفریده تا به آدما بگه همون لحظه ای که فکر میکنی به آخر دنیا رسیدی، درست در نقطه‌ی آغاز هستی.🌱 ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

🏃‍♂🏃🏃‍♂ سه حرکت مخصوص چربی سوزی شکم پهلو #ورزش ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

صبحانه موزی عالی🍌 برای اونایی دنبال صبحانه متفاوت بودن 😁😋 ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

از آنجا که موم زنبورعسل حاوی ویتامین A بوده که در تولید کلاژن مفید است، می‌تواند به شدت در کاهش علائم ترک‌خوردگی کمک کند. ۲. درمان عفونت‌های پوستی و خارش پوست . ۳. درمان آکنه . ۴. تسکین درد مفاصل . ۵. خاصیت مرطوب کنندگی . ۶. درمان اگزما . ۷. بهبود مشکلات کبدی . ۸. کم کردن کلسترول خون . ۹. مرهم خشکی لب کلا عسل کمک کننده در درمان زخم میباشد. ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

#فان نمیدونم من اینجوری شدم یا شما هم مثل منید ؟؟!!!😁😁 ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲

بهتون پیشنهاد میکنم برای یکبار هم که شده این ترشی راحت و خوشمزه رو درست کنید و نوش جان کنید حتما عاشقش میشید☺️ مواد لازم بادمجون ۵ عدد کلم بنفش یک کلم متوسط هویج دو عدد فلفل دلمه یک عدد سیر اختیاری چهار پنج حبه فلفل تند بسته به ذائقه کم و زیادش ادویه ی ترشی(سیاه دانه، گلپر، فلفل، پودر گشنیز، زردچوبه،نعنا خشک) سبزی معطر هم کمی به دلخواه تقدیم نگاهتون ☘ ‎‌‌‌╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲