#یادداشت_های_تربیتی 👇
#نوازش_کودکان هوش هیجانی آنها را بالا میبرد. تحقیقات نشان داده است کسانی که #هوش_هیجانی بالایی دارند نسبت به کسانی که تنها ضریب هوشی بالایی دارند، موفقیتهای بیشتری را به دست آوردهاند.
فرزندانی که در کودکی از #نوازش و بوسه #والدین خود محروم نبودهاند در محیطهای کوچکی مانند مدرسه نیز خوش درخشیدهاند. این دسته از کودکان میتوانند به خوبی به یک راه حل خوب برسند. #مدیریت_حل_مساله در این دسته از کودکان بسیار بیشتر از کودکانی است که از نوازش والدین خود محروم بودهاند.
🆔 @haram110
❤️🍃❤️
#همسران_محترم 👇
💑همدیگر را #تحسین_کنید
✍کارشناس روابط انسانی، جان گاتمن
دریافت
😊 شادترین زوجها آنهایی هستند که
👈🙏 قدرشناسیشان از یکدیگر را
👈 حتی با #نگاه_محبتآمیز👀😍
یا #نوازش ابراز میکنند.
👈اگر همسر شما پدر یا مادر خوبی است
👈 یا خوشفکر و خلاق است
[یا هر ویژگی مثبت دیگری دارد]،
👌به او بگویید و #تحسینش_کنید.
❤️🍃❤️
#آقایان_بخوانند
💜🌸آقایون روح خانوما درست مثل یه #گلبرگ خوشبوئه🌷🌸
حتی وقتی در حال #نوازش این گلبرگ هستید باید حواستون باشه #آسیب نبینه👉
( دقت کنید #حتی وقت نوازش )👌
خانوم از شما میپرسه #دوس داری چی بپوشم؟
یا #بهم میاد؟ 🤔
❌هیچ وقت نگید بهت نمیاد
✅بگید فلان لباس بهتره
👈بذارید خانمتون احساس کنه #بهترینه
فراموش نکنید #همسرتون فقط یکیه
با تمام وجود حواستون به روح #لطیف شون باشه
دست خانمتون رو #آروم بگیرید
خانوما #جسمشون درست مثل #پروانه اس
تحمل نداره #محکم باهاش برخورد شه
پس #اروم دستش رو بگیرید
👈 در محبتای کلامی سعی کنید
از #تشبیه استفاده کنید ولی #اغراق نکنید
❌مثلأ :
عطر جدید خریده از شما نظر میخواد
آروم #بغلش کنید و بگید بوی گل میده...
یا نظرتون رو راجع #لباسش میخواد ؛
بگید مثل #ماه شدید
✅خانوما عاشق مردای متبسم ولی محکم هستند
*آقایون متاهل حتمابخونن*
*زن_و #نيازهايش*
*قابل_توجه_آقایان*
🌼1. زن به #حضور شما ، به بودنتان نياز دارد . برايش باشيد .
🌼 2.زن به #نوازش و #ناز_كشيدن نياز دارد . نازش را بكشيد .
3🌼. زن به #توجه شما نياز دارد ، به اينكه زمان بگذاريد ، حرفهايش را بشنويد و با او #همدلي كنيد .
4🌼. زن به #حمايت مردش نياز دارد و لذت مي برد . #حامي او باشيد .
5🌼. زن به #تكيه_گاه نياز دارد ،
به شانه هاي امن ، مايه ي #آرامشش باشيد.
6🌼. زن در بسياري روزها در برابر خستگي ها و كج خلقي هاي شما صبوري كرده است. او به اخلاق خوش شما نياز دارد .#خوش_اخلاق باشيد و گاهي #شوخ_طبع.
7🌼. #بزرگوار باشيد .زن نياز دارد اشتباهاتش را به راحتي با شما در ميان بگذارد . پس خطاهايش را بشنويد و #ببخشيد .
8🌼.#غافلگیرش کنید، زن نياز دارد ببيند، بشنود و احساس كند كه #دوستش_داريد ، ماشينش را به تعميرگاه و كارواش ببريد، در پاركينگ بگذاريد و غافلگيرش كنيد . با مناسبت يا بي مناسبت برايش هديه بخريد .
9🌼. زن نياز دارد كه در روز با او تماس بگيريد . به او #تلفن بزنيد .
10🌼. هميشه هنگام ورود به منزل دستتان پر باشد ، برایش #خرید انجام دهید
اگر همه موارد را انجام مي دهید شما یک #مرد ایده آل هستید.😊
اگر نه ! سعی کنید دست كم ۶ مورد را انجام دهید و تاثير معجزه وارش را در رابطه ببينيد .
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۴۲
ایوب صبح به صبح بچه ها را #نوازش می کرد.
آن قدر برایشان #شعر می خواند تا برای نماز صبح بیدار شوند.
بعضی شب ها محمد حسین بیدار می ماند تا صبح با هم حرف می زدند.
ایوب از خاطراتش می گفت،
از این که بالاخره #رفتنی است...
محمد حسین هیچ وقت نمی گذاشت ایوب جمله اش را تمام کند.
داد می کشید:
_"بابا اگر از این حرف ها بزنی خودم را می کشم ها"
ایوب می خدید:
_"همه ما رفتنی هستیم، یکی دیر یکی زود. من دیگر خیالم از تو راحت شده، قول می دهم برایت زن هم بگیرم، اگر تو قول بدهی مراقب مادر و خواهر و برادرت باشی.
✨ #محمدحسین مرد شده بود.✨
وقتی کوچک بود از موج گرفتگی ایوب میترسید...
فکر می کرد وقتی ایوب مگس را هواپیمای دشمن ببیند، شاید ما را هم عراقی ببیند و بلایی سرمان بیاورد.
حالا توی چشم به هم زدنی ایوب را می انداخت روی کولش و از پله های بیمارستان بالا و پایین می برد و کمکم می کرد برای ایوب لگن بگذارم.
آب و غذای ایوب نصف شده بود...
گفتم:
_ ایوب جان اینطوری ضعیف میشوی هاا
اشک توی چشم هایش جمع شد.
سرش را بالا برد:
_"خدایا دیگر طاقت ندارم پسرم جورم را بکشد، زنم برایم لگن بگذارد."
با اینکه بچه ها را از اتاق بیرون کرده بودم، ولی ملحفه را کشید روی سرش.
شانه هایش که تکان خورد، فهمیدم گریه میکند.
😞مرد من گریه می کرد، تکیه گاه من...
وقتی بچه ها توی اتاق آمدند، خودشان را کنترل می کردند تا گریه نکنند.😞
ولی ایوب که درد می کشید، دیگر کسی جلودار اشک بچه ها نبود.😭
ایوب آه کشید و آرام گفت:
_"خدا صدام را لعنت کند"
بدن ایوب دیگر طاقت هیچ فشاری را نداشت.
آن قدر لاغر شده بود که حتی می ترسیدم حمامش کنم.
توی حمام با اینکه به من تکیه می کرد باز هم تمام بدنش می لرزید، من هم می لرزیدم.
دستم را زیر آب می گرفتم تا از فشارش کم شود. اگر قطره ها با فشار به سرش می خوردند، برایش دردناک بود.
آن قدر حساس بود که اعصابش با #کوچکترین_صدایی تحریک می شد.
حتی گاهی از صدای خنده ی بچه ها
ادامه دارد...
✿❀