.
یکی از #ناعادلانه ترین رفتارها در یک رابطه عاشقانه حرف زدن با "#کنایه" است.
صحبت کردن از روی #دلخوری...
این که در #حرفهایت نشان دهی ناراحتـــی اما #دلیلش را نگویی…
این که با #رفتارت طرف مقابلت را وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسد #مرتکب چه گناهی شده و دلیل این همه دلسردی چیست؟
و #جوابی نداشته باشد.
یعنی او را به #تنهایی متهم کنی
برایش #حکم صادر کنی
و فرصت #دفاع کردن را از او بگیری …
یادمان نرود
نه زندگی #صحنه نمایش است …
و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم!
در یک #رابطه باید همه چیز را واضح فهمید و #درست فهماند
دوست داشتن را …
محبت را …
شادی و #غم را
و قهر و #دلخوری را …
پس #روراست باشیم و از عکس العمل ها نترسیم
اگر قرارمان به "#ماندن" است.
🛑 قول #محدث_نوری (شیخ طبرسی) از #محدثین بزرگ شیعه و صاحب کتاب #مستدرک_الوسائل در مورد #ملاصدرا_شیرازی پدر #فلسفه و #حکمت و #ابن_عربی صوفی ناصبی ملعون پدر #عرفان_اسلامی (مصطلح)
✅الحكيم المتألّه الفاضل محمّد بن إبراهيم الشيرازي ، الشهير بملاصدرا ، محقق مطالب الحكمة ، ومروّج دعاوي الصوفية بما لا مزيد عليه ، صاحب التصانيف الشائعة التي عكف عليها من صدّقه في آرائه وأقواله ، ونسج على منواله ، وقد أكثر فيها من الطعن على الفقهاء حملة الدين ، وتجهيلهم وخروجهم من زمرة العلماء ، وعكس الأمر في حال ابن العربي صاحب الفتوحات فمدحه ووصفه في كلماته بأوصاف لا تنبغي إلاّ للأوحدي من العلماء الراسخين ، مع أنّه لم ير في علماء العامة ونواصبهم أشدّ نصبا منه
🔰 #فیلسوف متاله محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به #ملاصدرا_شیرازی از محققین #فلسفه و #عرفان_مصطلح
👈ترویج دهنده ی ادعاها و عقاید #صوفیه 👉 و بیش از این وصفی ندارد.
صاحب تالیفاتی که برای هم نظران او محبوب است و کسانی که او و نظریاتش را تصدیق می کنند
والبته که 👈برای خودش #بافته اینها را👉
👈 و در تالیفاتش بسیار بر #علما و #فقها حامل دین #طعن و #کنایه زده!!👉
👈و انها را #جاهل دانسته و حکم به #خروج آنها از دسته علما کرده👉
اما برعکس این کارش درباره علما و فقها دینی بسیار #ابن_عربی (صوفی) را #مدح و #وصف کرده به اوصافی که نیامده مگر برای عده خیلی کمی از علما بزرگ و راسخ دین
👈با توجه به اینکه در بین علما #اهلسنت و #نواصب، ناصبی تر از ابن عربی دیده نشده👉
📚خاتمه مستدرک الوسائل. جلد 2 . صفحه 239
* 💞﷽💞
📚 #رمان_مذهبی زیبای
#هرچی_تو_بخوای
#قسمت_هفتاد_ویکم
نگران شدم.با گریه حرف میزد....
به سختی نفس میکشید و بریده بریده حرف میزد.از حرفهاش فهمیدم شوهرش شهید شده...
بهش گفتم میام پیشت.وقتی دیدمش خیلی جا خوردم.
حالش خیلی بد بود ولی تنها بود.بغلش کردم و باهم گریه میکردیم.
خیلی طول کشید تا یه کم حالش بهتر شد و تونست به سختی حرف بزنه.
گفت:
_پنج سال پیش که ازدواج کردیم. پدر ومادرم خیلی محسن رو دوست داشتن. پدرومادر محسن هم منو خیلی دوست داشتن.اما از وقتی محسن میرفت سوریه رفتارشون با ما تغییر کرد.همه اطرافیان مون رفتارشون #تغییر کرد.مدام #نیش و #کنایه و تهمت میشنیدیم.
بعضی ها مثلا به شوخی بهم میگفتن از شوهرت خسته شدی طلاق بگیر،چرا میخوای به کشتن بدیش.بعضی ها میگفتن اونجا جنگه،به شما چه ربطی داره.خانواده محسن و خانواده خودم،پول رو هم گذاشتن و آوردن برای ما.گفتن برای سوریه رفتن چقدر بهتون میدن؟هرچقدر باشه بیشتر از این نیست.این پولها مال شما پس دیگه نرو.بعضی ها بدتر از اینا میگفتن. محسن خیلی ناراحت میشد.منم تحمل میکردم. خانواده هامون از هر راهی بلد بودن مانع مون میشدن. بامحبت، باعصبانیت، باناراحتی،باتهدید...
ما همیشه تنها بودیم....هفته پیش خبر شهادتش رو بهم دادن.تو مجلس هم مدام #زخم_زبان بود و نیش و کنایه. هیچکس به قلب داغدارم تسلیت نگفت.. بچه مو ازم گرفتن که به قول خودشون درست تربیتش کنن که مثل من نشه..دلم برای دخترم پر میکشه.زینب فقط دو سالشه..الان داره چکار میکنه؟
دوباره گریه کرد.صداش کردم:
_محیا..
نگاهم کرد.گفتم:
_محیا،تو مطمئنی راهی که تا حالا رفتی درست بوده؟
-آره.
-پس چرا خدا،حضرت زینب(س) که شوهرت مدافع حرمش بود،کمکت نمیکنن؟!!
سؤالی و با اخم نگاهم کرد.
-فکر میکردم حداقل بهم دلداری میدی..تو که بدتری..میخوای تیشه به ریشه ایمانم بزنی؟!!!
-خدا حواسش بهت هست؟..داره نگاهت میکنه؟..کمکت میکنه؟
-آره.آره.آره.
-پس چرا دخترت پیشت نیست؟ الان کجاست؟داره چکار میکنه؟گریه میکنه؟بهونه تو نمیگیره؟
بلند گفت:
_بسه دیگه.
بامحبت نگاهش کردم.
-مطمئن باش #خدا حواسش بهت هست.مطمئن باش #خدا داره #نگاهت میکنه.مطمئن باش خدا #کمکت میکنه.
شاید همین دور بودن از بچه ت کمک خدا باشه برای #قوی_ترشدن تو...به نظرت #خدا دوست داره تو برای عزاداری شوهرت #چطوری باشی؟
مدتی فکر کرد.بعد....
ادامه دارد...
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم