#احمد_و_سارا :
بعد از چند ماه بالاخره مامان احمد رو بردن بیمارستان تا سارا رو به دنیا بیاره . اون دو روز بود که تو بیمارستان بود و احمد دیگه حسابی دلش تنگ شده بود . منتها باباش بهش قول داده بود ... 👇
4_5821148680131971245.mp3
9.05M
❤️ #دین_زیباست
❤️ #امام_شناسی
قسمت ۵۰
فرشتگان و اهل بیت
سلام الله علیهم
قسمت 2⃣
#شب_قدر
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
✅ برسانید به دست نوجوان شیعه؛
در کانال خودتان منتشر کنید
بدون ذکر منبع
4_5879803051333650771.mp3
11.37M
"❁"
#کارگاه_انصاف 3⃣2⃣
#استاد_شجاعی🎤
▪️اولین نتیجهی نداشتن روح انصاف و ماندن در دایرهی ظلم، احساس اضطراب مداوم در خودمان، و تزریق عدم امنیت نسبت به ما، در دیگران است.
💥 بدون روح انصاف، دیگران محال است در کنار ما احساس امنیت کنند.
5_6089226339586408906.m4a
23.07M
🔹 سخنان دکتر امیر اشرفی
پاتولوژیست و متخصص آسیب شناسی، مدیر گروه آناتومیکال پاتولوژی سیدنی استرالیا
استادیار دانشگاه سیدنی
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_یک امیر زنگ زده بود که برای دیدن بچه می آیند. رها لباسهای مهد
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_دو
صدرا: من گفتم! رها خیلی وقته اینجاست.
شیدا: منظورمون اون دختره نیست!
آیه: منو رها جان همکاریم؛ از اوایل دانشگاه بود که همکلاس شدیم. تو کلینیک صدر هم هم دکترامون رو توی یک روز ارائه دادیم؛
البته نمرهی رها جان بهتر از من شد!
شیدا اخم کرد:
_خانم دکتر...
آیه حرفش را برید:
_لطفا اینقدر دکتر دکتر نگید، اسمم آیه ست.
شیدا تابی به چشمانش داد:
_آیه جان شما چقدر هوای رفیقتونو داریدا!
آیه: رفاقت معنیش همینه دیگه!
شیدا: اما شان و شئونات رو هم باید در نظر گرفت، این دوستی در شان شما نیست!
صدرا مداخله کرد:
_شیدا درست صحبت کن! رها همسر منه، مادرمهدی و تواین رو باید قبول کنی.
امیر: اینو باید رویا قبول کنه که کرده، ما چیکار داریم صدرا.
امیر چشم غرهای به شیدا رفت که بحث و جدل راه نیندازد.
صدرا: اصلا به رویا ربطی نداره، رویا از زندگی من رفته بیرون و دیگه هیچوقت برنمیگرده!
شیدا و امیر متعجب گفتند:
_یعنی چی؟
صدرا: رویا از زندگی من رفت بیرون، همینطور که معصومه از زندگی مهدی رفته.
شیدا: یعنی حقیقت داره؟
محبوبه خانم: آره حقیقت داره، بچه ها برای شام میمونید؟
احسان هیجان زده شد:
_بله...
صدرا: خوبه! مادرزنم یه غذایی درست کرده که باید بخورید تا بفهمید غذا چیه؛ البته دستپخت خانوم منم عالیه ها، اما مامان زهرا دیگه استاد غذاهای جنوبیه!
زهرا خانم در آشپزخانه مشغول بود اما صدای دامادش را شنید و لبخند زد. "خدایا شکرت که دخترکم سپیدبخت شد!"
صدرا به رخ میکشید رهایش را... به رخ میکشید دختری را که ساکت و مغموم شده بود.
"سرت را بالا بگیر خاتون من! دنیا را برایت پیشکش میکنم، لبخند بزن و
سرت را بالا بگیر خاتون!"
آخر هفته بود و آیه طبق قرار هر هفته اش به سمت مردش میرفت!
روی خاک نشست. "سلام مهدی من! تنها خوش میگذرد؟ دلت تنگ شده است یا از رود فراموشی گذر کرده ای؟دل من و دخترکت که تنگ است. حق با تو بود... خدا تو را بیشتر دوست داشت، یادت هست که همیشه میگفتی:
"بانو! خدا منو بیشتر از تو دوست داره!
میدونی چرا؟ چون تو رو به من داده!" اما من میگویم خدا تو را بیشتر دوست داشت، اصلا تو را برای خودش برداشت!"
انوز سرِ خاک نشسته بود که پاهایی مقابلش قرار گرفت.
فخرالسادات بود، سر خاک پسر آمده بود. کمی آنطرف تر هم که خاک مردش بود!
فخرالسادات که نشست، سلامی گفت و فاتحه خواند.
چشم بالا آورد و گفت:
_خواب مهدی رو دیدم، ازم ناراحت بود! فکر کنم به خاطر توئه؛ اون روزا حالم خوب نبود و تو رو خیلی اذیت کردم، منو ببخش، باشه مادر؟!
آیه لبخند زد:
_من ازتون نرنجیدم.
دست در کیفش کرد و یک پاکت درآورد:
_چندتا نامه پیش پدرم گذاشته بود،پشت این اسم شما بود.
پاکت را به سمت فخرالسادات گرفت. اشک صورتشان را پر کرده بود
نامه را گرفت و بلند شد و به سمت قبر شوهرش رفت...
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_دو صدرا: من گفتم! رها خیلی وقته اینجاست. شیدا: منظورمون اون
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_سه
تحویل سال نزدیک بود. آیه سفرهی هفت سینش را روی قبر ِ همسرش در بهشت معصومه چیده بود، حاج علی سر مزار رفته بود، فخرالسادات روی قبر همسرش سفره چیده بود؛ چقدر تلخ است این روز که غم در دل بیداد میکند!
سال که تحویل شد، جمعیت زیادی خود را به مزار شهدا رساندند فاتحه میخواندند و تسلیت میگفتند. "معامله ات با خدا چگونه بود که دو سر سود بود؟ چگونه معامله کردی که بزرگ این قبیله ی هزار رنگ شدی؟ چه چیزی را وجه المعامله کردی که همه به دیدارت میآیند؟ تنها کسی که باخت من بودم... من تو را باختم... من همه ی دنیایم را باختم!"
ِدلش درد میکرد
ساعات زیادی در سرما روی خاک بود!
روی زمین نشسته بود! دستی روی شکمش کشید و کمرش را صاف کرد.
فخرالسادات کنارش ایستاد:
_با تو خوشبخت بود... خیلی سال بود که دوستت داشت؛ شاید از همون موقعی که پا توی اون کوچه گذاشتی، همه ش دل دل میکرد که کی بزرگ میشی، همه ش دل میزد که نکنه از دستت بده؛ بااینکه سالها بچه دار نشدید و اونم عاشق بچه ها بود اما تو براش عزیزتر بودی؛ خدا هم معجزه کرد برای عشقتون، مواظب معجزه ی عشقت باش!
حاج خانم دور شد. حاج علی به سمت آیه میآمد، گفته بود که بعد از تحویل سال میآید و آمده بود. حاج علی نشست که فاتحه بخواند که گوشی آیه زنگ خورد؛ رها بود:
_سلام، عیدت مبارک!
آیه: سلام، عید تو هم مبارک، کجایی؟
ِسرخاکِ سینا،
رها: اومدیم سرخاک پدرش و پدرم!
آیه: مهدی کجاست؟
رها: آوردمش سر خاک باباش، باید باباش رو بشناسه دیگه.
آیه: کار خوبی کردین، سلام منو به همه برسون و عید رو به همه تبریک
بگو.
تلفن را قطع کرد و برگشت. مردی کنار
پدرش نشسته بود و دستش را روی قبر گذاشته و فاتحه میخواند؛ قیافه اش آشنا نبود. نزدیک که رفت حاج علی گفت:
_آقا ارمیا هستن.
"ارمیا؟ ارمیا چه کسی بود؟ چیزی در خاطرش او را به شب برفی کشاند.
نکند همان مرد است!چرا انقدرعوض شده است؟
این ته ریش چه بود؟" صورت سه تیغ شده اش مقابل چشمانش ظاهر شد و به سرعت محو شد." اصلا به من چه که او چگونه بود و چگونه هست؟ سرت به کار خودت باشد!"
سلام کرد و به انتظار پدر ایستاد. ارمیا که فاتحه خواند رو به حاج علی کرد:
_حاجی باهاتون حرف دارم!
حاج علی سری تکان داد که آیه گفت:
_بابا من میرم امامزاده!
ارمیا: اگه میشه شما هم بمونید!
حاج علی تایید کرد و آیه نشست...
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_پنجاه_و_سه تحویل سال نزدیک بود. آیه سفرهی هفت سینش را روی قبر ِ همسرش
"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_پنجاه_و_چهار
ارمیا: قصه ی سیدمهدی چیه؟
حاج علی: یعنی چی؟
ارمیا: چرا رفت؟
حاج علی: دنبال چی هستی؟
ارمیا: دنبال آرامش از دست رفتهم.
حاج علی: مطمئنی که قبلا آرامشی بوده؟
ارمیا: الان به هیچی مطمئن نیستم.
حاج علی: الان چی میخوای؟
ارمیا: میخوام بدونم چی باعث شد از جونش و زنش و بچهش بگذره و بره؟
آیه لب باز کرد:
_ایمانش! حس اینکه از جا مونده های کربلاست... بیتاب بود، همه ی روزاش شده بود عاشورا، همه ی شباش شده بود عاشورا! از هتک حرمت حرم وحشت داشت،یه روز گریه میکرد ومیگفت دوباره به حرم امام حسین(ع) جسارت شده! بعد از هزار و چهارصد سال دوباره
حرمت حرم رو شکستن، میگفت میخوام بشم دستای ابالفضل العباس؛ میگفت َحرم عمهم رو به خاک و خون کشیدن؛
میگفت ،حرم عمه ام رو به خاک و خون کشیدن
میخوام بشم علی اکبر!
گریه میکرد که بذارم بره، پاهاش زنجیرمن بود... رهاش که کردم پرکشید!
ِ آخه گریه های سر نمازش جگرمو آتیش میزد
آخه هر بار سوریه اتفاقی میافتاد به خودش میگفت بیغیرت!
مهدی بوی یاس گرفته بود... مهدی دیدنیها رو دیده بود و شنیده بود. اون صدای "هل من ناصر ینصرنی"
رو شنیده بود.
دیگه چی میخواید؟
ارمیا: خودشو مدیون چی میدونست که رفت؟
حاج علی: مدیون سیلی صورت مادرش، مدیون فرق شکافته شده ی پدرش، مدیون جگر پاره پاره ی نور چشم پیامبر؛ مدیون هفتاد و دو سر به نیزه رفته؛ مدیون شهدای دشت نینوا، مدیون قرآن روی نیزه ها!
ارمیا:پس چرا مردم اون زمان نفهمیدن؟
حاج علی: چون شکم هاشون از نرام پر شده بود،که اگه شکمت از حرام پر نباشه، شنیدن صداش حتی بعد از قرن ها هم زیاد سخت نیست!
ارمیا: از کجا بفهمم کدوم راه، راه حقه؟
حاج علی: به صدای درونت گوش بده! کدوم رو فطرتت میپذیره؟
َ اسلامی که کودک 6 ماهه روی دست پدر پرپرمیکنه یا اسلامی که میشه مرهم روی زخم یتیم ها؟ اسلام دفاع از مظلوم شبیه اسلام امام حسین(ع)یا اسلامی که جلوی چشمای بچه هاسر میبره؟!
ارمیا: شاید اونا هم خودشون رو حق میدونن! شاید اونا هم دلیل دارن که افتادن دنبال گرفتن حقشون! مگه نمیگن حضرت زهرا (س) هم دنبال فدک رفت؟ اونا هم شاید طلب دارن؛
امام حسین (ع) هم رفت دنبال حکومت، حاجی دفاع از کشور یه چیزه اما آدمایی که به ما ربط ندارن یه طرف دیگه، اصلا تو کتابهاتون نوشته سوریه آزاد نمیشه؛ چرا الکی بریم بجنگیم!
حاج علی: فدک حق بود که ضایع شد. فدک حق امامت بود و خالفت، اصلا خلافت و امامت جدا از هم نبود، از هم جدا کردنش؛ حق رو از حق دارش گرفتن، فدک یعنی حکومت مطلق امیرالمومنین، حکومت امام حسین(ع)
ارمیا: اینکه شد موروثی و شاهنشاهی! مردم باید انتخاب کنن!
حاج علی: اونا آفریده شدن برای هدایت بشر! اونا بالاترین علم رو برای هدایت بشر دارن، تو اگه بخوای یک نقاشی بکشی وقتی یه طرحی جلوته که از همه طرف بهش اشراف داری بهتر رسمش میکنی یا وقتی که فقط یک نقطه کوچیک از اون رو میبینی؟
اونا مشرف به تمام دنیا هستن
مشرف به همه ی حق و باطلها؛ به همه ی هستها و نیستها،
به همه دروغها و راستیها؛ شاید سوریه آزاد نشه، اما مهم تلاش ما برای کمک به مظلومه مهم تلاش ما برای حفظ حریم ولایته،
امام حسین(ع)میدونست اونجا همه ی مردها کشته و زنها اسیر میشن. رفت تا به هدف بزرگترش برسه؛ از عزیزترین چیزها و کسانش گذشت برای ما اسلام رو نگهداره، اصلا بحث تکلیف وظیفه ست؛ نتیجه ش به ما ربطی نداره؛ البته اگر نتیجه ظاهری منظور باشه، ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه!
ارمیا: ُگم شدم توی این دنیا حاجی، هیچکسی به دادم نمیرسه!
حاج علی: نگاه کن! چهارده چراغ روشنای دنیات هستن و چهارده دست به سمتت دراز شدن، تمام غرق شدههای این دنیا اگه اراده کنن و دست دراز کنن بی برو برگرد قبولشون میکنن و نجانشون میدن! خدا توبه کارا رو دوست داره.
آیه در سکوت نگاهشان میکرد.
"چه میکنی سیدمهدی؟ یارکشی میکنی؟ مگر یاد کودکیهایت کرده ای که یار جمع میکنی برای بازیای که برایمان ساخته ای؟"
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 در فیلم #گاندو زنی که از عوامل نفوذی است و جاسوس ها را هدایت می کند چه کسی است و چکار میکرد ؟؟ عمده فعالیت های او چه بوده ؟؟؟
📌 ببینید و به این فکر کنید که اینها در داخل چه خط و ربط هایی دارند ...
🔻 این زن نهایتاً به دست سربازان گمنام امام زمان(عج) هنگام خروج از کشور دستگیر می شود
🔸🔹🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اصل نداشته های زمین مهدیست، یتیمی به چه زبونی بهت بگم؟
#استاد_رائفی_پور
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"❁"
امام زمان بابای ھمہ ماست(:
#نغمـہانتظـار♡
😓😢‼️ ارتداد اکثر قائلین به امامت امام زمان علیه السلام
حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِي دُلَفَ قَالَ: قُلْتُ لأبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِه. (كفاية الأثر، ص283)
صقر بن أبى دلف گفت: از حضرت جواد عليه السّلام پرسیدم: اى فرزند رسول خدا! چرا به فرزند حضرت عسکری علیه السلام، قائم مى گويند؟ فرمود: زيرا او پس از آن كه يادش از بين رفته و اكثر معتقدين به امامتش مرتد شده اند، قيام مى كند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼👌 نماز بسیار ساده شب بیست و دوم ماه شعبان
عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةِ وَ الْعِشْرِينَ رَكْعَتَيْنِ، بِالْحَمْدِ وَ الْجَحْدِ مَرَّةً وَ التَّوْحِيدِ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، كُتِبَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ الصِّدِّيقَ، وَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ فِي سِتْرِ اللَّهِ. (البلدالأمين، ص173)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب بیست و دوم ماه شعبان دو رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، یک بار سوره کافرون و پانزده بار سوره توحید؛ نامش در آسمان در زمره صدّیقان نوشته می شود، و روز قیامت می آید درحالی که در پوشش الهی قرار گرفته است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌺 ماه مبارک رمضان نزدیک است. خداوند متعال فرصتی داده است که به امور مستمندان و فقیران رسیدگی کنیم.
دوستان و سروران گرامی!
ماه مبارک رمضان، نزدیک است. از کمک کردن و برآورده کردن نیازهای اولیه فقیران و مستمندان، به هر اندازه ای که مقدور می باشد، کوتاهی نکنیم. اگر توانایی کمک مالی هم نداریم، در وساطت این کار خیر در حدّ توانمان بکوشیم.
1) قالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ مَشَى بِصَدَقَةٍ إِلَى مُحْتَاجٍ، كَانَ لَهُ كَأَجْرِ صَاحِبِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَجْرِهِ شَيْءٌ. (امالی صدوق، ص432)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هركس صدقه اى را به نيازمندى رساند، اجر صاحب آن صدقه را دارد و از اجر صدقه دهنده نيز چيزى كم نمی شود .
2) قالَ رَسُولُ الله صلّی الله علیه و آله: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ عَلَى رَجُلٍ مِسْكِينٍ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ وَ لَوْ تَدَاوَلَهَا أَرْبَعُونَ أَلْفَ إِنْسَانٍ ثُمَّ وَصَلَتْ إِلَى مِسْكِينٍ،كَانَ لَهُ أَجْراً كَامِلاً. (ثواب الأعمال، ص290)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هركس براى مستمندى صدقه اى گرد آورد، اجرى همانند اجر صدقه دهنده دارد، و اگر چهل هزار انسان هم آن صدقه را دست به دست كنند و سپس به دست مستمند برسد، باز به همه آنها اجر كامل داده می شود .
3) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ جَرَى الْمَعْرُوفُ عَلَى ثَمَانِينَ كَفّاً، لَأُجِرُوا كُلُّهُمْ فِيهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ صَاحِبُهُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْئاً. (الكافي، ج4، ص18)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر کار خیر (مثل صدقه) هشتاد دست بگردد، همه آنها اجر دارند، بى آن كه از پاداش صاحب خیر چيزى كاسته شود .
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#به_خدایت_اعتمادکن
امام صادق عليه السلام:
من يَثِقَ بِاللَّهِ يَكفِهِ ما أهَمَّهُ مِن أمرِ دُنياهُ و آخِرَتِهِ
✅هركه به خدا اعتماد كند، خداوند كارهاي دنيا و آخرتش را، كفايت ميكند.
📚تحف العقول، ص۳۰۴
💠رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
ما مِنْ مُؤْمِنٍ دَعا لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ إِلّا رَدَّ اللَّهُ - عَزَّوَجَلَّ - عَلَیْهِ مِثْلَ الَّذِی دَعا لَهُمْ بِهِ مِنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ مَضی مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ. إِنَّ الْعَبْدَ یُؤْمَرُ بِهِ إِلیَ النّارِ یَوْمَ القِیامَةِ فَیُسْحَبُ، فَیَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتِ: یا رَبِ ّ هذَا الَّذِی کانَ یَدْعُو لَنا فَشَفِّعْنا فِیهِ، فَیُشَفِّعَهُمُ اللَّهُ - عَزَّوَجَلَّ - فِیهِ فَیَنْجُو
هیچ مؤمنی نیست که برای مردان و زنان مؤمن دعا کند جز این که خداوند - عزّوجلّ - به او برگرداند مانند آنچه را برای آنان دعا کرده است از طرف هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه ای که از آغاز روزگار از دنیا رفته است یا تا روز قیامت به جهان خواهد آمد. همانا بنده ای باشد که روز قیامت دستور دهند که او را به دوزخ برند، پس او را به سوی آتش میکشند، مؤمنین و مؤمنات میگویند: پروردگارا! این همان است که برای ما دعا میکرد، پس شفاعت ما را درباره او بپذیر. و خدا نیز شفاعت آنان را درباره او میپذیرد پس این فرد نجات مییابد.
📚کافی، ج۲، ص۵۰۸
💠مولانا امیرالمؤمنین علیهالسّلام:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَسْمَعُ بِهَمْسِ الضَّیْفِ وَ فَرِحَ بِذَلِکَ إِلَّا غُفِرَتْ لَهُ خَطَایَاهُ وَ إِنْ کَانَتْ مُطْبَقَةً بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ
هیچ مؤمنی نیست که صدای مهمانی را بشنود و به خاطر آن خوشحال شود؛ مگر آنکه خطاهایش برای او آمرزیده می شود و اگر چه خطاهای او به اندازه زمین تا آسمان باشد.
📚منابع:
مستدرك الوسائل ج۱۶ ص۲۵۷
بحارالانوار ج۷۲ ص۴۶۰
سفینة البحار ج۵ ص۲۷۲
🎤آیتالله میرزا جواد آقا تبریزی رضوان الله تعالی علیه:
نگویید حضرت رقیه سلام الله علیها دختر خردسالی است و طلب حوائج از او چیز نادر است. او آنچنان مقامی دارد که علماء اعظام و فقها و صاحب مراتب رساله و عالمیان باید انگشت تحیر به دندان گیرند، از عزت و جبروت و مقام او. منکرانش بدانند انکار رقیه سلام الله علیها انکار مصائب کلی و جزئی اسراء در شامات است و انکار مصائب مخدرات و اهلبیت سیدالشهداء از حد تشیع خارج شده است و گرفتار است در قیامت و حشر.
4_5999044236962433400.mp3
6.33M
تو سختیها از کی کمک میگیری؟!
🎤استاد سید محمد غروی؛
بحث بسیار مهمّ اعتقادی!!!
{جلوهای از زهد بینظیر امیرالمؤمنین علیهالسلام در حکومتداری!}
💠امیرالمؤمنین صلواتالله علیه در بخشی از نامهای که به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، پس از اینکه به حضرت خبر رسید در مهمانی تشریفاتی شرکت کرده است، مرقوم فرمودند:
اگر بخواهم میتوانم عسل صاف و مغز گندم بخورم و جامهى ابريشمی بپوشم؛ ولى هیهات كه هواى نفس بتواند بر من چيره شود و شدّت حرص، مرا به برگزيدن طعامها وادار كند؛ شايد در حجاز یا يمامه گرسنهاى باشد که امید به قرص نانی نداشته و هیچگاه یک شکم سیر غذا نخورده باشد! هیهات که من با شکم سیر بخوابم و در اطرافم شکمهایی گرسنه و جگرهایی تشنه دیده شوند؛ یا چنان باشم که شاعر گفته است:
این درد برایت بس که شب هنگام با شکم پر بخوابی، در حالی که پیرامونت جگر سوختگانی بسر برند در آرزوی دیدن کاسهای!
📚منابع:
نهج البلاغة نامه ۴۵
اخلاق محتشمی ص۳۴۴
{یکی از شروط استجابت دعا}
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَکْرٍ عَنْ زَکَرِیَّا عَنْ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ کُلَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ مَنْ سَأَلَنِی وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنِّی أَضُرُّ وَ أَنْفَعُ اسْتَجَبْتُ لَهُ
💠از امام صادق عليه السلام منقول است که رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: خداى عزوجل مىفرمايد: كسى كه از من درخواستی کند و بداند كه در نهایت سود و زیان در اختیار من است، دعايش را مستجاب مىنمايم.
📚ثواب الاعمال ۱۸۱
▫️هفت روز بود که پسردار شده بود.
فرمود: عمّه جان، پسرم را بیاور.
حکیمه خاتون قنداق را داد دست امام.
سر و صورت نورسیده را غرق بوسه کرد.
زبان در دهانش گذاشت و فرمود:
مهدی جان! حرف بزن.
صدای قرآن خواندن نوزاد در خانه پیچید:
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين.
و ما اراده کردهایم بر آنها که ضعیف شمرده شدهاند منّت نهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
📚کمال الدین، ج۲، ص۴۲۵