#داستانک
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.
پسر قد بلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود
دختر خجالتی نبود اما نمیخواست احساسات خود را به پسر ابراز کند
از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه میداشت و دورادور اورا میدید احساس خوشبختی میکرد
در آن روزها حتی یک سلام به یکدیگر دل دختر را گرم میکرد
دختر که ساختن ستارههای کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر مینوشت و کاغذ را به شکل ستارهای زیبا تا میکرد و داخل یک بطری بزرگ میانداخت
دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود میگفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهای بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند میزد چشمانش به باریکی یک خط میشد
در ۱۹سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت
یک شب هنگامی که همهٔ دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه مینوشتند یا تلفنی با آنها حرف میزدند دختر در سکوت به شمارهای که مدتها پیش حفظ کرده بود نگاه میکرد.
آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد
روزها میگذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر میگذاشت.
به یاد نداشت چند بار دستهای دوستی را که به سویش دراز میشد رد کرده بود
در این چهارسال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس میخواند پذیرفته شود
دختر۲۲ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد.
زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطریهای روی قفسهاش به شش تا رسیده بود.
دختر در ۲۵سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد
در تماس با دوستانش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است.
چند ماه بعد دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد در مراسم عروسی دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود
دختر دیگر جوان نبود در ۲۷سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد
شب قبل از مراسم ازدواجش مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت فردا ازدواج میکنم اما قلبم از آن توست و کاغذ را به شکل ستارهای زیبا تا کرد
۱۰سال بعد روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است
همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار میدهند
دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.
شبی در باشگاهی پسر را مست پیدا کرد، دختر حرف زیادی نزد تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت
پسر دست دختر را محکم گرفت اما دختر با لبخند رد کرد و گفت مست هستید مواظب خودتان باشید.
زن ۵۵ ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی میکرد.
در این سالها پسر با پولهای دختر تجارت خود را نجات داد
روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد از سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت دوست هستیم مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد پسر دوباره ازدواج کرد. دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسیش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد در آخرین روزهای زندگیاش هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا میساخت.
در آخرین لحظه در میان دوستان و اعضای خانوادهاش پسر را باز شناخت و گفت در قفسه خانهام ۳۶ بطری دارم میتوانید آن را برای من نگهدارید؟ پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد
مرد ۷۷ ساله در حیاط خانهاش در حال استراحت بود که ناگهان نوهاش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید پدر بزرگ نوشتههای روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش مبهوت پرسید این را از کجا پیدا کردی!؟
کودک جواب داد از بطری روی کتابخانه پیدایش کردم
پدر بزرگ رویش چه نوشته است؟
پدر بزرگ چرا گریه میکنید؟
کاغذ به زمین افتاد و رویش نوشته بود:
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بیاعتنا به نتیجه دوستت دارد💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 خدایا
قسم به لحظه ای که دلم را می شکنند و جز تو مرهمی نیست
قسم به لحظه ای که مرا می فروشند و جز تو خریداری نیست
قسم به لحظه ای که تنهایم می گذارند و جز تو همراهی نیست
قسم به لحظه ای که دوستم ندارند و عاشقی جز تو نیست
*من دوستت دارم*
🕋 بار الها
مرهمم باش، خریدارم باش، یارم باش، عاشقم باش که کسی جز تو دلسوزم نیست
💞شب همه عزیزان بخیر وشادکامی💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ای آورنده صبح در جذبه نورت ته نشین شدهام.هوایی چنین روشن، بی تابم میکند.
🌸در این لحظات که روزی ام مقدّر خواهد شد، مرا با دستهایی گشوده بر درگاهت برانگیز.
🌸خدایا بر پیمان تو صبح کردهام و به وعدهای که با تو داشتهام،ایمان دارم. باید گامهایم را محکمتر بردارم؛وقتی با هر نشانه روشن، بوی دوست را نزدیک تر حس میکنم.
🌸باید همه چیز در من آغازی تازه داشته باشد.
این منم؛ در صبحی سرشار، آغشته از خورشید.
الهی به امید تو🙏🏻
🌹 #سلام_ارباب_خوبم
🌱 #صبحم_بنامتان
صـبح اسـت دلم
هواییِ کرب وبلاست
ازجـانـب قلبِ من
بر آن خاک سـلام..
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
🌹🌹
°❀°🔹°❀°🔹°❀°🔹°❀*
﷽
#سلام_امام_زمان_عزیزم❤️
اول هر روز
قصہے عشق من و ....
زلف تــو ديدن دارد
نــرگس مست ڪجا ...
همدمے خــار ڪجا؟!!
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌸
🌺✨
حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) :
ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند : لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.
کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، ... و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند. مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از " ریز ریز " حساب گرفته میشوی ! اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : " جناره ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : " جنازه کجاست؟ ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو را دفن کنند میگویند : " میت را نزدیک کنید ". تو را به اسم صدا نمیزنند. پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد.
بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :
1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره !
2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند
3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !
و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : " آخرت ". جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، ... از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز ... زندگی واقعی شروع شد. و سؤال اینست : " برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ ". این حقیقتی است که جای تامل دارد. حریص باش بر : " فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد ... ". شاید نجات یابی !
🔴 #به_مردان_اندرز_ندهید
💠مردان دوست دارند که #مشکلات را به تنهایی حل کنند.
💠 اگر مشکلی را #مخفی میکنند یعنی #مایل هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن #قادر میدانند.
💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه #بیاعتمادی به شما نیست.
💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را #نصیحت نکنید و حتی احساس درونی او را #تایید نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی!
💠 با شناخت #روانشناسی یکدیگر مانع ایجاد بگو مگو و #مشاجرات لفظی شویم!
💗#همسرانه💞