eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
خار و گل میخک از شهید یحیی السنوار 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ همه جا تایرهای موتر را میسوزاندند راه ها را سد میکنند و گروههایی از سربازان وحشت زده به اطراف میدوند و نمیدانند در اطرافشان چه خبر است. لبخند روی صورت ابراهیم پهن بود و حالا سعی نمیکرد آن را پنهان کند به او گفتم به خدا که کارها را خوب تنظیم کردی» او همچنان به لبخند زدن ادامه داد و :گفت ،الحمد الله الحمد الله، مردم هستند. خوب است. خدا را شکر حال مردم خوب است. ما دیدیم که انبوه هزاران نفر از شهروندان و دانش آموزان به سمت ساختمان سرایا جایی که مقر فرماندهی نظامی است سنگ پرتاب کردند آنهم هم با شلیک غیر قابل کنترل پاسخ میدادند تعدادی از دوستان محمود به دیدار او در خانه آمدند و معلوم بود که علاقه مند جلسات بودند و نشستند و بعد از مدتی چایی را که همسر محمود تهیه کرده بود برایشان گرفتم و وارد شدم و به آنها تعارف کردم و آنها به صحبت ادامه دادند. درباره یکی از جوانان فتح که اخیرا دستگیر شده و مسئول یکی از گروههای خاص نظامی بود صحبت می کردند و در جریان تحقیقات به همه چیز اعتراف کرد محمود با تعجب :گفت چطور؟ شنیدم که او جوانی قوی و سرسخت است، یکی از آنها پاسخ داد درست است که او قوی و لجوج است اما او را نزد پرندگان بردند و او به آنها اعتراف کرد. به خودم اجازه دادم مداخله کنم و بپرسم به پرندگان؟ این پرندهها چی هستن؟! آنها پاسخ دادند آنها گروه بزرگی از جاسوسان هستند که در تحقیقات به اطلاعات کمک میکنند آنها را در اتاقهایی مانند اتاق زندان قرار میدهند و اگر اطلاعات نتواند از او اعتراف بگیرد زندانی را با خود می برند، این جاسوسان وانمود میکنند که آنها هستند زندانیان ملی در زندان عادی و شروع به تلاش برای فریب دادن آن زندانی برای صحبت با آنها با اطلاعاتی که دارد میکند. بهانه این است که از ترس دستگیری آن یا به هر بهانه دیگری میخواهند آن را به دست مسئولان برسانند و گاهی که می بینند زندانی قصد دفاع از خود را دارد که قابل احترام است و ادامه میدهند او را متهم میکنند برخی مجبور می شوند اسرار او را برای او فاش کنند تا به او ثابت کنند که مامور نیست و غیره از این گونه ترفندها و ترفندها در دانشگاه اسلامی بین دانشجویان دختر و پسر و هر تیم جدایی کامل وجود داشت. آنها در بخشهای خاص تحصیل میکنند و بین دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه اختلاطی وجود ندارد، اما وقتی دانشجویان دختر و پسر به دانشگاه رفت و آمد میکنند در خیابانها ،جاده ها پارکینگها و بسها با هم ملاقات میکنند و اکثریت جاده را مشاهده میکنید که آداب و معاشرت و قواعد کلی و حتی اغراق در آنها وجود دارد با وجود اینکه تعداد کمی از دانشجویان دختر یا پسر هستند که در دانشگاه ارتباطی با هم دارند اما اگر از دانشگاه خارج شوند طبق رسم جوامع، بدون ملاقات خارج میشوند همه دانشجویان دختر دانشگاه با حجاب هستند این قانون دانشگاه است و بدون حضور اجازه ورود ندارند. اکثریت دانشجویان دختر و در واقع طبیعت محافظه کار اکثریت مردم نوار غزه حجاب را به طور جدی رعایت می کنند، اما برخی از آنها فقط حجاب دارند ، آن را پایین میآورند یا برخی از آنها پوشش سر خود را به عقب پایین می آورند. قسمتی از موهایشان نمایان میشود یکی از دانشجویان دختر از همسایهگان اردوگاه در دانشگاه درس می خواند. بارها اتفاق میافتد که در راه دانشگاه یا در حال بازگشت از دانشگاه میبودم و او را در راه نمی دیدم و اغراق نمی کنم و پیش خود می گفتم او واقعاً مانند ماه شب چهاردهم کامل است. او به زمین نگاه میکرد و بدون برگشتن یا تردید به سمت هدفش حرکت میکرد به ذهنم خطور میکرد و فکر میکردم که ممکن است بعداً دوستش داشته باشم از خجالت و جرات نداشتن ترس نمی توانستم به او سلام کنم یک روز نگاهم به نگاه او افتاد و احساس کردم لرزشی در بدنم جاری شد و احساسات شدیدی به قلبم هجوم آورد، نگاهی به او انداختم و بلافاصله نگاهش را پايين آورد در دانشگاه به او نگاه نمیکردم یا او به من نگاه نمیکرد، او فقط در خیابان بود. احساس راحتی وجودم را فرا می گرفت و شروع کردم به این فکر میبودم که آیا عاشق شده ام... آیا او را دوست دارم؟ آیا این عشق است؟ که اغلب در مورد آن صحبت می کنند. چشم ما از دور به هم میرسید هر بار که او را در جاده میدیدم احساس میکردم ضربان قلبم افزایش می یابد و دو برابر می شود و بار سوم که چشمها به هم رسید لبخندی زد و صورتش سرخ شد تا اینکه تقریباً منفجر شد و چشمانش را پایین انداخت و با عجله رفت. قدم هایش دور شد. بعداً راضی بودم که وقتی به دانشگاه می رفت از دور بیبینم اش آرزوی بیش 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._