eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
😔⬅️😁در دوران حکومت حضرت صاحب الزمان علیه السلام تقیه برداشته می شود عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ‏: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: أُمِرْتُ بِالتَّقِيَّةِ ... وَ أُمِرَ بِهَا عَلِيٌ‏ علیه السلام ... ثُمَّ أَمَرَ الْأَئِمَّةُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَسَارُوا بِهَا فَإِذَا قَامَ‏ قَائِمُنَا سَقَطَتْ‏ التَّقِيَّةُ. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص526) حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: به من به تقیه دستور داده اند. پس حضرت صادق علیه السلام فرمود: به امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به تقیه امر شد، ... سپس هریک از امامان امام دیگر را به تقیه امر می کردند و آنها در تقیه بودند تا قائم ما قیام نماید. در آن هنگام تقیه برداشته می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاکه بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی تا که خفتیم همه بیدار شدند تا که مردیم همگی یار شدند قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن موقع که افتاد و شکست @haram110
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔺 ۹ خرداد / جوزا ۱۴۰۳ 🔺 ۲۰ ذی القعده ۱۴۴۵ 🔺 ۲۹ می ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج دلو» است. 💠 روز مناسبی برای امور زیر است: بنایی دیدار با مسئولین برداشت محصول خرید جابجایی افتتاح شغل و کسب و کار معالجه آغاز چلّه گرفتن و ریاضت (۴۰ روز مانده تا محرم، چلّه قرائت زیارت عاشورا نافذ است) رفتن به خانهٔ نو نام گذاری نوزاد ختنه نوزاد اموز مشارکتی امور زراعی معامله خانه درختکاری امور حفاری امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 👶 زایمان نوزاد صبور، فاضل و دارای عمر طولانی باشد. ان‌شاءالله 🚘 مسافرت کراهت دارد. 👩‍❤️‍👨 زفاف و انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب چهارشنبه) شدیداً کراهت دارد. 🌎🔭👀 🩸 حجامت، خون‌دادن و فصد باعث صحت بدن می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت موجب ایمنی از بلا می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن خوب نیست، باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است. کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۰ سوره مبارکه «طه» است. ﴿﷽ فالقاها فاذا هی حیه تسعی﴾ دلیلی قوی یا وسیله‌ای مناسب، در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه «یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز چهارشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
دستورالعمل مجرب برای افزایش رزق و روزی شبها سه بار سوره واقعه میخونی به نیابت آقا امام زمان ثوابش رو به مولا امیرالمومنین هدیه میدی دوم هر روز بعد نماز صبح ۱۴ صلوات هدیه به ۱۴ معصوم ۱۴ لعن هدیه به ۱۴ معصوم اللهمَّ العَنِ الجِبتَ و الطاغوت ۱۴ ذکر شریف استغفار بعد ۱۱۰ مرتبه ذکر اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ  بعد ۱۴ صلوات و ۱۴ لعن و ۱۴ استغفار هدیه به چهارده معصوم
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪی ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟! ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ! 🔸ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ... ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ... 🔹ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ... 🔸ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﻦ ...ﻣﻦ ... ﻣﻦ ...من... ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ! 🔹ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ! 🔸ﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟! ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ! ♦️
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیث شریف کسا با نوای کربلایی علی طیبی فر ( کرمانی )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽بهشت صلی‌الله‌علیه‌وآله یعنی سلام‌الله‌علیها 🔊 💥ببینید و انتشار دهید 🚩کانال حرم 🆔 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤چگونه از امام مهربان ما یاد میفرمودند... 🎙استاد اوجی شیرازی 🔹اَللّٰهُم‌َّعَجِّلْ‌لِوَلیِّٖک‌َالفَرَج
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - دویست • پنجاه- پنج✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✔" معجزات حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان حیات پدر بزرگوارشان" ✍..اولین و تنها حکایت منتخب از این عنوان ، از مجموع 10 حکایت دلنشین این فصل (سعی شد یکی از کوتاهترین حکایات انتخاب شود و به ذکر ترجمه اکتفا گردد) ، از منابع غنی ✨شیعی بیان میگردد : ...👤...ابراهیم بن محمد بن فارس نیشابوری می گوید : ✴️ زمانی که عمرو بن عوف والی ای که دشمن سرسخت اهل بیت علیهم السلام بود و حرص بر کشتن شیعیان داشت ، تصمیم به قتل من گرفت و از این موضوع با خبر شدم ، ترس شدیدی به من دست داد ، از این رو با خانواده و دوستانم وداع کردم و به سوی خانهء حضرت امام حسن العسکری علیه السلام روانه شدم تا با ایشان وداع کنم و تصمیم داشتم فرار کنم ؛ هنگامی که خدمت آن حضرت رسیدم پسری دیدم که در کنار حضرتش نشسته که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشید ، و من به قدری از نور و درخشش صورت او متحیر شدم که فکر فرار و ترس را فراموش کردم ؛ در این حال بودم که فرمود : 💠 ای ابراهیم ! فرار نکن که خداوند تبارک و تعالی تو را از شر او حفظ خواهد کرد. بر حیرتم افزوده شد و به حضرت امام حسن العسکری علیه السلام عرض کردم : 🔰آقای من ! خداوند مرا فدای شما گرداند ، این کیست که مرا از آن چه در دل دارم خبر داد⁉️ فرمود : ❇️ او پسرم و خلیفهء پس از من است و اوست کسی که مدتی طولانی غایب خواهد شد و پس از اینکه زمین پر از ظلم و جور شد ظاهر می شود و آن را از عدل و داد پر خواهد نمود. نام او را سؤال کردم ؛ فرمود : ❇️ او هم نام و هم کنیهء حضرت رسول خدا صلی الله علیه واله است و بر احدی روا نیست تا زمانی که خداوند ، دولت و سلطنت او را آشکار نساخته او را با نام و کنیه اش نام بَرَد ، تو نیز ای ابراهیم آنچه امروز از ما دیدی و شنیدی از غیر اهلش پوشیده دار ؛ سپس من بر آن دو امام و پدرانشان درود فرستاده و در حالی که به فضل خدای متعال پشتگرم و به آنچه از صاحب الزمان علیه السلام شنیده بودم امیدوار بودم ، از محضرشان خارج شدم ؛ عمویم علی بن فارس به من مژده داد که معتمد برادرش ابواحمد را فرستاد و به او دستور داد عمرو بن عوف را بکشد ؛ ابو احمد نیز در آن روز او را گرفت و بند از بندش جدا کرد ؛ و الحمدلله رب العالمين. 📕📗🔍🔎📘📙 ✔️ کفایة المهتدی ذیل ح۳۲ ص۱۲۲ ✔️ کشف الحق ص۳۲ ح۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆕 سلسله جلسات کوتاه 🔺 🖼إعرف امامك !! امام زمانت را بشناس !! ▫️در بیان استاد 🔸قسمت • بیست-سوم پایانی : موضوع : ▫️غیبت حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف - قسمت • دوم 🔺 مدت زمان غیبت 🔺 چرا‌ با وجود این همه ظلم و نابسامانی حضرت امام عصر ارواحنافداه ظهور نمی‌کنند؟ 🌐..نشر حداکثری در دیگر کانال ها با اسم و نام کانال خود شما دوستان بلامانع است و باعث خوشحالی جناب استاد و ما می گردد💐 •••• 🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • بیستم ✔️ ✅ باب الله 🟨 «بـاب الله» تعبیر دیگري است که در حـدیث به کـار رفته بود (اینجا) و منظور از آن نیز روشن است. «در» موضـعی است که از آن وارد خانه میشونـد. و اگر کسـی بخواهد وارد خانه معرفت و بندگی خداشود، باید صـرفًا از این در واردگردد، از غیر دَر نباید و نمیتوان وارد خانه شد. در قرآن کریم میفرماید: 📖 وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا و لیکن نیکی این است که شخص مّتقی باشد. و به خانه ها از درهای شان وارد شوید. ✅🔚 اگر کسـی میخواهـد به هـدف بنـدگی و معرفت خداونـد برسـد، بایـد از دري که خود خـدا قرار داده وارد شود؛ وگر نه به هدف خود نمیرسد. و به همین جهت در آخرحـدیث فرموده انـد: «لولا نحن ما ‌عبدالله» ؛ زیرا راه بنـدگی خدا را ائمه علیهم السلام به خلایق یاد داده اند. حّتی ملائکه هم- مطابق آنچه در احادیث آمـده - درس توحید و تنزیه و تقدیس پروردگار را از این انوار مقدسه آموخته اند. بنابراین اگر ایشان نبودند اصلا باب بندگی خدا مسدود بود. باز هم توجه میدهیم که: منظور این نیست که خـدا محتاج اینها میباشـد. بلکه خود خدا چنین دري را براي بندگی خود باز نمـوده. و این کـار خـدا بیش از هر چیز لطـف و تکریم است که به خـود این انـوار مقـدسه فرموده است تـا به این وسـیله در پیشگاه الهی مقربتر باشـند. لذا خود ایشان در بندگی خدا کاملتر و خالصتر از همه خلایق هسـتند و افتخار بندگی خدا بیش از هرکس نصـیب ایشان شـده است -که فرموده اند: «بعبادتنا عُبِدالله» خدا آنچنانکه ما او را بندگی میکنیم، بندگی میشود؛ یعنی جز ما کسـی نمیتوانـد آنچنانکه شایسـته است بنـدگی خـدا را بکند- هرچندکه خود همواره به عجز و قصور خویش نسبت به حّق بندگی خدا معترف بوده اند و این ناشی از معرفت عمیق خداست که ایشان دارا بوده اند. 🔻معناي «ِبنا ُعِبدالله» و «ِبنا عرف الله» در این زمینه حدیث دیگري است از حضرت امام محمدالباقر علیه السلام که فرموده اند: 💠 بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.(۱) به وسـیله ما خدا بندگی شده. و به وسـیله ماخدا شـناخته شده. و به وسیله ما توحید خداوند متعال تحّقق یافته است. و حضرت محمد صلی االله علیه و آله وسلم حجاب خداي متعال است. 🔻تحّقق بنـدگی خداونـد به وسـیله ایشـان از دو جهت است: ۱- یکی معرفت و عبـادت خود اینهـا در پیشـگاه خـداي متعـال؛ ۲- و دوم وساطت منحصـر به فرد آنها در عبادت دیگران؛ زیرا ایشان وسـیله هـدایت همه خلایق به سوي خدا هسـتند. بنابراین هر موحّدي که در عالم یافت شود، به برکت وجود ایشان به توحید نائل شده. و به همین جهت حضرت محمدصلی الله علیه و آله وسلم راحجاب خدا نامیده اند. ✅🔚 «حجاب» یعنی واسـطه. و پیامبرصـلی الله علیه و آله و سـلم و اهلبیت گرامی‌اش علیهم‌السلام چون واسـطه بین خدا و خلق هستند، حجاب خدا میان او و خلقش میباشـند. مسّلمًا حجاب به این معنا نیست که چیزي خلق خدا را از خدا محجوب نماید یا اینکه خدا از خلق محجوب باشد بلکه خود خدا معرفت ایشان را واسطه و وسیله عبادت و معرفت خود قرار داده است، به طوريکه اگر ایشان نبودنـد، اصـلا خداونـد معبود و معروف نمیشد. امام صادق علیه السلام میفرمایند: 💠 الأَوصِياءُ هُم أبوابُ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ الَّتي يُؤتى مِنها ، ولَولاهُم ما عُرِفَ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ ، وبِهِمُ احتَجَّ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى عَلى خَلقِهِ‌.(۲) اوصـیاي پیامبر هسـتند که درهاي خـداي عزوجل براي توجه به سوي او میباشـند. و اگر آنها نبودنـد،خداي عزوجل شـناخته نمیشد. وخداي متعال به وسیله ایشان حّجت را برخلق خود تمام‌ کرده است. در ادامه براي آنکه ارتبـاط میـان معرفت امـام علیه‌السلام بـا معرفت خـدا بیشتر روشن گردد، به بررسـی دقیق« » می‌پردازیم. ۱-اصول کافی ج1ص145،کتاب التوحید، باب النوادر،ح10. ۲- اصول کافی کتاب الحجة باب أن الأئمة خلفاء الله ...ح2 🔵ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔵 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.. |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️🎞 ؛ 27 روز تا عیدالله الاکبر غدیر خم ✔️ حضرت پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: اگر مردم بر دوستیِ علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام اجتماع می‌کردند، خداوند آتش را خلق نمی‌کرد. 🎙 علی افسری ⚠️شيعيان! نسبت به تبليغ غدير به قصد فرج كوتاهي نكنيم •••• 🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس‌ رویایی💗 قسمت160 رفتن شاه مرا دلگرم تر می کند. به پیمان فکر می کنم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌کابوس رویایی💗 قسمت161 پس از او من نیز به بند برمی گردم. حرف های کیانوش در دلم رخنه می کند و مرا از آینده می ترساند. نکند آمریکا انقلاب نوپا یمان را به بار نشسته سرنگون کند؟ او این قدرت را دارد! دیگر زندان رنگ و بوی دیگری گرفته. بند سیاسی‌ها هر روز شاهد آزادی کسی است. ما بین این ها از دست سمیرا هم خلاص می شوم. بند خالی ترین روزهایش را سپری می کند. سلول ها حداقل سه نفر ازشان کم شده. وقت ناهار و شام هم کل میزها پر نمی شود. سکوت بیش از همیشه به دل چنگ می زند‌. به رو به رو خیره شده ام و ناگهان قاشق از دستم پرت می شود. صدای به زمین خوردنش همه‌ی نگاه ها را به من برمی گرداند. آب دهانم را قورت داده و قاشقی دیگر میخواهم که آن را هم با اصرار می دهند. هر چند علاقه ای به عدسی ندارم اما مجبورم بخورم. روزهای زندان بدجور مرا عوض کرده. علاوه بر گوشه نشینی گوشت تنم هم آب شده. صورتم بیش از پیش استخوانی به نظر می رسد. شب پاسبان ها با تشر خاموشی می زنند. تا خیلی وقت بعد از خاموشی مدام در جایم غلت می زنم تا بالاخره خوابم می برد. با سر و صدایی چشم باز می کنم. ظاهراً صبح شده. یکی از هم سلولی هایم به نام مژگان برمی خیزد. آهی می کشد و می گوید:" این همه آزاد شدن تکلیف ما چیه؟ مگه ما چیکار کردیم؟" از او می پرسم چرا به زندان آمده. جواب می دهد: _تابستون ۵۶ توی یکی از راهپیمایی ها بودم. عکس آیت الله خمینی دستم بود. بعد از راهپیمایی که خواستم برم خونه یه ماشین راهمو سد کرد. خلاصه چی بگم... کمیته مشترک و با تموم درداش گذروندم و بعد محکوم شدم به ده سال حبس! فقط بخاطر یه عکس و بیان نظرم در مورد اوضاع کشور. من که مثل خیلی ها خرابی به بار نیاوردم. بعضی به اموال دولت آسیب می رسونن اما من کاری نکردم. آهش دلم را می سوزاند. نمیدانم چه بگویم. او از من همین سواب را می پرسد. من هم می گویم برای آموزش وقتی از سوریه برمی گشتم یکی بهم مشکوک شده و گزارش داده. وقتی میفهمد حبس ابد هستم ناراحت می شود اما دلداری ام می دهد که اوضاع اینطور نمی ماند. قریب به دوهزار از زندان سیاسی آزاد شده اند و من نیز آزاد خواهم شد. گر چه مژگان به اندازه‌ی نرگس برایم عزیز نیست اما هم صحبتی با او مرا از لاک خودم بیرون می کشد. با هم برای هواخوری به محوطه می رویم. در حال قدم زدن هستیم و از هر دری در مورد خودمان و خانواده مان حرف می زنیم که از بلندگو های زندان صدا می آید. _زندانیان توجه کنید! توجه کنید! اسامی که خوانده می شود وسایل شان را جمع کنند و به سمت خروجی بند بروند. کوثر اختری... مریم مولایی..و... قبلا تا شروع به اسم خواندن می شد همگی از ترس قالب تهی می کردند. به دلیل این که یا مورد مواخذه قرار می گرفتند و یا برای اعتراف به کمیته مشترک احضار می شدند اما اکنون همگی با شوق گوش تیز می کنند. هر کس با شنیدن نامش غرق شادی می شود. هر دم از طرفی هورا برمی خیزد. گر چه تعدادی این زندنیان از سری های قبل کمتر است اما امید در دلها می تپد. با شنیدن اسم مژگان برایش خوشحال می شوم. او نیز از شادی در پوستش نمی گنجد. هم را بغل می گیریم و به او تبریک می گویم. صدایی از پشت سرم می آید:" رویا! رویا توللی!" برمی گردم و زنی دوان دوان به طرفم می آیدبی مقدمه مرا در آغوشش می فشارد و شروع می کند به تبریک گفتن‌. چشمانم گرد می شود و می گویم: _مژگان آزاد شده چرا منو بغل می کنین؟ این زن را می شناسم. او نیز مثل من نرگس را خیلی دوست می داشت. لبخند دندان نمایی می زند و با شوق می گوید: _نه! اسم تو رو خوندن. آره‌... من اسمتو شنیدم. کم کم دیگری از سویی به طرفم می آید. لبخند ها حکایتی دارند. من که چیزی نشنیده ام و گمان می کنم اشتباهی شده. اما با گواهی اطرافیان کم کم به این یقین می رسم که اسم من نیز خوانده شده. مژگان دوباره مرا بغل می گیرد و تبریک می گویم. هنوز در بهت هستم. باورم نمی شود‌. اسامی برای بار دوم که خوانده می شود نامم را بعد اسم مژگان می شنوم. از ذوق در حال منفجر شدنم! این بار کسانی که برای تبریک به پیشم آمده اند را بغل می کنم. با اطرافیان به سلول می رویم. من که وسیله ای با خود نیاورده ام. مژگان ساکش را می چیند. در بند با کسانی که می شناسم شان خداحافظی می کنم. گر چه زندان خاطرات تلخی به همراه داشت اما طعم آزادی روح را در زندان چشیده ام. بغض در گلویم می لرزد و هنگام باز شدن در آخرین نگاه را به کسانی که دست تکان می دهند می اندازم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه)
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت162 جلوی در صف کشیده شده برای تحویل وسایل. هر کسی چند تکه ای که در ابتدا از او گرفته بودند را می گیرد. یکی چادر، یکی روسری، یکی کیف و... به من که می رسد لباس پاکستانی ام را به دستم می دهند. با تعجب به لباس زل می زنم. یعنی این را از کجا آورده اند؟ شک ندارم که پشت این آزادی نقل هایی نهفته اما دوست ندارم به کیانوش فکر کنم. احساس می کنم دلسوزی اش از سر خوبیست. اما خوبی از کسی می تراود که ذره ای خوب باشد او پلید و شیطان است! نمیخواهم او را قضاوت کنم پس فکرش را هم نمی کنم. دلسوزی هایش بی مورد است چون دل من را نمیتواند به چنگ آورد. بیرون زندان خانواده هایی به انتظار ایستاده اند. هر کس گوشه ای نشسته. آفتاب یک راست به مغز آدمی می تابد. دستم را جلوی پیشانی قرار می دهم. دست مژگان در دستم است که ناگهان در جمعیتی متراکم رها می شود. وقتی از بین چشمانم منتظر عبور می کنم؛ مژگان را در بغل خانم قد کوتاهی می بینم. کمرش خمیده و چادرش را روی صورتش کشیده است. بهشان نزدیک نمی شوم و تنها از دور نگاه شان می کنم. موج حسرت از دریای دلتنگی برمی خیزد و به دیواره های دل کوبیده می شود. بی اختیار بغض می کنم و پیمان را در کنارم تجسم می کنم. کاش می بود... کاش! مژگان وقتی صورتش را برمی گرداند مرا می بیند‌. چشمان از گریه به سرخی می زند. لبخند می زند و دستم را می گیرد و به طرف همان خانم می برد. بخاطر حجاب نامناسبم خجالت می کشم. شال پاکستانی را جلو می کشم و موهای آشفته ام را داخلش فرو می برم. آن زن مرا هم در اغوشش می فشارد. _خوشحالم آزاد شدین. چشم مادرتون روشن. احسنت به شماها! با شنیدن کلمه‌ی مادر قلبم آتش می گیرد. سرم را پایین می اندازم و با لب گزیدن میخواهم اشکم جاری نشود. مادر مژگان دسته گلی که احتمالاً برای دخترش گرفته است را به من می دهد. خیلی خوشحال می شوم. خوشحال می شوم که هنوز هم به چشم دیگران می آیم. همین اتفاق کوچک امید زیادی به من می دهد. مادرش تعریف می کند: _از وقتی که خبر آزادی زندانیا رو دادن من یه پام اینجاست یه پام خونه. چقدر اینجا نشستم و دعا دعا کردم در باز بشه و تو بیای بیرون. خدایا شکرت! عشق مادر و فرزندی میان شان فواره می زند. دلم چنین عشقی را می خواهد گر چه طعمش را به درستی نچشیده ام. هر چه مژگان اصرار می کند با او بروم من قبول نمی کنم. از طرفی اتوبوسی زندانیان را سوار می کند و می گویم با آن می روم. با مژگان خداحافظی می کنم و به طرف اتوبوس می روم. اتوبوس از زندانی زن و مرد پر شده و گوشه ای می ایستم. وارد خیابان که می شویم بعضی ها را ابتدای خیابان پیاده و برخی دیگر را ۳۰۰ متر آن طرف تر پیاده می کنند. از اتوبوس که پیاده می شوم آدرس نرگس را از توی جیبم بیرون می کشم. بخاطر لباس های که پوشیده ام نگاه های زیادی حولم می چرخند. کناری می ایستم و برای تاکسی دست تکان می دهم. در کنار زنی می نشینم و ادرس را می خوانم. به خیابان ها نگاه می کنم. از تابستان بود که دیگر رنگ این کوچه و خیابان ها را ندیده بودم. برگ های زرد خزان بر سنگ فرش پیاده رو ها جولان می دهد. درختان در خوابی عمیق فرو رفته اند در حالی که ایران تازه در حال جوشش بیداری هاست. نمیدانم چقدر می گذرد اما وقتی سر برمی گردانم زن بدجور نگاهم می کند. انگار از نگاهم فکر کرده من ندید پدید هستم! لب می چینم و سرم را پایین می اندازم. تاکسی می ایستد و برای این که آن زن پیاده شود من پایین می روم و دوباره می نشینم. چیزی تا رسیدن آدرس نمانده. در خیابان تاکسی می ایستد. _چقدر میشه؟ در حالی که او قابلی ندارد می گوید من دست در جیب می کنم. یکهو به سر می زنم و می گویم ای دل غافل! من که آه در بساط ندارم. از استرس دست و پایم یخ می کند. راننده مرا از توی آیینه نگاه می کند. لبخندی مصنوعی می زنم و خودم را مشغول نشان می دهم. وقتی ناامید می شوم دست از تقلا برمی دارم اما نمیدانم چطور بگویم پولی ندارم. لب به دندان می گیرم و می گویم: _بِ... ببخشید من نمیدونستم. اَ...الان که نگاه کردم دیدم پول ندارم. اگه ممکنه همراه من بیاین. خونه‌ی دوستم همین وراست بهتون پولتونو میدم. راننده برمی گردد طرفم و می پرسد: _تو زندانی سیاسی بودی؟ از تعجب دهانم باز می ماند. سکوت می کنم که خودش می گوید:" این روزا خیلیا آزاد میشن و پولی تو جیب شون نیست. ما توی این زمان باید یکی باشیم. شما رنج زندان کشیدین و ما کاری نکردیم. اشکال نداره... برو به سلامت. ⭕️کپے‌بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌎🌺🍂 🌺 ❇️ تقویم نجومی 💠 پنجشنبه 🔺 ۱۰ خرداد/‌ جوزا ۱۴۰۳ 🔺 ۲۱ ذی القعده ۱۴۴۵ 🔺 ۳۰ می ۲۰۲۳ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج حوت» است. 💠 روز مناسبی است برای: نو پوشیدن آغاز معالجه امور آموزشی سفارش دادن کالا دیدار با رؤسا و بزرگان مهمانی دادن امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 🚘 مسافرت امکان حادثه دارد. 👶 زایمان مناسب نیست. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب پنجشنبه) فرزند عالم گردد. 🔹 امروز (هنگام زوال ظهر) فرزند عاقل، سیاستمدار و بزرگوار خواهد بود. شیطان نزدیک وی نشود و هیچگونه انحرافی ندارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث دولت می‌شود. 🩸حجامت،فصد،زالوانداختن،خون‌دادن باعث روشنی دل می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز خیلی خوبیست. موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕 بریدن پارچه روز خوبیست. شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیهٔ ۲۱ سوره مبارکه " انبیاء علیهم السلام" است. ﴿﷽ ام اتخذوا الهه من الارض﴾ اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت بر طرف می‌شود. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز پنجشنبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین» 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز پنجشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک و خیر خود را به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز پنجشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃