eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.5هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تربیت صحیح 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ خورشید رفته رفته داشت پشت افق ناپدید می شد هوای گرم جنوب، کم کم تبدیل می شد به خنکی، همراه بقیه وضو گرفتم و نمازخواندم با این که آن وقت ها بچه بودم ولی حقیقتاً نماز آن جا نماز دیگری بود. هنوز که هنوز است، فکر کردن به آن لحظه ها لذت خاصی برام دارد. آن شب بعد از شام دور و بر پدرم خلوت تر شد مرا نشاند کنار خودش، دستی به سرم کشید و پرسید: «می دونی برای چی قبول کردم که بیای جبهه؟» با نگاه لبریز از سؤالم گفتم: «نه» گفت: «تنها کاری که تو این سه ماه تعطیلی از تو ،می خوام اینه که قرآن یاد بگیری» پشت جبهه هم که بودیم حرص و جوش این یک مورد را زیاد می زد، همیشه دنبال همچین فرصتی می گشت که نزدیک خودش باشم و خواندن قرآن را یاد بگیرم بعد از این که کلی نصیحت کرد و حرف زد برام، آخرش گفت:«حالا هم می خوام ببرمت اهواز که اون جا بری کلاس قرآن، خودم هم هر دو سه روزی می آم بهت سر می زنم.» تا این را گفت بی برو برگردگفتم:«من اهواز نمی رم بابا!» «برای چی؟» «من اومدم این جا که پیش خودت باشم.» «گفتم که می آم به ات سرم می زنم پسرم» به حال التماس گفتم:«یک کاری کن که من بمونم» کم مانده بود گریه ام بگیرد، دلم یک ذره هم به اهواز رفتن راضی نبود،یکدفعه دیدم یک روحانی کنارمان نشسته. به بابا گفت: «چیه حاج آقا؟می خوای حسن قرآن یاد بگیره؟» «بله حاج آقای جباری، اصلاً جبهه آوردمش برای همین کار.» «حالامی خوای چکار کنی که حسن آقا ناراحت شده؟» 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._