🍃🌺🍃🥀🌴🌾🌺
#سیاستهای_همسرداری
🔴 تاثیر اسامی رو دست کم نگیر👇👇
🔸هر کلمهای یک بار روانی و عاطفی دارد که در روح و فکر شنونده تاثیر میگذارد و این تاثیر به مرور زمان پایدار و ثابت میشود. در طول روز شاید بارها و بارها همسرتان را صدا بزنید، نحوه صدا کردن همسر میتواند وسیلهای برای ابراز عشق و محبت بین زن و مرد باشد، به شرط آنکه شرایط استفاده از آن را نیز بدانید.
🌺مثلا وقتی آقا/خانم
صدایش میزنید حس مردانگی را به او منتقل می کنید و وقتی می گویید عزیزم و جانم
حس محبت منتقل می شود. لازم است بدانید که هر لحظه چه معنایی را می خواهید به او برسانید.
💓اگر با تو ازدواج نکنم دیگه هیچوقت ازدواج نمی کنم
این جمله رو خیلی ها می گویند و خیلی ها هم شنیدن
مطرح شدن همین جمله خود زنگ هشداری است برای شما
کسی که از این جمله استفاده میکند فقط و فقط احساس است
و شاید از شما بشنود که بگویید
😳تو همونی هستی که می گفتی بدون من نمی تونی زندگی کنی ؟
😳تو همونی که می گفتی به جز من با کسی نمیتونی ازدواج کنی
؟
✅او به شما دروغ نگفته ، واقعا آن زمانی که به شما گفته بود اگر نتونم با تو ازدواج کنم با کس دیگه هم ازدواج نمی کنم ، چنین فکر می کرد ، فکری که بر گرفته از احساسات بود نه منطق ، اما بعد از مدتی که سطح احساسات کاسته شد
دید که زندگی جریان داره ، چرا من زندگی نکنم ؟ و کم کم عاشق فرد دیگری شد
مراقب باشید هنگام انتخاب ، احساسات فریبتان ندهد
فقط تو یه رابطه شکست خوردید ، همه چیز تموم نشده ، خدا نبوده که فقط ازش یکی باشه ، مطمئن باشید بهتر از اون برای شما همیشه هست
زندگی جریان داره
چرا با کس دیگه ازدواج نکنید ؟
چرا دوباره عاشق نشید ؟
به خودتون فرصت بدید و از تجربه شکست عاطفی پند بگیرید برای انتخاب بهتر
❌شما با واقعیتها باید زندگی کنید نه با توهمات احساسی
علی مجد ( محقق و پژوهشگر)
😍 @haram110
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊
🥀
🌷بسم الله الرحمن الرحيم🌷
#آشنايي با قرآن كريم
#ويژه كودكان و نوجوانان
بخش اول،جزء سي
🍀سوره نصر🍀
خداوند مهربان به پيامبر صلّي الله عليه و آله چنين وحي فرموده بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان
آن گاه كه ياري خدا آمد و ديدي كه مردم دسته دسته به دين خدا داخل مي شوند،پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوي و از او آمرزش بخواه.
به راستي او توبه پذير است.
آيات ١ الي ٣
🥀
🕊🥀🕊
🥀🕊🥀🕊🥀
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
4_5841427046097487777.mp3
3.51M
❤️ #دین_زیباست
⏰ کلاس های سه دقیقه ای برای نوجوانان
جلسه 50
آیا خدا تبعیض قائل شده ؟!
مردم آینده امام زمان را خواهند دید ،
و ما از داشتن امام محرومیم !!!!
پاداش کار خوب در عصر غیبت!
#امام_زمان علیه السلام
هدف ما آموزش نوجوانان است
این فایل را به آنان برسانید.
✴️ دوشنبه 👈 22 اردیبهشت 1399
👈17 رمضان 1441👈11 می 2020
🕌مناسبت های اسلامی.
❤️معراج پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه و اله.
☑️ اغاز جنگ بدر (2 هجری)
☑️قتل عایشه توسط عمال معاویه(58 هجری)
🌙🌟احکام اسلامی و دینی.
📛صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند..
📛از. وام گرفتن و دادن پرهیز شود.
📛اقدام برای امور قضایی نیز خوب نیست.
👶مناسب زایمان و نوزاد مبارک و خوشبخت است. ان شاءالله.
🤒بیماری که امروز مریض شود ازارش زیاد است.
🛫 مسافرت مکروه است اگر ضروری است حتما همراه صدقه باشد.
👩❤️👩حکم مباشرت امشب.
مباشرت شب سه شنبه مستحب و فرزند ان دهانی خوشبو دارد نرم دل و پاک زبان است. ان شاءلله.و برای سلامتی نیز مفید است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓انجام اموری از قبیل:
✳️از شیر گرفتن نوزاد.
✳️درو غلات.
✳️و تشکیل شرکت نیک است.
🔲این مطالب یک سوم مطالب کتاب سررسید همسران است برای استفاده از اختیارات بیشتر به تقویم همسران مراجعه گردد.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری میانه است.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری،باعث صحت و سلامتی بدن است.ان شاءالله.
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز
مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از ایه 18 سوره مبارکه کهف است.
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود و نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال...
و از معنای ان استفاده می شود که خانه یا ملکی جدید در تصرف خواب بیننده در اید..ان شاءالله. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
روزه شمعدانی ها.mp3
11.24M
#قصه_رمضان ۱۷
🌺 روزه شمعدونیها
نویسنده؛ فاطمهزهرا شعبانپور 🖋
قصهگو؛ نرگس خانم(۱۰ساله) 🎤
تدوینوصداگذاری؛ پارساکمالی 🎧
طرح گرافیکی؛ سمانه صدیقی🎨
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق💥 مشهد💥
💢 دوشنبه
🔹22 اردیبهشت ماه 1399هجری شمسی
🔹17 رمضان 1441 هجری قمری
🔹11 مِی 2020 میلادی
🔸اذان صبح: 3:50
🔸طلوع آفتاب: 5:28
🔸اذان ظهر: 12:28
🔸غروب آفتاب 19:28
🔸اذان مغرب : 19:48
🔸نیمه شب شرعی 23:39
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ✳️ قم ✳️
💢 دوشنبه
🔹22 اردیبهشت ماه 1399 هجری شمسی
🔹17 رمضان 1441 هجری قمری
🔹11 مِی 2020 میلادی
🔸اذان صبح: 4:32
🔸طلوع آفتاب: 6:07
🔸اذان ظهر: 13:03
🔸غروب آفتاب: 19:59
🔸اذان مغرب : 20:19
🔸نیمه شب شرعی : 0:15
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ❣️تهران❣️
💢 دوشنبه
🔹22 اردیبهشت ماه 1399 هجری شمسی
🔹17 رمضان 1441 هجری قمری
🔹11 مِی 2020 میلادی
🔸اذان صبح: 4:26
🔸طلوع آفتاب 02: 6
🔸اذان ظهر:13:01
🔹اذان عصر 16:48
🔸غروب آفتاب:20:00
🔸اذان مغرب : 20:19
🔹اذان عشا: 21:14
🔸نیمه شب شرعی : 0:12
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
45.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمناسبت بدرک واصل شدن عائشه بنت ابیبکر لعنةاللهعلیهما
مستندی کم یاب در خصوص رضاع کبیر
دستو پا زدن علمای اهل خلاف در منجلاب رضاع کبیر
مجموعه ای از اعترافات فرزندان عایشه به این بدعتش!
🎊پخش به مناسبت سالمرگ عایشه🎊
@haram110
#دلنوشته_رمضان
سحر هفدهم.....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود...
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است...
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود.. چاره ای ندارد...
جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد....
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دایما بر گستره دلم، سنگینی می کند ....
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده... که تو دلبرش باشی..
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند...
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم..
و تازه میفهمم... که فاصله من تا تو ... فقط همیییییین یک قدم است...؛ خود خود خودم...
پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
❣سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است...
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای.. که هرگاه دلم بیمار می شود.. هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند..
زیرا به اعجاز سرانگشتان طبیبم، ایمان دارم...
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم..
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم....
اما، یادم می آید...
تمام سطر سطر نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سرک می کشند.
❣طبیب من...
درد دلم را... سامان می دهی...؟
یا طبیب من لا طبیب له
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز ﴿ هفدهم ﴾
مـاه مبــارک رمضــان
التماس دعا
@haram110 🌹
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
aghaie_j17_Tahdir.mp3
3.8M
🔺تحدیر (تندخوانی) جزء هفدهم قرآن کریم
👤 استاد معتز آقایی
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@haram110
┗━━━♥️═🍃━━━┛
parhizgar__j17_Tartil.mp3
11.81M
🔺ترتیل جزء هفدهم قرآن کریم
👤 استاد شهریار پرهیزگار
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@haram110
┗━━━♥️═🍃━━━┛
سحر هفدهم
این خبر را برسانید به عشاق نجف
بوے سجاده خونین ڪسے مے آید...
السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)
😔😭
سحر هفدهم :
امشب شبی ست ویژه، بینِ دو صبحِ امیّد
شامی که بر جنونم، حق زد نشانِ تایید
سرگیجه دارم امشب، بینِ دو قصه گیرم
دیشب، طلوع یک ماه، فردا، غروب خورشید😔😔
#امان_از_غربت_آل_محمد_صلی_الله_علیه
@haram110
حرم
#رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_ششم از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به ح
#رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_هفتم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @haram110