eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
626 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌼سلام_صبح_زیباتون_بخیر 🌷شروع صبحتون شـاد و پربرکت 🍃🌼امـروز از خــدا 🌷براتون  🍃🌼اینگونه آرزو کردم 🌷روزتـون پر ازخـوبی 🍃🌼لحظه هاتون پرازآرامش 🌷نگاهتون پراز مـهربانی 🍃🌼دوستی هاتون پرازصفا 🌷رزق وروزی تون پرازبرکت 🍃🌷زنـدگیتون پـر از محبت
*همه بخونن* *دخالت_اطرافیان* *یکی از موضوعاتی که تو روابط زوجین حائز اهمیته و عموما زوجینِ تازه ازدواج‌کرده، از مدیریتِ اون عاجز هستند:* *بحث روابط والدین هست* به طوری که بسیاری از تنش‌ها و چالش‌های زن و مرد مربوط به این بخش میشه، خب!! عموما این نوع درگیری‌ها بین زوجین وجود داره که: - مادرم... پدرت... - من دیگه از مادرت... - پدرت کاری میکنه که من دیگه ازش... و متاسفانه زوجین هم برای جلب رضایت و نظر والدین‌شون دارن برای همدیگه سایش و چالش درست میکنن؛ - این کار رو نکنی مادرم ... - اگه میخوای که پدرم ... 🔴و دائماً دارن برای همدیگه زحمت درست میکنن، اونم فقط برای تامین سفارشات، انتظارات، انتقادات و فرامین والدین‌شون!! طوری که تاثیرگذاری این مداخلاتِ والدین، در فروپاشی زندگی زوجین، سهم بالایی داره. مثلا چند سال پیش در مشهد اطلاعاتش رو دیدم، که عامل طلاق در مشهد، مداخله‌ی نابجای والدین بود... یعنی اینجور نبود که خود زوجین تمایلی به جدایی داشته باشن... نه!!! ⚠️بلکه این انتظارات و انتقادات والدین، به تدریج به حوزه‌ی زندگیِ زوجین منتقل شده بود؛ و زن و مرد رو از هم آزرده و شاکی کرده بود ... حتی در خیلی موارد در حالیکه داشتند از هم جدا می‌شدن؛ اما احساس‌شون، عاطفه‌‌شون، تمایل و تصمیم‌شون برای بقای زندگیِ مشترک‌شون، موجود بود ... 👈ولی احساس می‌کردند با این فاصله‌ای که بین دو خانواده افتاده، زندگی مشترک‌شون ممکن نیست. حتی اونهایی که برای حفظ زندگیِ مشترک‌شون مقاومت کرده بودند، اینطور بود که از پشتیبانی و حضور خانواده‌ها محروم شده بودند... مثلا والدینِ دختری گفته بودند که: تو دیگه دختر ما نیستی... یا مثلا پدر و مادرِ پسر گفته بودند: دیگه ازت حمایت نمی‌کنیم... نه فقط الان، بلکه بعدأ هم از ارث محروم هستی... و چیزهایی از این قبیل. 👇👇👇👇👇👇 *حالا سوال*: *آیا میشه در این موضوعات تقصیر رو از طرف والدین دید؟؟* مثلا اینکه اگه : - باباش درست عمل میکرد... - یا اینکه اگه مامانم اونکار رو نمی‌کرد... - اونا بودن زندگی ما رو بهم زدن، - مامانم نمی‌ذاره من زندگیم رو بکنم!!! - بابام اونقدر داره با کاراش آسیب درست میکنه که دیگه شوهرمو خسته کرده!! - شوهرم خیلی منو دوست داره ولی گفته بخاطر کارای بابات من دیگه پیشت نمیام... بهت سر نمیزنم!!! - خانومم خیلی منو دوست داره ولی اینقدر مامانم اونو رنجونده و آزارش داده که میگه: بیا جدا بشیم... با اینکه عشق و ارادت زیادی بهم داره اما میگه دیگه تحمل نیش و کنایه‌های مادرت رو ندارم! 🔸🔸🔷🔸🔸 🔰بریم ببینیم قصه کجاست؟؟ و سهم خود زوجین در مدیریت این روابط چقدره؟ آیا باید مسأله رو به تاثیرگذاری والدین نسبت داد یا نه؟؟ و یا اینکه عامل اصلی، زوجین هست؟ یعنی پدرُ مادرها دارن عادتِ کهنه‌ای که بهشون وابسته شدن رو انجام میدن... 👌✔️این ازدواج‌کرده‌ها و جوون‌ها هستند که باعث میشن اون تاثیرات، هم واقع بشن!! برای درک این واقعیت باید یک تبیین و تحلیل درستی از مساله داشت... من حتی دیده‌ام متاسفانه بیشتر کارشناس‌ها هم وقتی به این مرحله می‌رسن، گمان می‌کنن با یه سری توصیه‌ها و مهارت‌هایی حتی به شکل دروغ و برخورد، میشه مشکل رو حل کرد، مثلا : - اینو به مامانت نگی، - اینو پنهان کنی، - چراباید مامانت بدونه؟ یا دعوت کردند به تقابل با والدین: - خب جلوی مامانتو بگیر - جواب مامانتو بده و اگر هم اومدن مثلا به بقا و سلامت رابطه زوجین کمکی کنن، اون سابقه و رابطه‌ی عاطفیِ فرزند-والد رو مخدوش و تباه کردن!!! آیا اینجور هستش که برای حل این مساله باید یک طرف این مجادله، آسیب زد؟؟؟ قصه کجاست؟؟؟ *بهترین انتخاب اینه که در اینگونه موارد به مشاورومتخصص جهت زوج درمانی مراجعه کرد*
💑 *چه آدمی مناسب ازدواج نیست؟* ⛔️ اگه تو خانواده پدری و زندگی مجردی، مسئولیت کاری رو به عهده نمی‌گرفته یا تو مسئولیت محوله تعلل داشته. (تنبل و بی‌مسئولیت) ⛔️ اگه با پدر، مادر، برادر و خواهرش (که بنظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه رو ندارن) ارتباط سازنده و راضی‌کننده نداره(عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران) ⛔️ اگه تو زندگی،مرتب شغلش رو عوض کرده، با دوستای زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه کرده،رشته تحصیلیش رو تغییر داده یاترک تحصیل ‌کرده، علائقش رو نیمه‌کاره ول کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری نداره. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری) ⛔️ اگه بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می‌کنه و بیشتر از اینکه سعی کنه دیگران رو بفهمه سعی داره که دیگران اونو درک کنن.(عدم مدیریت رابطه) ⛔️ اگه خیلی هیجان‌طلبه و صرفاً، هیجاناتش اونو جلو می‌برن و نمی‌تونه خواسته‌هاشو عقب بندازه.(هوش هیجانی پائین) ⛔️ اگه از نگاه دیگران، اون فردی غرغرو، سرزنشگر،وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه‌گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت‌تلخ، غمگین یا تکانشی به نظر میاد.(اختلال شخصیت)
4_5882016565808859803.mp3
9.41M
در باب اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله قسمت 6 موضوعات این قسمت: 44 هنگام ورود به مکانی، در نزدیکترین جای خالی می نشستند / 45 رو به قبله می نشستند / 46 سلام هنگام خروج / 47 ترک کننده مجلس میتواند سر جای قبلش بنشیند / 48 حق مجالس را ادا می کردند / 49 موقع نشستن تکیه نمی دادند / 50 از هیچ غذایی بدشان نمی آمد / 51 با غلامان بر زمین می نشستند و غذا میخوردند / 52 از غذای غلامان می خوردند / 53 دوست داشتند با میهمان یا مردم دیگر غذا بخورند / 54 مقابل سفره دو زانو می نشستند / لطفا با انتشار این فایل 👉🏿 این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿 به دیگران بشناسانید 👉🏿 ✅ مخاطب اصلی مجموعه نوجوانان هستند به آنان برسانید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥افشاگری جنجالی حکیم از پشت پرده ویروس کرونا 🔹در این کلیپ علاوه بر اظهارات روشنگرانه پدر طب ایرانی - اسلامی، روش های درمانی ایشان برای درمان کرونا نیز ارائه می شود.
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_ششم رها صدایش را پایین آورد: حالش بد شد، شوهر جانش بردش اتاق استراحت کن
"رمان زینب سادات تلفن را مقابلش گرفت و نگاه آیه را متوجه خود کرد: بابا جونه! آیه تلفن را زیر گوشش گذاشت: جانم؟ ارمیا: دارم میرم ماموریت! آیه ابرو در هم کشید: برای چند وقت؟ ارمیا: معلوم نیست. آیه: کجا میری؟ ارمیا: معلوم نیست! آیه: جمع کنم بریم قم؟ ارمیا: این جوری خیالم راحت تره! آیه: چقدر وقت دارم؟ ارمیا: فردا صبح میریم. آیه: فردا صبح ماهم میریم قم! ارمیا: میخوای امشب ببرمتون؟ آیه لبخند روی لبهایش نشست: نه!میتونم!نگران نباش. میرم وسایل رو جمع کنم. آیه چمدان خود و زینب سادات را برای مدت نامعلومی بست. کوله پشتی و وسایل ارمیا را آماده کرد. تمام تعطیلات عید را برای کمک به سیل زدگان در آق قال بودند. تازه دو روز بود که به خانه برگشته بودند و حالا دوباره از خانه میرفتند. صبح زود بود که ارمیا رفت. آیه نگاه غم بارش را بدرقه ی راهش کرد. چقدر دوست داشت ارمیا یک امروز را هم خانه بود. دو دل بود برای گفتن یا نگفتن. ساعت ده صبح بود که زینب سادات را روی صندلی عقب نشاند و استارت زد. حدود دو ساعت بعد زنگ خانه ی پدرش را زد و با استقبال گرم زهرا خانم مواجه شد. رها و صدرا به همراه مهدی و محسن پسرانشان آنجا بودند. ساعتی به خوش و بش گذشت تا آیه توانست با رها تنها شود. رها: پکری آیه بانو! آیه: بهش نگفتم هنوز. الانم که رفته ماموریت و معلوم نیست کی بیاد. ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_هفتم زینب سادات تلفن را مقابلش گرفت و نگاه آیه را متوجه خود کرد: بابا ج
"رمان رها: چرا دست دست میکنی آیه؟ تو الان سه ماهته!ارمیا هم حق داره بدونه!حق داره از این روزا لذت ببره! آیه: من خودم هنوز تو شوک هستم!هشت سال بچه دار نشدیم!کلی دوا و درمون کردیم. تو که میدونی چقدر دارو خوردیم و دکتر رفتیم تا خدا زینب رو بهمون داد! حالا الان یکهو. حقیقتا اصلا آمادگیشو ندارم. هنوز سر ازدواجم دوست و آشنا پشت سرم حرف میزنن، این بچه هم که دیگه هیچی. رها: نگران چی هستی؟ آیه: نگران زینب وقتی بفهمه. من اصلا نمیدونم ارمیا بچه میخواد یا نه!اگه ناراحت بشه؟ رها متعجب گفت: دیوونه شدی آیه؟چرا بچه نخواد؟اون عاشقته! شما بیشتر از دوساله ازدواج کردین و ارمیا‌مرد جا افتاده ایه!اگه حرفی نمیزنه واسه اینه که تو رو تحت فشار نذاره!اون عاشق زینبه. یادم نمیره روزی که دنیا اومد. برق خاصی با دیدن زینب تو چشماش نشست. وقتی هم محسن دنیا اومد، با یک حسرتی نگاهش میکرد. این روزا رو ازش دریغ نکن. اون حق داره لحظه لحظه رشد و شکوفایی بچشو حس کنه. آیه: این روزا بیشتر یاد سیدمهدی میوفتم. خودم تو برزخم. رها: نذار ارمیا بفهمه!اون بخاطر تو خیلی صبر کرده!حقش نیست این روزا همش نگران خاطرات تو هم باشه. حالا کجا رفت یکهویی؟ آیه: احتمالا مناطق سیل زده رفته! هیچی نگفت. گفتش هر وقت تونستم بهت زنگ میزنم میگم کجا هستم. رها: آیه!خوشحال باش. داری مادر میشی!به قول خودت، تو الان خودخودِ معجزه ی خدایی! آیه سرش را روی شانه ی رها گذاشت: دوسش دارم رها!این روزا خیلی عوض شدم. رها: کی رو دوست داری؟ بچتون رو؟ آیه: اونو که دوست دارم اما ارمیا! با اون چیزی که فکر میکردم فرق داره. با اینکه هیچ چیز شبیه زندگی با مهدی نیست اما انگار با این زندگی بیشتر عجین شدم! این روزها همش به حرف محمد فکر میکنم. اون روز که باهام دعوا کرد. یادته؟ گفت اگه ارمیا هم مثل مهدی بره و دیگه نیاد!دلم شور میزنه. من دیگه طاقت نمیارم! رها: هیچ اتفاقی برای ارمیا نمیوفته!چرا اینقدر میترسی؟ یک روزی خودت گفتی بهترین محافظ آدم عجلشه!نگران نباش. اگه روز پرواز شاپرک ها برسه، پرواز میکنن! آیه آهی کشید: من طاقت یک پرواز دیگه رو ندارم! رها: ارمیا هم نمیره. آیه: خدا کنه. این روزا بیشتر از همیشه دلتنگشم... رها: عاشق شدی بالاخره؟ آیه لبخند زد... غروب روز بعد بود که ارمیا زنگ زد. ارمیا: سلام! خوبی؟ آیه: سلام. خوبم. تو خوبی؟کجایی؟چرا دیر زنگ زدی؟ ارمیا خنده آرامی کرد: باور کنم که آیه خانوم دل نگران شده؟ آیه: باور کردنی نیست؟ ارمیا: خودت چی فکر میکنی خانومم؟ آیه: کجایی؟ ارمیا: پلدختر. آیه: اوضاع چطوره؟ ارمیا: افتضاحه آیه: بیایم؟ ارمیا: نه. نشنیدی میگن ((ارتش فدای ملت؟)) ما که هستیم، شما آسوده باشید! آیه: نگرانم. عادت ندارم به اینکه دور از حادثه باشم! ارمیا: عادت کن عزیزم!تا من هستم دیگه نمیذارم بری تو دل خطر! آیه: بالاخره که یکی باید بره کمک! ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم،موجیم که آسودگی ما عدم ماست میخوای منو به عدم برسونی؟ ارمیا: نه! میخوام آسایش داشته باشی. آیه: همه با هم کمک میکنیم تا همه با هم به آسایش برسیم. ارمیا: الان میخوای بگم بیا؟ آیه: هر جا،هر وقت به من نیازباشه،دوست دارم باشم!منو کنار نذار. ارمیا: شما نقطه ی پرگار ی!مگه میشه کنار گذاشته بشی؟ شرایط اینجا سخته. آیه: سخت تر از کرمانشاه؟سخت تر از آق قال؟ ارمیا: سختی اینجا خیلی فرق داره. آیه: بچه اونجا نیست؟ ارمیا: هست آیه: پس ما هم میتونیم تحمل کنیم! بیایم؟ ارمیا: نیروهای کمکی هست. اگه نیاز بود میگم بیا. آیه: تو کی میای؟ ارمیا: هر وقت تموم بشه. آیه: چکار میکنید اونجا؟ ارمیا: خونه ها تا سقف توی گِل هستن. تا ِگل ها خشک نشده باید خونه هارو تخلیه کنیم. آیه: چیزی از وسایل مردم سالم مونده؟ ارمیا: باید میدیدی اینجا رو. قابلمه،سماور، لپ تاپ، همه چیز مچاله شده از فشار گلها. یک فرش دوازده متری رو بیست، بیست و پنج نفره بلند میکنن میبرن بیرون. براشون هیچی نمونده جز همین چهار دیواری که اگه دست نجنبونیم و گل ها خشک بشه، همونم ندارن. آیه: خدا خیرتون بده...مواظب خودت باش. ارمیا:تو هم مواظب خودت و دخترم باش. آیه: باشه.خداحافظ ارمیا:خداحافظت عزیزم. ادامه دارد... نویسنده:
4_5870603630817577462.mp3
982.3K
⁉️ جبران غیبت برای فرد شنونده : پاسخ:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✦‍ 🌱چیـڪار ڪنیم امام زمان(عج) رو ببینیـم؟ چیڪار ڪنیم آقـا از مـا راضـی باشـه؟
✴️ چهارشنبه 👈12 خرداد /جوزا 1400 👈 21 شوال 1442 👈 2 ژوئن 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی فراموش نشود . 📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست : 📛 منازعه و جدال. 📛 دیدارها و ملاقات ها. 📛 سفر . 📛 و مشارکت خوب نیست . 👶 مناسب زایمان نیست . 🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 این روز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز درمان و معالجه . ✳️ داد و ستد و تجارت . ✳️ سفارش دادن جنس . ✳️ بذر افشانی . ✳️ دعوت کردن . ✳️ و شروع به شغل نیک است . 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند چنین شبی حاکمی از حاکمان و عالمی از عالمان خواهد شد . ان شاءالله 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث روشنی دل می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث دولت می شود . 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 22 سوره مبارکه " حج " است . کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها .... و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد صدقه بدهد تا رفع گردد .ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
*آقایون بخونن* 💑 همیشه بدون دلیل و قبل از درخواست همسرتان مقداری پول بیش از نیازش به او بدهید! 🔸آقایان باید بدانند که همسرشان فارغ از مخارج روزمره منزل، نیاز به دریافت مبلغی پول دارد و مهم اینکه نباید از همسرش درباره این مبلغ، حسابـــرسی کنند. تا خانـــم بدون دغدغه و آزادانه هر طــور که صلاح می‌داند، برای خانواده‌اش، هزینــه و یا پس‌انداز نمایــد. 🔸میزان آن مبلغ بستگی به شرایط اقتصادی مرد دارد ولی مهم این است که این حس زن تامین شود. با این کار زن حس ارزشمنــدی میکند و میفهمد که همــسرش همواره بفکر اوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃آیت‌الله کشمیری↯ بعددیدن‌نامحرم‌این‌ذکرروبخونید ...🙃 یا خیر حبیب و محبوب صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم ...♥️😌 تامعشوق‌حقیقی‌جای‌چهره‌نامحرم‌رو‌بگیره ...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راه آموزش بچه‌ها در فضای مجازی ♻️ اگر میخواهید بچه‌های شما در یک مصونیت اجمالی داشته باشن بچه ها را بار بیارید.
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞 اتل متل توتوله بچه ی خوب چه جوره؟ بچه ی خوب صبح زود از خواب ناز پا میشه می خنده مثل غنچه لبای اون وامیشه سلام داره به مامان سلامی هم به بابا میخوره صبحونه را با میل و با اشتها اتل متل توتوله بچه ی خوب می دونه خوردن شیر مفیده شیر می ریزه تو لیوان میگه رنگش سفیده شیر میخوره سیر میشه قوی مثل شیر میشه
4_5884025188869212480.mp3
8.82M
⁉️اخلاق و رفتار و کردار رسول خدا صلی الله علیه و آله چگونه بود؟! قسمت 7 موضوعات این قسمت: 55 با خرما میکردند، یا با شیرینی یا با آب ولرم / 56 بعد از غذایی با طبع گرم حتما غذایی با طبع سرد میخوردند / 57 غذا را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میکردند / 58 غذا را با دست راست و با سه انگشت میخوردند / 59 به قسمت غذای دیگران دست نمی بردند / 60 نان جو میخوردند / 61 دعوت کسی را رد نمیکردند. مخصوصا دعوت ضعیفان / 62 میان میوه ها خربزه و انگور را دوست داشتند / 63 غذای شان با غذای مردم جامعه فرقی نداشت / 64 گوشت پخته را با نان میخوردند / 65 گوشت شکار را نیز میخوردند اما هرگز شکار و صید نکردند / 66 سر را به طرف غذا خم نمیکردند / 67 ته مانده غذا را دور نمی ریختند / 68 اضافه غذای درون ظرف را پاک کرده و میخوردند / 69 بعد از غذا دست ها را می شستند / 70 به تنهایی غذا نمی‌خوردند. لطفا با انتشار این فایل 👉🏿 این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿 به دیگران بشناسانید 👉🏿 ✅ برسانید به نوجوانان شیعه!
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_هشتم رها: چرا دست دست میکنی آیه؟ تو الان سه ماهته!ارمیا هم حق داره بدون
"رمان چهارده روز بعد بود که ارمیا بازگشت. حاج علی دستانش را فشرد و درآغوشش گرفت : خسته نباشی مومن خدا! ارمیا خندید: مونده نباشی مرد خدا! زینب سادات به آغوشش رفت و آیه به یاِد ارمیای از سوریه برگشته افتاد. همان شبی که زینب سادات از خواب بیدار شد و بابا بابا میکرد. همان شب که اولین بار بود که در خانه ماند... زینب سادات که در آغوش پدر به خواب رفت. ارمیا از جمع عذرخواهی کرد و به اتاق رفت. خیلی بیشتر از خیلی خسته بود. خدارا شکر کرد که ، پنجشنبه و جمعه است و می تواند استراحت کند. پاهایش دو روزاز بس داخل پوتین و چکمه بود، ورم کرده و دردناک بود. فشاری که راه رفتن و ایستادن طولانی مدت آن هم در گل و لای، به کمرش آورده بود،آن را دردناک کرده بود. آنقدر خسته بود که به دقیقه نکشیده روی زمین بدون زیر انداز خوابش برد. آیه که به اتاق آمد، دلش لرزید از این مظلومیت خاموش. آیه این مرد را دیگر خوب میشناخت. مظلوم بود و آرام. اهل خانه و زندگی. همسر وفرزندش همیشه اولویت اولش بودند. تمام زندگی اش در آن دو خالصه َ میشد. آیه این مرد راخوب میفهمید این مرد، مرد این روزهای آیه بود. دوستت دارم با همه سختی ها. دوستت دارم با همه اختلاف نظر ها. دوستت دارم با همه نداشته ها. دوستت دارم... آیه پتوی سبکی روی همسرش انداخت. لبخندی به پدرانه های ارمیا زد که دخترش را روی رختخواب خوابانده وخودش روی زمین بدون حتی بالشی زیر سر خوابیده. از اتاق خارج شد و رو به حاج علی گفت: خوابش برد. فخرالسادات که برای دیدن او آمده بود بلند شد و گفت: خیلی خسته است. من فردا صبح میام دوباره. اگه مزاحم‌نیستم! زهرا خانوم بلند شد و دست فخرالسادات را گرفت: مزاحم چیه؟شب اینجا بمون. کجا میخوای بری؟ فخرالسادات: محمد و سایه میخوان بیان. برم خونه بهتره! حاج علی: آقا سید هم میاد همین جا. تعارف نکنید سید خانوم! آیه: بمونید دیگه مامان. زینب و ارمیا خوشحال میشن صبح شمارو ببینن! همین دورهمی ها بود که حال و هوای فخرالسادات همیشه تنها را عوض میکرد. ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_نهم چهارده روز بعد بود که ارمیا بازگشت. حاج علی دستانش را فشرد و درآغوش
"رمان سید محمد کنار ارمیا نشست و اشک چشمانش را پاک کرد :خیلی مامان رو تنها گذاشتم. اگه اون روز خونه بودم،این اتفاق نمی افتاد. اشک چشمان ارمیا را پر کرده بود: مرگ حقه پسر!تو چرا این حرف رو میزنی؟عمر دست خداست. ایلیا که سعی میکرد مردانه، اشک هایش را پنهان کند با دیدن اشک چشمان پدر و عمو، اشک از چشمانش راه پیدا کرد و هق هقش را در سینه ی حاج علی خاموش کرد. مرد هم که باشی، بعضی وقت ها دلت زار زدن میخواهد.مرد که باشی،مردانه زار زدن را بلدی. مرد که باشی،مردانه تکیه گاه میشوی واشک هایت بی صدا میشود و تکان شانه هایت همان زار زدن دلت میشود... سید محمد: دیگه تنها شدم. دیگه هیچ کس برام نمونده. چطور بی کسی رو طاقت بیارم؟چطور طاقت آوردی ارمیا؟ ارمیا: تو زن داری، بچه داری، زینب رو داری، ما رو داری. بی کسی یعنی هیچ کس منتظرت نباشه. یعنی شبا که میترسی، کسی نباشه بغلت کنه و بهت بگه نترس، من هستم!تو بی کس نیستی. سید محمد: اگه پیشش بودم اینجوری نمیشد. تو تنهایی رفت. حداقل نبودم که دستش رو بگیرم. نبودم که تلاشمو بکنم. نبودم. ارمیا من خیلی وقته نیستم و اون خیلی وقته تنهاست. اگه آیه نمیومد بهش سر بزنه، معلوم نیست چند ساعت و چند روز جنازه ی مادرم تو خونه میموند. ارمیا خواست چیزی بگوید که صدایی مانع از حرف زدنش شد: روزی که گفتم زنم بشه، همتون گفتین عمو دنبال هوا و هوسه. اون روز همتون منو با چشم بد دیدین. اگه ازدواج کرده بود، تو تنهایی نمیمرد. سید محمد ابرو در هم کشید: ما با ازدواجش مشکلی نداشتیم. عمو غرید: پس چرا نذاشتین زنم بشه؟ سیدمحمد: چون زن داشتین. عمو متعجب گفت: یعنی چی؟ سیدمحمد: چطور اجازه میدادیم مادرمون زن دوم بشه؟مادرمم راضی نبود بره سر زندگی جاریش خراب بشه. بهش گفتیم ازدواج کنه، گفت با غریبه نمیتونه چون براش حرف در میارن. با شما هم نمیتونه ازدواج کنه چون زن داشتین. اینها به کنار، مامان میگفت براش غیر قابل قبوله که بخادبا برادرِ شوهرش زندگی کنه. سالها برادر بودید، نمیتونست با این موضوع کنار بیاد. عمو: باورم نمیشه. با این فکرای احمقانه یک عمر تنها زندگی کرد؟ سیدمحمد: احمقانه نبود عمو!اعتقاد بود. حرف دل و باور عقلش بود مامان تنها موند چون تنها راهی بود که داشت. ارمیا دست سیدمحمد را گرفت: خدا رحمتش کنه.مادر خیلی خوبی بود. عمو پوزخندی زد: چه عجب شما تشریف آوردید. این قدر فخرالسادات سنگ تو رو به سینه زد، حتی تو خاک سپاریشم نبودی؟ ادامه دارد... نویسنده:
4_5800824426735864210.mp3
1.66M
✦‍ ⁉ ارتباط و همنشینی مردان با حوریان بهشتی :
4_6019363598390790997.mp3
4.96M
✦‍ عواقب بد حجابی (صوت مهم _پیشنهاد دانلود) 🎙
🖐💡🔐🔔زنگوله شو به پای ولیّ وقت، امام زمان علیه السلام تا به پرواز او پرواز كنی مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد عزیزالله تهران در ماه رمضان 1396 هجری می فرمود: بايد به شجره لاهوتی ولیّ وقت پيوند زد تا ميوه شيرين حاصل شود. نوع عرفا و صوفيه اين پيوند را نزدند، بی‌خود می ‌گویند. وليّ وقت، پير دليل، صاحب تخت، وليّ مرشد، امروز امام زمان علیه السلام است. امروز امير در ميخانه اوست. امروز شاهباز اوج لاهوت اوست. هركس بخواهد پرواز كند و بالا برود، بايد زنجیره‌ وار خودش را به پای او ببندد. اهل دل! فهميدید چه می گويم؟ در اين تعبيراتي كه می ‏كنم عناياتي است. هر تعبير اشاره به يك شأنی از شئون فیض و سلوك است. زنگوله‌ نمی ‌تواند به آسمان برود، صد هزار سال این زنگوله را یکجا بگذار، تكان نمی ‏خورد، امّا اگر آن را به پای كبوتری بستند، كبوتر پرواز می ‏كند، اين هم بالا می ‏رود. زنگوله شو به پای ولیّ وقت تا به پرواز او پرواز كنی، تا تو هم به تبع او اوج بگيری، به عرش و بالاتر از عرش بروی. صوفیه و عرفا با ولیّ وقت پيوند نگرفتند، اين‌ها زنگوله پای ولیّ وقت نشدند، اين‌ها خودشان را به شجره ولیّ وقت متّصل نكردند و نكردند. عرفای بشر با قدم خود جلو رفته ‌اند، لذا اغلب آن‌ها سرنگون شده‌ اند. يك قدری هم بالا رفتند، ولی با عصای زير دستشان، با زحمتشان، كمی ‏بالا رفتند، اما چون بي‌پير رفته ‌اند، سرنگون شده ‌اند. از همان بالا افتادند و سر و دستشان شكست. اگر كسي با ولیّ وقت پيوند بگيرد و به دستگيری امام زمان علیه السلام بالا برود، درست می ‏رود و تا سرمنزل می‌ رسد، به كعبه مقصود هم می ‏رسد و بعد هم بر می گردد و به هدايت مردم می پردازد. عرفاي بشر چون بدون پيوند با ولیّ وقت به راه می افتند، گم می ‏شوند، زیرا می‌خواهند بدون زنگوله شدن به پای شاهباز وقت، امام زمان علیه السلام اوج بگيرند. لذا همه ایشان يك خرده‌ای بالا می روند و زمين می‏ خورند. اينها به زمين خورده ‌اند، لذا وحدت وجودی می ‏شوند، لذا به مهدويت نوعيه قائل می ‏شوند، اينها گمراه شدند، اينها زمين خورده ‌اند و دست و پایشان شکسته است. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران، روز چهارم رمضان 1396 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ پنجشنبه 👈 13خرداد / جوزا 1400 👈 22 شوال 1442 👈 3 ژوئن 🕋 مناسب های دینی و اسلامی . 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و محمودی است برای : ✅ شکار و صید و دام گذاری . ✅ تجارت و داد و ستد . ✅ و ملاقات ها خوب است . 🤒 مریض امروز زود خوب میشود . 👶 مناسب زایمان و نوزادش مبارک و خوش قدم و خوشبخت و محبوب و زندگی پاکی دارد .ان شاء الله 🚘 مسافرت : خوب و مفید و سودمند است . 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت: 👩‍❤️‍👩 امروز : شیطان نزدیک فرزند هنگام زوال ظهر چنین روزی نگردد تا پیر شود . ان شاءالله 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز درمان و معالجه . ✳️ آغاز شغل . ✳️ داد و ستد و تجارت . ✳️ سفارش دادن اجناس تجاری . ✳️ بذر افشانی . ✳️ و دعوت کردن نیک است . 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزندش سخنوری توانا با بیانی زیبا و فصیح خواهد بود . ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی است . 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد باعث قوت دل می شود . 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون " است . و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم ..... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند . و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»