فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_چهار
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
خیلی خوب بود حمید خیلی همراه بود و اصلا به من سخت نگرفت، تمام سعیش این
بود که من از مراسم راضی باشم همیشه نظرم را میپرسید می گفت اگر این رو دوست نداری یا اینطوری باب میلت نیست بگو عوض کنیم تنها اصرارش بر این بود که در عروسی گناه نباشد، برای غذا کوبیده همراه با سالاد سفارش داده بودیم حساس بود که غذا به اندازه باشد و اسراف نداشته باشیم.
بعد از این که از تالار در آمدیم در خیابانها دور زدیم و سمت خانه راه افتادیم رفقای حمید آن شب خیلی شلوغ کردند، جلوی ماشین عروس را می گرفتند با دستمال شیشه های ماشین را پاک میکردند و انعام میخواستند میگفتند «داماد» به این خوشتیپی باید به ما انعام بده»، حمید که به شیطنت رفقایش عادت داشت گاهی انعام میداد و گاهی هم بدون دادن انعام گاز ماشین را میگرفت میگفت صلوات بفرستید و بعد هم میرفت به من :گفت اینها توی تالار هم بدجوری آتیش سوزوندن یکسره به سر و صورتم دست میکشیدن و موهای منو به هم
زدن
به خانه که رسیدیم بعد از خداحافظی و تشکر از اقوام و خانواده اول قرآن خواندیم حمید سجاده انداخت و بعد از نماز از حضرت معصومه (س) تشکر ،کرد خیلی جدی به این عنایت اعتقاد داشت همیشه بعد از هر نماز از کریمه اهل بیت تشکر می کرد که بانی این
وصلت شده است
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_پنج
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
دستهایش را بلند میکرد و همان جمله ای
را میگفت که بعد از تحویل سال کنار من رو به ضریح گفته بود: «یا حضرت معصومه (س) ممنونم که خانمم رو به من دادی و من رو به عشقم رسوندی گاهی ساده توکل کردن قشنگ است
پنج شنبه عید غدیر عروسی ،کردیم دوشنبه برای ماه عسل با قطار عازم مشهد ،شدیم باران شدیدی می آمد اولین باری بود که با هم مشهد می رفتیم از پله های قطار که بالا میرفتیم هر دو از نم باران خیس شده بودیم با راهنمایی مدیر کاروان به سمت کوپه خودمان راه افتادیم مدیر کاروان که جلوتر از ما بود به حمید :گفت آقای سیاهکالی به زحمت براتون داشتم به جز شما بقیه کسایی که تو کاروان همراهمون اومدن سن و سالدار و مسن ،هستن اگه میشه تو سفر کمک حالشون باشین همین طور هم شد حمید در طول سفر دست راست همه شد هر جا که نیاز بود به آنها کمک میکرد
بیشتر زمانی که داخل قطار بودیم داخل کوپه نمی نشستیم راهروی قطار سرپا بیرون را نگاه میکردیم و صحبت میکردیم گاهی اوقات که حرفی نبود سکوت می کردیم حرفهایمان را روی شیشه های مه گرفته قطار نقاشی میکردیم از خوشحالی شروع زندگی مشترکمان سر از پا نمی شناختیم مسیر به چشم بر هم زدنی تمام ،شد هم صحبتی با حمید به حدی برایم شیرین بود که متوجه گذر زمان نبودم مطمئن بودم این
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_شش
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
جاده بدون حمید به جایی نمیرسد خیالم راحت بود که بودنش یک بودن همیشگی است تکیه گاه محکمی که مثل کوه پشتم ایستاده و عشق بی پایانی که تمام درهای بسته را برایم به آسانی باز میکرد، فکر می کردم عشق ما هیچ وقت شبیه قصه های کودکی نمی شود که کلاغ قصه به خانه اش نمی رسید ماه عسلی که زیر سایه امام رضا(ع) نقطه آغاز زندگی ما شد سفری ساده و فراموش نشدنی که تک تک لحظاتش برایم عزیز و نجیب بود.
از قطار که پیاده شدیم به سمت هتل رفتیم هوای مشهد هم بارانی بود این هوا با طعم یک پاییز عاشقانه کنار حرم امام رضا(ع) خیلی دل چسب به نظرم می آمد وسایل و ساکها را داخل اتاق گذاشتیم و به سمت حرم راه افتادیم حس و حال عجیبی داشتم از دور گنبد طلایی امام رضا(ع) را که دیدیم چشمهای هر دوی ما بارانی شد، به فلکه آب که رسیدیم حمید دستش را روی سینه گذاشت و سلام داد: «السلام علیک یا على بن موسى الرضا».
صحن جامع رضوی که بودیم نمیتوانستم جلوتر بروم همانجا در صحن رو به گنبد فقط گریه می کردم دست خودم نبود، حمید در حالی که سعی می کرد حال من را با شوخی هایش بهتر ،کند گفت: «عزیزم این ناراحتی برای چیه؟ آخه این همه اشک و از کجا آوردی دختر الآن یکی رد بشه فکر می کنه ما بچه دار نمی شیم داری این طوری گریه می کنی و گوله گوله اشک میریزی با شنیدن حرفش لبخند زدم سعی کردم
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
سلام بر دوستان عزیز وهمراهان صمیمی کانال هر روز با شهداء
🌺امروز سالگرد شهادت
شهید آرمان علیوردی هست
برای شادی روح این شهید بزرگوار ۵ گل صلوات هدیه میدیم به روح پاک و پر فتوحشون.
اللهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
#اللهم_ارزقنا_شهادة_في_سبيلك😭😭
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
شهید طهرانی مقدم با توپخانه شروع کرد
در زمان جنگ همه دنبال اين بودند كه بدانند چيزهاي كوچك چيست مثل آر.پي.جي 7 و... ايشان آن زمان در اوايل جنگ دنبال اين بود كه بداند خمپاره چيست؟ بعد هم زماني كه ديگر اوج امكانات و دستيابي به تجهيزات پيشرفته به لحاظ آن روزها بود، وقتي ديد كه توپ به دستش رسيده، به دنبال تشكيل توپخانه رفت و در سال 1363 بحث موشكي را مطرح و اين مسير را در راستاي كمي و كيفي ادامه داد. ايشان در طول مدتي كه ما در خدمت شان بوديم كارهاي خيلي بزرگي كرد. بحث سازماندهي توپخانه و راه اندازي توپخانه مديون ايشان و شهداي بزرگ ديگر بود. ايشان هر جا كه گير مي كرد با زبان شيرين و اخلاق خوبی که داشت همه موانع را رفع مي كرد. (راوی: سردار اميرعلي حاجي زاده)
#خاطره_ای_از_شهداء
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
💠خصوصیات اخلاقی شهید آرمان علی وردی💠
🍀آرمان واقعا بی نظیر بود یک فرد دلسوز بود فردی بود که واقعا مردم را دوست داشت 😊به هم نوعش کمک میکرد فردی نبود که طوری با مردم رفتار کند که آن ها را دل چرکین کند👏در خانواده ، فامیل وآشنایان هر کسی آرمان را می شناخت می گفت که بی نظیر است آرمان اصلا زمینی نبود وهمیشه آرزوی #شهادت داشت می خواست سرباز امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف باشد که به آرزویش رسید🌷
#روحشان شاد ویاد ونامشان گرامی 🌹
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس شهدا را میبینیم و
عکس شهدا عمل میکنیم
شهدا شرمنده ایم 🖤
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آرمان عزیز
رهبر معظم انقلاب:
🔹آرمان عزیز چه گناهی کرده بود؟ اینکه او را شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان...
#روحش_شاد
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی🌷
❤شادی روحشان صلوات❤
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_هفت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
کمی آرام شوم ولی نمیدانم چرا ته دلم آشوب بود، حس می کردم این آخرین باری است که با هم مشهد می آییم.
بیشتر اوقات حرم بودیم فقط برای خوردن غذا و کمی استراحت هتل می رفتیم هر بار در یکی از صحنها گوشه دنجی پیدا می کردیم و رو به گنبد می نشستیم هر بار به زیارت رفتم برای خوشبختی و عاقبت بخیری خودمان دعا کردم از امام رضا(ع) خواستم تا من زنده هستم حمید کنارم ،باشد خواستم کنار هم پیر شویم و هر ساله به زیارتش ؛ اما نه کنار حمید پیر شدم و نه دیگر قسمت شد که با حمید به پابوسی امام رضا (ع) بروم .
دو روز آخر اصلا حال خوشی نداشتم سردرد عجیبی به سراغم آمده بود تازه از حرم به هتل برگشته بودیم که به حمید گفتم: «این سردرد خیلی اذیتم ،میکنه بی زحمت از داروخونه برام قرص مسکن بگیر» آنقدر حالم بد بود که به اسم قرصی که گرفته بود دقت نکردم، هر روز دو بار قرص میخوردم ولی حالم بدتر می شد با خودم :گفتم قرص هم قرص های قدیم وقتی رسیدیم قزوین تازه متوجه شدم داستان از چه قرار است متصدی داروخانه به خاطر مراجعات زیاد به اشتباه قرص بیماریهای عفونی را به جای قرص مسکن به حمید داده بود!
خانه ما در کوچه ای بود که یک سمت آن به خیابان نواب و سمت
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_هشت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
دیگرش به خیابان هادی آباد منتهی می شد اکثر خانه ها یک یا دو طبقه بودند خانه هایی قدیمی که اگر وسط ظهر در کوچه راه
می رفتی از اکثرشان بوی ناب غذاهای اصیل ایرانی از قرمه سبزی گرفته تا آبگوشت
تا هفت خانه آن طرف تر می پیچید بویی که هوش از سر آدم می برد. حمید تنها پاسدار ساکن این کوچه بود برای همین خیلی تأکید می کرد حواسمان به حرف ها و رفتارمان باشد انتظار داشت چون ما نمونه یک خانواده پاسدار هستیم باید مراقب رفتارمان باشیم می گفت نکنه بلند بلند حرف بزنی کسی صداتو از پنجره کوچه بشنوه، وقتی آیفون رو جواب میدی آروم حرف بزن از دست من عصبانی شدی با نگاهت عصبانیتت رو برسون صداتو بالا نبر که کسی بشنوه»، صدای تلویزیون ما همیشه روی پنج بود تا حدی در منزل آرام صحبت می کردیم که صاحب خانه خیلی از اوقات فکر میکرد ما خانه نیستیم بعد از برگشت در حال جابجا کردن وسایل سفر مشهد بودم که صدای حاج خانم کشاور زن صاحبخانه را دم پله ها شنیدم مامان فرزانه یه لحظه میای دخترم از لفظ مامان گفتنش هم متعجب شده بودم و هم خنده ام گرفته بود برایمان یک ظرف غذا آورده بود به من گفت :« مامان جان خسته راهید گفتم براتون ناهار بیارم» تشکر کردم و بعد از گرفتن غذا به خانه برگشتم به حمید :گفتم: «شنیدی حاج خانم منو چی صدا کرد؟ غذای امروز مونم که ،رسید حمید در حالی که به غذا ناخنک می زد گفت آره شنیدم بهت گفت مامان، خیلی خوشم اومد،
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_نه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
این نشونه محبت این زن و شوهر، به ماست مونده بودم کیه که به تو بگه مامان فرزانه؟ تو که خودت بچه ای
سر سفره که نشستیم یاد زرشک پلو با مرغی افتادم که روز اول زندگی بعد از مراسم عروسی خانه خودمان پخته ،بودم، بعد از آن چند وعده غذایی که از مراسم تالار اضافه مانده بود را خوردیم که اسراف نشود بابت آشپزی واقعاً نگران بودم هر چند از دوره نامزدی آشپزی را جدی شروع کرده بودم و حالا نمه نمه توی راه آمده بودم ولی احساس می کردم هنوز یک پای آشپزی هایم می لنگد از حمید پرسیدم: «ناهار که مهمون صاحب خونه شدیم برای شام چی بذارم؟»، حمید با قاشق چند ضربه ای به بشقابش زد و :گفت می دونی که من عاشق چه غذایی هستم ولی می ترسم به زحمت بیفتی راستی اصلا بلدی غذای مورد علاقه شوهرتو درست کنی؟ جواب نداده می دانستم که پیشنهادش فسنجان است بین غذاها عاشق این غذا ،بود جانش در می رفت برای فسنجان امان میدادی برای صبحانه هم دوست داشت فسنجان درست کنم تنها غذایی بود که هم با نان میخورد هم با برنج هم با ته دیگ از ساعت ۳ بعد از ظهر مشغول درست کردن فسنجان شدم از وقتی که می گذاشتم لذت می بردم ولی دلهره داشتم غذا آنطور که حمید دوست دارد نشود به حدی استرس داشتم که خودم جرئت نکردم طعم و مزه فسنجان را روی اجاق ،بچشم حمید مشغول درست کردن پرده های اتاق خواب بود ساعت هشت شب سفره را انداختم وسط سفره یک
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_نود
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
شاخه گل گذاشتم پلو را کشیدم و فسنجان را داخل ظرف ریختم سر سفره که نشست دهانش به تشکر باز ،شد طوری رفتار کرد که من جرئت کردم برای آشپزی بیشتر وقت بگذارم و شور و شوق مرا برای این کار دو چندان کرد اولین لقمه را که خورد چنان تعریف کرد که
حس کردم غذا را سرآشپز یک رستوران نمونه درست کرده است!
زندگی خوب پیش می رفت همه چیز بر وفق مراد بود و از کنار هم بودن سرخوش ،بودیم اولین روزی بود که بعد عروسی می خواست سرکار برود از خواب بیدارش کردم تا نمازش را بخواند و با هم صبحانه بخوریم معمولا نماز شب و نماز صبحش را به هم متصل می کرد سفره صبحانه را با سلیقه پهن کرده بودم و منتظر حمید بودم تا با هم صبحانه را بخوریم و بعد او را راهی کنم نماز صبح و تعقیباتش خیلی طولانی شد جوری که وقتی برای خوردن صبحانه نمانده بود چند باری صدایش کردم و دنبالش رفتم تا زودتر بیاید پای سفره، ولی حمید دست بردار نبود سر سجاده نشسته بود پای تعقیبات وقتی دیدم خبری نشد محض شوخی هم که شده آبپاش را برداشتم و لباسهایش را خیس کردم بعد هم با موبایل شروع کردم به فیلم برداری کار را به جایی رساندم که حمید در حالی که سعی می کرد خنده اش را پنهان کند من را داخل پذیرایی فرستاد و در اتاق را قفل کرد
بعد از چند دقیقه بالاخره رضایت داد و از سر سجاده بلند شد ،سر
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
∞♥∞بسمالله الرّحمن الرّحيم
💚✋هر روز یک سلام به مولا جان امام زمان ارواحنا له الفداء
🌹✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ
🌹✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ اللَّهِ
❣ #سلام_امام_زمانم❣
✨✨#ایهاالعـزیز°💚💚💚
هر روز...
روز ِتوست
هر ثانیه وُ دقیقه ...
بهِ بهانهی نام وُ یادت
نان بر سفرهمان است و
دلِمان ...
قُرصِ قرص است
از اینکه امام زمان داریم!
از پدر مهربانتَر...
از مادر دلسوزتَر...
و رفیقی شَفیق ؛
خوش بحال ما
که |تو| را داریم.❤️❤️❤️❤️
#اللهم_عجّل_لولیّک_الفرج_و_العافیّة #و_النّصر
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
🌼سلام وقت شما خوبان بخیر
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💔
.یــادت باشــد
#شهیــد اسـم نیســت،
رســـم است!!!
شهیــد عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی
فراموش بشـــود!!!💔
شهیــد مسیــر است،
#زندگیـست،راه است،
مــرام است!
شهید #امتحـان پس داده است..
شهیــد ࢪوزنہ✨ ایست بـه سوی خــدا🌱✨
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✍ _اسـلام به مو میرسه؛ ولی پاره نمیشه!
اسلام به من و شما هم بند نیسـت.
اگه میخواهید اینجا بمـونید
خودتون رو به خـدا بند کنید..!
#شهید_مصطفی_کلهری....🌷🕊
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷