🔺تفکرگریزی در عرفانهای نوظهور
✍ وقتی گفته میشود در #عرفانهای_نوظهور نه تنها به تفکرگرایی توجه نمیشود بلکه تلاش بر سر تشویق سالک بر تفکرگریزی است، این بدین معنا نیست که آنان در تمامی امور زندگی، باب #عقل و تفکرگرایی را بستهاند؛ چرا که در لابهلای گزارههای تعلیمیشان توجه به عقل معاش شدیدا اوج میگیرد؛ عقل معاشی که در بستر #سرمایهداری و روح #امپریالیسم در حال فعالیت است.
🧠 مراد از تفکرگریزی، تأمل و تدبر درباره عاقبت انسان است. این که در واقع انسان از کجا آمده است؟ آیا ممکن است در این دنیا وظایفی داشته باشد؟ عاقبت به کجا خواهد رفت و چه خواهد شد؟ هدف از طرح این سوالات، ایجاد حس شتابزده برای استقبال از ادیان توحیدی نیست، بلکه مقصود اندکی تأمل فلسفی درباره صحت و سقم این سوالات است. یعنی به طور دقیق همان چیزی که عرفانهای نوظهور به شدت آن را برای مریدان خود حرام کردهاند.
❌ منع تفکر درباره این سوالات، در تلاش آنان برای تبلیغ و گسترش تفکرگریزی نمایان میشود. #اوشو در اینباره میگوید: فکر چیزی نیست مگر غباری در چشم کور ذهن، زیرا نمیتوانی به چیزی فکر کنی که پیشاپیش شناخته نشده باشد و به فکر کردن به چیزی که پیشاپیش شناخته شده است هم نیازی نیست.¹
۱. اوشو، یک فنجای چای، ص ۲۲۸.
@hanif_news
عرفانهای نوظهور، خدای ذهنی را میخواهند، نه خدای واقعی
انسان امروز به اعتبار تحولات و قطع شدن رابطه انسان با آسمان، یکجورهایی رابطه معنویاش با خدا قطع شده، همانطور که نیچه گفت خدا مُرد و منظورش این بود که کارکرد خدا از بین رفته است و منکر حضور خدا بود و نه وجود خدا ؛ این ویژگی همه مذاهب ، ادیان جدید و #عرفانهای_نوظهور است که دنبال چیزی بودن است تا امید و نشاط ببخشد.
ویژگی دیگر این جریانها و عرفانها این است که تجربهمحور است. عرفان ما پشتوانه فلسفی و نظری دارد ولی آنها از این موضوع فراریاند و حتی بسیار متحورانه درباره فلسفه صحبت میکنند. اشو، تحصیلات فلسفی دارد اما میگوید فیلسوفان، سگان تاریخاند! این تجربه محوری بر پایه تجربیات شخصی است درحالیکه عرفان اسلامی، روش شهود را انتخاب میکند. خیلی از ما تجربیات معنوی و شخصی زیادی داریم مثل اولینباری که چشممان به کعبه افتاد یا امثال آن. گاهی ممکن است در نگاه به طبیعت، حس حیرت و معنویت به ما دست بدهد؛ این حس در عرفانهای نوظهور بهصورت روشمند، محور فعالیتهایشان میشود. این تجربیات را هم در قالب مکتب و #مذهب ارائه میکنند.
اینها یکسری آموزههای مشترک دارند که کلیدیترین و پرتکرارترین اصولی مذهبیشان مسأله عشق است. اشو در جایی میگوید: مریدی نزد من آمد و گفت خدا کجاست؟ گفتم: نگرد که خدا نیست؛ خدا همینجاست؛ خدا خودت هستی؛ خدا خودم هستم… این پریشانگویی نتیجه آن انکار مبانی است. آیا واقعا حضور خدا را از وجود خدا میشود منفک کرد؟
🌸 به 🇮🇷پایگاه خبری حنیف 🇮🇷 بپیوندید .
👇 🌸 👇
┏━━━━━━━━ °•🖌•°━━━━━━━━━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3349872894C187857d687
┗━━━━━━━━ °•🖌•°━━━━━━━━━━┛