eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
651 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
🔴 حکمت نهفته در ناخن و مو👇 ✍️امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر: ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرْانگشت ها واقع شده اند؟ جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟ 💢 مفضّل مى‏‌گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: چه مى‏‌شد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مى‌‏آفريد كه رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد.؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال در اين كار، نعمت هايى نهاده كه آدمى از آن ها آگاه نيست تا سپاس گويد. آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مى‏‌گردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مى‏‌شود كه مو و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماری ها را سريع تر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آن ها كوتاه و اندک مى‏‌شود، در نتيجه، دردها در بدن می ماند و بيماری هاى مختلف پديد مى‌‏آيد. 📚 شگفتی های آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
هدایت شده از حرم
📩 : پیامک شیک امروز 📚 به"دشمنانت" ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ‌ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﺎﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ"ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ" ﯾﮏ‌ﻓﺮﺻﺖ ﻫﻢﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺷﻮﻧﺪ! ﺯﯾﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎنت جای"ﻋﻤﯿﻖِ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼِ‌ﺩﻟﺖ"ﺭﺍ ﺩﻗﯿﻖمیدﺍﻧﻨﺪ..
هدایت شده از حرم
YEKNET.IR -javadi-17moharam95-6.mp3
2.86M
🔳 #روضه #ترکی #محرم 🌴آلدی آغوشه رقیه 🌴بابا باشین او گجه 🎤 #نادر_جوادی 👌بسیار دلنشین 🔴گلچین بهترین #مداحی های ترکی ♨️ @haram110
هدایت شده از حرم
YEKNET.IR -javadi-17moharam95-7.mp3
3.2M
🔳 #سینه_زنی #ترکی #محرم 🌴ای دشت کربلانون 🌴 زیبا نگاری لای لای 🎤 #نادر_جوادی 👌فوق زیبا @haram110
هدایت شده از حرم
YEKNET.IR -javadi-ashoraeian95-1.mp3
2.34M
🔳 #زمزمه #ترکی #محرم 🌴ذکر شب من 🌴نام دل آرای حسین است 🎤 #نادر_جوادی 👌بسیار دلنشین @haram110
هدایت شده از حرم
نوحه های رضوان ۱۶.apk
4.28M
🏴نوحه های جدید و شنیده نشده محرمی ۹۸ رسید‼️ 🎙مناسب برای ماشین ( بیس دار ) #ویژه_ترین_های_شبهای_محرم 🔺
هدایت شده از حرم
04-02-1398-v.shokri(www.khademalreza.ir).mp3
12.61M
🎤 زمینه زیبا/ داداش ببین پسرام منتظرن... #شب_چهارم محرم ۹۸ (کربلایی وحید شکری)
هدایت شده از حرم
༻﷽༺ 🍁🕊طفلـے اگر بزرگ شود با #ڪریم‌ها 💔یڪ روز مےشود خودش از ڪریم‌ها 🍁🕊 #عبـدللهِ #حسین شدم از قدیم‌ها 💔دل مےدهند دَسٺِ #عموها یتیم‌ها #شب_پنجم_محرم🌙 #شب_عبدالله_ابن_حسن_ع🌷
هدایت شده از حرم
༻﷽༺ 💚اے خدا نام من #عبداله و #پورحسنم 🕊از براے تو #فدا گشتہ تمام بدنم 💚دل خوشم قتلگهم گشتہ در آغوش #حسين 🕊جسم من شد زرهِ اين عموے پاره تنم #عموجان💔 #آمدم_تاجان_ڪنم_قربان_تو💔
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه سِنان‌ بن اَنس‌ بن عمر و ‌بن حیّ‌ بن حارث‌ بن غالب‌ بن مالكک بن وَهبيل سنان، یکی از خبیث ترین و پست ترین چهره های حادثه کربلا است. وی در قساوت قلب، حتی از شمر و عمر سعد نیز پست تر بود. جنایاتش: اول: در روز عاشورا، پس از آن که امام حسین علیه السلام تنها شد و رو در رو با سپاهیان کفر مبارزه کرد ضربات زیادی از نیزه و شمشیر بر بدن مقدس حضرت وارد شد. شمر و سنان بن انس با ده نفر از نیروهای پیاده دشمن به سوی خیمه امام حسین علیه السلام هجوم بردند که امام علیه السلام با دست خود به آن ها اشاره کرد و آن جمله معروف را فرمود که: اگر دین ندارید و از روز معاد نمی هراسید لااقل آزادمرد باشید، به زن و بچه من چه کار دارید؟ و عمر سعد دستور داد تا متعرض خانواده حضرت نشوند. دوم: زمانی که کوفیان (لشگر عمر سعد) به حسین علیه السلام حمله کردند و هر کسی از یک سو آن حضرت را آماج تیر و نیزه قرار داد تمام مقاتل اتفاق نظر دارند بر این که: سنان بن انس در آخرین لحظه، نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و آن حضرت از اسب بر زمین افتاد و نیزه از سینه اش بیرون زد، آن ملعون سپس در گلوی امام علیه السلام، تیری فرو کرد. سوم: بیشتر مورخین گویند که سنان بن انس، در آخرین لحظات عمر امام حسین علیه السلام، بالای سرش ایستاد در حالی که ریش امام را در دست گرفته و با شمشیر به گلوی حضرتش می زد می گفت: من سر تو را جدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادر و پدرت از همه بهترند. چهارم: سنان به خولی گفت: زود باش سر او را از بدنش جدا کن! خولی جلو رفت ولی رعب و هیبت امام بر او مستولی شد و بدنش به لرزه افتاد و نتوانست نزدیک شود. سنان با عصبانیت فریاد زد: خدا دهان و بازویت را بشکند! چرا می ترسی؟ و خود آن ملعون از اسبش پیاده شد و سر مقدس امام علیه السلام را از پیکر چاک چاکش جدا کرد و آن را به خولی سپرد! ملاحظات: سنان پس از کشتن امام حسین علیه السلام بر در خیمه عمر سعد آمد و با صدای بلند این اشعار را سرود: أوفر رکابی فضّة و ذهبا إنی قتلتُ السید المحجّبا قتلت خیر الناس اُمّا و أباو خیرهم إذ یُنسبون نَسبا یعنی:‌ رکابم را از طلا و نقره سنگین کن که من شاه پرده دار را کشته ام کسی را کشته ام که پدر و مادرش از همه بهتر بودند چون همه مردمان نسب خویش را بگویند نسب وی از همه والاتر و برتر است سرنوشت او: 1- مختار ثقفی، سال 66 هـ.ق، که به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و یارانش، قیام کرد، و بعضی از قتله کربلا را گرفت و به مجازات رساند، مأمورانش سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده خانه اش را ویران نمودند و بند بند انگشتانش را از هم جدا کرد، سپس دست و پایش را بریده و در دیگی از روغن زیتون جوشان انداخت و او دست و پا می زد تا مرد. 2- زمانی که مختار ثقفی قیام کرد، به دنبال سنان بن انس فرستاد که می گفت من حسین علیه السلام را کشته ام. ولی او به بصره فرار کرده بود، لذا مأموران مختار نتوانستند بر او دست پیدا کنند و فقط خانه اش را ویران کردند. 3- وی بعد از واقعه کربلا، در زمان قیام مختار و خون خواهی او در نبرد با سپاه ابن زیاد، به رهبری ابراهیم اشتر، اسیر شد. ابراهیم وقتی جنایات سنان بن انس را از زبان خودش شنید او را با اعمال شاقه مجازات کرد، همین که سنا در آستانه مرگ قرار گرفت سرش را بریدند و بدنش را سوزاندند. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعن بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_چهل_دو 🎀تاریکِ تاریک جا خوردم ... تازه حواسم جمع شد مسلح نيستم ..
📝 💟 🎀شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود روي چشمم ... به زحمت کمي بين شون رو باز کردم ... و تکاني ... درد تمام وجودم رو پر کرد ... - هي واضح نبود ... اوبران، روي صندلي، کنار تختم نشسته بود ... از جا بلند شد و نيم خيز شد سمت من ... - خیلی خوش شانسی ... دکتر گفت بعيده به اين زودي ها به هوش بياي ... خون زيادي از دست داده بودي ... گلوم خشک خشک بود ... انگار بزاق دهانم از روي کوير ترک خورده پايين مي رفت ... نگاهم توي اتاق چرخيد ... - چرا اينجام؟ ... تختم رو کمي آورد بالاتر ... و يه تکه يخ کوچيک گذاشت توي دهنم ... - چاقو خوردي ... گيجي دارو که از سرت بره يادت مياد ... وسط حرف هاي لويد خوابم برد ... ضعيف تر و بي حال تر از اون بودم که بتونم شادي زنده موندم رو با بقيه تقسيم کنم... اما اين حالت، زمان زيادي نمي تونست ادامه پيدا کنه ... نبايد اجازه مي دادم اونها از دستم در برن ... شايد اين آخرين شانس من براي حل اون پرونده بود ... کمتر از 24 ساعت ... بعد از چهره نگاري ... لويد بهم خبر داد که هر سه نفرشون رو توي يه تعميرگاه قديمي دستگير کردن ... شنيدن اين خبر، جون تازه اي به بدنم داد ... به زحمت از جا بلند شدم ... هنوز وقتي مي ايستادم سرم گيج مي رفت و پاهام بي حس بود ... اما محال بود بازجويي اونها رو از دست بدم ... سرم رو از دستم کشيدم ... شلوارم رو پوشيدم و با همون لباس بيمارستان ... زدم بيرون ... بدون اجازه پزشک ... بقيه با چشم هاي متحير بهم نگاه مي کردن ... رئيسم اولين کسي بود که بعد از ديدنم جلو اومد ... و تنها کسي که جرات فرياد زدن سر من رو داشت ... - تو ديوونه اي؟ ... عقل توي سرته؟ ... ديگه نمي تونستم بايستم ... يه قدم جلو رفتم، بازوش رو گرفتم و تکيه دادم به ديوار ... و دکمه آسانسور رو زدم ... - کي به تو اجازه داده از بيمارستان بياي بيرون؟ ... مي شنوي چي ميگم؟ ... در آسانسور باز شد ... خودم رو به زحمت کشيدم تو و به ديوار تکيه دادم ... - کسي اجازه نداده ... فرار کردم ... با عصبانيت سوار شد ... اما سعي مي کرد خودش رو مسلط تر از قبل و آروم نشون بده ... - شنيدم اونها رو گرفتيد ... با حالت خاصي بهم نگاه کرد ... - ما بدون تو هم کارمون رو بلديم ... هر چند گاهي فکر مي کنم تو نباشي بهتر مي تونيم کار بکنيم ... نگاهم چرخيد سمتش ... لبخند معناداري صورتم رو پر کرد... - يعني با استعفام موافقت مي کني؟ ... - چي؟ ... - اين آخرين پرونده منه ... آخريش ... و درب آسانسور باز شد ... ... ✍نویسنده: