eitaa logo
حق شناس (علی مع الحق...)
20 دنبال‌کننده
58 عکس
12 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بخشنامه های معاویه بر علیه امیر مومنان و شیعیان معاویه هنگام خلافتش و از زمان حیات امام حسن (علیه السلام) چندین بخشنامه بر علیه امیر مؤمنان (علیه السلام) و شیعیان برای عمّال خود فرستاد که حاوی سبّ آن حضرت و اذیت و آزار شیعیان است. در ادامه این بخشنامه‌ها را که اغلب با فاصله و پس از تحقّق دستور قبلی صادر می‌شد از نظر می‌گذرانیم: 👈1. پیمانم را از کسی که چیزی در فضل ابوتراب (علیه السلام) نقل کند، برداشتم❗️ [یعنی امنیت او را به عهده نخواهم گرفت و چیزی از بیت‌المال به او نخواهد رسید و حکومت نسبت به او مسؤولیتی نخواهد داشت.] 👈2. کسی به شیعیانِ علی (علیه السلام) و اهل بیتش اجازه شهادت‌دادن ندهد❗️ 👈3. دوستداران عثمان و ناقلان فضائل و مناقبش را به خود نزدیک کرده و تکریم کنید و نام و قبیله راویان فضائلش را بنویسید❗️ 👈4. حدیث در فضل عثمان زیاد شده است❗️ از این به بعد در مدح صحابه و خلفای پیشین، حدیث بگویید و اگر کسی در مدح ابوتراب (علیه السّلام) فضیلتی نقل کرد مانند آن برای یکی از صحابه برایم بیاورید که این محبوب‌تر از فضائل عثمان نزد من است چرا که حجّت و دلیل ابوتراب (علیه السّلام) و شیعیانش را بیشتر باطل می‌کند❗️ 👈5. اگر درباره‌ کسی یافتید بیّنه‌ای یافتید که از دوستداران علی و اهل بیتش است، نامش را از دیوان پاک کرده و رزقش را قطع کنید. (و در نامه‌ای دیگر:) بر کسی که او را متّهم به دوستی با این قوم کردید، سخت بگیرید و خانه‌اش را خراب کنید❗️ 👇👇👇 در نتیجه این دستورات، بسیار بر شیعیان به خصوص شیعیان کوفه سخت گرفته شد و تعداد زیادی از آنان کشته یا مجبور به فرار از کوفه شدند❗️ احادیث دروغین در مدح خلفا بسیار زیاد شد و این وضع بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) بدتر شد و زمانی که عبدالملک مروان روی کار آمد بر شیعه سخت گرفت و «حجّاج بن یوسف» را حاکم کرد و مردم با دوستی با دشمنان امیر مؤمنان (علیه السلام) و دشمنی با ایشان و سرزنش و طعنه به آن حضرت، به حجّاج تقرب می‌جستند. در این زمان احادیث زیادی بر علیه امیر مؤمنان (علیه السلام) و در مدح خلفا منتشر شد❗️ بیشتر احادیث جعلی در شأن صحابه در روزگار امویان توسّط افرادی که می‌خواستند به آنان نزدیک شوند، ساخته شده، چرا که گمان می‌کردند اینگونه بینی بنی‌هاشم را به خاک می‌مالند❗️ 📚منابع ر. ک: شرح نهج البلاغة (ابن أبی‌الحدید) ج11، ص44-46. @haqshenas110
تا به کی نالان بمانم تا به کی زار و حزین تا به کی پست و حقیرم در میان مشرکین تا به کی چون حُمره ی نار است ما را حفظ دین از قفا بیرون بیا و کن مصائب را دفین - یا مغیث المؤمنین - بندگان چاکرانت در میان کافران بی کس و بی یار هستند و همیشه در فغان این چنین و بدتر از این است دایم حالشان کن ظهور و داد ما را خود بگیر از مشرکین - یا مغیث المؤمنین - مرحوم عباس بهبهانی @haqshenas110
19.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زیباترین سخنرانی‌های استاد قرائتی پیرامون خاطرهٔ حضور ایشان در و تبیین آیه "اولی الامر" در حضور علما و بزرگان اهل سنت منطقه بلوچستان حق شناس (علی مع الحق...)👇👇👇 @haqshenas110
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه از دوری... اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام حق شناس (علی مع الحق...)👇👇👇 @haqshenas110
https://www.instagram.com/p/CQV7rQMB8F_/?utm_medium=copy_link چهار نقاشی از جریان حدیث سلسلة الذهب امام رضا علیه السلام. @haqshenas110
ترجمه: علم را با نوشتن به بند بکشید. @haqshenas110
🔴 معرفی حدیث یا حدیث دوازده جانشین مانند حدیث ثقلین، یکی از احادیث مهم درباره است. این حدیث که حتی در مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت ثبت شده به طور کلی از دوازده جانشینِ رسول خدا (صلی الله علیه و اله) سخن می‌گوید که همگی از قریشند. با توجه به قرائن، خلافت در این روایات به معنای لغوی آن یعنی جانشینی در انجام وظایف پیامبر و در نتیجه، داشتن مقام های ایشان است و منظور، حکومت ظاهری نیست. گر چه حکومت نیز از شؤون خلافت و حق دوازده خلیفه است. مسلم نیشابوری از دانشمندان سُنّی، روایت «جابر بن سمرة» را نقل کرده است: «اِنطَلَقتُ إلى رسول‌ الله وَ مَعي أبى فَسَمِعتُه يَقول لا‌يَزالُ هذا الدّين عَزيزا مَنيعاً إلى اِثنى‌عَشَر خَليفَة فَقالَ كَلِمَةٌ صَمَّنيهَا النّاس فَقُلتُ لِأبي ما قال قال كُلُّهُم مِن قُرَيش. (صحیح مسلم: 6/4) با پدرم نزد رسول خدا رفتم که شنیدم می‌فرماید: همواره این دین (اسلام) عزیز و نیرومند است تا زمانی که دوازده جانشین بیایند. پس از آن، جمله‌ای را فرمود که مردم با سر و صدا مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: (فرمود:) «همه آنان از قریش هستند.» در روایات دیگر از این دوازده خلیفه با عناوینی مانند امیر، قَیّم، مَلِک و دارای ولایت یاد شده است. همچنین آنان را با صفاتی مانند اینکه عزّت و قوام دین در گرو خلافت آنان است و خلیفه تمام امّت هستند -و خلافتشان پس از پیامبر به صورت متّصل تا قیامت ادامه دارد- توصیف نموده است. بدیهی است که هم از نظر تعداد هم از نظر ویژگی‌ها، هیچ سلسله دوازده نفره جز امامان دوازده گانه حائز صفات یادشده نیست. امامان در حدّ توان، اسلام را عزیز داشته و به اجرا درآورده‌اند. طبق روایات دیگر خلیفه دوازدهم است. همچنین تنها کسانی هستند که پیامبر در احادیث گوناگون ایشان را با بردن نام، «خلیفه» خوانده‌اند. حتی بعضی از عالمان اهل سنّت نیز این احادیث را بر تطبیق نموده‌اند. ، و که مدعی خلافت بودند، هیچ کدام دوازده نفر نیستند. افزون بر آن، بیشترشان مشغول ظلم و جور و یا عمل به بدعتها بوده و بر خلاف این روایات، اسلام و مسلمین را ذلیل کرده‌اند. پس به هیچ عنوان نمی‌توانند مصادیق این روایات باشند. از احادیث دوازده خلیفه نکات ارزشمند دیگری نیز برداشت می‌شود که در مقالات و کتب آمده و شاید بعدا به آن اشاره شود. @haqshenas110
برکه نبود، گریه‌ی شوق کویر بود فردا برای خواندن این خطبه دیر بود جامانده‌ها به پیش، جلو رفته‌ها عقب معلوم شد علی هدف این مسیر بود دست خدا به کوری یک مشت زرپرست فکر غم یتیم و فقیر و اسیر بود بوده تمام عالم امکان به زیر پاش شاهی که تخت سلطنتش از حصیر بود باید به چشم میکده آن را نگاه کرد در هر کتابخانه اگر الغدیر بود باید خدا نگفت و نباید بشر نوشت در وصف او که مثل خودش _بی نظیر_ بود @aftab_gardan_ha
وقتی میثم از سفر حج به سوی کوفه برمی گشت، ابن زیاد دستور دستگیری او را داده بود. این در آستانه حوادث پیش از قیام امام حسین (علیه السلام) و عاشورا و اوضاع بحرانی کوفه بود. گماشتگان والی، در (حیره) میثم را پیش از آن که به کوفه و خانه خود برسد، دستگیر کردند. وی هنگام دستگیری، سالخورده و نحیف بود و جز پوستی بر استخوان هایش نمانده بود. هر چند قلبی شجاع و دلی نیرومند داشت. او را پیش ابن زیاد بردند. حرف هایی میان او و ابن زیاد ردّ و بدل شد. والی کوفه از او پرسید: پروردگارت در کجاست؟ میثم تمار جواب داد: در کمین ستمگران، که تو نیز یکی از آنانی. گفت: باید از علی بن ابی طالب (علیهما السلام) بیزاری بجویی و به او ناسزا بگویی، و گرنه دست ها و پاهایت را بریده، بر دار خواهم آویخت. میثم گفت: مولایم علی (علیه السلام) به من خبر داده که مرا به دار می آویزی و زبانم را می بُری. ابن زیاد برای ابراز دشمنی خود، گفت: دست و پایت را می برم و رهایت می کنم تا دروغ مولایت آشکار شود. دستور داد او را به دار آویختند. میثم تمار بر فراز دار هم از فضایل علی بن ابی طالب (علیهما السلام) می گفت و اعلام می کرد: ای مردم! هر کس دوست دارد حدیثی از سخنان علی (علیه السلام) را بشنود، پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان جهان خبر می دهم. مردم مشتاقانه برای شنیدن سخنانش گرد آمدند و او از فراز دار بر ایشان سخن گفت و فضایل خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به گوش مردم می رساند. سرانجام، دشمنان این سخنان را تاب نیاوردند، از این رو به دستور ابن زیاد، زبان او را بریدند و وی را با ضربت نیزه ها بر فراز دار به شهادت رساندند. رحمه الله @haqshenas110