eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
625 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
🎧 با صدای استاد فرهمند 🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
همہ هسٺ آرزویـم ڪہ ببینـم از تـو رویـی 😍 دعاے امشب فراموش نشود❤️ 🎤 حاج مهدی میرداماد @haram110
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 (ع)📜 🌹 💛 💛 🌺نصر بن ابى نیزر: پدر او از فرزندان ملوك عجم یا از اولاد نجاشى است و فرزند او - نصر - بعد از امام على و امام حسن (ع) در خدمت امام حسین (ع) بود، و از مدینه همراه حضرت به مكه آمد و از آنجا به كربلا، و در آنجا به شهادت رسید. ابتدا سواره بود ولى اسب او را پى كردند، و در حمله اول به شهادت رسید. ✍مبرد در «كامل» او را از فرزندان ملوك عجم ذكر كرده است كه رغبت به اسلام پیدا كرد و در كودكى به دست رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اسلام آورد. (📘وسیلة الدارین 199). ... 📕 ابصار العین، 54. 🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
هدایت شده از حرم
••✾🌻🍂🌻✾•• همه چیز به خودت بستگی دارد.. 🌻 انسان ها در کنار هم معنا می یابند، تو به تنهایی بی معنایی..تو وقتی معنا می یابی که در کنار یک نفر دیگر باشی... 🌻 در کنار استاد ، معنای دانشجو می گيري... در کنار فروشنده معنای مشتری... در کنار مادر معنای فرزند... در کنار مادر بزرگ معنای نوه... در کنار شریک زندگی معنای همسر... و هزاران معنای دیگر که تو در برابر دیگران می گیری. 🌻 مهم نیست که دیگران با یکدیگر چگونه رفتار می کنند،مهم این است که دیگران در برابر تو چگونه رفتار می کنند. و این بستگی دارد که تو چگونه خودت را در یک رابطه معرفی می کنی. 🌻 اگر تو خودت را در رابطه محترم معرفی کنی چیزی جز احترام دریافت نمی کنی،و اگر در رابطه ببخشی چیزی جز عشق دریافت نمی کنی. 🌻 همه چیز به خودت بستگی دارد. این خودت هستی که انتخاب می کنی چگونه باشی و دیگران چگونه با تو رفتار کنند.. ♥️😊. 💌 @haram110
هدایت شده از حرم
دعای_مجرب_برای_درمان_درد_کمر اسماعیل فرزند حضرت امام صادق علیه السلام به خدمت پدر از درد پشت و شکم شکایت کرد حضرت او را طلبیدند و فرمودند که بر پشت بخواب و سپس این دعا را بر او خواندند :🌹🍃 ✨بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ اسْكُنْ يَا رِيحُ بِالَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.✨ 📚منبع : طب الائمه ص 79 @haram110
هدایت شده از حرم
(ع): 🌺🍃خوراك را كم كن تا بيمارى را كم كنى ... أقلِل طَعاماً تُقلِل سَقاماً ... غررالحكم حدیث 2336 (ع): 🌺🍃هنوز كه ميل به غذا دارى از خوردن دست بكش؛ كه اگر چنين كنى آن غذا را گوارا خواهى يافت ... لا تَرْفَعْ يَدَكَ مِنَ الطَّعَامِ إلاّ وَ أنْتَ تَشْتَهِيهِ، فَإنْ فَعَلْتَ ذلِكَ فَأنْتَ تَسْتَمْرِئُهُ ... تحف العقول صفحه 172
هدایت شده از حرم
فواید : ⚡️تقویت سیستم ایمنی بدن ⚡️تقویت عقل ⚡️رفع نزله های سر و بدن ⚡️پاکسازی بدن ⚡️درمان بی خوابی ⚡️مدر و آرام کردن دستگاه گوارش ⚡️رفع عفونت های رحم ⚡️جوان سازی پوست ؛چون خون را صاف می کند و با گردش خون تمیز باعث جوان سازی اش می شود ⚡️درمان کبد چرب ⚡️مفید برای کسانی که قند بالا و دیابت دارند ⚡️مفید برای حذف چربی کلسترول ⚡️بهبود رشد بچه ها ⚡️بهبود سرفه ⚡️درمان یبوست
هدایت شده از حرم
بسم الله 🔸 🔻ملا محمد هزار جريبي (صاحب تصانيف مختلف) اين قضيه را نقل نموده است: 🔻من در مجلس درس استاد اکمل «مرحوم آيت الله وحيد بهبهاني قدس سره» که در مسجد پايين پاي صحن مقدس امام حسين (عليه‏ السلام) تشکيل مي‏شد، شرکت مي‏کردم. روزي مرد زائر غريبي با لباس آذربايجاني وارد شد و به مرحوم استاد سلام کرد و دست ايشان را بوسيد و بسته ‏ای که زر و زيور زنانه در آن بود، نزد استاد گذاشت و گفت: «اين طلاها را در هر جا که مصلحت مي‏دانيد صرف کنيد!» حضرت استاد فرمود: «قضيه‏ ي اين زيورها چيست؟» آن مرد پاسخ داد: اين زيورها داستان عجيبي دارد! من از حوالي شيروان و دربند هستم و به جهت تجارت به يکي از شهرهاي روسيه سفر کردم و در آنجا به داد و ستد مشغول شدم و صاحب ثروت و مکنتي بودم. روزي چشمم به دختري زيبا افتاد و تمام قلب مرا به خود مشغول ساخت. به ناچار نزد خانواده‏ ي او که از اشراف نصاري بودند، رفتم و آن دختر را براي خود خواستگاري کردم. خانواده‏ ي او گفتند: در تو هيچ عيبي نيست، مگر اينکه تو در مذهب ما نيستي! اگر به مذهب نصاري داخل شوي، اين دختر را به تو تزويج مي‏کنيم. من ناراحت و مغموم شدم و از نزد آنها مراجعت کردم. چند روز صبر نمودم، زيرا آنها مرا سر دو راهي و معلق قرار داده بودند و روز به روز، عشق و محبت آن دختر در دل من زيادتر مي‏شد، تا به جايي رسيد که دست از تجارت و شغل خود برداشتم! آخرالامر، ديدم نزديک است که حواسم مختل گردد و مشرف به هلاکت شوم. با خود گفتم: باکي نيست که در ظاهر از اسلام اظهار تنفر بنمايم. بنابراين رفتم ونزديکان او را ديدم و گفتم: حاضرم از اسلام برائت بجويم و داخل دين مسيح گردم! آنها از من قبول نمودند و دختر را به من تزويج کردند. چون مدتي گذشت، پشيمان شدم و بر اين فعل قبيح، خود را سرزنش کردم. ديگر نه قدرت داشتم که به وطن خود برگردم و نه ممکن بود که از تظاهر به دين نصرانيت عدول کنم. از شرايع اسلام چيزي در من يافت نمي‏شد جز گريه بر مصائب حضرت سيدالشهداء (عليه‏ السلام) و در آن اوقات به آن حضرت خيلي علاقه‏ مند گرديدم و تفکر در مصائب آن حضرت مي‏نمودم و گريه و زاري مي‏کردم. عيال من از ديدن اين حالت، تعجب مي‏کرد! چون علت آشکاري براي گريه‏ ي من نمي‏ديد. بنابراين حيرتش زياد شد و از سبب گريه‏ ي من سئوال کرد. من با توکل بر خدا به او گفتم که من هنوز به مذهب اسلام باقي هستم و گريه‏ ي من بر مصائب حضرت اباعبدالله الحسین (عليه‏ السلام) است. همين که همسرم اسم آن بزرگوار را شنيد، نور اسلام در قلبش ظاهر شد و در همان لحظه به شريعت اسلام داخل شد و با من در مصائب آن بزرگوار همنوا و هم ناله شد. يک روز من به او گفتم: بيا مخفيانه از اينجا برويم و سر قبر مطهر حضرت سيدالشهداء (عليه‏ السلام) اقامت کنيم تا بتوانی علناً اظهار مسلماني بنمايي! همسرم قبول نمود و شروع به تهيه‏ ي لوازم سفر کرديم. مدتي نگذشت که زوجه‏ ي من مريض شد و از دنيا رحلت کرد! پس اقارب و نزديکانش جمع شدند و او را به طريق نصارا تجهيز نمودند و او را با جيمع زر و زيورهايي که داشت دفن کردند، به همان صورتي که مقتضاي مذهبشان بود! من حزن و اندوهم بعد از مفارقت او زيادتر شد و با خود گفتم: شب که بشود، مي‏روم و جسد او را از قبر بيرون مي‏آورم و در بهترين شهرها [کربلا] دفن مي‏کنم! ادامه دارد...... @haram110 👇👇👇👇👇
هدایت شده از حرم
قسمت آخر 😭من حزن و اندوهم بعد از مفارقت او زيادتر شد و با خود گفتم: شب که بشود، مي‏روم و جسد او را از قبر بيرون مي‏آورم و در بهترين شهرها [کربلا] دفن مي‏کنم! چون شب شد، رفتم و قبرش را نبش کردم. ولي با کمال تعجب ديدم مردي با سبیل بلند و ريش از ته تراشيده، در آنجا مدفون است. از اين سانحه ‏ي عجيب در تبديل پیکر عيالم به اين پیکر خبيثه متحير شدم. بالاخره در آن شب در عالم رؤيا ديدم که کسي مي‏گويد: خوشحال باش و خوشحالي تو زياد شود! زيرا پیکر عيالت را ملائکه حمل کردند و در زمين کربلاي معلي او را دفن کردند و قبر او در ميان صحن مقدس حضرت سيدالشهداء (عليه‏ السلام) در طرف پايين پاي آن حضرت، نزديک مناره‏ ي کاشي واقع شده است. نشاني قبر هم به من داده شد. سپس آن شخص گفت: اين پیکر هم فلان مرد عشار (گمرکچي) است که امروز او را در کربلا دفن کردند ولی (چون لیاقت آن مکان مقدس را نداشت) او را به قبر عيال تو نقل کردند و پیکر عیال تو را به جای قبر او رساندند و زحمت حمل و نقل جنازه از تو برداشته شد! من خوشحال شدم و از خواب برخاستم و فورا عازم حرکت به کربلا شدم و خداوند توفيق کرامت فرمود و به زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه‏ السلام) نايل و مشرف شدم. بالاخره از محافظين و خدام صحن مقدس حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) سئوال کردم که در فلان روز (همان روزي که عيالم را دفن کرده بودم) در پاي منار سبز، چه کسي را دفن کردند؟ خدام گفتند: فلان مرد عشار (گمرکچی) را دفن کرده‏ اند. پس من قضيه‏ ي نبش قبر و رؤيايم را براي آنها نقل کردم. آنها آمدند و قبر را شکافتند و من به جهت روشن شدن مطلب به قبر داخل شدم. 👇👇👇 ديدم عيالم به همان صورتي که او را در شهر خودش به خاک سپرده‏ اند، در ميان لحد خوابيده است. پس من زر و زيور او را که به گردن و دستش بود برداشتم و اينها طلاهاي اوست که به خدمت شما آورده‏ ام. مرحوم آيت الله العظمي وحيد بهبهاني طلاها را گرفتند و براي فقراي کربلا مصرف نمودند. 🌐 منبع: - کرامات الحسينيه (چاپ اول) ج 1، ص 108 به نقل از جامع الدرر. - ترجمه‏ ي دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 173 - سحاب رحمت ص 113 به نقل از دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 162 - منتخب التواريخ ص 755. @haram110
هدایت شده از حرم
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه از قاتلین حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیه السلام و جانیان لشگر عمر بن سعد لعنته الله علیه. القابش در مقاتل به گونه های مختلفی چون: صالح بن وهب مری، مزنی، صالح بن وهب جعفی آمده است. نام او در حماسه حسینی به عنوان یک عنصر خبیث در چند جا مطرح است. جنایاتش: روز عاشورا، آن گاه که حسین بن علی علیه السلام به میدان آمد، عمر سعد دستور داد تا لشگرش از هر سو بر آن حضرت حمله کنند. 4000 کماندار تیر می زدند و شمر با چند نفر پیادگان نظام از جمله صالح بن وهب، خولی، سنان بن انس و ... به طرف خیمه های امام که اهلبیت آن جا بودند رفتند؛ که امام علیه السلام فریاد زد: ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید. من و شما با همدیگر کارزار می کنیم، بر زنان گناهی نیست، تا من زنده ام آن سرکشان را از اهل و عیال من بازدارید. از این رو، شمر بن ذی الجوشن دستور داد که از حرم این مرد دور شوید و به خودش حمله کنید. زمانی که دشمنان رو به امام علیه السلام آورده و از هر طرف بر پیکرش هجوم بردند، آن قدر نیزه و شمشیر زدند تا بدنش مانند خارپشت شد و چون از شدت ضعف و جراحات و تشنگی چند لحظه ای ایستاد، صالح بن وهب نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و حضرت در حالی که می فرمودند: بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، بر روی گونه راست، از اسب بر زمین افتاد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام، عمر سعد فریاد زد: چه کسانی حاضرند بر پیکر حسین علیه السلام اسب بتازند؟ صالح بن وهب با چند نفر دیگر حاضر بر این کار شدند که بدن آن حضرت را زیر سم اسبانشان کوبیدند، آن گونه که سینه و پشتش در هم شکست و بعد این ده نفر نزد عبیدالله رفتند. پرسید این ها کیستند؟ گفتند: آنها که اسب تاختیم! و عبیدالله جایزه بسیار اندکی برایشان مقرر کرد. ابوعمرو زاهد گفت: وقتی نسب این ها را دیدیم معلوم شد که همه این ده نفر حرام زاده بودند. سرنوشت او: سال 66 هـ.ق، زمانی که مختار ثقفی به خون خواهی امام حسین علیه السلام و بقیه شهداء کربلا قیام کرد، دستور داد این گروه را دستگیر کرده و همه را به پشت بخوابانند و با میخ های آهنی دست و پایشان را به زمین کوبید آن گاه با اسب هایی که نعل آهنین داشت بر بدنشان تاختند تا هلاک شدند. سپس جسد آنها را سوزاندند؛ برخی مقاتل این مطلب را نوشته اند. بر تا قیامت لعنت ✨یا علی✨
👌🗣 نماز بسیار ساده برای اوّل هر ماه (برای روز اوّل صفر) مرحوم سید بن طاوس می گوید: به ما روایت رسیده است که نماز اوّل هر ماه دو رکعت است، در رکعت اول یک بار سوره حمد و یک بار سوره توحید، و در رکعت دوم یک بار سوره حمد و یک بار سوره قدر. (مستدرك ‏الوسائل، ج6 ، ص349) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌚 نحوست ماه صفر مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می نویسد: این ماه صفر، مشهور به نحوست است، و این دو وجه می تواند داشت: اوّل آنکه موافق قول علمای شیعه، وفات حضرت رسالت پناه در این ماه واقع شده است، دوم آنکه در سه ماه متوالی که اشهر حرم اند، چون عرب قتال نمی کرده اند و در این ماه شروع به قتال می کرده اند، لهذا نحس شمرده اند. و در احادیث شیعه ندیده ام چیزی که دلالت بر نحوست کند، و در روایات غیر معتبره وارد شده است. (زادالمعاد، ص397) مرحوم میرزا جوادآغا ملکی تبریزی در المراقبات می نویسد: معروف است كه ماه صفر به خصوص چهار شنبه آخر آن نحس می باشد، اما در اين مورد روايتى نداريم. شايد اين نحوست به دلیل رحلت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين ماه و نيز اين سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد كه فرمود: «مَن بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ صَفَر بَشَّرتُهُ بِالجَنَّةِ»«كسى كه مرا به تمام شدن ماه صفر مژده بدهد، او را به بهشت بشارت می دهم» كه به اين ترتيب می توان اين مطلب را ثابت كرد. (المراقبات، ص37) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌚🌝🌈 مقابله با نحوست ماه صفر یا نحوست روزها مرحوم محدّث قمی در موضوع برطرف کردن نحوست ماه صفر چنین می گوید: «بدان كه ماه صفر، معروف به نحوست است، و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدّق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.» (مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر) راه های مقابله با نحوست ایّام عبارتند از: 1)صدقه دادن عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ حِينَ يُصْبِحُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ. (الكافي، ج 4، ص6) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس هنگامیکه صبح می کند، صدقه بدهد، خداوند نحسی آن روز را از وی برمی دارد. عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي علیه السلام: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَدْفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ يَوْمِهِ فَلْيَفْتَتِحْ يَوْمَهُ بِصَدَقَةٍ يُذْهِبُ اللَّهُ بِهَا عَنْهُ نَحْسَ يَوْمِهِ، وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُذْهِبَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ لَيْلَتِهِ فَلْيَفْتَتِحْ لَيْلَتَهُ بِصَدَقَةٍ يَدْفَعُ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ لَيْلَتِهِ. (الكافي، ج 4، ص6- 7) حضرت صادق از پدر گرامی خویش علیهماالسلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس دوست دارد خداوند نحسی روزش را از وی بردارد، روزش را با دادن صدقه آغاز نماید، زیرا خداوند به واسطه صدقه، نحسی آن روز را از وی برمی دارد. و هرکس دوست دارد خداوند نحسی شبش را از وی بردارد، شبش را با دادن صدقه آغاز نماید، زیرا خداوند به واسطه صدقه، نحسی آن شب را از وی برمی دارد. 2)روزه و انجام عبادت الهی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ علیه السلام قال: إنَّ فِي كُلِّ شَهْرٍ مِنَ الشُّهُورِ الْعَرَبِيَّةِ يَوْمُ نَحْسٍ، لَا يَصْلُحُ ارْتِكَابُ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَعْمَالِ فِيهِ سِوَى الْخَلْوَةِ وَ الْعِبَادَةِ وَ الصَّوْمِ. (بحارالأنوار، ج59،ص54 به نقل از مکارم الاخلاق) حضرت عسکری علیه السلام فرمود: در هر ماه از ماه های عربی، یک روز نحس وجود دارد. در این روز جز خلوت گزیدن و عبادت و روزه، انجام کاری صلاح نیست. 3)خواندن دعا و تعویذات سفارش شده در بعضی از روایاتی که در موضوع ادعیه سرّ می باشد، خداوند عزّوجلّ می فرماید: ای محمّد، هرکس از امّت تو در یک روز نحس خواست که توجّهی به خداوند نماید، و از نحوست آن روز می ترسید، چنین عمل کند: سوره فاتحه، سوره فلق، سوره ناس، آیة الکرسی، سوره قدر و آخر سوره آل عمران را بخواند، و سپس اینچنین دعا کند: «اللَّهُمَّ بِكَ يَصُولُ الصَّائِلُ، وَ بِقُدْرَتِكَ يَطُولُ الطَّائِلُ، وَ لَا حَوْلَ لِكُلِّ ذِي حَوْلٍ إِلَّا بِكَ، وَ لَا قُوَّةَ يَمْتَازُ بِهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْكَ، أَسْأَلُكَ بِصَفْوَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَيْهِ و عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، صَلِّ عَلَيْهِمْ وَ اكْفِنِي شَرَّ هَذَا الْيَوْمِ وَ ضَرَّهُ، وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَأَمْنَهُ، وَ اقْضِ لِي فِي مُتَصَرَّفَاتِي بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ، وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِيَّةِ، وَ كِفَايَةِ الطَّاغِيَةِ الْغَوِيَّةِ وَ كُلِّ ذِي قُدْرَةٍ لِي عَلَى أَذِيَّةٍ حَتَّى أَكُونَ فِي جُنَّةٍ، وَ عِصْمَةٍ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ وَ نِقْمَةٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنَ الْمَخَاوِفِ فِيهِ أَمْناً، وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِيهِ يُسْراً حَتَّى لَا يَصُدَّنِي صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ، وَ لَا يَحُلَّ بِي طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ، وَ الْأُمُورُ إِلَيْكَ تَصِيرُ، يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ، وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» پس اگر چنین بگوید، از بدی و نحوست آن روز ان شاءالله در امان خواهد بود.‏ (مستدرك‏ الوسائل، ج 8، ص142- 143) مرحوم محدّث قمی در مفاتیح الجنان می نویسد: اگر كسى می خواهد از بلاهاى نازله در ماه صفر محفوظ بماند، همانگونه که محدّث فيض و غيره فرموده اند در هر روز ده مرتبه این ذکر را بخواند: «يَا شَدِيدَ الْقُوَى، وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ، يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ، ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ، فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ، يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ، يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ». (مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓😥با این حالت، اسرا وارد شهر شام شدند مرحوم آیت الله تولایی خراسانی، در سخنرانی خود در مدرسه مجتهدی تهران در دهه اوّل صفر سال1396 قمری، خطاب به طلاّب علوم دینی می فرمود: بچّه ‌های فاطمه زهرا علیهاالسلام را وارد شهر شام کردند، همچون اسیران زنگبار و یهودی و نصرانی و مجوس... خدا نکند زن و بچّه شما، اوّلاً بی ‌لباس باشند، و پول نداشته باشی لباس بخری، و یک چادر پاره‌ ای، یک مقنعه پاره کهنه بر سرشان باشد. از این‌که دوستان، آنها را می ‌بینند، متأثر می ‌شوی، چه رسد به این که دشمنان، آنها را ببینند. اگر این اتّفاق در خانه ‌ات باشد، متأثر می ‌شوی تا چه برسد به کوچه. اگر فکر کنی کباب می ‌شوی. این دختران امیرالمؤمنین علیه السلام، یک چادر حسابی نداشتند، یک لباس حسابی بر تن نداشتند. در کوفه چنین بودند. «دَخَلَتْ زَینَبُ عَلَی ابنِ‏ زِیادٍ، وَ عَلَیها اَرْذَلُ ثِیابِها وَ هِی مُتَنَکِّرَةٌ.» (منهاج‌البراعة في شرح نهج‌البلاغة، ج‏15، ص39) هرچه لباس خوب داشتند، همه را برده بودند. یک دانه چادر پاره به سرشان بود و یک پیراهن به تنشان. با اذن از سیّد‌ها می‌گویم. آن چادر و آن پیراهن خیال می ‌کنید سالم مانده بود؟ آن‌ها پاره پاره شده بود. آن ‌قدر روی چوب جهاز شترها و... ای کاش همین بود. سیّد‌ها بر سرتان بزنید. با همین چادرها و پیراهن‌ها بودند که آن‌قدر شلاق به آن‌ها زدند، آن‌قدر تازیانه زدند. ای وای! با این حالت، با این لباس و وضعیت، دختر علی و زهرا سلام الله علیهما را وارد شهر شام کردند. تماشاچی ‌ها تماشا می‌ کنند، رقاص‌ها می ‌رقصند، طبّال ‌ها طبل می ‌زنند. از همه بدتر، مردم به یکدیگر می‌ رسند و مبارک باد می ‌گویند. از این ‌ها بالاتر بگویم، ناله شما به آسمان برود. در مقابل چشم زن‌ها، آن مردم خدانشناس می ‌آیند پایین نیزه، همان نیزه‌ای که سر اباعبدالله علیه السلام بر آن است، با انگشت‌هایشان اشاره می‌کنند و می‌گویند: «هذا رَأسُ الخارِجی...» بحقّ مولانا الحسین المظلوم و بأهل بیته المظلومین، با حال ناله و تضرّع، به منظور فرج صاحبتان، ده نوبت: یا الله ... به دل سوخته آل محمّد علیهم السلام، دل ما را به فرج امام زمانمان خرسند فرما. به چشمان گریانشان، چشم ما را به جمال صاحبمان روشن فرما. (سخنرانی های مدرسه مجتهدی، دوشنبه، شب دوم صفر 1396 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔴اعمال شب و روز اول ماه صفر 💥ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود: 💠نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. 💠دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد. ✨معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است. ✨در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد. 💥اول ماه صفر اعمال مشترک اول هر ماه در ابتدای ماه صفر نیز قابل توجه است از جمله: ✅دعا در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا. ✅بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است. ✅قرآن خواندن هفت مرتبه سوره «حمد». ✅روزه از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است. ✅نماز شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند. ✅روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است. ✅اعمال مستحبی ماه صفر درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است. 💥دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود: 🔆یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.🔆 📚مفاتیح الجنان 🍃🌺🌟🍃🌺🌟🍃🌺🍃
💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋 🌟 با خواندن این سوره ها در حلول هلال ماه قمری بلاها وفتنه ها از شما دور میشود: 🍂محرم ، الرحمن 🌼صفر ، الشوری 🍂ربیع الاول ، مجادله 🌼ربیع الثانی ، تبارک 🍂جمادی الاول ، مزمل 🌼جمادی الثانی ، نباء 🍂رجب ، یاسین 🌼شعبان ، صاد 💚 🍂رمضان ، محمد 🌼شوال ، الفتح 🍂ذی القعده ، النساء 🌼ذی الحجه ، الحجر 📚منبع : بحار الانوار جلد 3 صفحه 80 💥زمان خواندن از دیدن هلال ماه تا ظهر روز اول ماه. التماس دعا💚 💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋💥🍁🍂🎋
.. شب اول ماه صفر؛ اول‌ ماه‌ فراموش ‌نشود. گر رفت ولیکن هست ما از صفر مثل خیر دیدیم السلام عليك یا علیه‌السلام.. 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
┅┅══❧✿🔘✿❧══┅┅
"رمان سوار ماشین شد و از آنجا دور شد،به سمت آدرسی که سمانه برای او نوشته بود رفت،خیابان ها شلوغ بود،مثل اینکه طرفداران رئیس جمهور سعی نداشتند،جشن هایشان را به پایان برسانند!! کل خیابان ها بسته شده بودند،ترافیک سنگینی بود،صدای بوق ها و صدای جیغ و سوت های طرفداران و صدای دادهای معترضانه ی راننده های ماشین ها،در سرش می پیچیدند و سردردش را بیشتر می کردند، سرش را میان دستانش گرفت و محکم فشرد اما فایده ای نداشت،سرش را روی فرمون گذاشت و چشمانش را بست،آنقدر سردرد داشت،که دوست داشت چندباری سرش را روی فرمون بکوبد،با صدای بوق ماشین عقبی سرش را بالا برد ،مسیر باز شده بود. روبه روی کافی نت پارک کرد،سریع پیاده شد و وارد کافی نت شد.... عصبی سوار ماشین شد ،با عصبانیت چند مشتی پشت سرهم بر روی فرمون کوبید: ــ لعنتی لعنتی کم کم دارد همه چیز پیچیده می شود ،و کار را برای او سخت تر می کند،نمی دانست چطور باید امشب به سمانه بگوید باید در بازداشگاه بخوابد، فقط فکر کردن به این موضوع،حالش را خراب می کرد.... ماشین را سریع روشن کرد و به طرف خانه رفت،باید از اوضاع آنجا باخبر می شود،حدس می زد،الان همه به هم ریخته و نگران هستند،امشب ساعت۹مراسم خواستگاری بوده،و نیامدن سمانه به خانه اوضاع را بهم ریخته بود. جلوی در خانه شان پارک کرد،سریع در را باز کرد و وارد خانه شد ، با ورودش متوجه گریه ی مادرش و صغری شد،فرحناز خانم با گریه قضیه نیامدن سمانه، را برای صغری تعریف می کرد،که حتما بخاطر پایش نتوانسته بود به خانه ی خاله اش برود. ــ سلام هردو با صدای سلام کردن کمیل برگشتند،کمیل نگاهی در چشمان سرخشان انداخت و پرسید: ــ اینجا چه خبره؟ ــ مادر ،سمانه کمیل که سعی کرد خود را نگران نشان دهد روبه مادرش گفت: ــ سمانه چی مادر؟حرف بزنید دیگه! ــ سمانه نیست،گم شده از صبح رفته بیرون تا الان نیومده ــ یعنی چی؟؟ ــ نمیدونم ،هیچی خبری ازش نداره،اقا محمود و یاسین و محسن دارن دنبالش میگردن،خالت داغون شده ،محمد هم داره میگرده ولی پیداش نکردن. ــ ای بابا،شاید رفته خونه دوستش،جایی؟؟ اینبار صغری با صدایی که از گریه، گرفته بود گفت: ــ سمانه دوستی نداره که بره خونشون ،تو دانشگاه همیشه باهم بودیم کمیل از جایش بلند شود؛ ــ من برم ببینم چی از دستم برمیاد ،شاید شب هم برنگشتمـ ــ باشه مادر،خبری شد خبرمون کن بعد از خداحافظی ،ازخانه خارج شد تا سوار ماشینش شد ،گوشیش زنگ خورد با دیدن اسم دایی محمد،حدس میزد خبردار شده: ــ بله ــ سمانه پیش توه؟ ــ آره محمد با نگرانی پرسید: ــ حالش چطوره؟ ــ به نظرتون چطور میتونه باشه؟ ــ کجایی الان؟ ــ دارم میرم محل کار ــ باشه منم میام،اما نمیخوام سمانه منو ببینه ــ باشه ــ کجاست الان؟ ــ تواتاقم محمد غرید: ــ کمیل،میدونی اگه بفهمن ــ میدونم ،اگر بفهمن پروندشو از من میگیرن،اما حالش خوب نبود دایی،نمیتونستم بزارم بره تو بازداشگاه محمد که از احساس خواهرزاده اش با خبر بود،و صدای داغونش از حال بدش خبر می داد، دیگر حرفی نزد. ــ دایی داری میای ،برام قرص مسکن بیار سرم داره میترکه ــ باشه دایی جان،به خودت فشار نیار،من الان میام خداحافظ ــ خداحافظ ادامه دارد... نویسنده :
"رمان تقه ای به در زد و وارد اتاق شد،سمانه با دیدن کمیل از جابرخاست و منتظر به کمیل خیره ماند،امیدوار بود کمیل خبر خوبی داشته باشد اما کمیل قصد صحبت کردن نداشت. ــ چی شد؟میتونم برم؟ ــ بشینید سمانه بر روی صندلی نشست،کمیل بر روی صندلی پشت میزش نشست و روبه سمانه گفت: ــ نه نمیتونید برید،من بهتون گفتم تا وقتی که این قضیه روشن نشه،شما اینجا میمونید ــ بلاخره بزارید به خانوادم خبر بدم،میدونید الان حالشون داغونه؟؟ ــ آره میدونم ،اما نباید خبردار بشن ،نه فقط خانوادت بلکه هیچ کس دیگه ای سکوت کرد اما با یادآوری اینکه محمد نزدیک است و سمانه نباید اینجا باشد لب باز کرد و گفت: ــ یه چیز دیگه ــ چی؟ ــ امشب نمیتونید اینجا باشید ــ پس کجا برم؟ ــ بازداشگاه به چهره حیرت زده سمانه نگاهی انداخت اما نتوانست تحمل کند،سرش را پایین انداخت و خیره به پوشه ی آبی رنگ روی میز ادامه داد: ــ اگه اینجا بمونید،همه میفهمن که رابطه خانوادگی داریم،اینطور پرونده رو ازم میگیرن،میدونم که چند روز دیگه میفهمن ولی تا اونموقع میتونم مدرک بی گناهیتو پیدا کنم. سرش را بالا آورد اما سمانه همچنان با چشمان اشکی ،به لیوان روی میز خیره بود. ــ باور کنید مجبورم باز صدایی نشنید،کلافه از جایش بلند شد،شروع کرد قدم زدن با صدای لرزان سمانه به طرفش برگشت: ــ کی باید برم ــ همین الان سمانه از جایش برخاست و به طرف در رفت،کمیل تماسی گرفت و خانم شرفی را به اتاقش فراخواند. شرفی به طرف سمانه آمد و بازویش را محکم گرفت که سمانه بازویش را کشید و با اخم گفت: ــ خودم میام تا شرفی میخواست اعتراض کند،با صدای مافوقش سکوت کرد!! ــ خودشون میان خانم شرفی سمانه و شرفی از اتاق خارج شدند ،کمیل خودش را روی صندلی چرخانش انداخت و دستانش را کلافه در موهایش فرو برد و ارام زمزمه کرد: ــ مجبورم سمانه مجبورم ادامه دارد... نویسنده :
📢📢📢...در دو هفتهء ابتدائی محرم سال ۱۱ هجری قمری ، نیمهء دوم فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ، آوریل سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟ ➖➖➖▪️🌑🔸🌑 🕖🕗🕝..در این ماه ، در چنین ایامی بعد از غدیر ، از گوشه و کنار مدینه ، خبرهایی به گوش میرسد که نشان می‌دهد ، سکوت فعلی شهر ، حکایتِ آرامش پیش از طوفان را دارد! ⚠️پیامبر صلی الله علیه و آله که نیک می دانند ، برخی چه هوسی را در سر می‌پرورانند ، در تلاش برای آنکه حجّت را حتّی بر این سیاست بازان تمام کنند ، در هر شرایطی به آنان این نکته را توجه می دهند که صلاح دنیا و آخرت آنان ، پیروی از جانشینان بر حق خداوند و اولیاء الهی است ؛ و راهی دیگر ، جز فساد و تباهی و خونریزی , ثمره نخواهد داشت ، حتی اگر به ظاهر نام اسلام را به خود داشته باشد! 📝..تاریخ حکایت می کند که پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله از حجةالوداع ، پیامبر در هر فرصتی ، مسلمانان را هشدار می‌دادند و با چنین عباراتی ، "حدیث ثقلین" را باز می‌گفتند : 💠 " ای مردمان ! شما روز قیامت بر سر حوض کوثر بر من وارد می شوید ؛ من آن روز از رفتارتان دربارهء ثقلین خواهم پرسید ؛ بنگرید که پس از من با آن دو چه می کنید ! بدرستی که خداوندِ آگاه ، مرا خبر داده است که آن دو تا روز قیامت جدایی ناپذیرند....بدانید که من کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را در میان شما به یادگار می گذارم ؛ از آنان سبقت نجویید و در حق آنان کوتاهی نکنید که هلاک می‌گردید و تفرقه بر شما مستولی خواهد شد....[تا آن جا که] برخی از شما برخی دیگر را می‌کشند و خون در میان تان به راه خواهد افتاد . " 📌آری ، پیامبر صلی الله علیه و آله ، در هیچ مجلسی شرکت نمی کردند ، مگر آنکه مردمان را با جمله هایی همانند آنچه بیان شد ، توجه می‌دادند ؛(۱) ✋... به نظر می‌رسد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در طی ماه محرم سال آخر عمر شریفشان ، بارها به حدیث ثقلین اشاره فرموده‌اند. ➖▪️➖¤¤➖ 1⃣ ارشاد ، مفید ، ۱۸۰/۱ ؛ بحارالانوار ۴۶۵/۲۲