eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
625 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼 ‍ لبخند پدر محو شد: -چرا? -فکر میکنم شما باید یکم بیشتر تحقیق کنین! پدر داشت اخم هایش در هم میرفت. همان قدر که صورتش با آن لبخند گرم به سیاوش دلگرمی میداد همانقدر هم این ابرو های سگرمه شده باعث وحشتش میشد. اما باید راهی را که شروع کرده تا آخر می رفت... پدر پرسید: -میشه بپرسم شما? سیاوش خودش را معرفی کرد اما متوجه لبخند کوچکی که با شنیدن اسم او برای لحظه ای روی لب های پدر آمد و رفت نشد. پدر دوباره پرسید: -خب میتونم بپرسم دلیل تون چیه? سیاوش میدانست حرفش پر رویی تمام است اما خودش هم نمیدانست چرا امروز اینقدر احمق شده است. گفت: -میشه خود راحله خانم هم باشن? و بعد از این حرف برای ثانیه ای در چشمان پدر خیره شد. با خودش فکر کرد الان است که مشتی سنگین حواله چانه اش شود. حقش هم بود! آخر به تو چه پسره فضول?سر پیازی یا ته آن? خجالت نمیکشی? اما پدر فقط نگاهش را به زمین دوخت، دانه هایی از تسبیح فیروزه ای اش را انداخت، دستی به محاسنش کشید و گفت: -لطفا توی اون اتاق منتظر باشید... میدونید که جلوی مهمونها ... سیاوش که اصلا توقع همچین برخوردی را نداشت مثل آدمی که در عوالم خیال سیر میکند سری تکان داد، بله البته ای گفت و به طرف اتاقی که پدر نشان داده بود رفت. به نظر می آمد اتاق بایگانی باشد. آنقدر مضطرب بود که نمیتوانست بنشیند. یک طرف اتاق با قفسه های چوبی و زونکن های رنگ و وارنگ پوشیده شده بود. چشم های سیاوش به قفسه خیره مانده بود و فکرش جاهای دیگری پرواز میکرد که ضربه ای به در خورد و در باز شد. اول پدر وارد شد و بعد راحله در چادری سفید و مخملی... لباسش زیر چادر معلوم نبود اما معلوم بود که تور نیست. سیاوش نگاهی به راحله انداخت. صورتی ساده با آرایشی کمرنگ. طبق معمول رویش را محکم گرفته بود. حتی بسته تر از همیشه-شاید بخاطر همان آرایش کمرنگ- اما آنقدر بسته نبود که نشود فهمید خوشحال است. خوشحالی که نشان میداد این وصلت را دوست دارد و حس خوبی دارد و سیاوش میخواست این شادی را از او بگیرد! نگاهش را پایین انداخت. این شادی کوتاه مدت ارزشش را داشت یا آینده ی این دختر? دیگر زمانی برای فکر کردن نبود. نصف ماجرا را به پدر گفته بود. نمیتوانست پا پس بکشد... با صدای راحله از عالم فکر و خیال بیرون آمد: -استاد پارسا? پدر گفتن که شما اومدین و میخواین چیزی بگین سیاوش موبایل ش را از جیب در آورد: -بله.. راستش... نمیدونم چطوری بگم.. یعنی گفتنش سخته راحله که به نظر می آمد داشت نگران می شد گفت: -اقای پارسا، الان همه منتظر من هستند، لطفا اگر مطلب مهمی هست بفرمایین وگرنه بذارید برای بعد مراسم... اینجوری اصلا وجه خوبی نداره -بله.. بله میفهمم.. اما مطلبی که میخوام بگم سخته...راستش من فکر میکنم این ازدواج به صلاح نیست راحله نگاهی به پدر که او هم به نظر نگران می آمد کرد و بعد نگاهی به سیاوش: -یعنی چی? سیاوش موبایلش را به سمت راحله دراز کرد... ...
* 💞﷽💞 💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡 ‍ پدر هم جلوتر آمد. راحله موبایل را گرفت و عکس ها و فیلم هایی را که سیاوش گرفته بود دید. عکس نیما کنار دختر های آنچنانی... مهمانی های مختلط.. و آن فیلم آخر... رقص مستانه نیما... یکی دو تا نبودند که راحله فکر کند فوتو شاپ است یا هر چیز دیگر..اصلا چه لزومی داشت سیاوش بخواهد این کار را بکند? یکدفعه یاد چند برخودی که از نیما دیده بود افتاد... برخوردش با بهاره...برخود آن روزش در رستوران با دخترک نه چندان موجه پشت صندوق... احساس کرد تمام بدنش خشک شده است. سیاوش میدید که دستان راحله میلرزد. حس خاصی درونش را پر کرد. چطور یکنفر میتوانست اینقدر رذل باشد که دل و زندگی کسی را اینگونه بازیچه خودش کند? نیما را میگویم! با دیدن لرزش دستان راحله دوست داشت برود یقه آن داماد قلابی را بگیرد و پرتش کند وسط سفره عقد. ولی چرا?از سر انسان دوستی?!! چه مضحک! این روزها دیگر احساس هایش را نمیشناخت... راحله چند لحظه ای مات تصویر های موبایل شد، بعد یکدفعه سر بلند کرد! نگاهی به پدرش انداخت.... غم چهره پدر هم به غم خودش اضافه شد. پدر گوشی را از دست راحله گرفت تا دوباره فیلم هارا ببیند و راحله، با حالتی که خلاف عادت همیشگی اش بود، در چشمان سیاوش خیره شد و گفت: -اینا چیه! سیاوش که دوباره غرق در خودش شده بود و انگار کس دیگری به حای او جواب میداد گفت: -یعنی این آدم اونی که نشون میده نیست... این چشم در چشم شدن فقط چند لحظه طول کشید. سیاوش دید دختری که همیشه نگاه به زیر داشت حالا چگونه مستاصل و درمانده، با نگاهی مالامال از غم و ترس، به او خیره شده و چشمانش را پرده اشک پوشانده است. احساس کرد شاید کارش اشتباه بوده! هنوز تردید داشت... اما نکته دیگری هم وجود داشت. بعد از چند وقت بالاخره دلیل تب و تابش را پیدا کرده بود. حقیقت کشف شد: این چهره معصوم، ساده و پاک... این دختری که روبرویش ایستاده بود، دختری که خیلی هم زیبا نبود اما بی نهایت ملایم و دلنشین بود، برایش مهم بود... وقتی نگاهشان در هم خیره ماند، با وجود همه ناراحتی که در آن لحظه موج میزد، سیاوش چیزی را کشف کرد که تا ابد به آن وفادار ماند. جوانه حسی با ارزش در درونش- که بی صدا رشد کرده بود و او نفهمیده بود- را پیدا کرد: -چقدر این دختر را دوست داشت!! این تنها جمله ای بود که در ذهن متلاطم سیاوش گوشه امنی برای خودش پیدا کرد و برای همیشه همانجا ماند. سیاوش در دنیای خودش غرق شد. چشمانش میدید و گوش هایش میشنید آنچه را اتفاق می افتاد اما روحش در جای دیگری سیر میکرد. راحله قطره اشکش را که پایین افتاده بود پاک کرد و با چهره جدی و گر گرفته از اتاق خارج شد.. پدر هم از سیاوش پرسید که میتواند فیلم ها را برایش نگه دارد برای روز مبادا اگر لازم شد و سیاوش قول داد که حتما... پدر تشکر کرد و رفت... سیاوش روی صندلی نشست. در واقع روی صندلی رها شد. رازی را که کشف کرده بود سنگین بود و شیرین... گوشش صدا های درهم و برهم میشنید.... به هم خوردن مراسم و چرا و چی شد هایی که از هر طرف بلند بود ... از درز در میدید که مهمانها شوکه و پکر از محضر خارج میشدند... ...
* 💞﷽💞 💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡 ‍ : راز سیاوش صبح شنبه، سیاوش کاملا مرتب و رسمی سر کلاس رفت. آنقدر اتو کشیده و مرتب بود که گویی به خودش هم آهار زده بود. صادق که وسواس سیاوش در مدل دادن موهایش را میدید خنده اش گرفت و با لحنی موذیانه گفت: -اصلا از کجا معلوم از این مدل موهای تو خوشش بیاد? این تیپ دخترا موهای ساده رو ترجیح میدن.. ّسیاوش بی خیال گفت: -این تیپ و اون تیپ نداره... همه دخترا خوش تیپی رو دوس دارن...تو اصلا ... اما یکدفعه ساکت شد. خودش را لو داده بود. وحشت زده به طرف سید برگشت: -منظورت چی بود? کدوم تیپ? صادق خنده ای کرد و گفت: -منظور من یا تو? سیاوش سعی کرد خودش را نبازد: -من همیشه به خودم میرسم. اونم کلی گفتم و بعد دوباره به طرف آینه برگشت و عصبانی به خودش در آینه خیره شد. تمام ماهیچه های بدنش را منقبض کرد. هنوز که هنوز بود از سید خجالت میکشید. خصوصا اینکه دوست نداشت به این راحتی دستش رو شده باشد. خدا خدا میکرد که صادق دیگر پی بحث را نگیرد اما صادق انگار بدش نمی آمد کمی سیاوش را قلقلک بدهد برای همین گفت: -تو که راست میگی...اصلا هم تابلو نیستی با اون خنده معنی دار که از دیروز تا حالا که مراسمو به هم زدی رو لبت مونده! حالا شاید با مدل مو و اون ریش لنگری ت کاری نداشته باشه اما قطعا از اون زنجیر طلای مبارک خوششون نمیاد! از ما گفتن بود، خود دانی! سیاوش نگاهی به زنجیرش کرد. چون یادگار مادرش بود دوستش داشت و به گردن انداخته بود. زنجیر ظریفی بود که خیلی هم توی چشم نبود ولی به قول صادق هرچقدر هم ظریف باشد، طلا بود. کمی فکر کرد و بعد، در حالیکه کیفش را برمی داشت گفت: -از لج تو هم که شده با همین زنجیر میرم که مطمئن بشی خبری نیست و به سمت در رفت که صادق با بدجنسی ترکش آخر را هم پرت کرد: -اون حلقه رو هم برای اینکه خبری نیست از دستت در آوردی? ...
✴️ پنجشنبه 👈 4 فروردین /حمل 1401 👈21 شعبان 1443 👈 24 مارس 2022 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی. 🎇 امور دینی و اسلامی. 📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست : 📛 منازعه و دعوا و کشمکش. 📛 وصلت و امور ازدواجی. 📛 شرکت و امور شراکتی. 📛 و مسافرت خوب نیست. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود . 👶 زایمان خوب نیست . 🚘 مسافرت : خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه و ایه الکرسی و با احتیاط کامل باشد. 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت : 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن هیچ گونه انحرافی ندارد.ان شاءالله 🔭احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر نیست: 📛 فروش جواهرات. 📛 فروش حیوان. 📛 و قرض و وام خوب نیست. 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء ، سخنوری توانا گردد و کلامش بجا و موثر واقع شود.ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث دولت و ثروت است. 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث روشنی دل می شود. 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 22 سوره مبارکه "حج" است. کلما ارادوا یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها.... و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هرچه سعی کند از آن خلاص نگردد و صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
اگر کسی استخاره خواست البته رایگان در خدمتیم اینم هدیه ما به شما عزیزان
چند نکته درباره استخاره اولا لطفا یا استخاره نگیرید و یا حتما ملزم به انجامش بشید . دوما استخاره در فعل یا کار حرام جایگاهی نداره و بی معنی است ( مثلا پسری با دختری دوست شده استخاره بگیرد که آیا این دوستی ادامه پیدا کند یا خیر ) ؟
سوم اول تفکر دوم مشورت و نهایتا استخاره . چهارم درباره ازدواج نظرات مختلفه ولی اگر برای موردی استخاره گرفتید برخلافش عمل نکنید چون اثر روانی رو خواهد گذاشت ( مثلا با کوچکترین مشکلات شخص توی ذهنش مرور می کنه استخاره گفت ازدواج بده پس من از اول کارم اشتباه بوده ) .
پنجم استخاره آینده رو مشخص نمی کنه . بلکه شما رو از تحیر خارج می کنه . ششم داستان معروفی درباره استخاره هست که شخصی برای مسافرت تجاری نزد امام صادق علیه السلام استخاره گرفت و بد آمد ولی سفر رفت و سود زیادی بدست اورد و به حضرت گفت من رفتم و همه چی عالی بود . حضرت فرمود فلان جا نمازت قضا شد . و نمیدونی چه ضرری کرده ای .
هفتم استخاره هم دنیای شما رو در نظر میگیره و هم آخرت و باید به سخن خدا و استخاره اطمینان و یقین کامل نمود ولو ظاهرش به ضرر شما بشه .
هشتم برای استخاره به هیچکس پول ندید در نتیجه روی استخاره کسانی هم که پول میگیرند حساب نکنید .
نهم استخاره در اصل یک علم شبیه تعبیر خواب از ناحیه خداست به برخی ها . دهم بهترین استخاره ، استخاره با قران است بعد استخاره بل تسبیح .
یازدهم اگر استخاره گرفتید پیش انسان مورد اعتمادی آیه و سوره رو نپرسید که بخواهید خودتان برداشت کنید . چون ممکنه آیه ای روشما برداشت منفی کنید و شخص استخاره گیرنده برداشت مثبت . پس توی کار استخاره دخالت نفرمایید .
دوازدهم اگر استخاره خواستید و کسی رو نمیشناختید . استخاره با تسبیح داخل مفاتیح الجنان( که هشت تا هشت تا دانه ها را جدا کنید ) بهترینه .
سیزدهم در استخاره خودتون بهتره با وضو باشید بعد بسم الله الرحمن الرحیم بعد صلوات و لعن و استغفار و بعد نیت و دعای اَستَخیرالله خیرَتا فی العافیه رو هم سه بار بخونید بعد دانه های تسبیح رو قبضه کنید .
چهاردهم به قران هایی که بالای صفحه خوب و بد نوشته برای استخاره اینها نظر شخصی اون فرد بوده و درست نیست .
پانزدهم یقینا زمان و مکان و حالت و معنویت شخص در استخاره موثره مثلا استخاره در شب جمعه در بین الحرمین بعد شنیدن روضه ارباب در سحر بعد نماز شب توسط آیت الله بهجت با استخاره های دیگه خیلی متفاوته
شانزدهم صدقه دادن ولو هزار تومن قبل استخاره یک کار خیلی خوبه
هفدهم سعی کنید نیت استخاره تون رو جزیی کنید مثلا میخواهید خودرویی بخرید معمولا نیت ها اینجوریه من این خودرو رو بخرم یا نه ؟ ولی زمان و مکان و... رو توی استخاره دخالت بدید مثلا اینجوری نیت کنید
من این خودرو سمند رو ۱۵۰ میلیون تومان توی این هفته از این آقا بخرم ؟
ولی معمولا اینجوری نیت می کنند : ❌ من خودرور بخرم یا نه ؟ ❌ من خودرو سمند بخرم یا نه ؟ ❌ من خودروی این آقا رو بخرم یا نه ؟
هجدهم اگر استخاره کردید و منفی شد مثلا برای ازدواج برای استخاره بعدی حدود ۴ ماه صبر کنید .
نوزدهم برای استخاره مجدد حتما توسل و صدقه و دعا یادتون نره . و زیارت یکی از معصومین و امام زادگان هم که عالیه