eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
*همه بخونن* *نکاتی برای سال‌های اول زندگی مشترک* 1️⃣زبون همدیگرو یادبگیرید.شما دو جنس،ازدوفرهنگ متفاوتید.تفاوت رفتارهای زنانه ومردانه رودرک کنید. طبیعیه که درابتدای زندگی دچار سوءتفاهماتی بشید. 2️⃣به حرفای همسرتون خوب گوش کنید ونشون بدیدکه بهش توجه دارید. 3️⃣درموردخواسته‌هاتون باهمسرتون حرف بزنید. 4️⃣همسرتون مثل افراد دیگه که می‌شناسید؛پدر،مادر،دوستان و...نیست. مثل بقیه باهاش رفتارنکنید. ‏ 5️⃣قبل ازاینکه حرف منفی بزنیدیا احساسات بدتون روبیان کنید،باکمی صبروبردباری به درک متقابل برسید. 6️⃣از زندگی زناشویی انتظارات غیرواقعی نداشته باشین.تخیلات باحقیقت فرق داره.حقیقت روبپذیرین وتصورات فانتزی و رؤیاهای دوران نوجوونی و کودکیتون رو رها کنید. 7️⃣درباره خواسته‌های جنسی،زمان و شکل رابطتون باهم صحبت کنین وبه تفاهم برسید. 8️⃣حالا که وارد زندگی شدید، زندگیتون رو با برنامه‌ریزی، انتظارات و خواسته‌های قبلیتون مقایسه نکنید. 9️⃣خودخواهی‌هاتون رو کنار بذارید و از جروبحث کردن‌های مکرر وبی‌فایده خودداری کنید. 🔟درباره چگونگی خرج کردن،پرداخت وام‌هاو مدیریت مالی زندگیتون باهم به توافق برسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔞 💢 😳🤭 🚫+۱۸ ⚠️این کلیپ روحتماپخش کنید(حجم ویدیو فشرده شده) ‌‌‌‌--•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‎‌‌
✅اگر می‌خواهید کودکتان را به انجام کارهای ضروری و مفید مانند مسواک زدن یا مصرف میوه و سبزیجات تشویق کنید، هرگز از عبارت «برای اینکه من میگم» استفاده نکنید. معمولا این جمله موجب واکنش منفی از سوی کودک می‌شود. سعی کنید با بیان منافع این کارها او را به انجامشان تشویق کنید. ✅✅وقتی کودک در حال انجام کاری و لذت بردن از آن است، مثل پریدن روی مبل، اگر بیست بار هم بگویید « نپر، نکن» فایده ای ندارد!! پس چه باید کرد؟ به او پیشنهاد بازی و کاری بدهید که همان لذت را به او بدهد.مثلا اگر بازی حرکتی هیجانی انجام می‌دهد، پیشنهاد شما هم باید حرکتی هیجانی و پر جنب و جوش باشد.مثل گرگی، قایم موشک، بالا بلندی، پریدن روی بالش، پریدن از روی طناب... اگر به جای آن، به او بگویید بیا اینجا بشین رنگ‌آمیزی کن، او در آن لحظه هرگز حاضر نیست آن لذت و هیجان را رها کند، پس به حرف شما گوش نمی‌دهد.پس آگاهانه او را از کار خطا بازدارید.
4_6012730180315908235.mp3
2.44M
من دیگه خجالت نمی کشم به خوانش دوست خوش صدایمان : Cecil emadi
4_5906737938003135907.mp3
8.07M
مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین مدارس 👉 🔻در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست! قسمت : 3 مقدمة سوم لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
4_5931309321349498888.mp3
11.56M
5️⃣3️⃣ 🎤 ▫️نوع رفتاری که بعد از انتقال ما به برزخ، با ما خواهد شد؛ دقیقاً تابع نوع رفتار ما، با خودمان، و با دیگران، در دنیاست! اهل مدارا، انصاف، مهرورزی و... در دنیا، حتماً در برزخ مورد رحمت و مهر بالاتری قرار خواهند گرفت.
4_5987635979190536497.mp3
6.29M
💠 🤔چرا کبد درگیر بیماری میشود...❓ 🌀برای پیشگیری و درمان بیماریهای کبد چه عملکردی را انجام بدیم...❓ ⚜کبد چند نوع کارایی و عملکرد دارد...❓ 🇮🇷چرا انقدر ایران دچار کبد چرب و بیماریهای کبدی شده اند...❓ 🎤 🍃🌺
حرم
#شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_دوازدهم ارمیا به جان کشید دخترکش را: _معلومه که میریم، بعدشم میریم دنبال
_گفت نمیدونست تو این خونه پذیرفته شده، به خاطر همین یه ماموریت یه ماهه گرفته! رها: چیکار کردی باهاش که نرسیده پای رفتنشو فراهم کرده؟ چیکار کردی آیه؟ _با مراجعات هم اینطوری حرف میزنی؟ باید تو مدرکت تجدید نظر کرد! رها: تو مراجع نیستی، تو خواهرمی و من اصلا بیطرف نیستم؛ من طرف تو و زندگی توئم، من طرف ارمیا و زندگی اونم! آیه: مرسی خواهری، اما احیانا خواهر منی یا ارمیا؟ رها: فرقی نداره، ارمیا هم جای برادرم؛ وقتی تو احمق میشی من باید خواهرشوهرت بشم! صدای خانم موسوی، منشی مرکز بلند شد: _دکتر رحمانی، مراجتون اومدن. زن جوان دستی در موهایش کشید تا آشفتگی آنها را بهبود ببخشد: _ببخشید دکتر! نتونستم زودتر برسم! آیه لبخند زد: _بریم داخل، بهتره زودتر شروع کنیم. رها به رفتن آیه نگاه کرد: _آیه؟! آیه به سمتش برگشت و سوالی نگاهش کرد. رها: یه روز رو تخت بیمارستان به من گفتی مواظب باش، شاید این امتحان تو باشه! حالا من بهت میگم "آیه مواظب باش! ممکنه این امتحانت باشه!" حالا برو به کارت برس که چیزی به اومدن شوهرت نمونده! از قصد گفت شوهرت... گفت تا آیه باور کند... که آیه زن شود برای آن مرد که میآید. ارمیا جای پارکی مقابل مرکز پیدا کرد و با زینب پیاده شدند. چند شاخه گل رز در دستانش گرفته بود. پر از اضطرابی شیرین بود، برای دیدن همسرش میرفت. اولین قرار بعد از عقدشان... لبخند روی لبهایش بود. دست زینب را در دست داشت و دلش جایی میان آن ساختمان میچرخید. مقابل میز منشی ایستاد: _ببخشید با دکتر رحمانی کار دارم، اتاقشون کجاست؟ منشی توجهش را به ارمیا داد که دستان زینب را در دست داشت: _الان که مراجع دارن و بعدش هم ساعت کاریشون تموم میشه؛ اگه مایلید برای این هفته براتون وقت بذارم. ارمیا: من همسرشون هستم. منشی بلند شد: _شرمنده شما رو نمیشناختم. چنددقیقه ای صبر کنید کارشون تموم میشه؛ اتاقشون همون اتاق سمت چپه. همان لحظه از اتاق کناریاش، رها خارج شد. زینب نامش را صدا زد و به سمتش دوید. آقای جوانی که قبل از رها از اتاق خارج شده بود با تعجب به زینب نگاه کرد و لبخند زد: _خانم دکتر دخترتونه؟ رها: نه؛ دختر همکارمه، شما دیگه سوالی ندارید؟ مرد جوان: نه ممنون! با لطفی که شما به من کردید، جای هیچ سوالی نمونده! پایان نامه که تموم شد یه نسخه براتون میارم. رها: خیلی خوشحال میشم که از نتایج تحقیقتون مطلع بشم، موفق باشید. مرد جوان پس از خداحافظی با منشی از ساختمان خارج شد. ارمیا به رها سلام کرد: _سلام رها خانم! رها: سلام؛ کار آیه تموم نشده! مراجعش دیر اومد، آیه هم تحت هر شرایطی چهل و پنج دقیقه رو باید رعایت کنه؛ بیشتر بشه اما کمتر نشه، وجدان کاریش فعاله، پولش حالِل حالله! ارمیا: از آیه جز این برنمیاد! رها: بفرمایید بشینید، براتون چایی بریزم؟ امروز آیه بهارنارنج دم کرده! ارمیا لبخندی زد و دستان آیه را در حال دم کردن چای تصور کرد: _زحمتتون میشه! رها به سمت آشپز خانه ای که در میانه ی سالن بود و تنها با کابینت و سینک و سماور شکل آشپزخانه شده بود رفت و استکانی چای ریخت و با ظرف کوچک خرمایی که از یخچال برداشته بود به سمت ارمیا رفت: _استکان خود آیه ست. هرکس برای خودش استکان داره و اضافی نداریم! ارمیا استکان را در دست گرفت و گفت: _ناراحت نمیشه؟ رها رسید: از شوهرش؟ ارمیا زینب را روی پایش نشاند: _از اینکه کسی توی استکان مخصوصش چای بخوره! رها: نه از شوهرش؛ بعدشم خدا شستن رو برای چی گذاشته؟! ارمیا چای را به رسم آیه و سید مهدی اش نفس کشید... عطر زندگی میداد. عطر آیه میداد! چیزی شبیه عطر عشق! همیشه که عشق عطر ادکلنهای فرانسوی نیست؛ گاهی عطر بهارنارنج است؛ گاهی عطر قیمه است؛ گاهی عطر سیب سرخ حوا؛ گاهی عطر گندم آدم؛ عشق گاهی عطر کاهگل میدهد؛ گاهی عطر باران... شاید حق با شاعر است "اگر در دیده ی مجون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی" مگر ارمیا جز خوبی در آیه ای که لحظه به لحظه دلش را میشکست میدید؟! هنوز چایش به نیمه نرسیده بود که در اتاق باز شد و آیه مراجعش را بدرقه کرد. زنی آشفته از اتاق خارج شد و ارمیا با دیدن آیه زینب را روی صندلی کناری اش گذاشت و بلند شد. نگاهش به آیه دوخته شده بود که صدای مضطربی نامش را صدا کرد: ادامه دارد... نویسنده:
"رمان _ارمیا! چند نگاه متعجب به زن آشفته دوخته شد: ارمیا... آیه... رها! آیه: شما این آقا رو میشناسید؟ نکنه... ارمیا نگاه متعجبش را از زن آشفته گرفت و به آیه دوخت. کمی شیطنت همراه نگاهش شد. بوی کمی حسادت می امد و چقدر این بو برایش خوشایند شده بود. زن دوباره گفت: _خودتی ارمیا؟! ارمیا حواسش را دوباره به زن داد و با دقت بیشتری نگاهش کرد. به محض اینکه شناخت، سرش پایین افتاد: _آیه خانم کارتون تموم شده؟ اگه تموم شده بریم! آیه: چند دقیقه کارم طول میکشه، باید گزارش این ملاقات رو بنویسم؛ خیلی وقته منتظرید؟ در همان حال که با ارمیا صحبت میکرد نگاهش به زن بود. ارمیا: به قدر خودن نصف این چای! آیه نگاهش را به استکان روی میزدوخت: _پس تا تمومش کنی منم میام، میخوام با دکتر صدر هم صحبت کنم. ارمیا سری تکان داد و از گوشه ی چشم حرکت زن آشفته را به سمت خود دید. آیه هم دید و سکوت کرد. چیزی ته دل آیه ترسید که رنگش پرید و ارمیااین رنگ پریدگی را خوب دید. به سمت آیه قدم برداشت: _حالت خوبه؟ چرا رنگت پرید؟ رها خانم، یه آب قند براش میارید؟ رها سریع به آشپزخانه رفت. آیه لب زد: _تو همونی؟ ارمیا مقابلش ایستاده بود: _یعنی چی آیه؟ آیه: دختری که عاشقش بودی و رفتی خواستگاریش؟ اونی که یکسال میاد پیش من و از عشقش به مردی که رفت میگه، همون عشق توئه؟ ارمیا ابرو در هم کشید: _آیه! اینا چیه میگی؟ زن آشفته گفت: ِ من؟! تو منو تعقیب کردی و برای انتقام از من _تو ازدواج کردی؟! با دکتربا دکترم ازدواج کردی؟ ارمیا عصبانی به سمت زن برگشت: _این قصه ها چیه به هم می بافید خانم؟ چرا باید من شما رو تعقیب کنم؟ زن: چون عاشقم بودی! ارمیا: حماقت جوانی بود که تموم شد، همون روز که از خونه بیرونم کردید تموم شد... تموم! من بیشتر از سه ساله که با این خانم آشنا شدم و خواستگارش بودم و الانم ایشون همسر منن. آیه نگاهش به زن دوخته بود که لرزشش هر لحظه بیشتر میشد. رها با آب قند رسیده بود که آیه داد زد: _خانم موسوی، دکتر مشفق رو صدا کنید؛ آرامبخش بیارید! صدای خانم موسوی آمد که با تلفن صحبت میکرد. رها لیوان را دست آیه داد و به سمت زن رفت و او را گرفت. لرزشش هر لحظه بیشتر میشد، روی زمین خواباندش. دکتر مشفق آمد: چی شده؟ آیه: حمله ی عصبی! دکتر مشفق: آرامبخش چیشد؟ خانم موسوی؟ خانم موسوی رسید و آمپول را به دست دکتر مشفق داد. دکتر مشفق گفت: _محکم نگهش دارید! آیه و رها و خانم موسوی به سختی زن را نگه داشته بودند. لرزشها کمتر و کمتر شد تا آرام گرفت. همه روی زمین رها شدند. دکتر صدر به سالن آمد: _چیشده؟ آیه: اتفاق بدی افتاده دکتر! همه به آیه چشم دوختند. آیه گفت: _بریم تو اتاق من! خانم موسوی کمک کنید ایشون رو ببریم تو اتاق رها؛ از پرونده اش شماره ی خونه اش رو دربیارید و تماس بگیرید، به اورژانس هم زنگ بزنید. سه نفری به سختی او را روی مبل اتاق رها گذاشتند و بعد از سپردن زینب به خانم موسوی که کار سختی بود و زینب به سختی از اتفاقی که افتاده بود ترسیده بود، به اتاق آیه رفتند: _خانم سپیده رضایی از یکسال قبل تحت نظر من بودن. مصرف مواد و اقدام به خودکشی، اضطراب و ترس، سه ماه از ترکش میگذره! بعد از یک عشق نافرجام... نگاهش را به ارمیا دوخت و ادامه داد: _... که همین الان فهمیدیم اون مرد همسر من بوده! همه ی نگاه ها به ارمیا دوخته شد. آیه سکوت کرد... ارمیا کلافه دستی به سرش روی موهای کوتاهش کشید: _من چیزی نمیدونم! رفتم خواستگاری و منو بیرون کردن. بعد از اون هیچ خبری ندارم! آیه ادامه داد: مساله ی بزرگتری هم هست، این خانم اسکیزوفرن هستن. رها چشمهایش را بست و صورتش از درد جمع شد. دکتر مشفق کلافه دستش را روی صورتش کشید و ادامه داد: _درمان دارویی هنوز جواب نداده، زمان بیشتری میخواد! ادامه دارد... نویسنده:
حرم
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝 4 _ هدیه دادن به امام زمان به طور کلی تو قائده دوستی هدیه دادن
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝 5 _ صله ی مالی کن به امام یه بخشی از درآمدت را به امام اختصاص بده ،دوستیت را با امام تقویت میکنه. روایت داریم: یک درهم در راه امام زمان خرج کردن از دومیلیون درهم در راه غیر امام زمان خرج کردن فضیلتش بیشتره. اگرمثلا شما یه بخش ثابت از درآمد ماهیانه ات را به امام اختصاص بدی حتی یک درصد ، این یک درصد تو رو فقیر نمیکنه. اما حضرت شاهده و ناظره که داری براش پول خرج میکنی متناسب با تواناییت.واین صله ی مالی دوستیت را با امام تقویت میکنه. بماند که بعضیا اون حق مالیه واجب را که هست رو پرداخت نمیکنند. تویی که خمس برگردنته و پرداخت نمیکنی چه دوستی ایی با امام زمان داری که حق مالی واجب رو نمیدی. 📌پس پرداخت واجبه. 📌اما صله مالی حضرت یک عمل مستحبی است. [برترین کار،کاربرای است]
حرم
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝 5 _ صله ی مالی کن به امام یه بخشی از درآمدت را به امام اختصاص
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝 6 _ گره گشایی از سایره منتظرین ما به عنوان یک منتظر نمیتونیم نسبت به سایر مشکلات منتظرین بی تفاوت باشیم . ماباید در کنار سایر منتظرین به فرآیندظهور برسیم. امام زمان تاکید فراوانی دارد روی .که اگر این کار انجام بشه دوستیه تو با امام مستحکم تر میشه. حدود صد سال قبل تو دوره ی رضاخان ، فردی بود که هزار تومان ذخیره کرده بودبرای ایام فوت و کفن و دفنش ، دید یه مومنی ورشکست شده ،اومد ازش درخواست قرض کرد. کرد که از اون پول ،پانصد تومانش رو به اون بنده خدا بده. رفت پول رو بیاره ،که با خودش گفت من که هنوز زنده ام پس کله پول رو بهش میدم که گره از کارش باز بشه . اون هزارتومان را داد. از اون شب به بعد راهش به سوی حضرت باز شدو تشرفات مکرری قسمتش شد که خوده امام زمان گفته بود به خاطر این کاری که انجامودادی راهت به سوی ما باز شد. [برترین کارها،کاربرای است]
✴️ دوشنبه 👈 30 فروردین /حمل 1400 👈 6 رمضان 1442👈 19 آوریل 2021 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . 💰ضرب سکه به نام امام رضا علیه السلام " 201هجری " . 🔘 نزول تورات موسی علیه السلام . 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ درختکاری . ✅ رفتن به تفریحات سالم. ✅ اداء دین و طلب آن . ✅ صلح و اشتی دادن خوب است . 👶 زایمان مناسب و نوزاد خوش قدم و روزی دار و از بلاها به دور باشد.ان شاءالله 🤕 مریص ان خوب گردد. ان شاءالله ✈️ مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب . مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، مباشرت خوب و فرزند دهانی خوشبو دارد و بسیار مهربان و نرم دل است . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز:قمر در برج سرطان است و انجام امور زیر نیک است : ✳️ حمام رفتن . ✳️ سر تراشیدن. ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ بذر افشانی . ✳️ درختکاری . ✳️ خرید و فروش کالا . ✳️ و لباس نو پوشیدن نیک است . 📛 برای امور ازدواج خوب نیست . 📛 بنایی خوب نیست . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی می شود.(اصلاح با تراشیدن فرق دارد) 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب رعشه اعضا می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 7 سوره مبارکه " اعراف " است . و الوزن یومئذ الحق ..... و از مفهوم ان استفاده می شود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد بعضی در انجام آن تلاش کنند و باعث رفعت مقامشان شود و برخی نیز کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتد . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید . 🌸زندگیتون مهدوی🌸
4_5960868368612329008.mp3
197.4K
🌷دعای روز ششم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
4_5873142179827810459.mp3
14.96M
💎ترتیل جزء ششم قرآن 💎با صدای استاد عبدالباسط دعا
4_5960868368612329009.mp3
4.04M
(تندخوانی) توسط استاد معتز آقایی
سحر ششم..... ✍ پنج سفره از ضیافتت، جمع شد... و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی.. ❄️خسته نشدی...؟ خداااا از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!! از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!! از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟ ❄️خودم... از خودم خسته ام خدا.... از قلبی، که توان دریا شدن ندارد... از بالهایی، که جان بال زدن ندارد... از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود... ❣شش سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای... تا من... دست در دست تو... گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم.. اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!! چه کنم، محبوبم...؟؟ بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود... چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!! 👣امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم.. برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند... تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی... من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم... ✍یک سوال... خدا ؛ امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟
هدایت شده از حرم
1_1742122.mp3
22.86M
⬆️ ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @haram110 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
هدایت شده از حرم
abu_hamzeh_samavati_01.mp3
10.86M
@haram110 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
هدایت شده از حرم
sahar_farahmand.mp3
2.77M
🍃🌸دعای سحر فرهمند🍃🌸 @haram110 ☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه 🌹 😔الهم انی اسئلک الاماااان التماس دعا ▪️ @haram110
6 ماه رمضان 1 ـ ضرب سکّه به نام امام رضا علیه السلام در این روز در سال 201 هـ سکه طلا به نام مبارک حضرت رضا علیه السلام زدند. بنابر قولی این روز روز ولایت عهدی اجباری آن حضرت بوده است، و مردم با آن حضرت به ولایت عهدی بیعت نمودند. (2) 📚 منابع : 1. شرح الأخبار : ج 3، ص 342 ـ 341. و ... . 2. مسار الشیعة : ص 6. نفائح العلام : ص 115.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکیم دکتر روازاده ⬅️ منع نوشیدن در زمان افطار و ناشتا
🙏🏼 نماز روز ششم ماه رمضان 1) مرحوم سید‌بن طاووس در «اقبال الأعمال» می‌نویسد: «مرحوم شیخ مفید در کتاب «تواریخ الشّـرعیّة»، روز ششم ماه رمضان را روز بیعت مأمون با مولای ما حضرت رضا علیه السلام دانسته است. به دلیل آنچه که از حقوق مولای ما حضرت رضا علیه السلام در این روز بر ما ظاهر شد، نمازی دو رکعتی در این روز خوانده می‌شود. در هر رکعت این نماز، باید یک حمد و 25 مرتبه سوره توحید خوانده شود.» (بحارالأنوار، ج 98، ص 25به نقل از اقبال الاعمال) 2) مرحوم علاّمه مجلسی در «بحارالأنوار» می‌نویسد: «مناسب است این نماز در حرم مقدّس حضرت رضا علیه السلام و بعد از زیارت آن حضرت، خوانده شود.» (بحارالأنوار، ج102، ص43) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓💎 امام رضا علیه السلام خیلی آقا و جوانمرد است مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در منابر مسجد جامع زاهدان در ماه رمضان 1390 قمری می فرمود: حضرت رضا علیه السلام، خیلی پول خرج کن است. امام رضا علیه السلام، امام ما مشهدی‌ها و خراسانی‌ها خیلی خرّاج است، خیلی هم آقاست. بروید بچسبید و ضریح او را بگیرید. یک لوطی ‌گری و مردانگی و آقایی و پول خرج کنی دارد آقا امام رضا علیه السلام که آن سرش نامعلوم است. از همه ائمه علیهم السلام پول خرج کن ‌تر است. معطل نشوید. (سخنرانی‌های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان 1390 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💕 به نیابت از امام زمان علیه السلام به مشهد برو. اگر خالص و مخلص و روی علاقه، همین‌طور که من می ‌گویم رفتی و برگشتی و هیچ چیز بر تو مفهوم نشد، به صورت من تف بیانداز مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود: یکی از رفقای تهران من، از تجار تهران است، پای یکی از منابر من در تهران بود، 10 شب من در مورد امام زمان صحبت می‌ کردم، شب آخر پشتش گذاشتم و گاز زیاد دادیم مطلب را ریختم، خودم هم حال پیدا کردم، مجلس هم منقلب شد و او هم منقلب شد. گذشت، فردا به من تلفن کرد که حاج آقا! می‌خواهم به مشهد مشرّف شوم به نیابت امام زمان علیه السلام، دیشب این سفارش را کردید، حال اگر دستوراتی دارد به من بگویید. گفتم: من دستوری ندارم، دستور زیر خرقه درویشی نداریم، مطلب همان بود که بالای منبر گفتم، سرّ مگویی نداریم که به تو بگوییم، یک مقدار پاک و پاکیزه و با ادب حرکت کن، یک غسلی بکن که با طهارت رفته باشی. گذشت. بعد از 20 روز به من تلفن کرد و گفت: سلام علیکم، من فلانی هستم، حاج آقا الساعه بیایید کار واجبی با شما دارم. گفتم: چه زمانی آمدی؟ گفت: همین الان آمدم، 10 دقیقه بیشتر نیست که وارد خانه شدم و پشت تلفن شروع به گریه کرد. گفتم: چرا گریه می ‌کنی؟ مصیبتی حادثه‌ای شده است ؟ او فهمید که من اشتباه کرده ‌ام، گفت: قربان صاحب الزّمان علیه السلام بروم، جانم فدای صاحب الزمان بشود، خدا پدر تو را بیامرزد، بیایید که من یک مطلبی دارم. فهمیدم که یک چیزی شده است، چون من از این رفیق‌ها زیاد داشتم، رفقا چیزها به من گفتند. فهمیدم که یک نظر لطفی به او شده است، یک چیزی به او فهمانده ‌اند. گفتم الان می ‌آیم. رفتم در خانه ‌اش و خانه او نزدیک به خانه من بود. وقتی زنگ زدم، خودش با پای برهنه آمد و در را باز کرد، دست به گردن من انداخت و صورت من و دست من و شانه من را می ‌بوسد و گریه می‌کند و می‌گوید جانم فدای صاحب‌الزمان بشود! خدا پدر تو را بیامرزد که عجب راهی را به من نشان دادی! گفت: من چندین سفر به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم، به خدا این سفر هیچ طرف مقایسه با آن سفرها نبود، اسم برد و چیزهایی گفت، در کدام مکان امام زمان علیه السلام کمک کرد، در کدام مکان امام زمان علیه السلام آقایی کرد، در کدام مکان امام زمان علیه السلام پذیرایی کرد، در کدام مکان چه شد و چه شد. می‌گفت و گریه می ‌کرد. گفت: تو راست می ‌گفتی که امام زمان علیه السلام جوان مرد است، آقا است، هریک قدمی که تو برای او برداری، او 10 قدم به تو پاداش می‌ دهد، من باور می ‌کردم، ولی این‌طور که عیاناً مشاهده کرده باشم، نبود. به خدا هرکس برای امام زمان علیه السلام یک قدم بردارد، امام زمان علیه السلام برای او 10 قدم برمی‌دارد. یک بلیط ماشین بگیر و به مشهد برو به نیابت امام زمان علیه السلام. اگر خالص و مخلص و روی علاقه، همین‌طور که من می ‌گویم رفتی و برگشتی و هیچ چیز بر تو مفهوم نشد، تف به صورت من بیانداز. من اگر مرده باشم بیا لگد به قبر من بزن. بیخود که نمی ‌گویم. رو بخار معده این‌طور پر جوش حرف نمی ‌زنم، تا 100 تا نظیر آن را ندیده باشم، این‌طور به عرض شما نمی ‌رسانم. (سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب عید فطر1390قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»