♦️#مهسا_امینی (۲)
مورد مطالعاتی اشارهشده، تصادفی انتخاب نشده بود. همه گزینههای فعال کردن انواع شکافها را داشت به علاوه شکافی که مختص ایران و چند کشور دیگر در غرب آسیا بود، یعنی شکاف دین سیاسی و دین غیرسیاسی که در مسئله حجاب دیده میشود. همچنین توان برانگیختن دیگر قومیتها را داشت کما اینکه شدت درگیریها در مرزها و نقاط خاص تدارک دیده شده بود ...
فردی که از قومیت خاص، مذهب خاص، جنسیت خاص، نسل جدید و بر اثر مسئله کاملا خاص، میمیرد، کشته شده معرفی میشود و مهمتر از همه گروههایی وجود دارند که توانایی بسیج کردن این قوم خاص را دارند اما... شکست میخورند چرا که ماهیت این گروهها، ضد دینی است و در آخر توانایی اجماعسازی بزرگان قوم خاص را ندارد و متوسل به خشونت میشود...
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🔰چرا مسئله حجاب، دیگر توان به خیابان آوردن را ندارد؟! (۳)
حالا با این اوصاف، به نظر میرسد «حجاب» دیگر مسئلهای نیست که بتوان از آن برای ایجاد شورش یا جرقهی بزرگتر شدن شکاف اجتماعی استفاده کرد! توان و ظرفیت نیروهای پشتیبانی کننده از این مسئله، سال گذشته گرفته شد، نیروهای عملیاتی آن تار و مار شد و امکان ضربه زدن به نظام سیاسی از این طریق وجود ندارد و اتفاقا بخش ساکت اما همسو با اعتراضات نیز تا حدودی علیه آن شد!
چنان که گفته شد شکافها حول محور نیروهای سیاسی_اجتماعی شکل میگیرد که سال گذشته این نیروها، بجز شکاف دین سیاسی و غیرسیاسی، تقریبا به حاشیه رفت...
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
⭕️اندر احوالات شاگردان و استاد :
🔺سال ها بعد طلبه ای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد محمدباقر صدر چطور
محمد باقر صدر شد چه پاسخی میدهید؟ جواب داد: «محمد باقر صدر ده درصد مطالعه میکند و نود درصد میاندیشد.»
-
🔺در شبانه روز چند ساعت مطالعه میکنید؟
جور دیگری این را بپرس؛ اینکه در شبانه روز چقدر با کتاب هستی؟
چه فرقی بین این دو سؤال هست؟
🔺اگر بپرسی چند ساعت مطالعه میکنی میگویم بین هشت تا ده ساعت. اما اگر بپرسی چند ساعت با کتاب هستی جوابم این است که تا وقتی بیدارم و خوابم نرفته باشد با کتاب همنشینم...
🔺 وقتی در خیابان قدم میزنم به موضوعی فکر میکنم تا حل .شود زمانی که با قصاب حرف میزنم در ذهنم مسئله ای است که قصد دارم حلش کنم کنار سفره که مینشینم تا غذایی بخورم سؤالی برای حل شدن در ذهنم میچرخد بنابراین من مدام با کتاب هستم کتاب با من زندگی میکند و من با کتابزندگی میکنم...
🔺اگر شاگردانش را میدید که بین راه سرشان به اینور و آن ور می چرخد تشر میزد که از فرصت بین راه برای فکر کردن استفاده کنند میگفت:
_ «بیشتر از آنچه می خوانید فکر کنید اگر به صرف خواندن عادت کنید در بین متنها و سطرها محدود میشوید. آن وقت نوآور نمیشوید.
📗کتاب نا ، ص ۹۲
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 این چند دقیقه رو با دقت ببینید
🔴 صحبتهای مهم تحلیلگر BBC
🔻 سرخوردگی رسانهها و کارشناسان ضد ایرانی از ناکامی اپوزیسیون خارجنشین رو ببینید/رسانهها و فضای مجازی واقعیت اپوزیسیون رو بزرگتر نشان میدهند!
👈 تحلیلگر بیبیسی: بخش مهمی از موضوعات که طی یک سال اخیر خبرساز شد، ساختگی بود!!
این دو دقیقه رو برای دیگران هم بفرستید
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
ba karevane hosaini 27.mp3
4.88M
🎙 کتاب صوتی با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه(قسمت بیست و هفتم)
🔖 با موضوع:
💢 تاريخ دوران امامت امام حسين عليه السلام و پيش آمدهاي قبل و بعد از قیام عاشورا و شهادت امام تا بازگشت مجدد کاروان حسيني به مدينه.
📙انتشارات زمزم هدایت:
@entesharat_zamzam_hedayat
📆 شنبه تا چهارشنبه ساعت 17
#با_کاروان_حسینی
#کتاب_صوتی
#پادکست
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🔻 هر اندیشه ای جز #اسلام آزاد است.
🔸معلمی در فرانسه که بدن، صورت و زبانش با خالکوبی پوشیده شده و حتی سفیدی چشمانش را با جراحی کاملاً سیاه کرده میگوید پس از شکایت والدین اجازه تدریس در کودکستان از او گرفته شده است ولی همچنان به کار خود در مقطع دبستان ادامه خواهد داد.
🔸 دو تصویر خالکوبی شده مربوط به معلمی شیطان پرست، که حکم دادگاه فرانسه در اعتراض والدین به چهره ی خشن وی، این شخص #آزاد است چون اندیشه هرکس متعلق به وی است.
◽️تصویر خانم مربوط به مریم پوگیتو بانوی #مسلمان فرانسوی رئیس اتحادیه دانشجویان دانشگاه سوربن، ورود وی به دانشگاه ممنوع است، علت حجاب وی می باشد!!
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
#جنگ_هیبریدی
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تیزر فرهنگی «غیر عادی»
🔸🔸یک کار فرهنگی تمیز...؛ روایت آینده ولنگاری🔸🔸🔸
✍چگونه بی حجابی آغاز خواسته های غیر انسانی و ضد جامعه خواهد شد؟!
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🍃🍃رحلت جانسوز پیامبر اکرم(ص) و شهادت جانسوز کریم ال طاها تسلیت باد.
#پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#ماه_صفر
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
7️⃣3️⃣#قسمت_سی_هفتم💌
ترانه پرید وسط حرف خواهرش، زد روی پیشانیاش و گفت:
_وای ریحانه! من همون موقعم سن و سالم کم نبودهها. بالای ده یازده بودم، پس چرا هیچی ازین اتفاقاتی رو که میگی یادم نیست؟
_یه دختر بچهی یازده ساله عالم خودشو داره، توام که کلا دیر بزرگ شدی. البته عقلی...
_قربون تعریف و تمجید کردنت برم من. حالا ول کن این حرفا رو... داشتی میگفتی. حس میکنم کمکم دارم شاخ درمیارم.
_زندگی من دقیقا شبیه سیبی بود که وقتی افتاد بالا هزار تا چرخ زد و هر دفعه یه رخی نشون داد بهم. میدونی که طاها پسر خوبی بود و هست. قد بلند و چهارشونه، با لبخندی که همیشه چهرهش رو مهربونتر از چیزی که بود نشون میداد، البته خودت که کم ندیدیش.
_ولی الان که همچین خندون نیست.
_چند سالی هست که ندیدمش...
_هنوزم عصای دست عمو و همه کارهی مغازهی تو بازاره. الهی بمیرم... اصلا فکر نمیکردم همچین گذشتهای داشته باشه.
_خبر داشتم که خیلی از دخترای دور و اطرافم بهش فکر میکنن و رویاهایی بافتن. اما عجیب بود که این وسط چرا من؟ من هیچوقت بیشتر از حال و احوال باهاش همکلام نشده بودم و هیچ خاطرهی مشترکی هم جز بازیهای بچگی وسط حیاط خونهی عمو و بیبی نداشتیم.
_شاعر میگه: پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟ تا شرح دهم از همهی خلق چرا تو؟ هعی... خب بقیشو بگو.
چشم به دهان ریحانه دوخته بود که صدای زنگ باعث شد اَه غلیظی بگوید:
_ای بابا. کدوم وقت نشناسیه که پرید وسط خاطرهها؟
_پاشو درو باز کن ترانه. شاید شوهرت باشه
_آخ آخ اصلا حواسم به نوید نبود.
همانطور که عقبعقب سمت در اتاق میرفت گفت:
_ببین من اگه امشب تمام ماجرا رو نشنوم دق میکنما
_باشه! فعلا برو.
حالا که غرق گذشته شده بود و گوش شنیدن پیدا کرده بود، نوید آمده بود. ترانه را با خودش مقایسه میکرد. از دید او هنوز هم بچه بود و همانقدر معصوم و دوست داشتنی. فقط نمیدانست این بچه، آنهمه زبان را از کجا آورده بود که مقابل ارشیا ناگهان قد علم کرد و طرفداریش را کرد؟ خریدهای جدیدش را با حوصله جمع کرد و گوشهای گذاشت. یعنی ارشیا در چه حالی بود؟ از دور همیشه برایش نگرانتر میشد. تازه نمازش را خوانده بود. دلش توی کربلا جا مانده بود. کتاب ارتباط با خدا را برداشت و زیارت عاشورا را باز کرد. از سجده که بلند شد، اشکهایش را پاک کرد و دست روی شکمش گذاشت. یعنی باید باور میکرد که معجزه شده؟ که دستی بالاتر از دست دکترها و علم آمده و همهی کاسه و کوزههای بهم زدهی ذهنیاش را دوباره چیده بود؟ چادر نمازش را عمیق بو کشید.
_بوی خانمجان رو میده هنوز، نه؟
نگاهش چرخید به ترانه که کنارش نشسته بود. سرش را تکان داد و حرفش را تایید کرد.
_آره بوی عطر همیشگیش رو میده.
_خدا رحمتش کنه. هرچند من هنوز باور ندارم که رفته. یعنی نمیخوام اصلا بهش فکر کنم.
_زود رفت!
_ما هم میریم. دیر و زود داره. میگم فعلا بسه بیا بجای فکرای پر از غم، بقیهی قصه رو بشنویم.
_نوید چی؟ شام؟
_اووه، اولا کو تا شام. دوما نوید بدبخت انقدر خستهست که گرفته تخت خوابیده. خب بگو.
گوشهی سجاده را تا زد و پرسید:
_تا کجا گفتم؟
_اصل ماجرا. ابراز علاقهی دستهجمعی خانوادهی عمو تو کربلا.
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🔅اندکی درنگ
💠 شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند.
🔸به محض اینکه حیواناتشان را در محل مناسب بستند، عدهای رفتند بهدنبال آنکه هرچه سریعتر بساط غذا را فراهم کنند.
🔹یكی از اصحاب گفت:
سر بریدن گوسفند با من.
🔸یکی گفت:
كندن پوست آن با من.
🔹سومی:
پختن گوشت آن با من.
🔸پیامبر هم فرمودند:
جمعكردن هیزم از صحرا با من.
🔹جمعیت گروه باهم گفتند:
یا رسولالله، شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را میكنیم.
🔸رسول خدا هم فرمودند:
میدانم كه شما میكنید، ولی خداوند دوست نمیدارد بندهاش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.
🔹بعد هم واقعا بهسمت صحرا رفته و هیزم کافی برای پختن غذا جمع کردند.
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🌁 بیست و هشتم صفر
🌅 رحلت رسول اکرم (ص)
🏴▪️ پیامبر اعظم یک وجود کهکشانوار است و در او هزاران نقطۀ درخشندۀ فضیلت وجود دارد.
#عکس_نوشت
#مناسبت
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
دل من خانه که نه
شهرِ امامِ حسن است...
#یا_کریم_اهل_بیت
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center