#اربعین_تبری
فرحة الزهراء ۱۴۴۳
شماره 5 از 40
#عمری_نباشیم 😉
#بر_عمر_غار_نجاست_لعنت 😍
#عیدالله_الاکبر_غدیر_ثانی_مبارک😍
#تاچهلروزشادیم❣️
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
🚩💢 هم پیامبر هم امیرالمومنین صلی الله علیهما و آلهما می خواستند عمر را بکشند...
اگرچه بغض خودش را غلاف کرد و نشست
اگرچه دست به شمشیر قتل عام نکرد
سکوت کردن حیدر دروغ تاریخ است
به احترام محمد فقط قیام نکرد
فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿مریم ٨٤﴾
بنابراین بر [شکست و هلاکت] آنان شتاب مکن، ما [همه اعمال و رفتار حتی لحظات عمرشان را] به دقت شماره می کنیم [تا مهلتشان تمام شود و به کیفر آنچه همواره مرتکب می شدند، برسند.]
🌑 فلما أصبح الناس، أقبل أبو بكر و عمر و الناس يريدون الصلاة على فاطمة (عليها السلام)، فقال المقداد: قد دفنّا فاطمة (عليها السلام) البارحة. فالتفت عمر إلى أبي بكر فقال: أ لم أقل لك إنهم سيفعلون؟ فقال العباس: أنها أوصت أن لا تصلّيا عليها. فقال عمر: لا تتركون- يا بني هاشم- حسدكم القديم لنا أبدا؟ إن هذه الضغائن الذي في صدوركم لن تذهب.
و اللّه لقد هممت أن أنبشها فأصلّي عليها. فقال علي (عليه السلام): و اللّه لو رمت ذلك يا ابن صهاك لأرجعت إليك يمينك؛ لئن سللت سيفي لا غمدته دون إزهاق نفسك. فانكسر عمر و سكت و علم أن عليا (عليه السلام) إذا حلف صدق.
ثم قال علي (عليه السلام): يا عمر، أ لست الذي همّ بك رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) و أرسل إليّ، فجئت متقلّدا سيفي ثم أقبلت نحوك لأقتلك، فأنزل اللّه عز و جل: «فلا تعجل عليهم إنما نعدّ لهم عدّا»
💠صبح که مردم برخاستند ابو بکر و عمر به همراهی آنان آمدند و قصد داشتند بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نماز بخوانند. مقداد گفت: دیشب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را دفن کردیم! عمر رو به ابو بکر کرد و گفت: به تو نگفتم، آنها زود این کار را می کنند؟! عبّاس گفت: آن حضرت وصیّت کرده بود شما دو نفر بر او نماز نخوانید.
عمر گفت: بخدا قسم ای بنی هاشم، شما حسد قدیمی تان را نسبت به ما هرگز ترک نمی کنید. این کینه هایی که در سینه های شماست هرگز از بین نمی رود.
بخدا قسم قصد کرده ام قبر او را نبش کنم و بر او نماز بخوانم! امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: بخدا قسم ای پسر صُهاک، اگر چنین قصدی نمایی دستت را بسویت بر می گردانم، بخدا قسم اگر شمشیرم را بیرون کشم آن را غلاف نخواهم کرد مگر با گرفتن جان تو! (اگر می توانی) قصدت را عملی کن. در اینجا عمر شکست خورد و سکوت کرد و دانست که علی (صلوات الله علیه) هر گاه قسم یاد کند آن را عملی می کند.
سپس علی (صلوات الله علیه) فرمود: ای عمر، تو همان کسی نیستی که پیامبر (صلی اللَّه علیه و آله) قصد کشتن تو را نمود و سراغ من فرستاد. من در حالی که شمشیر به کمرم بسته بودم آمدم و به سویت حمله کردم تا تو را بکشم، ولی خداوند عز و جل آیه نازل کرد که:
فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا
یعنی: (نسبت به آنان عجله مکن که برایشان آماده کرده ایم)
منابع 📚 كتاب سليم بن قيس الهلالي
الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء/ج15/ص65
بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء/ج43/ص199
امیرالمومنین صلوات الله علیه همیشه و همه جا سکوت نمی کرد...
🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است
⚠️👌بنی امیّه، هیچ نسبت خویشاوندی با پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم ندارند (1)
ابوالقاسم علی بن احمد بن موسی بن الامام الجواد علیه السلام در کتاب «الإسْتِغاثَة فی بِدَعِ الثَّلاثَة» می نویسد:
از طریق عالمان اهل بیت علیهم السلام اسرار علوم ایشان به علمای شیعه رسیده است که یکی از این اسرار اینچنین برای ما روایت شده است: اقوامی هستند که به قریش منتسب هستند، اما در واقع، نسب حقیقی آنها به قریش نمی رسد، مثل بنی امیه. گفته اندکه بنی امیه از قریش هستند، اما این گونه نیست و اصل آنها از روم است و تأویل و باطن این آیه: «غُلِبَتِ الرُّومُ فی اَدْنَی الارْضِ، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ» بدین گونه است که بنی امیه بر پادشاهی غلبه می کنند و سپس بنی عبّاس بر آنها غلبه خواهند کرد. این حقیقت به این دلیل است که میان عرب ها در جاهلیت، وقتی کسی بنده ای داشت و می خواست که او و نسبش را به خودش منسوب کند، چنین می کرد و نزد عرب ها جائز بود و ما این فعل را از کرامت های عرب ها یافتیم که بنده به نَسَب مولایش منتسب شود. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز در مورد زید بن حارثه نیز چنین کرد و وی را از بازار عُکاظ با استفاده از اموال خدیجه خریداری کرد. عبدشمس فرزند عبدمناف- برادر هاشم بن عبدمناف- نیز بنده ای داشت رومی که به او امیّه می گفتند و عبدشمس وی را به خودش منتسب کرد، لذا اصل بنی امیّه از روم است، در حالی که نسب آنها در قریش بیان شده است. (الاستغاثة فی بدع الثلاثة، ص121-123)
مرحوم عمادالدین طبری(م698 ق) در «کامل بهایی» می نویسد:
بدان كه اميه غلامى بود رومى از آنِ عبد الشمس. چون زيرك بود و عبد الشمس او را آزاد كرد، و به فرزندى قبول كرد و از او فرزندان به وجود آمدند و اكثر علما برآنند كه شجره خبيثه بنو اميه اند... عرب را عادت است كه چون غلامى را آزاد كنند و به فرزندى قبول كنند نسب عتيق يا معتق برند. مثالِ اين، چون رسول صلّی الله علیه و آله زيد بن حارثه را آزاد كرد و به مثابه فرزند می داشت و جمله عرب او را زيد بن محمد می خواندند. ...
اميه به ابن عبدالشمس مشهور شد و اهل تواريخ ظاهر را گرفتند و اين تحقيق را نيز اهل ظاهر و محققان اهل تواريخ ذكر كردند و از ايشان به ما رسيد. (کامل بهایی، ج2، ص180-181)
مرحوم مقدس اردبیلی در «حدیقة الشیعة» می نویسد:
مشهور است که امیّة غلامی بود از آن عبدالشمس، و او رومی بوده إلاّ آنکه چون زیرک و فهیم بوده عبدالشمس او را آزاد کرده و به فرزندی برداشت. ... عادت عرب بود که چون غلامی را آزاد کنند، آن غلام را به نام آن شخص خوانند که او را آزاد کرده باشد، چنانکه رسول خدا صلّی الله علیه وآله زید بن حارث را آزاد کرد و عرب او را زید بن محمّد می خواندند. (حدیقة الشیعة، ج1، ص475-476)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️👌بنی امیّه، هیچ نسبت خویشاوندی با پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم ندارند (2)
مرحوم علامه مجلسی در «بحارالانوار» می نویسد:
وَ قَدْ ذَكَرَ بَعْضُ عُلَمائِنا فِي رِسالَةٍ فِي الإمامَةِ أنَّ أمَيَّةَ لَمْ يَكُنْ مِنْ صُلْبِ عَبْدِ شَمْسٍ، وَ إنَّما هُوَ عَبْدٌ مِنَ الرُّومِ، فَاسْتَلْحَقَهُ عَبْدُ شَمْسٍ وَ نَسَبَهُ إلَى نَفْسِهِ، وَ كانَتِ الْعَرَبُ فِي الْجاهِلِيَّةِ إذا كانَ لِأحَدِهِمْ عَبْدٌ وَ أرادَ أنْ يَنْسِبَهُ إلَى نَفْسِهِ أعْتَقَهُ وَ زَوَّجَهُ كَريمَةً مِنَ الْعَرَبِ فَيَلْحَقُ بِنَسَبِهِ. قالَ: وَ بِمِثْلِ ذلِكَ نُسِبَ الْعَوَّامُ أبُو الزُّبَيْرِ إلَى خُوَيْلِد، فَبَنُو أمَيَّةَ قاطِبَةً لَيْسُوا مِنْ قُرَيْشٍ وَ إنّما لُحِقُوا وَ لُصِقُوا بِهِمْ. قالَ: وَ يُصَدِّقُ ذلِكَ قَوْلُ أميرِ الْمُؤْمِنينَ علیه السلام جَواباً عَنْ كِتابِهِ وَ ادِّعائِهِ إنّا بَنُو عَبْدِ مَنافٍ لَيْسَ الْمُهاجِرُ كَالطَّليقِ وَ لَا الصَّريحُ كَاللَّصيقِ، وَ لَمْ يَسْتَطِعْ مُعاوِيَةُ إنْكارَ ذلِكَ. (بحارالأنوار، ج33، ص107)
بعضی از علمای ما در رساله ای در امامت گفته اند که امیّه فرزند عبدشمس نبوده است، بلکه او بنده ای رومی بوده است که عبدشمس او را نزد خود آورد و به خودش منسوب کرد. میان عرب ها در جاهلیت رسم بوده که اگر کسی بنده ای داشت و می خواست او را به خودش ملحق کند، نخست او را آزاد می کرد و زنِ با کرامتی از عرب را برای او می گرفت و او را به نسب خود ملحق می کرد. عوّام، پدر زبیر، نیز به همین گونه به خویلد منتسب شد. پس بنی امیّه از قریش نیستند و به قریش ملحق شده و به آنها چسبیده شده اند. پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به معاویه که خود را فرزند عبدمناف خوانده بود، مؤید همین موضوع است. آن حضرت فرمود: «هجرت کننده مانند آزاد شده نیست، و پاکیزه مانند چسبیده شده نیست»، و معاویه نتوانست این سخن را منکر شود.
مرحوم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در «جنّة المأوی» می نویسد:
پدر امیّة و هاشم یکی نبوده است، زیرا امیّة فرزند صلبی عبدشمس نبود، بلکه بچه سر راهی بود که عبدشمس او را به فرزندی گرفت. (جنّة المأوی، ص 253)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ یکی از درهای جهنّم به نام یزید بن معاویه ثبت شده است
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لِجَهَنَّمَ سَبْعَةُ أَبْوَابٍ- وَ هِيَ الْأَرْكَانُ- لِسَبْعَةِ فَرَاعِنَةَ: نُمْرُودُ بْنُ كَنْعَانَ فِرْعَوْنُ الْخَلِيلِ، وَ مُصْعَبُ بْنُ الْوَلِيدِ فِرْعَوْنُ مُوسَى، وَ أَبُو جَهْلِ بْنُ هِشَامٍ، وَ الْأَوَّلُ، وَ الثَّانِي، وَ يَزِيدُ قَاتِلُ وَلَدِي، وَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْعَبَّاسِ يُلَقَّبُ بِالدَّوَانِيقِيِّ اسْمُهُ الْمَنْصُورُ. (بحار الأنوار، ج30، ص410 به نقل از کتاب الاستدراک از ابن بطریق- م600هجری)
حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمود: جهنم، هفت در دارد که شاخص هفت تن از فراعنه می باشد که عبارتند از: نُمرود بن کنعان که فرعون زمان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام بود، مُصعَب بن ولید که فرعون زمان حضرت موسی علیه السلام بود، ابوجهل، اوّلی، دومی، یزید قاتل فرزندم، و مردی از فرزندان عبّاس به نام منصور دوانیقی.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ بعضی از ویژگی های یزید بن معاویة در روایات
1)دعبل از حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت سجاد علیهم السلام نقل می کند که اسماء به آن حضرت عرض کرد: وقتی حسین بن علی علیه السلام به دنیا آمد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
تَقْتُلُهُ فِئَةٌ بَاغِيَةٌ كَافِرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ. يَقْتُلُهُ رَجُلٌ يَثْلِمُ الدِّينَ، وَ يَكْفُرُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ. (بحار الأنوار، ج44، ص251 به نقل از امالی طوسی)
گروهی ستمگر و کافر از بنی امیّه که خداوند لعنتشان کند، او را می کشند. هرگز خداوند شفاعت مرا روز قیامت نصیبشان نکند. مردی او را می کشد که به دین، آسیب می زند و به خداوندِ عظیم، کفر می ورزد.
2)فرشته ای از فرشتگان آسمان اعلی، نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و گفت:
اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ! أَنَّ رَجُلاً مِنْ أُمَّتِكَ اسْمُهُ يَزِيدُ زَادَهُ اللَّهُ لَعْناً فِي الدُّنْيَا وَ عَذَاباً فِي الْآخِرَةِ، يَقْتُلُ فَرْخَكَ الطَّاهِرَ ابْنَ الطَّاهِرَةِ وَ لَمْ يَتَمَتَّعْ قَاتِلَهُ فِي الدُّنْيَا مِنْ بَعْدِهِ إِلَّا قَلِيلا وَ يَأْخُذُهُ اللَّهُ مُقَاصّاً لَهُ عَلَى سُوءِ عَمَلِهِ وَ يَكُونُ مُخَلَّداً فِي النَّارِ. (بحار الأنوار، ج45، ص315)
بدان ای محمّد! همانا مردی از امّتت که نامش یزید است، و خداوند در دنیا، لعنت و در آخرت بر عذابش بیفزاید، فرزند پاک، پسر آن بانوی طاهره را می کشد، و قاتلش پس از آن در دنیا جز اندکی بهره نمی برد، و خداوند به تلافی کار بسیار بدش، جان او را می گیرد ودر آتش جاویدان خواهد بود.
3)عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَرَضُهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، ضَمَّ الْحُسَيْنَ علیه السلام إِلَى صَدْرِهِ، يَسِيلُ مِنْ عَرَقِهِ عَلَيْهِ، وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ يَقُولُ: مَا لِي وَ لِيَزِيدَ؟! لَا بَارَكَ اللَّهُ فِيهِ. اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ. ثُمَّ غُشِيَ عَلَيْهِ طَوِيلا! وَ أَفَاقَ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ الْحُسَيْنَ وَ عَيْنَاهُ تَذْرِفَانِ وَ يَقُولُ: أَمَا إِنَّ لِي وَ لِقَاتِلِكَ مُقَاماً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (بحار الأنوار، ج44، ص266 به نقل از مثیرالاحزان)
ابن عبّاس گفت: هنگامی که بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله شدّت گرفت و بر اثر آن، رحلت فرمود، حسین علیه السلام را به سینه گرفت و در حالی که عرقش بر حسین علیه السلام سرازیر می شد و در حال جان دادن بود، می فرمود: مرا با یزید چه کار؟! خداوند در او برکت قرار ندهد. بارالها! یزید را لعنت فرما. سپس مدّتی طولانی از هوش رفت و وقتی به هوش آمد، حسین علیه السلام را بوسید و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود، فرمود: آگاه باش که برای من و قاتلت در محضر خداوند عزِوجلّ جایگاهی (برای محاکمه) خواهد بود.
4)ابن عباس گفت: بعد از میلاد حسین بن علی علیه السلام، جناب جبرئیل بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله نازل شد و چنین گفت: يَا مُحَمَّدُ! يَقْتُلُهُ شِرَارُ أُمَّتِكَ ... أَنَا مِنْهُ بَرِيءٌ وَ هُوَ مِنِّي بَرِيءٌ، لِأَنَّهُ لَا يَأْتِي الْقِيَامَةِ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ علیه السلام أَعْظَمُ جُرْماً مِنْهُ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ، يَدْخُلُ النَّارَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ، وَ النَّارُ أَشْوَقُ إِلَى قَاتِلِ الْحُسَيْنِ مِمَّنْ أَطَاعَ اللَّهَ إِلَى الْجَنَّة. (كمال الدين، ج1، ص283)
ای محمّد! بدترین امّت تو او را می کشد. ... من از او بیزار، و او از من بیزار است، زیرا روز قیامت، کسی نمی آید مگر آن که جرم قاتل حسین علیه السلام از او بیشتر خواهد بود. قاتل حسین، همراه با کسانی که برای خداوند، الهی را شریک قرار داده اند، به آتش وارد می شود، و اشتیاق آتش جهنّم به قاتل حسین علیه السلام، از اشتیاق بندگان مطیع الهی به بهشت، بیشتر است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ پاداش لعن بر قتله سیّدالشّهدا علیه السلام منقول از حضرت رضا علیه السلام
عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صلوات الله علیهم، فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن. (امالی صدوق، ص130)
حضرت رضا علیه السلام به ریّانبن شبیب فرمود: ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در غرفههای بهشتی با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و خاندانش باشی، پس قتله حسین بن علی علیه السلام را لعنت کن.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ لعن بر بنی امیّة، یکی از تعقیبات نمازهای پنج گانه
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا انْحَرَفْتَ عَنْ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ، فَلَا تَنْحَرِفْ إِلَّا بِانْصِرَافِ لَعْنِ بَنِي أُمَيَّةَ. (تهذيب الأحكام، ج2، ص109)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: هر گاه نماز واجب را تمام کردى، جز بعد از لعن بر بنى امیه، از جاى خود حرکت نکن.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👿👹 فحشای هند، مادربزرگ یزید، با ....
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: و لا تزنين. فقالت هند: أ و تزني الحرة؟ فتبسم عمر بن الخطاب لِما جرى بينه و بينها في الجاهلية. (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص414)
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز فتح مكه ... تبسم فرمود و هند ملعونه را شناخت و فرمود: زنا مكنيد، هند گفت: آيا زن حرّه زنا مى كند؟ عمر خنديد به اعتبار آنكه در جاهليت با او زنا كرده بود، و او از زنان مشهور به زنا بود و معاويه را از زنا به هم رسانيده بود. (حياة القلوب، ج4، ص1199- 1200)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ بعضی از عبارات لعن بر یزید و آلش در زیارات سیّدالشهدا علیه السلام
1) اللهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ اللَّعْنَةَ أَبَدَ الْآبِدِينَ. اللهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَةَ أَبَداً لِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ عَلَیهِ السَّلامُ. (كامل الزيارات، ص178)
2) اللهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ وَ أَبَاهُ وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللهِ بْنَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة. (كامل الزيارات، ص179)
3) اللهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ وَ آلَ يَزِيدَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ وَ الشِّمْرَ وَ بَنِي مَرْوَانَ جَمِيعاً.( مستدرك الوسائل، ج10، ص414)
4) اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً، ثُمَّ الثَّانِيَ، ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ، اللَّهُمَ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً، وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً، وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة. (مصباح المتهجد، ج2، ص776)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏🌺😁هلاکت یزید بن معاویه در 14 ربیع الاول بر همه شیعیان مبارک باد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
با دیدن ماشین سمانه نفس راحتی کشید. اما با پیچیدن ماشینی بین ماشین او و سمانه اخم هایش در هم جمع شد
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_هشتاد_و_شش
کمیل سریع اسلحه اش را چک کرد،به دو مردی که از ماشین پیاده شدند نگاهی
انداخت،متوجه ماشینش نشده بودند.
آرام در را باز کرد و از ماشین پیاده شد،باید قبل از اینکه به ماشین سمانه نزدیک میشدن،آن ها را متوقف می کرد،اسلحه را بالا آورد و شلیک هوایی کرد.
آن دو هراسان به عقب برگشتند ،با وحشت به کمیل و اسلحه ان نگاه کردند.
یکی از آن ها با لکنت گفت:
ــ تو،تو زنده ای؟
کمیل همزمان که آن ها را هدف گرفته بود، با دقت به چهره اش نگاهی انداخت اما او را به خاطر نیاورد.
ــ کی هستی؟برا چی دنبال این ماشینید؟
نفر دومی آرام دستش را به سمت اسلحه اش برد که با شلیک کمیل جلوی پایش
دستپاچه اسلحه بر روی زمین افتاد.
عصبی غرید:
ــ با پا بفرستش اینور
وقتی از غیر مسلح بودن آن ها مطمئن شد،دوباره سوالش را پرسید،اما یکی از ان دو بدون توجه به سوال کمیل وتیر شلیک شده دوباره پرسید:
ـ مگه تو نمردی؟من خودم بهت شلیک کردم
کمیل پوزخندی زد!
ــ پس تو بودی که شلیک کردی؟تیمور شمارو فرستاد؟
تا میخواستن لب باز کنند،ماشین های یگان وارد کوچه شدند.
آن دو که میدانستند دیگر امیدی برای فرار نیست،دست هایشان را روی سر
گذاشتند و بر زمین زانو زدند.
دو نفر از نیروه های یگان به سمتشان آمدند و آن ها را به سمت ماشین بردند،تا آخرین لحظه نگاه شوکه ی آن مرد بر روی کمیل بود.
یاسر به سمتش آمد و با لبخند خسته از گفت:
ــ تیمور دستگیر شد
کمیل ناباور گفت:
ــ چی ؟
ــ تیمور دستگیر شد،همین یک ساعت پیش
ــ باورم نمیشه
یاسر دستش را بر شانه اش گذاشت وفشرد.
ــ دیدی جواب این همه سختی هایی که کشیدی ،گرفتی؟
ــ برام همه چیزو بگو
یاسر به ماشین سمانه اشاره کرد و گفت:
ــ فک کنم قبلش کار دیگه ای بخوای انجام بدی
حرم
"رمان #پلاک_پنهان #قسمت_هشتاد_و_شش کمیل سریع اسلحه اش را چک کرد،به دو مردی که از ماشین پیاده شدند
کمیل با دیدن ماشین سمانه،بدون هیچ حرفی سریع به سمت ماشین رفت.
ضربه ای به شیشه ی ماشین زد،سمانه که سرش را بر روی فرمون گذاشته بود،با
وحشت سرش را بالا آورد، امابا گره خوردن چشمان خیس و سرخش در چشمان کمیل،نفس راحتی کشید.
در را باز کرد و از ماشین پیاده شد.
کمیل این را درک می کرد که سمانه الان نیاز به تنهایی دارد،تا بتواند اتفاقات سنگین امروز را،هضم کند
به یکی از نیروها اشاره کرد که به طرفش بیاید.
ــ بله قربان
ــ خانم حسینی رو تا منزل برسونید
ــ چشم قربان
روبه سمانه گفت:
ــ تنهات میزارم تا درست فکر کنی،میدونم برات سخت بوده،اما مطمئن باش برای
من سخت تر بوده،امیدوارم درست تصمیم بگیری و نبود من تو این چهارسالو پاب
خودخواهیِ من نزاری،من فردا دوباره میام تا بهتر بتونیم حرف بزنیم
سمانه که ترس دقایق پیش را فراموش کرده بود،عصبی پوزخندی زد و گفت:
ــ لازم نکرده ما حرفی نداریم ددر ضمن من ماشین دارم ،با ماشین خودم میرم
به طرف ماشین رفت وسریع پشت فرمون نشست،خودش هم از این همه جراتی که پیدا کرده تعجب کرده بود،نمی دانست جرات الانش را باور کند یا ترس و لرز دقایق پیش را.....
یاسر که متوجه اوضاع شده بود،به یکی از نیروها اشاره کرد که ماشین را از سر راه بردارد.
به محض اینکه سمانه از کوچه خارج شد، دستور داد که یک ماشین تا خانه آن را
اسکورت کند،با اینکه تیمور دستگیر شده بود اما نمی توانست ریسک کند.
کمیل نگاهی قدردان به خاطر همه چیز به یاسر انداخت که یاسر با لبخند جوابش را داد.
ــ میخوای صحبت کنیم
ــ آره ،یاسر چه خبره؟تیمور چطور دستگیرشد؟چرا من در جریان نیستم
ــ میگم همه ی اینارو میگم،اما الان باید برگردیم وزارت
حرم
کمیل با دیدن ماشین سمانه،بدون هیچ حرفی سریع به سمت ماشین رفت. ضربه ای به شیشه ی ماشین زد،سمانه که س
چرا خبرم نکردید؟
ــ سردار اینو از ما خواست
تر به یک رمان مراجعه کنید
کمیل ناراحت چشمانش را بست و پرسید:
ــ الان حال سردار چطوره؟
یاسر آهی کشید و گفت:
ــ بهتره،اوردنش بخش.
ــ کی مرخصش میکنن
ــ چون گلوله نزدیک قلبش بوده،یه چند روز باید بستری بشه
کمیل سری تکون داد.
ــ اول قرار بود تو هم تو این عملیات باشی،اما وقتی سردار دید با دیدن همسرت اینجوری آشفته شدی،نظرش عوض شد،از شدت خطر این عملیات خبردار بود و نگران بود که اتفاقی برای تو بیفته،برای همین از من خواست سرتو گرم کنم.
ــ سمانه هم بهترین گزینه بود؟درسته؟تو دیگه چرا یاسر.
ــ به روح مادرم قسم کمیل مجبور بودم،سردار میدونست به محض دستگیری تیمور ،ادماش میان سراغ خانوادت ،اونا خبردار شده بودن که تو زنده ای.
ــ خانوادم؟
ــ اوه ما هم از سرهنگ کمک خواستیم
کمیل با تعجب پرسید:
ــ دایی محمد!!
ــ آره،همه چیزو براش توضیح دادیم و ازش خواستیم که مادرتو به خانه اش ببه و ازش محافظت کنه،و خانومتو پیش خودت نگه داشتیم.
کمیل سرش را میان دستانش فشرد،دستان یاسر بر شانه هایش نشست.
ــ الان همه از زنده بودن تو خبر دارن کمیل،از سرهنگ خواستیم قبل از اینکه بری خونتون،سرهنگ بقیه رو آماده کنه.
کمیل با چشمانی پرا از تشکر به یاسر نگاهی انداخت و گفت:
ــ ممنونم داداش
ــ کاری نکردم ،یه روز تو هم این کارارو برام میکنی
بلند خندید.
کمیل
لبخند تلخی زد و گفت:
ــ امیدوارم هیچوقت از خانوادت دور نشی،چون خیلی سخته خیلی
یاسر از جایش بلند شد لبخندی زد و گفت:
ــ من برم دیگه،سردار گفت که یک هفته با خانوادت باش،بعد باید بیای سرکار،البته دیگه به خاطر این اتفاقات و باخبر شدن همه از کارت نمیتونی تو وزارت بمونی،از هفته ی بعد همکار دایی جونت میشی
هر دو خندیدن.یاسر از اینکه توانسته بود موضوع را عوض کند خوشحال شد.
ــ من دارم میرم سردارو ببینم ،میای؟
ــ اره بریم
ادامه دارد...
"نویسنده : #فاطمه_امیری
حرم
چرا خبرم نکردید؟ ــ سردار اینو از ما خواست تر به یک رمان مراجعه کنید کمیل ناراحت چشمانش را بست و پ
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_هشتاد_و_هفت
سمانه روی تخت نشست و با بغض به عکس کمیل روی دیوار خیره شد.
صداهای خنده در حیاط پیچیده بود،از صبح همه با شنیدن خبر امدن کمیل به
خانه،آمده بودند.
دایی محمد و یاسین و محسن کمیل را به نوبت در آغوش گرفتند،و مردانه اشکـ ریختند.
صغری برای مدت طولانی در آغوش کمیل مانده بود و گریه می کرد،که با اسرارهای همسرش کمی آرام گرفت.
در طول روز سمیه خانم کنار کمیل نشسته بود و دستانش را در دست گرفته بود.
کمیل همه ی وقت یک نگاهش به همسر خواهرش بود و یک نگاهش به دَر خانه،در انتظار آمدن سمانه.
اما سمانه همه ی اتفاقات را از پنجره اتاق مشاهده می کرد،و از وقتی کمیل آمده بود به اتاقش رفته بود،حتی با اصرارهای مادرش و زهره و بقیه هم حاضر نشد که پایین بیاید.
در زده شد و صفرا وارد اتاق شد،سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ داری میری؟
ــ اره،پایین نیومدی گفتم بیام بهات خداحافظی کنم
سمانه صغرا را در آغوش گرفت و آرام گفت:
ــ بسلامت عزیزم
صغری غمگین به او نگاهی انداخت و گفت:
ــ سمانه اینکارو نکن،کمیل داغونه داغون ترش نکن
سمانه تشر زد:
ــ تمومش کن صغری
ــ باشه دیگه چیزی نمیگم،اما بدون کمیل بدون تو نمیتونه
ــ برو شوهرت منتظرته
ــ باشه
صغری بوسه ای بر گونه ی سمانه نشاند و از اتاق خارج شد.
همه رفته بودند،سمانه چمدانی که آماده کرده بود را روی تخت گذاشت،به طرف
چادرش رفت که در اتاق باز شد و سمیه خانم وارد اتاق شد.
ــ دخترم سمانه،برات شام بز..
با دیدن چمدان آماده، حرفش نصفه ماند و با صدای لرزانی گفت:
ــ این چمدون چیه؟
ــ خاله گ..
ــ سمانه گفتم این چمدون چیه؟
ــ دارم میرم خونمون
سمیه خانم تشر زد:
ــ خونه ی تو اینجاست ،میخوای تنهام بزاری؟
سمانه با صدای لرزونی گفت:
ــ پسرت برگشته ،دیگه تنها نیستی
ــ اون پسرمه،اما تو دخترمی ،عروسمی
ــ من دیگه عروست نیستم ،باید برم خاله
صدای سمیه خانم بالا رفت و جدی گفت:
ــ تو چهار سال اینجا زندگی کردی،تو این اتاق،کنار من.پس این خونه ی تو
هستش،این خونه ی شوهرته پس جای تو اینجاست
ــ خاله لطفا..
ــ سمانه با من بحث نکن
ــ من اینجا نمی مونم
در باز شد و کمیل وارد اتاق شد:
ــ دلیل رفتنت اومدن من به این خونه است؟
حرم
"رمان #پلاک_پنهان #قسمت_هشتاد_و_هفت سمانه روی تخت نشست و با بغض به عکس کمیل روی دیوار خیره شد. صد
سمانه سکوت کرد و سرش را پایین انداخت تا کمیل حرف های دلش را مثل همیشه از چشمانش نخواند.
ــ سمانه من همه چیزو برات توضیح دادم،ولی نمیدونم چرا نمیخوای باور کنی
سمانه پوزخندی زد،که کمیل عصبی گفت:
ــ به جای پوزخند زدن برای من حرف بزن،بگو چته؟
ــ من حرفمو زدم،اینجا دیگه جای من نیست،میخوام برم خونمون
ــ مامان هم گفت که اینجا خونه ی تو هستش،خونه ی شوهرت یعنی خونه ی تو
ــ من شوهری ندارم ،شوهرم چهارسال پیش شهید شد
کمیل عصبی به سمتش رفت و بازویش را در دست گرفت و فشرد!
ــ من محرمتم ،من شوهرتم سمانه اینو بفهم
سمانه بازویش را از بین دست کمیل بیرون کشید و عصبی فریاد زد:
ــ نیستی ،تو شوهر من نیستی،اگه بودی چرا گذاشتی تو همین خونه بیان
خواستگاری من،اگه بودی چرا باید چهارسال من زجر بکشم،چرا باید تکیه گاه
نداشته باشم،چرا چهارسال از ترس چهار ستون بدنم شب و روز بلرزه،چرا؟؟
از کمیل دور شد و به بیرون اشاره کرد و با صدای لرزان فریاد زد:
ــ اگه شوهر دارم چرا باید هر شب از نگاه کثیف مرد همسایه وحشت کنم،چرا باید از مردم حرف بشنوم،چرا وقتی کمک خواستم،تکیه گاه خواستم نبودی
میتونی جواب این چراهارو بدی؟؟؟
سمانه در سکوت به چشم های سرخ کمیل خیره شده بود،تنها صدایی که در اتاق میپیچید،صدای گریه های سمیه خانم بود.
سمانه نتوانست جلوی بارانی نشدن صورتش را بگیرد،اشک هایش را پاک کردو با بغض گفت:
ــ وقتی اومدم خونه و فهمیدم خاله مراسم خواستگاری برام راه انداخته،با خودم
میگفتم اگه کمیل زنده بود گردن این خواستگارو میشکوند،کل این خونه رو با دادهایش روی سرش میگذاشت که چرا اجازه دادید خواستگار پا به این خانه بگذارد.
خنده ی تلخی کرد وگفت:
ــ اما ای دل غافل،شوهرم بود و کارد نکرد،شوهرم بود و حرفی نزد
هق هق اش امانش را برید و نتوانست حرفش را ادامه بدهد.
به دیوار تکیه داد،شانه هایش از شدت گریه میلرزیدند،و صورتش را با دو دست پوشانده بود.
کمیل که با شنیدن حرف های سمانه دیگر پاهایش او را برای ایستادن یاری نمی
کردن.روی دیوار تکیه داد و کم کم نشست،چشمانش می سوخت،دستانش مشت شده برو روی زانوانش بود.
سمانه وسط گریه گفت:
ــ تو این چهار سال کارم شده بود شبا که خاله و صغری میخوابیدن بیام تو اتاقت و تا شب با عکست حرف بزنم و گریه کنم،قلبم میسوخت احساس می کر دم داره میترکه ،همیشه منتظره اومدنت بودم ،باور نمی شد که رفتی.
ادامه دارد...
"نویسنده : #فاطمه_امیری
✴️ پنجشنبه 👈29 مهر / میزان 1400
👈 14 ربیع الاول 1443 👈21 اکتبر2021
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔥 مرگ یزید بن معاویه "علیهما اللعنه و العذاب ۶۴ ه.ق ".
🔥 مرگ هادی عباسی ملعون" ۱۷۰ ه.ق " .
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ روز خوش یمن و خوبی برای امور زیر است :
✅خرید و فروش .
✅ طلب علم و حاجت .
✅دیدار با علماء و بزرگان .
✅ و سفرخوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش دارای کمالات و علاقمند به تحصیل و خوشبخت و سلیم النفس است .ان شاءالله
🚘 مسافرت : خوب و مفید و سود دارد.
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر و فرزند حاصل عاقل و سیاستمدار و آقا و بزرگوار خواهد شد . ان شاءالله
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✳️ غرس اشجار .
✳️ افتتاح شغل و کار و کاسبی .
✳️ جابجایی و نقل و انتقال .
✳️ خرید طلا و جواهرات .
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ خرید ملک و خانه.
✳️ امور شراکتی و مشارکت .
✳️ دیدار با دوستان .
✳️ و تفریح رفتن نیک است.
💑 امشب و فردا : امشب و فردا (شبِ جمعه) ، زمان مجامعت جنیان است و ممکن است فرزند دچار صرع و غش گردد .
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث شادی است .
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث خارش می شود .
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر " است
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون ...
و مفهوم آن این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفت وگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده خوب و روبراه شود . ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنایات حکومت سقیفه در ایران/
🎤حجت الاسلام ابوالقاسمی؛
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌🏻🎈✌🏻🎈✌🏻🎈✌🏻🎈✌🏻🎈✌🏻🎈
💢برائت در عصر ظهور حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف!!
🚩فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول: " يا علي سيلعنك بنو أمية ويرد عليهم ملك بكل لعنة ألف لعنة، فإذا قام القائم لعنهم أربعين سنة
💠امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمود: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: ای علی! به زودی بنیامیه تو را لعن خواهند کرد و فرشتهای در برابر هر لعن، هزار بار آنها را لعن و نفرین کند.پس هنگامی که قائم قیام کند چهل سال آنها را لعن مینماید.
📚 الخصال، جلد 2، صفحه 579
🎤کربلایی #محمد_فصولی
#بر_زنازاده_تـــــــــرین_فرد_تاریــــــخ_عمر_حرامزاده_لعنتــــــــــ
#بر_عمر_غار_نجاست_لعنت 😍
#عیدالله_الاکبر_غدیر_ثانی_مبارک😍
#تاچهلروزشادیم❣️
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
🔴 @haram110 🔴
عدد ریگ بیابان عدد برگ شجر
لعن الله ابابکرو هم عثمان وعمر
عدد علم الهی عدد شمس و قمر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد هر چه نبی و عدد هر چه بشر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد دانهی باران عدد برف وتگر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد دستهی بیل و عدد میخ و تبر
لعن الله ابابکرو هم عثمان و عمر
عدد پارو و جارو عدد تیغ و سپر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد قفل و کلیدو عدد دستهی در
لعن الله ابابکر هم عثمان و عمر
عدد ما مای گاو و عدد عرعر خر
لعن الله ابابکر هم عثمان و عمر
🔴 🔴
عدد کیسهی لیف و عدد شامپوی سر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد چشمای بینا عدد گوشهای کر
لعن الله ابابکرهم عثمان و عمر
عدد برگهی چای و عدد قندو شکر
لعن الله ابابکر و هم عثمان وعمر
عدد پنجر ها وعدد شیشه و در
لعن الله ابابکر وهم عثمان و عمر
عدد صابون حمام عدد حولهی تر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد هر چه که دختر عدد هرچی پسر
لعن الله ابابکر وهم عثمان و عمر
عدد دانهی یاقوت عدد هرچه گهر
لعن الله ابابکرو هم عثمان وعمر
عدد مهره و پیچ وعدد میخ وفنر
لعن الله ابابک وهم عثمان و عمر
عدد گردن و پا و عدد دست و کمر
لعن الله ابابکر و هم عثمان و عمر
عدد شیر سماور عدد اگزوز خاور
لعن الله ابابکروهم عثمان و عمر
#شعر
#لعن
🔴 🔴
هدایت شده از حرم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
❣ ﷽❣
🌷 #اعمال_شب_جمعه
💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚
💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از :
( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله )
1⃣ #دعای_کمیل
2⃣ #بسیار_تسبیحات_اربعه_گفتن
( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
3⃣ #صلوات
4⃣ #قرائت_این_سوره_ها_درشب_جمعه سفارش شده :
اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . ..
5⃣ #طلب_آمرزش_و_دعا در حق مومنان
6⃣ #قرائت_سوره_جمعه در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
7⃣ #نماز_والدین:
دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود:
🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب
در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود:
🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ
بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود:
🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ
8⃣ #نماز_امام_زمان_عج
(دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.)
🌹 التماس دعای فرج
〰〰〰〰〰〰〰〰
📿 #زیباترین_نماز_زندگیت_رو_بخون!
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@haram110
❤️کانال حرم ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
هدایت شده از حرم
4_5848295673761367635.mp3
16.9M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ دعای کمیل امیرالمؤمنین علیهالسلام
🎤 عباسی - #حاج_محسن_فرهمند_آزاد
#ادعیه #دعای_کمیل #شب_جمعه