🙏🏼👌 نماز ساده شب هجدهم ماه رمضان
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ بَعْدَ الْحَمْدِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً، لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُبَشِّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِأَنَّ اللَّهَ رَاضٍ عَنْهُ غَيْرُ غَضْبَان. (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب هجدهم ماه رمضان 4 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و بیست وپنج بار سوره کوثر، از دنیا خارج نمی شود مگر آنکه ملک الموت به او بشارت می دهد که خداوند، بدون غضب از وی راضی است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 دعای شب هجدهم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله
دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب هجدهم ماه رمضان عبارت است از:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا فِيهِ الْقُرْآنَ وَ عَرَّفَنَا حَقَّهُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى الْبَصِيرَةِ، أَسْأَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ، يَا إلَهَنَا وَ إلَهَ آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ، أَنْ تَرْزُقَنَا التَّوْبَةَ، وَ لَا تَخْذُلَنَا وَ لَا تُخْلِفَ ظَنَّنَا بِكَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اعْفُ عَنَّا وَ ارْحَمْنَا إنَّكَ أَنْتَ الْجَلِيلُ الْجَبَّارُ» (بحارالأنوار، ج 98، ص78 به نقل از البلدالامین)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔔 ویژگی شب هجدهم ماه رمضان
رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ فِي ثَمَانِيَةَ عَشَرَ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أُنْزِلَ الزَّبُورُ. (بحارالأنوار، ج 98، ص49 به نقل از اقبال الاعمال)
از حضرت صادق علیه السلام مروی است که در هجدهم ماه رمضان ، زبور نازل شد.
مرحوم سید بن طاووس پس از نقل این روایت می نویسد:
«شایسته است که برای این شب، احترام خاصی قائل شد و شکر الهی به جا آورد.» (بحارالأنوار، ج 98، ص49 به نقل از اقبال الاعمال)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬💔 #کلیپ «بشارت ظهور به تجربهگر»
برشی از برنامه #زندگی_پس_از_زندگی
🔅 ظهور امام زمان نزدیکه...
🔹 انشاالله آدم وارد محشر بشیم وگرنه مورد شفاعت قرار نمیگیریم...💔
مردم بیدار میشویم ⁉️
یا روزی بشود که بیداری سودی ندارد 🔱
آقا امام زمان عجل الله تنها هستند
نیاز به یاری ما دارند
نیاز به بیداری جامعه دارند
نیاز هست که به همه گفته شود
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
هدایت شده از حرم
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
یک نکته جالب واسه هر کسیکه حاجت مهمی دارد
حروف ابجد اسراری دارد
ابجد اسم عایشه ملعونه ۳۸۶ میشود
به همین عدد ذکر
《《 لعن الله عایشه 》》
خیلی حاجت میدهد
امتحان کنید اگر حاجت روا شدید دعامون کنید
May 11
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی 💗 قسمت82 چهل چراغی وسط خانه نصب شده و در هر چراغش نوری پاش
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت83
نفس حبس شده ام را بیرون می دهم و قدمی به طرف در برمی دارم.
خودم را در حال رفتن به طرف دستشویی نشان می دهم تا از پله ها گذر می کند.
بلافاصله به اتاق برمی گردم و به طرف گاوصندوق می روم.
با دیدن رمز کشتی هایم غرق می شود. هر شماره ای می زنم اما نمی شود.
در آخر از بی حوصلگی شمارهی تاریخ تولدم را می زنم.
با کمال تعجب تق درش باعث می شود شاخ در بیاورم.
دست می برم داخل و چند پاکتی که روی کشوی اول است برمی دارم.
کلی دلار در این جا چیده شده که اصلا نمیتوانم بشمرم!
خدا خدا می کنم این پاکت ها خودشان باشد.
فرصتی نمانده و در گاوصندوق را می بندم و آن پلاکت ها را هم توی لباسم قایم می کنم.
با هر قدم های خش خش شان به گوشم می رسد و از ترس سکته را می زنم.
کیفم که روی مبل است را برمی دارم و کیانوش از پشت صندلی میز اشاره می کند تا بیایم.
لبخند میزنم باشه ای می گویم.
رویم را از او می گیرم و در دل می گویم "مرده شور تو ببرن!"
خیلی آهسته آن ها را از زیر لباسم فوری توی کیف می گذارم.
متوجه نگاه های کیانوش می شوم و وقتی که میخواهم برگردم لبخندی می زنم.
دندان هایم از پس لب ها نمایان می شود.
_اِممم... فکر کنم توی گالری یه چیزی جا گذاشتم آخه هر چی دنبالش می گردم نیست.
کیانوش از پشت میز بلند می شود و به طرفم می آید.
کیف را به خودم می چسبانم تا این که مقابلم می ایستد.
دیگر تپش قلبم را به وضوح احساس می کنم.
با خودم می گویم الان است که بگوید کیفت را بده!
تمام این مدتی که دارم از ترس قالب تهی می کنم و همه اش یک دقیقه نمی شود او به من زل می زند و فقط می گوید:
_چی جا گذاشتی؟
نفسی بیرون می دهم و لب می زنم:" چیز مهمی نیست، فردا میام برش می دارم."
لبخند می زند و به میز اشاره می کند.
با هم به طرف میز هم قدم می شویم.
با دیدن غذاها معده ام عروسی می گیرد.
از جون آدمیزاد تا شیر مرغ در این میز یافت می شود.
اندکی برنج و مرغ می ریزم و شروع می کنم به خوردن.
افسوس که این غذا ها را باید در زمانی بخورم که اصلا به من نمی چسبد، در حالی که هر لحظه اش ترس دارد گلویم را می فشارد.
به یک کفگیر برنج اکتفا می کنم و وقتی به من تعارف می کنند مجبور می شوم بگویم توی رژیم هستم.
چون با این استرس خوردن پیش کش، گوشت به تنم هم آب شده!
جرعه ای دوغ می نوشم و تشکر می کنم.
عقربه های ساعت خودشان را به یازده رسانده اند و باید برای خاطرجمعی ام که شده از این خانه و اهلش خداحافظی کنم.
کم کم مقدمات خداحافظی را می چینم و می گویم امروز کلی خسته شده ام و باید فردا هم کلی کار کنیم.
کیانوش خیلی زود کنار می آید و عمو هم با کمک خدمتکارش برمی خیزد.
خواهش میکنم زحمت نکشند و همان جا خداحافظی می کنم.
کیانوش دنبالم می آید و می گوید:
_میخوای برسونمت؟
_نه، با تاکسی چیزی میرم.
لبهایش کج می شود و به ساعت مچی اش نگاه می اندازد.
_آخه این وقت شب تاکسی گیر نمیاد.
نمی دانم چه اصراری در رساندن من دارد!
با این که حوصله و توات کل کل را ندارم اما این بحث را کش می دهم:
_نه گیر میاد.
سر همین خیابون تا صبحم ماشین رد میشه..
بخاری نفس هایم در میان هوا پر می کشد و تنم بخاطر سرما مور مور می شود.
کیانوش کف دستانش را روی هم می کشد و با ها کردن سعی دارد خودش را گرم کند.
در را باز می کند و وقتی مرغ یک پایم را می بیند باشه ای می گوید.
سری تکان می دهم و خداحافظی می کنم.
قدمی برنداشته ام که با شنیدن نامم از زبانش خشکم می زند.
آب دهانم را قورت می دهم.
_بله؟
چشکمی می زند و با روی گشاده و یخ زده اش لب می زند:" فردا میام دنبالت باهم بریم گالری."
در دل میخندم و می گویم به همین خیال باش!
اما به زبان می گویم:
_باشه... من منتظر می مونم.
دست تکان می دهد و خداحافظی می کند.
با بسته شدن در دیوار استرسی که دورم کشیده ام فرو می ریزد.
زیر چشمی به اطرافم نگاه می کنم تا ببینم خبری از پیمان نیست.
همه جا در سکوت و سرما فرو رفته و ظاهراً که کسی نیست.
به سر خیابان می رسم و از دور نور چراغ ماشین چشمم را می زند.
با خوشحالی دست تکان می دهم و کمی بعد ماشین پیش پایم ترمز می کند.
به جلو اشاره می کنم و با شنیدن جوابش شادی ام تکمیل می شود.
توی ماشین می نشینم و پاکت ها را آهسته در می آورم.
نگاهم روی پاکت ها است که راننده با لحن لاتی اش می پرسد:
_چیه آبجی؟
جا می خورم و پیش خودم می گویم چه فضول است!
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت84
جوابش را نمی دهم که می گوید:
_نکنه مدارکی که از خونهی شازده دزدیدی؟
شک ندارم که کارم تمام است.
از خودم می پرسم چطور کیانوش اینقدر زود متوجه شد و کسی را دنبالم فرستاد؟
خودم را به بی راهه می زنم و با ترس می گویم:" نگه دار."
مرد بدون توجه سرعتش را بالا می برد.
دیگر به چیزی جز مرگ فکر نمی کنم.
شنیده ام ساواک جای وحشتناکی است و من طاقت ندارم زیر شکنجه بمیرم پس اگر قرار بر مردن است با یک ضربه کارم تمام شود بهتر است.
در ماشین را باز می کنم و داد می زنم:
_نگه نداری خودمو پرت میکنم.
تمام بدنم در سرما گر می گیرد.
کیف را به سینه ام می چسبانم و چشمانم را می بندم تا بپرم.
تصمیمم را می گیرم که صدای آشنایی گوشم را می نوازد.
پیمان کلاه گیس فرفری اش را برمی دارد و با نگرانی فریاد می کشد:
_منم دیوونه!
با ناباوری نگاهش می کنم.
از شوخی بی مزه اش حرصم می گیرد. اگر این مدارک را تنها برای او برداشته بودم حاضر بودم تمام سختی هایی که برای بدست آوردنش از سر گذرانده بودم فراموش کنم و تمامش را پرت کنم بیرون!
از روی غیض کیف را روی صندلی می کوبم و در را محکم تر می بندم.
لب هایش را می گزد و بی هیچ حرفی به رو به رو نگاه می کند.
سرعت ماشین را کم می کند و کناری پارک می کند.
برمی گردد و با دیدنش به طرف دیگری خیره می شوم.
_کیف کو؟
بدون نگاه کردن کیف را با دست نشانش می دهم. به سختی بدنش را قوص می دهد و بند کیف را می کشد.
پاکت ها را در می آورد و برایشان له له می زند.
با ذوقی وصف ناپذیر نگاهش می کند و ماچش را روی شان می نشاند.
_دستت طلا! خودِ خودشه!
اصلا از تعریفش خوشم نمی آید.
صدای خوانندهی زن پخش می شود و او زیر لب همراهی اش می کند.
تا به خانه می رسیم این آهنگ مدام در سرم می چرخد و از بس شنیده ام آن را سردرد می گیرم.
بی معطلی از ماشین پیاده می شوم.
او را با پاکت ها دل خوش رها می کنم و کلید را از توی قفل بیرون می کشم و وارد خانه می شوم.
پری و سمیه در خواب ناز رفته اند.
لباس های مزخرفم را گوشه ای پرت می کنم.
پارچه ای را آب می زنم و روی لب و گونه هایم می کشم تا از شر آرایش حال بهم زن راحت شوم.
بالشتی زیر سر می گذارم و پتو را هم روی خودم می کشم.
تا مدت ها ذهنم درگیر است و خوابش نمی برد.
اول صبح کسی با عجله در را می کوبد.
پری با غر غر بیدار می شود و با دیدن وحشت پیمان سکته را می زند.
پیمان با باز شدن در اول آب دهانش را قورت می دهد و بعد مضطرب می گوید:
_باید هر چی مدارکه یا ببرین یا منهدم کنیم.
یالا! بیدار شید!
خواب از سرمان می رود.
با عجله خانه را زیر و رو می کنیم.
هوشنگ و پیمان اسلحه ها و دوربین را بین رو انداز می پیچند و در صندوق جا می دهند.
من هم کتابخانه را می گردم و کتاب ها و مدارک اصلی را برمی دارم.
نمیفهمم چطور حاضر می شوم و سوار ماشین می شوید.
پیمان وحشیانه فرمان را چپ و راست می کند.
هر چه پری می پرسد چه شده جواب نمی دهد وقتی زیادی پاپیچش می شود داد می زند:
_رد مونو زدن!
همگی با تعجب بهم نگاه می کنیم.
پیمان ادامه می دهد:" بچه ها شنیدن خونه تیمی ما لو رفته.
آدرسشو از توی شنود های ساواک فهمیدن.
چنگی به موهایم می زنم.
قلبم از استرس بالا و پایین می رود.
خدا خدا می کنم ماجرا به من مربوط نشود.
پیمان انقدر می رود که به محلهی فقیر نشین می رسد.
محله ای که در هر دو قدمی اش کسی به گدایی مشغول است.
بچه ها با قیافه های ژولیده و لباس های پاره دنبال هم می کنند.
بوی گندی هم همه چا را برداشته و به سرفه می افتم.
چند باری عق می زنم و وقتی ماشین می ایستد خودم را به بیرون پرت می کنم.
دستم را به دیوار می گیرم و هر لحظه بوی بد از مشامم بالا می رود.
هیچ کس مثل من اذیت نشده.
پیمان به سمیه و هوشنگ می گوید توی ماشین باشند.
من و پری دنبال پیمان، مقابل خانه ای درب و داغان می ایستیم.
بعد از کمی در زدن زنی در را باز می کند.
سر و وضعش زیاد بد نیست.
وارد خانه می شویم و کنار دو مردی که با لباس شخصی نشسته اند کیوان را می بینم.
بعد از پیمان ما هم زیر لب سلام می دهیم.
کیوان با نگاه خریدارنه ای نگاهم می کند.
از سر غرور بادی به قبقبه ام می اندازم و خوب نگاهش می کند.
حال همگی مان را می پرسد و می گوید:
_حال شما چطوره خانم ابرقهرمان؟
⭕️کپےبدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 جمعه
🔹 ۱۰ فروردین / حمل ۱۴۰۳
🔹 ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
🔹 ۲۹ مارس ۲۰۲۴
💠 مناسبتهای اسلامی
🕌 آغاز بنای مسجد جمکران به دستور امام عصر عجل الله فرجه الشریف «۳۷۳ هجری»
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در برج عقرب است.
💠 برای امور زیر مناسب است:
امور زراعی و کشاورزی
بذر پاشی
آبیاری
انواع حفاریها
کندن چاه و کانال و آبراه
جراحی چشم
درختکاری
از شیر گرفتن کودک
کشیدن دندان
خارج ساختن خال، زگیل، و دمل
⛔️ ممنوعات
امور اساسی و زیر بنایی
امور ازدواجی
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
👶 زایمان
مناسب و نوزاد حالش خوب است.
🚖 مسافرت
همراه صدقه باشد.
💞 انعقاد نطفه
🔹امشب (شب جمعه):
خوب نیست
🌎🔭👀
💇 اصلاح سر و صورت
باعث غم میشود.
🩸حجامت، خوندادن، فصد و زالوانداختن
خوب نیست.
✂️ ناخن گرفتن
روز بسیار خوب و مستحب نیز است.
روزی را زیاد، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مبارکیست.
باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
خوابی که امشب (شب جمعه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۸ سوره مبارکه "کهف" است.
﴿﷽ و تحسبهم ایقاظا و هم رقود﴾
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی از دوست یا دشمن خواب بیننده، به وی برسد.
چیزی همانند آن قیاس گردد.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از اذان صبح تا طلوع آفتاب
از زوال ظهر تا ساعت ۱۶
📿 ذکر روز جمعه
«اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
🌎🔭👀
☀️ ️روز جمعه متعلق است به
💞#امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌺
🌎🌺🍃
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه
🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم.
🔸اهمیت روز جمعه:
👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است.
👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است.
👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است.
👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد.
👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد.
👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است.
👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست.
👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست.
💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه
🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند.
🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه
🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است
🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد.
رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود.
واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد
🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد.
🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است
🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه
🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه
🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد
( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند)
🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید.
🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد.
🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده
🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه
🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند.
🌸13.صدقه دهد،
روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است.
🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5960853649759404530.mp3
25.23M
🌹باز صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه...
🌹با صدای آسمانی و زیبای استاد فرهمند...
🌹التماس دعای فرج...
#دلنوشته_رمضان
سحر هجدهم...
✍ و.....
امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند...
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد..
❄️یوسفم...
این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...
❣علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است... به محرابی میرود، که قرار است.. ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند...
❄️یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...
❄️تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است...
و... من..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم..
تقدیر مرا، به همین یک نشانه... زیبا کن...
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110