eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
726 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
‍ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🚩▫️#علائم_ظهور قسمت • چهارم ✔️ ✅ تذکری درباره #علائم_ظهور ‍ گاهی هم قیام حضرت
‍ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🚩▫️ قسمت • پنجم ✔️ ✅ تذکری درباره نشانه‌هایی که در احادیث ما برای ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده قطعی الوقوع نیستند. یعنی ممکن است ظهور آن حضرت , بدون آنکه هیچیک از آن علائم ظاهر گردد ، واقع شود. و تمام این علائم بداء پذیر هستند؛ به این معنا که تا قبل از وقوعشان، احتمال تغییر و حذف در مورد آنها منتفی نیست. پس محتوم بودن برخی از علائم، به معنای بداء ناپذیر بودن آنها نیست، بلکه به معنای اینست که غیر از تقدیر الهی، قضای خداوند هم به وقوع آن تعلق گرفته، یعنی قرارِ قطعی بر انجام آن است. ولی باز هم تا وقتی واقع نشده و به مرحله اجرا درنیامده، احتمال بداء در آن وجود دارد. ✅ هر چند علائم حتمی بداءپذیرند اما از آنجایی که در بالاترین درجه از درجات تکوین قرار دارند , معمولا رخ می‌دهند؛ یک علت از اینکه در برخی از روایات به بداءپذیر بودن علائم حتمی اشاره شده از این جهت است که حضرات معصومین علیهم‌السلام اعلام و تاکید فرمایند که «علائم ظهور چون قابلیت بداء دارند در عقیده موضوعیت ندارند و عدم ایمان به آن ناقض ایمان نیست.» (*) برخلاف اعتقاد به شخص منجی موعود و خود امر ظهور که وعده الهی است و در حوزه اعتقادات وارد می‌شود. از طرفی باید به این نکته مهم توجه داشت که علم اینکه بداء واقع شده به اِخبار معصوم علیه السلام و ملزم به قول معصوم علیه السلام حاصل میشود؛ پس وظیفه کنونی همه ما اخذ و عمل به روایات این حوزه است، یعنی اگر طبق توقیع شریفی که از امام عصر ارواحنا فداه به جناب «علی بن محمدسمری» صادر شد و فرمودند: 🌅…فَلا ظُهورَ إلّا بَعدَ إذنِ اللّهِ عزّوجلّ و ذلكَ بَعدَ طولِ الأمَدِ وَ قَسوَةِ القُلوبِ و امتِلاءِ الأرضِ جوراً و سَيَأتي شيعَتي مَن يَدَّعي المُشاهَدة ألا فَمَن إدَّعي المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفياني و الصَّيحَةِ فَهُوَ كاذِبٌ مُفتَرٍ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيم. «و به زودى كسانى نزد شيعيان من آيند و ادّعاى مشاهده (برای تأئید خود) كنند ، بدانيد هر كه پيش از خروج سفيانى و صيحهء آسمانى ادّعاى رؤيت و مشاهده كند دروغگوى مفترى است». 📚 الاحتجاج الطبرسي - ترجمه جعفری، ج۲، ص۶۰۳(ر.ک: تصویر) 👈 وظیفه شیعه تکذیب و عدم پیوستن به هر آن کسی است که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی، ادعای مهدویت یا نیابت و سفارت و رفع پرچم و یا تمهید برای ظهور و حتی قُرب ظهور کند. پس یکی از حکمت های علائم ظهور جنبه تحذیری و بازدارندگی و هشداری آن است , یعنی مانعی هستند برای مدعیان دروغین! از طرفی باید به این نکته مهم توجه داشت که علائم ظهور جنبه تطبیقی ندارد؛ یعنی بالذات جنبه معرفتی ندارد؛ و قرار نیست علائم ظهور ،‌ شخص امام عصر ارواحنا فداه را به ما معرفی کند، یعنی اگر در هر دو صورت : ۱- بدون محقق شدن علائم ظهور ۲- یا محقق شدن تمام یا برخی از علائم حتمی و غیر حتمی ، شخصی ادعای مهدویت کند , راه شناخت: خود امر ظهور با ویژگی‌هایی است که برای آن ذکر شده و خود شخص و وجود نازنین امام عصر عجل الله فرجه و ویژگیهای ظاهری و صفات امام معصوم علیه السلام و ودایعی از انبیاء علیهم السلام است و معجزاتی که از ودایع آشکار می‌فرمایند و از همه مهمتر معجزاتی است که به دست خود حضرت عج جاری می‌شود. 📍لذا آنچه مسلم است در تشخیص اصل ظهور نیازی به دیدن این نشانه ها و علائم ظهور نیست؛ به همین دلیل است که در احادیث ما خروج موعود یک امر آشکار و عیان دانسته شده است؛ چنانچه در بعضی از روایات قیام آن حضرت به قیام حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله تشبیه شده است که در کمال روشنی و وضوح بود؛ و یا گاهی با روشنایی خورشید☀️مقایسه شده است که روشنتر از آن در محسوسات وجود ندارد و بر هیچ بدکار و نیکوکاری مخفی نمی‌ماند. 🔚 پس علائم ظهور 🔻اولا هیچکدام قطعی و غیر قابل تخلف نیستند. 🔻ثانیا به عنوان هشدار به مومنان و آمادگی بیشتر نسبت به ظهور امام و نیفتادن در دام مدعیان دروغین بیان شده‌اند 🔻ثالثا برای تشخیص اصل ظهور امام عصر ارواحنا فداه به کار نمی‌آیند. 🔗 تذکری در باب علائم ظهور (3.4) (*) قـــــــــــــــضاوت در باره عمق پوچی بنیان فرقه‌ای که با دستاویز قرار دادن یکی از علائم ظهور که نمی‌توان آن را به یقین حتی از علائم محتوم دانست ؛ از یمن که نه! از بصره ابتدا یمانی آورد و آنگاه او را امام و اصل و اساس دین نامید باشـــــــــــــــــما 🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 مهدویت
حرم
👈ادامه قسمت ۲۲ سنگینی #نگاه_نامحرم_سهیلا را حس میکرد. نگاهش را بسمت خاله شهین برد. باید کمی رک تر
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞 قسمت ۲۳ صدای قدمهایی، او را سریع به موقعیتش برگرداند. گویی بود. سهیلا_ ولی مامان من باید علتش رو بدونم. سهیلا بود... که با فریاد بسمت حیاط می آمد. وارد حیاط شد. یوسف خودش را به کتاب مشغول کرده بود. تا طفره رود از سوال و جوابها. سهیلا نزدیک‌تر آمد.روبرویش ایستاد.. _اومدم اینجا تکلیفمو باهات روشن کنم. با دستش چادرش را گرفت و گفت: _تو چته...؟! مگه تو مشکلت پوشیدن این نیست..!!؟؟خب من بخاطر تو اینو پوشیدم!!چرا نمیفهمی؟؟ یوسف تمام قد، ایستاد. با آرامش نگاهش را به چادر برد. اخم کرد. _مسلما.. نه! _چرا دروغ میگی..؟؟!! تو زن میخای!!خب بیا اینم چادر.. داره برات..؟! فریادهای سهیلا،فخری خانم و خاله شهین را به حیاط کشاند. عصبی شد یوسف_گفتم میخام همسرم چادری باشه هم داره! درضمن فکر میکنم هرکسی صاحب نظر هست. سهیلا گیج شده بود.درکی از جمله یوسف نداشت. _ولی و اما..؟؟ من که نمیفهمم چی میگی!! هزاران بار به خانواده اش گفته بود... که منتخبین شما را ! حالا که کار به اینجا رسیده بود، باید قال قضیه را میکند.خسته شده بود از وضعیتش. هم حدی داشت..! هم خودش را راحت میکرد و هم بقیه را. _ببینین سهیلا خانم من اصلا نه به شما و نه فتانه خانم و نه مهسا خانم، بهیچوجه فکر نمیکنم...! خاله شهین_ یوسف خاله..! این حرفا چیه میزنی.. چند روز دیگه هست....! ما برنامه ریختیم همه کارها رو هم کردیم! فخری خانم_اصلا شوخی جالبی نبود یوسف.!! هیچ معلومه چی میگی؟؟! چشمانش گرد شده بود از تعجب. یوسف_عروسی ما!!؟؟ چرا به خاله نمیگین..!؟؟شما که میدونین همه چی رو..!!! باور کن مادر من این حرف اول و آخرمه..! رو به خاله شهین کرد. _دخترای شما خوبن.. ولی منتهی بنده بدردشون نمیخورم. ان شاالله که دامادی برازنده و گیرتون میاد. و سریع نگاهش را به زیر انداخت. سرش را بسمت سهیلا چرخاند و گفت: _ اگه مجبور شدم این حرفها رو تو جمع بگم. خدامیدونه که خورد کردن شخصیت شما نبوده و نیست. گره اخمهایش بیشتر شد. _مامان خودش .اینارو گفتم که شما هم بیشتر از این اذیت نشین! فخری خانم، خاله شهین و سهیلا.. مات حرفها و جملات یوسف شده بودند. باورشان نمیشد که زمانی یوسف دهان باز کند به گفتن حرف دلش. فکر میکردند...با او را در قرار دهند، و آخر این است که تسلیمشان میشود. اما نه،اشتباهی بیش نبود..! خاله شهین جلو آمد. با عصبانیت سیلی محکمی به یوسف زد. _تو فکر کردی کی هستی..؟؟؟ هان!! ؟؟ بس که دخترام دورت رو گرفتن هوا برت داشته؟؟ اره!!؟؟.. نه یوسف خان از این خبرا نیست.. دیگه حق نداری پاتو خونه ما بذاری یا بخای حمیدمو ببینی..!! فهمیدی یا نه!! ؟؟ سیلی خاله شهین.. درد زیادی نداشت.اما سرش را بلند نکرد. مقصر نبود. ولی چرا زود شد..!؟ سهیلا و خاله شهین با ناراحتی و عصبانیت از فخری خانم خداحافظی کردند. دو روز بود از عید نوروز گذشته بود.. اما حال و هوای هیچکس، بهاری نبود.فخری خانم با یوسف قهر بود.هرچه یوسف میکرد از لحن صحبتش، تا خریدن گل، و هدیه، برای مادرش. دل مادر را نرم نکرد. روز دوم عید بود.. یوسف دیگر تحملش تمام شده بود. نمیتوانست نگاههای غمگین مادرش را ببیند.گرچه کسی، از آن اتفاق چیزی نفهمید. اما داشت. شاید اینکه حرف دلش را زده بود بد نبود، اما اینکه ناراحت بود انگار را مرتکب شده بود. فخری خانم روی مبل نشسته بود... به تماشای تلویزیون. نشست. با لحنی سراسر خواهش گفت: _مامان..!مامان....!خواهش میکنم..! تا کی میخاین قهر باشین! که انتخاب کرد چرا بودین؟ به منم باشین! نگاه مادرش تغییری نکرده بود. باید تلاش میکرد. ارزشی نداشت دربرابر مادرش. سرش را به زیر انداخت. _مامان..! این کلمه با بغض بود... مادر نگاهش را از تلویزیون گرفت. به محض اینکه پسرش را دید. قطره اشکی روی لباسش چکید. _مامان چرا گریه میکنی _یوسف هیچی نگو..! اونقدر از دستت شاکیم که نهایت نداره یوسف بلند شد کنار مادرش روی مبل نشست. _شما میگی من چکار کنم..!؟یکی از همین دخترایی که شما میگین انتخاب کنم دلتون راضی میشه؟؟ ولی مامان من دلم با هیچکدومشون نیس!! باناراحتی نگاهی به مادرش کرد. _چرا درکم نمیکنین؟! ادامه دارد... ✨✨💚💚💚✨✨ ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚