✨🌸✨
🌸✨
✨
سلام همراهان همیشگی ما🌹
ان شاء الله از امشب هر شب یک کلیپ صوتی از #شبهای_پیشاور تقدیم حضورتون میشه.
💠این کلیپها که براساس #واقعیت ساخته شده است،در واقع اثبات حقانیت امامت امام علی (ع) می باشد.و منبع آن کتاب #شبهای_پیشاور می باشد.
✅درسته حجم بعضی قسمتا خیلی بالاست ولی ارزش دیدنش خیلی بالاتر از حجمشه
✔️شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع و اثبات حقانیت امامت امام علی (ع) می باشد کتابی حاوی مناظرات عالم دینی شیعه سلطان الواعظین شیرازی(۱۲۷۵-۱۳۵۰ش)، با علمای اهل سنت. این مناظرات در ده شب در شهر پیشاور پاکستان برگزار شد و روزنامههای محلی پیشاور آنها را چاپ کردند. بعدها همان متن، بصورت کتاب چاپ شد. سلطان الواعظین در مناظرات خویش، از کتابهای معتبر اهل سنت چون صحاح سته، مسند احمد بن حنبل استفاده کرده است.
هدایت شده از حرم
✨🌸✨
🌸✨
✨
سلام همراهان همیشگی ما🌹
ان شاء الله از امشب هر شب یک کلیپ صوتی از #شبهای_پیشاور تقدیم حضورتون میشه.
💠این کلیپها که براساس #واقعیت ساخته شده است،در واقع اثبات حقانیت امامت امام علی (ع) می باشد.و منبع آن کتاب #شبهای_پیشاور می باشد.
✅درسته حجم بعضی قسمتا خیلی بالاست ولی ارزش دیدنش خیلی بالاتر از حجمشه
✔️شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع و اثبات حقانیت امامت امام علی (ع) می باشد کتابی حاوی مناظرات عالم دینی شیعه سلطان الواعظین شیرازی(۱۲۷۵-۱۳۵۰ش)، با علمای اهل سنت. این مناظرات در ده شب در شهر پیشاور پاکستان برگزار شد و روزنامههای محلی پیشاور آنها را چاپ کردند. بعدها همان متن، بصورت کتاب چاپ شد. سلطان الواعظین در مناظرات خویش، از کتابهای معتبر اهل سنت چون صحاح سته، مسند احمد بن حنبل استفاده کرده است.
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۱۷
یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود،
زهرا و شهیده ایستاده بودند و با نگرانی نگاهش می کردند.
ایوب داد زد:
_ "هرچه میگویم نمی فهمند، بابا جان،
#هواپیماهای دشمن آمده."
به مگسی که دور اتاق می چرخید اشاره کرد.
_آخر من به تو چه بگویم؟؟ #بسیجی لا مذهب چرا کلاه سرت نیست؟ اگر تیر بخوری و طوریت بشود، حقت است.
دستشان را گرفتم و بردم بیرون. توی کمدمان خرت و پرت زیاد داشتیم، کلاه هم پیدا میشد.
دادم که سرشان بگذارند.
#هرسه #باکلاه روبرویش نشستیم تا آرام شد.
توی همین چند ماه تمام #مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود....
حالا می شد #واقعیت پشت این #ظاهر نسبتا سالم را فهمید.
جایی از بدنش نبود که سالم باشد.
حتی #فک_هایش قفل می کرد؛
همان وقتی که موج گرفتش، وقتی که بیمارستان بوده با نی به او آب و غذا می دادند.
بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند که با زور فک ها را باز کنند، فک از جایش درمیرود.
حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل می شد.
حتی، وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود،...
دو طرف صورتش را می گرفتم.
دستم را می گذاشتم روی برآمدگی روی استخوان فک و ماساژ می دادم.
فک ها آرام آرام از هم باز می شدند و توی دهانش معلوم میشد.
بعضی مهمان ها #نچ_نچ میکردند و بعضی #نیشخند می زدند و سرشان را تکان می دادند.
می توانستم صدای "آخی" گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم.
باید #جراحی میشد.
دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه #سالم بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند.
دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما عوارض هم دارد.
و همینطور بود.
بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد.
#صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد.
#عضله_بالای_ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند...
وقتی می خندید یا اخم می کرد..، ابرویش تکان نمی خورد و پوستش چروک نمی شد
ادامه دارد...
✿❀