هدایت شده از حرم
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه
🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم.
🔸اهمیت روز جمعه:
👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است.
👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است.
👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است.
👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد.
👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد.
👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است.
👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست.
👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست.
💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه
🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند.
🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه
🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است
🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد.
رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود.
واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد
🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد.
🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است
🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه
🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه
🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد
( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند)
🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید.
🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد.
🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده
🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه
🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند.
🌸13.صدقه دهد،
روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است.
🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5816897366883566025.mp3
9.69M
🌺 دعای ندبه💔💔💔
✨ استاد فرهمند
🌻 التماس دعای فرج🙏😭😭
🍃🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🍃
✴️ شنبه 👈 18 اردیبهشت /ثور 1400
👈25 رمضان 1442👈 8 می 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 روز و سفر خود را با صدقه آغاز کنید.
👶 زایمان مناسب و نوزاد عالم و دانا و حاکم و نجیب و مبارک و روزی دار خواهد شد.ان شاءالله
🚖 مسافرت : مسافرت خوب و سودمند ولی با صدقه آغاز شود .
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ خرید مایحتاج منزل .
✳️ شروع به معالجه .
✳️ ختنه کودک .
✳️ به گهواره نهادن کودک .
✳️ شکار و صید گذاری .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️ و آغاز کار و شغل نیک است.
👩❤️👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : ( شب یکشنبه) ، مباشرت برای سلامتی جسم خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 26 سوره مبارکه " شعراء " است .
قال ربکم و رب آبائکم الاولین ...
و از مفهوم و معنای آن استفاده میشود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود.ان شاءالله شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
هدایت شده از حرم
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و پنجم...
✍ هفته آخر رمضان است.....
و غریبی ات.... هزار سال است که به غریبی علی اضافه شده...است...
و ما.....
همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف
اما..
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!!
❄️فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد...
و ما ...
برای چنین عظمتی... هر هزینه ای را به جان می خریم....
❄️تمام عزت مان این است که، ... شریک درد شماییم...
اینکه؛ ما را در جامه مشکی تان شریک میکنید...
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید...
اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده اید...
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است.....
اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است...
اینکه ؛
وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود... دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!!!!
❄️اینکه؛
درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است...
*درد عااااااشقی*
❄️هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده اید!!!!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!!!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ام!!!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم..
❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده اید...
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید...
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید...
الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... ازدردتان به ما خورانده اید...
❄️هزااار سال دیگر هم که طول بکشد....
ما منتظرت میمانیم....
اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف....
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم...
منتظر لمس حرارت آغوشت...
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات...
❣ماااااا.... منتظرت میمانیم!
#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
هدایت شده از حرم
0475_260517222148.mp3
141.7K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان
🌷دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
هدایت شده از حرم
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🔸اے ڪاش ڪہ در یڪ روز از ماه خدا
✨صوتے برسد براے شیعہ ز سماء
🔸جبرئیل آمین گوید: اے اهل جهان
✨حڪم #فـرج مهـدے تان شد امضا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبحتون_مهدوے🌼 🍃
@haram110
هدایت شده از حرم
⭕️ اولین دشمنان امام زمان (عج) پس از قیام، علمای فاسد و مقلدین آنان هستند
♻️ از ائمه علیهم السلام روایت شده که فرمودند: اولین دشمنان حضرت مهدى ارواحنا له الفدا علمای فاسق و مقلدان ایشان هستند. چون احكام حضرت برخلاف فتواى آنان است.
نه تنها مقلّدان دشمن امام علیه السلام هستند بلكه اگر قدرت به دست حضرت مهدی نبود فقها[ی منحرف]، هر آينه فتواى قتل ایشان را صادر مىكردند. اما چون ایشان (مقصود امام زمان) با شمشير قاطع و خُلق کریمانه ظهور مىنمایند، از ترس و به طمع مقام، بر خلاف آنچه که در دل مخفی دارند، به ظاهر اظهار ايمان می کنند. وقتی حضرت مهدی علیه السلام ظهور نماید، دشمن آشكارى به جز علما[ی فاسد] ندارد.
📚مجمع النورین ص ۳۴۵
📚الزام الناصب ج ۲ ص ۸۷
📚انوار النعمانیة ج ۲ ص ۲۸
📚تفسیر صدرا ج ۶ ص ۳۰۳
📚مستدرک البحار ج ۲ ص ۱۴۳
@haram110
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
🙏 نماز شب بیست و ششم ماه رمضان
قالَ امیرُالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ سِتٍّ وَ عِشْرِينَ مِنْهُ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ وَاحِدَةٍ بِالْحَمْدِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فُتِّحَتْ لَهُ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ مَعَ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْمَزِيد (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
حارث از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره فضل ماه رمضان و فضل نماز در آن پرسید ، حضرت فرمودند: هرکس در شب بیست و ششم ماه رمضان 8 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و صدبار سوره توحید، درهای هفت آسمان بر او گشوده می شود، البته آنچه برای او نزد خداست، بسیار زیاد است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🗣 ادعیه شب بیست و ششم ماه رمضان
1) دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیست و ششم ماه رمضان عبارت است از:
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَيْتَنا، وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً، إنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ، رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا، وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ، ْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا، رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا، رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ، وَ اعْفُ عَنَّا، وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا، أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين، رَبَّنَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْتَجِبْ دُعَاءَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ لِوَالِدَيْنَا وَ وُلْدِنَا وَ مَا وَلَدُوا، إنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.» (بحارالأنوار، ج 98، ص80 به نقل از البلدالامین)
2) ایّوب بن یقطین از ائمّه علیهم السلام نقل می کند که این دعا در شب ششم از دهه آخر ماه رمضان(یعنی شب بیست و ششم) خوانده شود:
«يا جاعِلَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ آيتَيْنِ، يا مَنْ مَحا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلَ آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْهُ وَرِضْواناً، يا مُفَصِّلَ كُلِّ شَيْء تَفْصيلاً، يا ماجِدُ يا وَهّابُ، يا اَللهُ يا جَوادُ، يا اَللهُ يا اَللهُ يا اَللهُ، لَكَ الاَْسْماءُ الْحُسْنى، وَالاَْمْثالُ الْعُلْيا، وَالْكِبْرِياءُ وَالالاءُ، اَسْاَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمي في هذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَدآءِ، وَرُوحي مَعَ الشُّهَداءِ وَإحْساني في عِلِّيّينَ، وَإساءَتي مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لي يَقيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي، وَايماناً يُذْهبُ الشَّكَّ عَنّي، وَتُرضِيَني بِما قَسَمْتَ لي، وَآتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الاخِرَةِ حَسَنةً، وَقِنا عَذابَ النَّارِ الْحَريقِ، وَارْزُقْني فيها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ وَالرَّغْبَةَ إلَيْكَ وَالإنابَةَ وَالتَّوْبَةَ وَالتَّوْفيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ.» (كافي، ج4، ص163)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💠 *یکی از ملاکهای هم رتبه بودن، دیانت است*.
⭕️ *چرا این قدر بر دیانت تاکید شده است؟*
.
به دو دلیل:💠
1. یکی اینکه اگر خانم و آقا متدین باشند ، در مسیر تکامل الهی ، میتوانند به همدیگر کمک کنند .
.
فردای پس از ازدواج،پیامبر خدا از حضرت علی پرسید : علی جان فاطمه را چگونه دیدی ؟
آقا عرض کردند:
🍀 فاطمه چه خوب یار و همکاری است بر طاعت الهی ..
2. در تنش ها زندگی ، به یکدیگر ستم نمیکنند.
فردی می خواست دخترش را شوهر بدهد ، پیش امام حسن عسگری (ع) رفت و
گفت : دخترم را به چه کسی بدهم ؟
آقا فرمودند : به مرد متدین بده .
زیرا اگر دوستش داشته باشد اکرامش میکند و اگر مورد غضبش قرار بگیرد ، به او ستم نخواهد کرد .
💓 *اگر با تو ازدواج نکنم دیگه هیچوقت ازدواج نمی کنم!*
این جمله رو خیلی ها می گویند و خیلی ها هم شنیدن...
مطرح شدن همین جمله خود زنگ هشداری است برای شما.
کسی که از این جمله استفاده میکند فقط و فقط احساس است..
و شاید از شما بشنود که بگویید :
😳تو همونی هستی که می گفتی بدون من نمی تونی زندگی کنی ؟
😳تو همونی که می گفتی به جز من با کسی نمیتونی ازدواج کنی ؟
✅او به شما دروغ نگفته، واقعا آن زمانی که به شما گفته بود اگر نتونم با تو ازدواج کنم با کس دیگه هم ازدواج نمی کنم ، چنین فکر می کرد ، فکری که بر گرفته از احساسات بود نه منطق ، اما بعد از مدتی که سطح احساسات کاسته شد،
دید که زندگی جریان داره ، چرا من زندگی نکنم ؟ و کم کم عاشق فرد دیگری شد..
مراقب باشید هنگام انتخاب ، احساسات فریبتان ندهد
فقط اگه تو یه رابطه شکست خوردید ، همه چیز تموم نشده ، خدا نبوده که فقط ازش یکی باشه ، مطمئن باشید بهتر از اون برای شما همیشه هست..
زندگی جریان داره
چرا با کس دیگه ازدواج نکنید ؟
چرا دوباره عاشق نشید ؟
به خودتون فرصت بدید و از تجربه شکست عاطفی پند بگیرید برای انتخاب بهتر
❌شما با واقعیتها باید زندگی کنید نه با توهمات احساسی
💠 *یکی از ملاکهای هم رتبه بودن، دیانت است*.
⭕️ *چرا این قدر بر دیانت تاکید شده است؟*
.
به دو دلیل:💠
1. یکی اینکه اگر خانم و آقا متدین باشند ، در مسیر تکامل الهی ، میتوانند به همدیگر کمک کنند .
.
فردای پس از ازدواج،پیامبر خدا از حضرت علی پرسید : علی جان فاطمه را چگونه دیدی ؟
آقا عرض کردند:
🍀 فاطمه چه خوب یار و همکاری است بر طاعت الهی ..
2. در تنش ها زندگی ، به یکدیگر ستم نمیکنند.
فردی می خواست دخترش را شوهر بدهد ، پیش امام حسن عسگری (ع) رفت و
گفت : دخترم را به چه کسی بدهم ؟
آقا فرمودند : به مرد متدین بده .
زیرا اگر دوستش داشته باشد اکرامش میکند و اگر مورد غضبش قرار بگیرد ، به او ستم نخواهد کرد .
💓 *اگر با تو ازدواج نکنم دیگه هیچوقت ازدواج نمی کنم!*
این جمله رو خیلی ها می گویند و خیلی ها هم شنیدن...
مطرح شدن همین جمله خود زنگ هشداری است برای شما.
کسی که از این جمله استفاده میکند فقط و فقط احساس است..
و شاید از شما بشنود که بگویید :
😳تو همونی هستی که می گفتی بدون من نمی تونی زندگی کنی ؟
😳تو همونی که می گفتی به جز من با کسی نمیتونی ازدواج کنی ؟
✅او به شما دروغ نگفته، واقعا آن زمانی که به شما گفته بود اگر نتونم با تو ازدواج کنم با کس دیگه هم ازدواج نمی کنم ، چنین فکر می کرد ، فکری که بر گرفته از احساسات بود نه منطق ، اما بعد از مدتی که سطح احساسات کاسته شد،
دید که زندگی جریان داره ، چرا من زندگی نکنم ؟ و کم کم عاشق فرد دیگری شد..
مراقب باشید هنگام انتخاب ، احساسات فریبتان ندهد
فقط اگه تو یه رابطه شکست خوردید ، همه چیز تموم نشده ، خدا نبوده که فقط ازش یکی باشه ، مطمئن باشید بهتر از اون برای شما همیشه هست..
زندگی جریان داره
چرا با کس دیگه ازدواج نکنید ؟
چرا دوباره عاشق نشید ؟
به خودتون فرصت بدید و از تجربه شکست عاطفی پند بگیرید برای انتخاب بهتر
❌شما با واقعیتها باید زندگی کنید نه با توهمات احساسی
#داستان_کودکانه
📖 داستانی برای بچه های خجالتی🌹
گاهی وقت ها بچه ها از برقراری ارتباط کناره گیری می کنند و نمی توانند در دوستیابی موفق باشند. اگر کودک تان خجالتی است این داستان می تواند در آگاهی او و کمک به رفع این رفتار کمک کند.
داستان « من دیگه خجالت نمی کشم😍 »
احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدند آن جا از کنار مامانش تکان نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کند.
هر قدر هم که مامانش به او می گفت پسرم برو با بچه ها بازی کن، فایده ای نداشت.
احساس کوچولو روی یکی از دست هایش یک لک قهوه ای بزرگ بود ، او همیشه فکر می کرد که اگر بقیه بچه ها دستش را ببینند مسخره اش می کنند به خاطر همین همیشه خجالت می کشید و دوست نداشت که با همسن و سال های خودش بازی کند.
یک روز احسان به مامانش گفت : « من دیگ پارک نمیام. »
مامان احسان گفت : « چرا پسرم ؟ »
احسان گفت : « من خجالت می کشم با بچه ها بازی کنم آخه اگه برم پیششون اون ها من رو به خاطر لکی که روی دستم هست مسخره می کنند. »
مامان احسان گفت : « تو از کجا میدونی که بچه ها مسخره ات می کنن ؟ مگه تا حالا با بچه ها بازی کردی؟ »
احسان جواب داد : « نه. »
مامان احسان کوچولو او را بغل کرد و گفت : « حالا فردا که رفتیم پارک با هم می رویم پیش بچه ها تا ببینی اون ها تو رو مسخره نمی کنن و دوست دارن که باهات بازی کنن. »
روز بعد وقتی احسان و مامانش رسیدن به پارک با هم رفتن پیش بچه ها.
مامان احسان به بچه هایی که داشتند با هم بازی می کردند ، سلام کرد و گفت : « بچه ها این آقا احسان پسر منه و اومده که با شما بازی کنه.»
یکی از بچه ها که از بقیه بزرگ تر بود جلو آمد و رو به احسان کوچولو گفت : « سلام اسم من نیماست ، هر روز تو را می دیدم که با مامانت میای پارک اما هیچ وقت ندیدم که بیای با ما بازی کنی حالا اگه دوست داری بیا تا با بقه بچه ها آشنا بشی. »
احسان کوچولو به مامانش نگاهی کرد و رفت.
بعد از مدتی مامان احسان رفت دنبالش تا با هم برگردند خانه.
وقتی احسان کوچولو مامان را دید با خوشحالی دوید سمت او و گفت : « مامان من با بچه ها بازی کردم و خیلی خوش گذشت. تازه هیچ کس من را مسخره نکرد. »
مامان احسان لبخندی زد و گفت : « دیدی پسرم تو هم می تونی با بچه ها بازی کنی و هیچ کس مسخره ات نمی کند. همه بچه ها با هم فرق هایی دارند اما این باعث نمی شود که نتوانند با هم باشند و با هم دیگه بازی کنند. »
از آن روز به بعد احسان کوچولو دوست های تازه ای پیدا کرده بود که در کنار آن ها به او خوش می گذشت و در کنار هم خوشحال بودند.
❓از کودک بپرسید :
- احسان چرا با بچه ها بازی نمی کنی ؟
- اگر تو به جای احسان بودی ، چه می کردی ؟
- اگر آدم دوست نداشته باشد چه می شود ؟
🏆به کودک بگویید :
هر وقت احساس کردی که نمی توانی با همسن و سال هایت دوست شوی و از اینکه با آن ها حرف بزنی خجالت می کشی ، به من بگو. این طوری می توانیم با هم یک فکری برای این مشکل پیدا کنیم. من خودم کلی از این خاطره ها دارم که می توانم برایت تعریف شان کنم.
4_6021702865213458333.mp3
9.68M
#دین_زیباست
#دفاع_از_حدیث
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین مدارس 👉
در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست!
قسمت : 16
خواندن از روی کتاب های حدیثی
لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
46.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 راز طول عمر پیرمرد ۱۷۰ ساله👆👆
نخوردن ناهار و دو وعده خوردن
هر میوه را به فصل خوردن
حرص نزدن برای دنیا
گوشت کم خوردن
خواب سر شب
خواب قیلوله
سحر خیزی
مناجات سحر زیر سقف آسمان
و...
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_چهل
برای بیمارستانم نیازه، دفترچه هاشون توی کیف آیه ست، مُهر منم که میدونی، تو کیفمه.
سایه خواست برود که مرد با سرم آمد. محمد گفت:
_تو صبرکن، رها خانم! شما میشه برید؟ رها سرم رو وصل کنه، ببین چرا آمبولانس نیومده؟ کی زنگ زده؟و به جمعیت نگاه کرد. همه نگاهشان میکردند:
_یعنی کسی زنگ نزده؟
نگاهش به تلفنهای همراه دست مردم بود:
_یه گوشی به اون بزرگی توی دستاتون هست و به جای کمک به آدما،وامی ایستید و فیلم میگیرید؟ خنده داره به خدا!
دست در جیبش کرد و تلفن همراهش را درآورد و گفت:
_اگه مزاحم فیلم برداریتون نمیشم، یکی آدرس دقیق اینجا رو بگه بهم.
دکتر داروخانه از جایی آن پشتها و گفت:
_من دارم زنگ میزنم.
محمد تشکر کرد.
ارمیا یک دستش به دستان کوچک دخترکش بود و یک دستش به دستان یخ زدهی آیه ی شکسته اش!
"چه بر سرت آمده بانوی من؟ چه بر سرت آمده که اینگونه کم آورده ای؟ خدایا... نگاهمان میکنی؟! حواست هست؟ یک نفر اینجا دارد جان میدهد... یک نفر انگار نفس کم دارد... یک نفر خسته شده و دلش شکسته!"
آمبولاس رسید. محمد صحبت کرد، میخواستند آیه را روی برانکار بگذارند که ارمیا گفت:
_نه! خودم میذارمش!
"آخر ارمیا میدانست که آیه محرم و نامحرم سرش میشود. آخر ارمیامیدانست آیه کسی است که حریم میداند، حرمت دارد این بانو! حریمت را دوست دارم! حرمت حریمت را بر من واجب کرده این خط سیاهی که دورت کشیده ای بانو!"
پشت در منتظر بودند دکتر بیاید. ارمیا، جان در تن نداشت. دستش از فشار زیادی که بر آن آورده بود درد میکرد. ارمیا امروز خانواده اش را دربدترین شرایط دیده بود تن لرزان زینب تنش را میلرزاند صورت سفیدشده و دستان سرد آیه نفسش را جایی برده بود که خیال آمدن نداشت.
دکتر که آمد، نگاه ارمیا لرزید. نگاه لرزانش را به نگاه دکتر داد تا جواب
این سوال نپرسیده را بشنود.
دکتر عینکش را روی صورتش جابه جا کرد:
_یه سکته خفیف رد کردن؛ امشب اینجا هستن تا وضعیتشون ثابت بشه، افت شدید فشارشون یه کم خطرناکه!
اشکال دارد اگر ارمیا هم یخ کند؟ اگر ارمیا هم ضربان قلبش نامنظم شود؟ اشکال دارد لال شود؟ اشکال دارد دنیا را سیاه ببیند؟ اشکال دارد سرش روی تنش سنگینی کند؟ اشکال دارد واژه ها را گم کند؟ اشکال دارد روز وسال و ماه را نداند؟ اشکال دارد قطرهای اشک از چشمانش سُر بخورد؟
ِتمام ذهنش را جمع کرد و دنبال واژه ها گشت. صدایش شبیه صدایش نبود؛ انگار کسی در گلویش به جای او حرف میزد:
_ببینمش؟!
دکتر سری به تایید تکان داد:
_فقط کوتاه باشه!
آیه میان آن همه دستگاه چشمانش بسته و صورتش کمی رنگ گرفته بود.
این لباسها و این دستگاه ها به آیه نمی آمد. آیه ای که سر قبر سید مهدی
ایستاده بود. کسی که حتی صدای گریه هایش را کسی نشنید. چه بر سرش آمده بود که قلبش تاب نداشت؟ امانت سیدمهدی روی دستانش
بال بال زده بود... امانت سیدمهدی!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل برای بیمارستانم نیازه، دفترچه هاشون توی کیف آیه ست، مُهر منم که
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_چهل_و_یک
آرام و نزدیک گوش آیه گفت:
_اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری، من دوتا امانت دارم آیه، با من این کار رو نکن! منو شرمنده نکن! تو باید آیه ی سیدمهدی باشی! من غلط کردم زیادی خواستم، پدری زینب برام بسه! با من این کار رو نکن! جواب حاج علی و سیدمهدی رو چی بدم؟ امانت داری نکردم آیه، آیه شرمنده شدم
چشماتو باز کن آیه، من میرم! مثل تمام روزایی که نخواستی باشم و رفتم! آیه من تو عمرم هیچ چیزی نداشتم، من به نداشتن عادت دارم؛ زینب بهت احتیاج داره! من نباشم تو خوب میشی، آیه میشی، ستون میشی، سقف میشی... من باشم میشکنی آیه!
سرش را روی تخت کنار آیه گذاشت و قطره ی دیگری اشک از چشمانش فروریخت. دستی روی شانه اش نشست. سرش را که بلند کرد محمد را دید:
_آیه بیشتر از هر وقتی بهت نیاز داره! اینکه میبینی دیگه اون آیه ای نیست که روز اول دیدی، برای اینه که تکیه گاه داره! برای اینه که وقت کرده ضعیف باشه، برای اینه که تازه داره درداش رو بروز میده... بذار داد بزنه، بذار گریه کنه، بذار ضعیف باشه، بذار زخماش سر باز کنن؛ اگه این زخما درمان نشه روزای بدی در انتظارشه! آیه بهت نیازداره... زن برادرم بهت نیاز داره که داد میزنه میگه برو! بهت نیاز داره و میخواد باشی!
اینو منی بهت میگم که دوازده ساله میشناسمش؛ اینو رها میگه که دکتره، سایه میگه که دکتره؛ ارمیا شونه خالی نکن. شونه خالی کنی آیه میشکنه! مطمئنش کن که هستی! مطمئنش کن که میمونی... که دوستشون داری!
ارمیا: دوستشون دارم، مگه میشه آیه رو دوست نداشت؟ مگه میشه زینب رو دوست نداشت؟
**
فردای آن روز ارمیا، آیه و زینبش رامرخص کرد و همراه محمد به خانه ی
حاج یوسفی رفتند.
آیه گفت:
_بازم اینجا؟ چرا از اینجا نمیریم؟
ارمیا با تمام محبتی که در دل داشت به همسرش نگاه کرد:
_دیروز تا دیروقت همه بیمارستان بودن و از بس نگران شماها بودن که به ذهنشونم نرسید کار دیگه ای هم دارن! آخر شب به زور فرستادمشون که استراحت کنن و تازه یادشون اومد. الان میریم ساک و چمدونا رو برمیداریم و میریم یه مهمانسرا نزدیک حرم اتاق میگیریم! خوبه بانو؟
آیه دستی به سر دخترکش که در خواب بود کشید و گفت:
_به خاطر دیروز ببخشید!
ارمیا لبخند زد... محمد لبخند زد... آیه هنوز نگاهش به دخترکش بود:
ِ_نمیدونم چرا داد زدم؛ نمیدونم چرا اونجوری کردم
یادحالِ زینب که میافتم دوست دارم بمیرم!
ارمیا ابرو در هم کشید:
_اینجوری نگو؛ خدا نکنه! دیروزم تقصیر تو نبود. فشارای زیادی رو تحمل میکردی؛ طبیعیه یه جایی کم بیاری، من هستم... همیشه هستم! داد بزنی هستم... گریه کنی هستم، بغض کنی هستم، بترسی هستم، بخندی هستم... همیشه هستم بانو!
لبخند کمرنگی روی لبهای آیه نشست. تو که ناراحت نمیشوی سیدمهدی؟ تو که تنهایی آیه را نمیخواهی؟ تو که لبخند آیه را دوست داری!
ارمیا که زینب را غرق در خواب به درون خانه حاج یوسفی برد، آیه و محمد پشت سرش قصد داخل شدن داشتند که صدای داد و فریادی را از کوچه ی کناری شنیدند.
نگران به هم نگاهی انداخته و به سمت کوچه دویدند... چند قدم بیشتر نبود اما آیه با دردی که صورتش را جمع کرده بود دست روی قلبش گذاشت. دختری چادری در میان زنانی که او را
میزدند ناله میکرد. محمد داد زد:
_اینجا چه خبره؟
زنها مکث کرده و نگاهی به محمد و آیه انداختند. یکی از زنان چیزی از کنار دیوار برداشت و بقیه کنار رفتند.
یکی از زنان صورت دختر را گرفت ومحمد دوید. قبل از آنکه محمد به دختر بینوا برسد، صدای جیغ دختر و افتادن دبه ی خالی و دویدن زنها و محمدی که فریاد میزد:
_آب بیارید... آب!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری