eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
627 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 هوش هیجانی آنها را بالا می‌برد. تحقیقات نشان داده است کسانی که بالایی دارند نسبت به کسانی که تنها ضریب هوشی بالایی دارند، موفقیت‌های بیشتری را به دست آورده‌اند. فرزندانی که در کودکی از و بوسه خود محروم نبوده‌اند در محیط‌های کوچکی مانند مدرسه نیز خوش درخشیده‌اند. این دسته از کودکان می‌توانند به خوبی به یک راه حل خوب برسند. در این دسته از کودکان بسیار بیشتر از کودکانی است که از نوازش والدین خود محروم بوده‌اند. 🆔 @haram110
❤️🍃❤️ 👇 💑همدیگر را ✍کارشناس روابط انسانی، جان گاتمن دریافت 😊 شادترین زوج‌ها آنهایی هستند که 👈🙏 قدرشناسی‌شان از یکدیگر را 👈 حتی با 👀😍 یا ابراز می‌کنند. 👈اگر همسر شما پدر یا مادر خوبی است 👈 یا خوش‌فکر و خلاق است [یا هر ویژگی مثبت دیگری دارد]، 👌به او بگویید و .
❤️🍃❤️ 💜🌸آقایون روح خانوما درست مثل یه خوشبوئه🌷🌸 حتی وقتی در حال این گلبرگ هستید باید حواستون باشه نبینه👉 ( دقت کنید وقت نوازش )👌 خانوم از شما میپرسه داری چی بپوشم؟ یا میاد؟ 🤔 ❌هیچ وقت نگید بهت نمیاد ✅بگید فلان لباس بهتره 👈بذارید خانمتون احساس کنه فراموش نکنید فقط یکیه با تمام وجود حواستون به روح شون باشه دست خانمتون رو بگیرید خانوما درست مثل اس تحمل نداره باهاش برخورد شه پس دستش رو بگیرید 👈 در محبتای کلامی سعی کنید از استفاده کنید ولی نکنید ❌مثلأ : عطر جدید خریده از شما نظر میخواد آروم کنید و بگید بوی گل میده... یا نظرتون رو راجع میخواد ؛ ‌‌بگید مثل شدید ✅خانوما عاشق مردای متبسم ولی محکم هستند
*آقایون متاهل حتمابخونن* *زن_و * *قابل_توجه_آقایان* 🌼1. زن به شما ، به بودنتان نياز دارد . برايش باشيد . 🌼 2.زن به و نياز دارد . نازش را بكشيد . 3🌼. زن به شما نياز دارد ، به اينكه زمان بگذاريد ، حرفهايش را بشنويد و با او كنيد . 4🌼. زن به مردش نياز دارد و لذت مي برد . او باشيد . 5🌼. زن به نياز دارد ، به شانه هاي امن ، مايه ي باشيد. 6🌼. زن در بسياري روزها در برابر خستگي ها و كج خلقي هاي شما صبوري كرده است. او به اخلاق خوش شما نياز دارد . باشيد و گاهي . 7🌼. باشيد .زن نياز دارد اشتباهاتش را به راحتي با شما در ميان بگذارد . پس خطاهايش را بشنويد و . 8🌼. کنید، زن نياز دارد ببيند، بشنود و احساس كند كه ، ماشينش را به تعميرگاه و كارواش ببريد، در پاركينگ بگذاريد و غافلگيرش كنيد . با مناسبت يا بي مناسبت برايش هديه بخريد . 9🌼. زن نياز دارد كه در روز با او تماس بگيريد . به او بزنيد . 10🌼. هميشه هنگام ورود به منزل دستتان پر باشد ، برایش انجام دهید اگر همه موارد را انجام مي دهید شما یک ایده آل هستید.😊 اگر نه ! سعی کنید دست كم ۶ مورد را انجام دهید و تاثير معجزه وارش را در رابطه ببينيد .
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۴۲ ایوب صبح به صبح بچه ها را می کرد. آن قدر برایشان می خواند تا برای نماز صبح بیدار شوند. بعضی شب ها محمد حسین بیدار می ماند تا صبح با هم حرف می زدند. ایوب از خاطراتش می گفت، از این که بالاخره است... محمد حسین هیچ وقت نمی گذاشت ایوب جمله اش را تمام کند. داد می کشید: _"بابا اگر از این حرف ها بزنی خودم را می کشم ها" ایوب می خدید: _"همه ما رفتنی هستیم، یکی دیر یکی زود. من دیگر خیالم از تو راحت شده، قول می دهم برایت زن هم بگیرم، اگر تو قول بدهی مراقب مادر و خواهر و برادرت باشی. ✨ مرد شده بود.✨ وقتی کوچک بود از موج گرفتگی ایوب می‌ترسید... فکر می کرد وقتی ایوب مگس را هواپیمای دشمن ببیند، شاید ما را هم عراقی ببیند و بلایی سرمان بیاورد. حالا توی چشم به هم زدنی ایوب را می انداخت روی کولش و از پله های بیمارستان بالا و پایین می برد و کمکم می کرد برای ایوب لگن بگذارم. آب و غذای ایوب نصف شده بود... گفتم: _ ایوب جان اینطوری ضعیف میشوی هاا اشک توی چشم هایش جمع شد. سرش را بالا برد: _"خدایا دیگر طاقت ندارم پسرم جورم را بکشد، زنم برایم لگن بگذارد." با اینکه بچه ها را از اتاق بیرون کرده بودم، ولی ملحفه را کشید روی سرش. شانه هایش که تکان خورد، فهمیدم گریه میکند. 😞مرد من گریه می کرد، تکیه گاه من... وقتی بچه ها توی اتاق آمدند، خودشان را کنترل می کردند تا گریه نکنند.😞 ولی ایوب که درد می کشید، دیگر کسی جلودار اشک بچه ها نبود.😭 ایوب آه کشید و آرام گفت: _"خدا صدام را لعنت کند" بدن ایوب دیگر طاقت هیچ فشاری را نداشت. آن قدر لاغر شده بود که حتی می ترسیدم حمامش کنم. توی حمام با اینکه به من تکیه می کرد باز هم تمام بدنش می لرزید، من هم می لرزیدم. دستم را زیر آب می گرفتم تا از فشارش کم شود. اگر قطره ها با فشار به سرش می خوردند، برایش دردناک بود. آن قدر حساس بود که اعصابش با تحریک می شد. حتی گاهی از صدای خنده ی بچه ها ادامه دارد... ✿❀