eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
726 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
. یکی از ترین رفتارها در یک رابطه عاشقانه حرف زدن با "" است. صحبت کردن از روی ... این که در نشان دهی ناراحتـــی اما را نگویی… این که با طرف مقابلت را وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسد چه گناهی شده و دلیل این همه دلسردی چیست؟ و نداشته باشد. یعنی او را به متهم کنی برایش صادر کنی و فرصت کردن را از او بگیری … یادمان نرود نه زندگی نمایش است … و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم! در یک باید همه چیز را واضح فهمید و فهماند دوست داشتن را … محبت را … شادی و را و قهر و را … پس باشیم و از عکس العمل ها نترسیم اگر قرارمان به "" است.
🛑 قول (شیخ طبرسی) از بزرگ شیعه و صاحب کتاب در مورد پدر و و صوفی ناصبی ملعون پدر (مصطلح) ✅الحكيم المتألّه الفاضل محمّد بن إبراهيم الشيرازي ، الشهير بملاصدرا ، محقق مطالب  الحكمة ، ومروّج  دعاوي الصوفية بما لا مزيد عليه ، صاحب التصانيف الشائعة التي عكف عليها من صدّقه في آرائه وأقواله ، ونسج على منواله ، وقد أكثر فيها من الطعن على الفقهاء حملة الدين ، وتجهيلهم وخروجهم من زمرة العلماء ، وعكس الأمر في حال ابن العربي صاحب الفتوحات فمدحه ووصفه في كلماته بأوصاف لا تنبغي إلاّ للأوحدي من العلماء الراسخين ، مع أنّه لم ير في علماء العامة ونواصبهم أشدّ نصبا منه 🔰 متاله محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به از محققین و 👈ترویج دهنده ی ادعاها و عقاید 👉 و بیش از این وصفی ندارد. صاحب تالیفاتی که برای هم نظران او محبوب است و کسانی که او و نظریاتش را تصدیق می کنند والبته که 👈برای خودش اینها را👉 👈 و در تالیفاتش بسیار بر و حامل دین و زده!!👉 👈و انها را دانسته و حکم به آنها از دسته علما کرده👉 اما برعکس این کارش درباره علما و فقها دینی بسیار (صوفی) را و کرده به اوصافی که نیامده مگر برای عده خیلی کمی از علما بزرگ و راسخ دین 👈با توجه به اینکه در بین علما و ، ناصبی تر از ابن عربی دیده نشده👉 📚خاتمه مستدرک الوسائل. جلد 2 . صفحه 239
* 💞﷽💞 📚 زیبای نگران شدم.با گریه حرف میزد.... به سختی نفس میکشید و بریده بریده حرف میزد.از حرفهاش فهمیدم شوهرش شهید شده... بهش گفتم میام پیشت.وقتی دیدمش خیلی جا خوردم. حالش خیلی بد بود ولی تنها بود.بغلش کردم و باهم گریه میکردیم. خیلی طول کشید تا یه کم حالش بهتر شد و تونست به سختی حرف بزنه. گفت: _پنج سال پیش که ازدواج کردیم. پدر ومادرم خیلی محسن رو دوست داشتن. پدرومادر محسن هم منو خیلی دوست داشتن.اما از وقتی محسن میرفت سوریه رفتارشون با ما تغییر کرد.همه اطرافیان مون رفتارشون کرد.مدام و و تهمت میشنیدیم. بعضی ها مثلا به شوخی بهم میگفتن از شوهرت خسته شدی طلاق بگیر،چرا میخوای به کشتن بدیش.بعضی ها میگفتن اونجا جنگه،به شما چه ربطی داره.خانواده محسن و خانواده خودم،پول رو هم گذاشتن و آوردن برای ما.گفتن برای سوریه رفتن چقدر بهتون میدن؟هرچقدر باشه بیشتر از این نیست.این پولها مال شما پس دیگه نرو.بعضی ها بدتر از اینا میگفتن. محسن خیلی ناراحت میشد.منم تحمل میکردم. خانواده هامون از هر راهی بلد بودن مانع مون میشدن. بامحبت، باعصبانیت، باناراحتی،باتهدید... ما همیشه تنها بودیم....هفته پیش خبر شهادتش رو بهم دادن.تو مجلس هم مدام بود و نیش و کنایه. هیچکس به قلب داغدارم تسلیت نگفت.. بچه مو ازم گرفتن که به قول خودشون درست تربیتش کنن که مثل من نشه..دلم برای دخترم پر میکشه.زینب فقط دو سالشه..الان داره چکار میکنه؟ دوباره گریه کرد.صداش کردم: _محیا.. نگاهم کرد.گفتم: _محیا،تو مطمئنی راهی که تا حالا رفتی درست بوده؟ -آره. -پس چرا خدا،حضرت زینب(س) که شوهرت مدافع حرمش بود،کمکت نمیکنن؟!! سؤالی و با اخم نگاهم کرد. -فکر میکردم حداقل بهم دلداری میدی..تو که بدتری..میخوای تیشه به ریشه ایمانم بزنی؟!!! -خدا حواسش بهت هست؟..داره نگاهت میکنه؟..کمکت میکنه؟ -آره.آره.آره. -پس چرا دخترت پیشت نیست؟ الان کجاست؟داره چکار میکنه؟گریه میکنه؟بهونه تو نمیگیره؟ بلند گفت: _بسه دیگه. بامحبت نگاهش کردم. -مطمئن باش حواسش بهت هست.مطمئن باش داره میکنه.مطمئن باش خدا میکنه. شاید همین دور بودن از بچه ت کمک خدا باشه برای تو...به نظرت دوست داره تو برای عزاداری شوهرت باشی؟ مدتی فکر کرد.بعد.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو