هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
#زیارت_عاشورا_صوتی
🎧 با صدای استاد فرهمند
🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
هدایت شده از حرم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
❣ ﷽❣
🌷 #اعمال_شب_جمعه
💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚
💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از :
( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله )
1⃣ #دعای_کمیل
2⃣ #بسیار_تسبیحات_اربعه_گفتن
( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
3⃣ #صلوات
4⃣ #قرائت_این_سوره_ها_درشب_جمعه سفارش شده :
اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . ..
5⃣ #طلب_آمرزش_و_دعا در حق مومنان
6⃣ #قرائت_سوره_جمعه در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
7⃣ #نماز_والدین:
دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود:
🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب
در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود:
🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ
بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود:
🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ
8⃣ #نماز_امام_زمان_عج
(دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.)
🌹 التماس دعای فرج
〰〰〰〰〰〰〰〰
📿 #زیباترین_نماز_زندگیت_رو_بخون!
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@haram110
❤️کانال حرم ❤️
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
هدایت شده از حرم
4_5848295673761367635.mp3
16.9M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ دعای کمیل امیرالمؤمنین علیهالسلام
🎤 عباسی - #حاج_محسن_فرهمند_آزاد
#ادعیه #دعای_کمیل #شب_جمعه
هدایت شده از حرم
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_چهل_و_چهارم🌹
💖 #زاهر_بن_عمرو_کندی💖
از شجاعان مشهور و از دوستان اهل بیت علیهم السلام بود.
او از یاران عمرو بن حمق به شمار میرفت و زیاد بن ابیه در جستجوی هر دوی آنها بود.
سرانجام عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت رسید اما زاهر همچنان خود را پنهان میکرد تا در سال 60 هجری بعد از مناسک حج، با امام حسین علیه السلام ملاقات کرد، به همراه امام به کربلا آمد و در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسید.
#ادامه_دارد....
📒ابصار العین، ص 103.
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
هدایت شده از حرم
✨﷽✨
🔴حکایت عابد بی حیا
روزی روزگاری، مرد عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا می کرد. آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند. بعد از ۷۰ سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش گفت: «امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم.»
آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد. آتش پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد و جلوی راه او را گرفت. مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد.
سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت. مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت: «ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟»
به اذن خدای عز و جلٌ، سگ به سخن آمد و گفت: «من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ خانه این مرد هستم. شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم.شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم. شبهایی که مرا از خانه اش راند،پشت در خانه اش تا صبح نشستم. تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد. یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی. مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد.
📚هزارویڪ حکایت
هدایت شده از حرم
❤️✨✨💓✨✨❤️
#هیچ_کس_به_من_نگفت ...
شماره 12
هیچ کس به من نگفت:
که محور هستی شمایی و بدون محور، عالَم گردشی ندارد و زمین و اهلش بدون شما، لحظهای پابرجا نیست⚠️.
فیض خدا از طریق شما به همه میرسد،
انسانها و حیوانات حتی شاخههای درختان، پایداریشان به شماست تا فیض خدا را به آنها برسانید.
من اصلاً نمیدانستم که به خاطر شما باران میبارد و آسمان بر زمین فرود نمیآید
🌸 خیلی برایم جالب بود وقتی شنیدم همه به واسطه شما روزی میخورند.🌸
یعنی من هر نَفَسم را مدیون شما بوده ام و اینچنین مرا از شما دور نگه داشتهاند
که هیچ از شما ندانم و نوجوانیم بی شما سپری شود.
فصل مهم عمرم که پایه ریزی محبت شما باید در آن شکل میگرفت این چنین به تاراج و غارت رفت و اینک من ماندم و دستانی خالی که به طرف شما دراز است😔 و
میدانم که آنها را خالی بر نمیگردانی☺️
.ای فیض خدا که چونان خورشیدی نور افشانی میکنی و من بهرهای نبرده ام از این نور برای شیدایی و زندگی با حلاوت در مسیر رضایت تو،
مدد فرما و نور الهی را بر دلم بنشان.
📕برگرفته از،کتاب هیچکس بمن نگفت
✍️نویسنده: #حسن_محمودی
هدایت شده از حرم
💞 حضرت مهدی (ع) در آینه کلام معصومین
امام زین العابدین (علیهالسلام) میفرمایند:
إن للقائم منّا غیبتین، احداهما أطول من الأخری... فیطول أمرها حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به، فلایثبت علیه اِلاّ من قوی یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجاً ممّا قضینا و سلّم لنا اهل البیت.
برای قائم ما دو غیبت هست. یکی از آن دو، طولانیتر از دیگری است، و آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسی بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمیماند مگر آن که ایمانش قوی، و شناختش درست باشد و در نفس خویش، نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ گرفتگی و کراهتی احساس نکند و تسلیم ما اهلبیت باشد.
(مدرک پیشین ص 323 و 324)
هدایت شده از حرم
⚠️ #مخلص_باش⚠️
بعضی وقتا جملاتی رو میگیم که ناخواسته از اجرِ خوبیامون کم میکنیم!
مثلا وقتی کسی ازمون صدقه میخواد، میگیم:
🔻ما خودمون جای دیگه کمک میکنیم!
تا بحث قرض دادن میشه، میگیم:
🔺قبلا فلان مبلغ به خیلیا دادم، بهم ندادن!
تا حرف از نماز شب میشه، و فلان مستحب میشه، میگیم:
🔻خوندنش کاری نداره، خودم اکثر شبا میخونم!
یا مثلا میگیم:
🔺فلانی رو #من به راه راست کشوندم!
و...
کافیه تو این مواقع، یاد حدیث #امام_رضا (ع) بیفتیم که فرمودند:
✅یک كار نيك #پنهانی، با هفتاد کار_نیک [علنى] برابرى مى كند.
(📘ثواب الأعمال : 213/1)
⚠️باید بپذیریم که هر کی به یه جایی رسیده، قبلش مَنیّت رو توی خودش کُشته.
✔️امثال محسن_حججی ها، شهید طهرانی مقدم ها و احمدی روشن ها رو کسی تا قبل شهادتشون نمیشناخت! سَرِ زبونا نبودن.
نکنه یه روزی دچار #ریا و #منیت بشی رفیق❗️
📣یادت نره ارزش اعمالت به اخلاص و گمنامیتِ ، نکنه باشعار و جارزدن ارزششو بیاری پایین!!📣
مخلص باش😉
هدایت شده از حرم
🔴 حکمت تلخی موجود در مایع گوش 👇
✍رسول اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالی ... تلخی را در دو گوش، مانعی برای حفاظت مغز، قرار داد. هیچ جنبده ای نیست که در آن بیفتد، مگر این که راه خروج را می جوید؛ امّا اگر این نبود، آن جنبنده به مغز می رسید.
📚 بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۸۶
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی ... گوش ها را تلخ قرار داد و اگر این نبود، جنبندگان بر آن هجوم می بردند و مغز وی را می خوردند.
📚 علل الشرائع، ص ۸۷
مولا و آقای ما حضرت امام صادق صلوات الله علیه فرمود: خداوند، از سر منّت، بر آدمیزاده در گوش وی، تلخی قرار داد و اگر این نبود، جنبندگان، بدان در می آمدند و مغز وی را می خوردند.
📚 بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۲۱۲
مولا و آقای ما حضرت امام صادق صلوات الله علیه فرمود: خداوند عزّوجل، گوش ها را تلخ قرارداد تا هر چه بدان ها در می آید، بمیرد و اگر این نبود، حشراتِ خزنده آدمی زاده را می کشتند.
📚 علل الشرائع، ص ۸۶
هدایت شده از حرم
✅ کندر
✍یکی از هزاران چیزی که استفاده از اون رو فراموش کردیم کندر هستش!!حالا مگه این کندر چه خواصی داره؟ کندر نیروی قبض و نگه داشتن رحم و بدن را بالا می برد و مانع سقط جنین است.
مغز و قلب و کبد را تقویت می کند؛ در نتیجه از بیماری های مغزی و قلبی و کبدی که طیف بسیار وسیعی از بیماری ها را شامل می شوند، جلوگیری می کند. عامل تقویت قلب مادر و تشکیل قلب کودک و مانع تولد کودک با قلب سوراخ می شود. به دلیل قوت خشک کنندگی که دارد، مانع عفونت بارداری و مانع دیابت بارداری است. به دلیل تقویت و قبض که دارد، صفرای بدن را در کبد کنترل می کند و مانع زردی کودک می شود. کندر کمک کننده در رفع نازایی مرد و زن است.
💥دشمن بشریت و دشمن سلامتی. خوردن کندر رو برای بارداران منع کرده. آگاه باشیم!
هدایت شده از حرم
#خانمها_بخونند
🛍چه لزومی داره درباره هر خریدی که میکنید( از قیمتش یا جایی که خرید کردید) جلوی خانواده شوهرتون حرفی بزنید.
🛍 صحبت راجع به این مسائل حساسیت ایجاد میکنه و فکر میکنند شما با بیرحمی تمام قصد دارید پسرشون رو ورشکسته کنید.
🛍اگر هم درباره قیمت چیزی که خریدید ازتون پرسیدند با زیرکی طفره برید و بگید: "با قیمت مناسبی خریدم".
❤️ @haram110 ❤️
هدایت شده از حرم
#سی_سال_استغفار_برای_یک_الحمدالله
🔰میگویند یکی از عرفا به نام «سری سقطی» میگفت: من سی سال است که استغفار میکنم به خاطر یک «الحمدلله» که گفتهام، به خاطر یک شکری که خدا را کردهام
❓گفتند: چطور؟
✔️ گفت: من در بغداد دکاندار بودم (این داستان را هم سعدی به شعر درآورده است.) یک وقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت. دکان من هم در آن بازار بود. به سرعت رفتم ببینم دکان من سوخته است یا نه؟ یک کسی به من گفت: آتش به دکان تو سرایت نکرده است.
🖇گفتم: « #الحمدلله» بعد با خودم فکر کردم که آیا تنها تو در دنیا بودی؟ بالاخره آتــ🔥ـش چهار تا دکان را سوزانده، دکان تو نسوخته، یعنی دکان دیگری سوخته: «الحمدلله» معنایش این است که «الحمدلله» آتش دکان مرا نسوزاند. دکان او را سوزاند.
📌پس من راضی شدم به اینکه دکان او سوخته بشود و دکان من سوخته نشود.😔
⚠️ بعد به خودم گفتم: «اولاتهتم المسلمین سری؟» تو غصه مسلمین در دلت نیست؟ (اشاره است به حدیث پیغمبر(ص): «من اصبح ولایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» هر کس که صبح کند و همّش خدمت به مسلمانان نباشد، او مسلمان نیست 📘اصول كافی ، ج 3 ، باب 258 ، ص 239 ، حديث 5 ، و📕 سفينه البحار ، ج 2 ص . 723)
🔻و من سی سال است که دارم استغفار آن الحمدلله را میکنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📗 فلسفه اخلاق، شهید مرتضی مطهری (ره)، ص 18 و 19.
هدایت شده از حرم
😭حیوانات وتسبیح خداوند متعال😭
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام
قَالَ: مَا مِنْ طَیْرٍ یُصَادُ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا یُصَادُ شَیْ ءٌ مِنَ الْوُحُوشِ إِلَّا بِتَضْیِیعِهِ التَّسْبِیحَ
از امام صادق علیه السلام روایت شده:
هیچ پرنده و حیوانی در خشکی و دریا صید نمیشود،
مگر بخاطر اینکه در آن لحظه تسبیح خداوند متعال را ضایع کرده و انجام نداده.
تفسیر القمّیّ: ۴۵۹📝✏️📒📚
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از حرم
🔔🔔🔔اصول کفر🔔🔔🔔
از امام صادق علیه السلام روایت شده:
اصول کفر سه چیز است:
حرص و تکبر و حسد.
اما حرص:
وقتی حضرت آدم علیه السلام نهی شد از خوردن از آن درخت ولی حرص اورا وادار به خوردن کرد.
اما تکبر:
ابلیس وقتی امر شد که بر آدم سجده کند،تکبر کرد.
اما حسد:
وقتیکه یکی از پسران حضرت آدم علیه السلام به دیگری حسادت کرد و اورا به قتل رساند(هابیل و قابیل ).
بحار ج69 ص104📝✏️📒📚
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از حرم
✔️در فضيلت و پاداش زیارت حضرت #سلــــــــطــــــــان ، اربابم #ابوالحسن #علی_بن_موسی_الرضا علیه السلام
◀️قسمت چهارم
به چندین سند صحیح از ابن ابی نصر منقول است که گفت: خواندم نامه امام رضا علیه السلام را که نوشته بودند؛
که برسانید به #شیعیان من که زیارت من نزد خدا برابر است با هزار #حج
پس من این حدیث را به خدمت امام #محمد_تقی علیه السلام عرض کردم فرمودند :
بلی؛ والله هزار حج است از برای کسی که آنحضرت را #زیارت کند و #حق او را شناسد...
🔻ادامه دارد ....
📚 #مفاتیح_الجنان شیخ عباس قمی
الهی بِحَقِالسّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّللِوَلیکَالغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_پنجاه_و_شش
صلواتی فرستاد و سعی کرد منفی فکر نکند،نفس عمیقی کشید و وارد خانه
شد،صدای مژگان را شنید که سمیه خانم را مخاطب قرار داده بود:
ــ چشم به مادرم میگم که با پدرم صحبت کنه
سمانه سلامی کرد و با لبخندی که سعی می کرد طبیعی جلو داده باشد گفت:
ــ بسلامتی،عروسی در پیش داریم؟
ــ سلام عزیز دل خاله،بله اگه خدا بخواد نیلوفر خانومو شوهر بدیم
ــ اِ چه خوب،کی هست این مرد خوشبخت؟
با استرس خیره به دهان سمیه خانم ماند و با شنیدن اسمی که سمیه خانم گفت نفس عمیقی کشید:
ــ پسر همسایه جفتیمون،پسر خانم سهرابی،میشناسیش
سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ آره میشناسم ،ان شاء الله خوشبخت بشن
مژگان ان شاء الله ای گفت.
سمانه بااجازه ای گفت و به اتاقش رفت ،صدای داد و فریاد بچه ها را که شنید سریع از اتاق بیرون رفت و به حیاط رفت و مشغول بازی با آن ها شد،صدای خنده ها و
فریاد هایشان فضای حیاط را پر کرده بود ،سمانه خندید و ضربه محکمی به توپ زد توپ با فاصله ی زیادی بالا رفت و نزدیک در خروجی فرود آمد که همزمان صدای مردانه ای بلند شد:
ــ آخ
سمانه سریع چادرش را سر کرد و سریع به سمت در رفت،با دیدن کمیل که دستش را برسرش گذاشته بود،بر صورتش زد و به طرفش رفت:
ــ وای خدای من حالتون خوبه؟
بچه ها با دیدن کمیل سریع یه داخل خانه دویدند،کمیل نگاهی یه سمانه انداخت و گفت:
ــ اینم یه نوعشه
سمانه با تعجب گفت:
ــ نوع چی
کمیل به سرش اشاره کرد و گفت:
ــ خوش آمدگویی
سمانه خجالت زده سرش را پایین انداخت،فرحناز و سمیه سریع یه حیاط آمدند
ــ وای مادر چی شده
ــ چیزی نیست مامان نگران نباشید
مژگان با اخم به بچه ها توپید:
ــ پس چی بود میگفتید
ــ مگه چی گفتن
صغری خندید و گفت:
ــ داد میزدن خاله سمانه عمو کمیلو کشت
سمانه با تعجب به دو تا فسقلی که مظلوم به او نگاه می کردند،خیره شد.با صدای خنده ی کمیل همه خندیدند.
ــ اشکال نداره،یه بار ماشین یه بار خودم بار بعدی دیگه خدا بخیر بگذرونه
سمانه آرام و شرمزده گفت:
ــ ببخشید اصلاحواسم نبود ،تقصیر خودتون هم بود بدون سروصدا اومدید داخل
ــ بله درسته اشتباه از من بود از این به بعد میخواستم بیام منزلتون طبل با خودم میارم
صغری بلند خندید که سمانه بااخم آرام کوفتی به او گفت که خنده ی صغری بیشتر
شد.
نیلوفر جلو امد و آرام گفت:
ــ سلام آقا کمیل،خدا قوت
کمیل سر به زیر سرد جواب سلامش را داد،سمانه مشکوک به کمیل خیره شد،همیشه با همه سروسنگین بود اما سرد رفتار نمی کرد
شب بخیری گفت و به اتاقش رفت،با ورودش صدای گوشی اش بلند شد ،لیوان نسکافه را کنار پنجره گذاشت وگوشی اش را برداشت،پنجره را باز کرد ،با برخورد هوای خنک به صورتش نفس عمیقی کشید،پیام از طرف محمد بود،می توانست حدس بزند متن پیام چه خواهد بود،با خواندن پیام لبخندی زد:
ــ سعادت اینکه خبر خوبو من به کمیل بدم نصیب من شد؟
سمانه بسم الله ای گفت و کوتاه تایپ کرد،بله
محمد سریع جواب داد:
ــ خوشبخت بشید دایی جان
گوشی را کنار گذاشت و به بیرون خیره شد و به آینده ای که قرار بود در کنار کمیل
بسازد فکر سپرد...
*****
با صدای پیام گوشی اش چشمانش را باز کرد و با دست به دنبال گوشی اش
گشت،گوشی اش را روشن کرد با دیدن پیامی از کمیل نگران به ساعت نگاه کرد
ساعت هشت صبح بود،پیام را سریع باز کرد با دیدن متن پیام گیج ماند:
ــ سالم،ببخشید هرچقدر خواستم جلوشونو بگیرم که نیان ،نشد.
سمانه تا می خواست پیام را تحلیل کند،صدای مادرش را شنید که با ذوق میگفت:
ــ شوخی میکنی سمیه شوخی میکنی
و بعد صدای قدم های شتاب زده به سمت اتاقش را شنید،در باز شد سمانه شوکه بر روی تخت نشست و به خاله اش ومادرش خیره شد،با نگرانی لب زد:
ــ چی شده؟
سمیه خانم به سمتش آمد و او را در آغوش گرفت:
ــ قربونت برم بالخره عروسم شدی،بخدا که دیگه هیچ آرزویی ندارم
سمانه کم کم متوجه اتفاقات اطرافش شد،خجالت زده سرش را پایین انداخت و حرفی نزد،سمیه خانم بوسه ای بر روی گونه اش نشاند و با بغض گفت:
ــ باور نمی کنی فرحناز دیشب که کمیل و محمد بهم گفتند باورم
نمی شد ،قربونش برم مادر اصلا خوشحالی رو تو چشماش میتونستم ببینم
ادامه دارد...
"نویسنده : #فاطمه_امیری
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت_پنجاه_و_هفت
فرحناز خانم بعد از غر زدن به جان سمانه که چرا او را در جریان نگذاشته بود همراه خواهرش به آشپزخانه رفتند تا صبحانه را آماده کنند،سمانه با شنیدن صدای صغری که بعد از تماش سمیه خانم سریع خود را رسانده بود از اتاق بیرون آمد.
ــ کجاست این عروسمون ،بزار اول ببینیم از چندتا از انگشتاش هنر میریزه بعد
بگیریمش ،میگم خاله شما جنس گرفته شده رو پس میگرید
با مشتی که به بازویش خورد بلند فریا زد:
ــ آخ اخ مادر مردم،دستِ بزن هم داره که بدبخت داداشم
سمیه خانم صندلی کناری اش را کشید تا سمانه کنارش بنشیند،سمانه تشکری کرد
و روی صندلی نشست.
ــ خوب کردی مادر محکم تر بزنش تا آدم بشه
صغری با حرص گفت:
ــ خاله نگا چطور همدست شدن،حالا اگه تو یه پسری داشتی منو براش میگرفتی
میرفتیم تو یه تیم
فرحناز که از شنیدن این خبر سرحال شده بود بوسه ای بر گونه ی خواهرزاده
اش زد و گفت:
ــ ای کاش داشتم
همه مشغول صبحانه شدند اما صغری متفکر به سمانه خیره شده بود
ــ واه چته اینجوری به من خیره شدی؟
ــ میدونی همش دارم به این فکر میکنم کمیل با این همه غرور و بداخالقی و اخم
وتخمش ،چیکار کردی که پا شده اومده خواستگاریت سمانه بی حواس گفت:
ــ اصلنم اینطور نیست خیلی هم مهربونه با خنده ی سمیه خانم و فرحناز خانم هینی گفت و دستانش را بر دهانش
گذاشت،خجالت زده سرش را پایین انداخت.
ــ راستس خواهر جان کمیل گفت که نمیخواد مراسم خواستگاری و عقد طول بکشه
ــ باشه ولی من باید با پدر و بردارش صحبت کنم
صغری با التماس گفت:
ــ خاله امروز صحبت کنید،ما شب بیایم خواستگاری
فرحناز خندید و گفت:
ــ تو از برادرت بیشتر عجله داری
ــ نه خاله جان ،کمیل اصلا همین الان میخواست بیاد مامانم بزور فرستادش سر کارو دوباره خجالت زده شدن سمانه و خنده ی های آن سه نفر....
سمانه با استرس نگاهی به آینه انداخت،با استرس دستی به روسری یاسی رنگش
انداخت و کمی او را مرتب کرد،باورش نمی شد که چطور همه چیز اینقدر زود پیش رفت،همین دیروز بود که خاله اش خانشان بود،همان موقع با اقا محمود صبحت کرد و بعد از موافقت آقا محمود،قرار خواستگاری را برای امشب گذاشتند.
همزمان با صدای آیفون،صدای فرحناز خانم که سمانه را صدا می کرد به گوش
رسید،سمانه بسم الله ای گفت و از اتاق خارج شد.
کنار مادرش ایستاد،زینب هم با ان لباس صورتی اش کنارش ایستاده بود و با
کنجکاوی منتظر داماد بود.
همه آمده بودند،همه منتظر همچین روزی بودند و از خوشحالی نتوانستند در خانه بمانند.بعد از سلام و احوالپرسی با همه نوبت به کمیل رسید،که با سبد گل قرمز به
سمتش آمد.
ــ سالم بفرمایید
سمانه سبد گل را از دستش گرفت،بوی خوش گل ها در مشامش پیچید،بی اختیار نفس عمیقی کشید،سرش را بالا گرفت تا تشکر کند،که متوجه لبخند کمیل شد،خیلی وقت بود که لبخند کمیل را ندیده بود،خجالت زده سرش را پایین انداخت
و گفت:
ــ سلام،خیلی ممنون
با صدای زینب به خودشان امدند
ــ عمو کمیل داماد تویی؟
کمیل کنارش زانو زد و ب*و*سه ای بر موهایش نشاند:
ــ اره خوشکل خانم
ــ ولی عمه دوست نداره
هر دو با تعجب به زینب نگاه کردند.
ــ از کجا میدونی ؟
ــ خودم شنیدم خونه عزیز جون به خاله صغری گفت،این داداشتو یه روز خودم
میکشم ،خب اگه دوست داشت که نمیکشت
سمانه با تشر گفت:
ــ زینب
کمیل خندید و آرام گفت:
ــ اشکال نداره بزارید بگه،بالخره باید بدونم چه نظراتی در موردم داشتید
سمانه که انتظار این شیطنت ها را از کمیل نداشت،چشم غره ای به زینب رفت،با صدای محمد که صدایشان می کرد به خودشان آمدند.
جمعیت زیاد بود،و سمانه با کمک مژگان و ثریا از همه پذیرایی کردند،بعد از کلی
تعارف و صحبت های همیشگی محمد که به جای پدر کمیل در جمع حاضر شده بود
از محمود آقا اجازه گرفت که باهم صحبت کنند،سمانه بعد از اینکه محمود آقا از او خواست کمیل را همراهی کند از جایش برخاست و همراه کمیل به حیاط رفتند.
ــ قدم بزنیم یا بشینیم
سمانه در جواب سوال کمیل آرام گفت:
ــ هر جور راحتید
کمیل اشاره ای به تختی که وسط بوته ها بود کرد ،با هم به سمتش قدم برداشتند و روی آن نشستند
صدای آبی که از فواره حوض وسط حیاط می آمد همرا با بوی گل ها و زمین خیس همه چیز را برای صحبت های شیرین آن ها مهیا کرده بود.
ــ من شروع کنم ؟
سمانه سری به علامت تایید تکان داد.
ــ خب ،فعال شما بیشتر از همه از کارای من خبر دارید.
ــ دایی محمد هم هستن البته
کمیل به لحن شاکی سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ دایی خودش نخواست که خبر دار بشید،خب نمیدونم دقیقا چی بگم ،شما از کارم
خبر دارید،از خانوادم کلل تا حدودی آشنایی کامل دارید،اما بعضی چیزا لازمه گفته بشه.
انگشتر یاقوتش را در انگشتش چرخاند و گفت:
ــ خانوادم خط قرمز من هستن،بخصوص مامانم و صغری
کارمو خیلی دوس دارم با اینکه خطرات زیادی داره اما با علاقه انتخابش کردم
ادامه دارد...
"نویسنده : #فاطمه_امیری
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_نهم
📢📢📢...در روز جمعه ۲۵ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۸ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ،
۲۴ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔶🌑
🕜🕕🕓…امروز هم چنان پیامبر صلی الله علیه و آله در بستر بیماری اند ،
اما به نظر میرسد حال عمومی ایشان از روزهای قبل بهتر شده است ؛
گروهی از صحابه ، برای عیادت ایشان آمده اند ؛ عمار یاسر میپرسد :
💠پدر و مادرم به فدای شما ، در فقدان شما , چه کسی غسل شما را به عهده خواهد گرفت؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله با اشاره به امیرالمؤمنین علیه السلام که در آنجا حضور دارند ، میفرمایند:
💠" این علی ؛ و او را در این کار ملائكه یاری خواهند کرد."
...آنگاه ایشان پس از سفارش به اموری چند ، بلال را مأمور نمودند تا مردم را در مسجد جمع کند .(۱)
⚜ پیامبر صلی الله علیه و آله در حالیکه سر خویش را به عمامه ای بستهاند و بر عصایی تکیه نموده اند ، بر منبر میروند و میفرمایند :
💠" ای اصحاب ! چگونه پیامبری برای شما بودم ؟ آیا در میان شما جنگ و جهاد ننمودم ؟ آیا دندان های من شکسته نشد؟ آیا خون بر چهره ام جاری نگشت؟ آیا من از سوی نادانان قوم دچار سختی و گرفتاری نشدم؟ آیا من [ در کنارتان نبودم و از شدت گرسنگی همانند شما] سنگ بر شکم نبستم؟"
همهء اهل مسجد میگویند : آری ؛
🔰در پی این ماجرا , پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:
💠 "هیچ پیامبری نمیمیرد ، مگر اینکه ارثیه ای از خود بر جای میگذارد ؛ همانا من در میان شما دو ثقل گرانبها باقی میگذارم:کتاب خدا و عترت خود را ."
رسول خدا ، پس از ایراد این خطبه و سفارش به حرکت سپاه اسامه به منزل همسر نیکوکار شان "ام سلمه" میروند ؛
در حالیکه زیر لب برای مسلمانان دعا میکردند و از خداوند برای آنها آمرزش میطلبند...
▪️اندکی بعد حضرت صدیقه سلام الله علیها به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله میآیند ؛
...آن حضرت از فراق پدر ، محزون و اندوهگین هستند؛
رسول خدا با سخنان خویش آن بانوی الهی را تسکین میدهند ؛
گویا در همین ملاقات است که رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر خویش را بشارت میدهند :
💠" به زودی به من ملحق خواهی شد ."
🌄 به هنگام غروب ، نماز جماعت به امامت امیر مؤمنان علیه السلام در مسجد تشکیل میشود؛
در انتهای شب ، رسول خدا صلی الله علیه و آله با تکیه بر امیرالمؤمنین علیه السلام - از خانهء ام سلمه - به منزل شخصی خویش میروند ؛
در آن جا حضرت صدیقهء طاهره علیها السلام و فرزندانشان علیهم السلام در انتظار رسول خدا هستند....
...اندکی بعد عزرائیل و جبرئیل نیز برای عرض ارادت ، با اجازه وارد خانه میشوند؛
🕝🕜🕛...در انتهای امروز يا روز بعد - شنبه ۲۶ صفر -
امیرمؤمنان علیه السلام ، عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و فرزندش فضل ، وارد خانهءرسول خدا میشوند و میگویند :
➖ای رسول خدا ! اهل مدینه و انصار در مسجد جمع شدهاند و از زن و مرد بر شما گریه میکنند.
▪️رسول خدا صلی الله علیه و آله با کمک امیرالمؤمنین و فضل بلند میشوند
- و در حالی که سر خویش را بسته و رواندازی بر خویش انداخته بودند -
از خانه خارج شده ، به مسجد میروند ؛
...در آنجا پس از حمد و ثنای الهی ،
این چنین با انصار سخن می گویند :
💠" ای مردم ! اگر کسی قبل از من حیات جاویدان داشت ، من نیز میداشتم ؛ همانا من با پروردگارم ملاقات میکنم و در میان شما دو یادگار باقی میگذارم که اگر به آنها چنگ زنید , هرگز گمراه نمیشوید :
کتاب خدای متعال … و عترت و اهل بیتم …"
📜در این خطبه رسول خدا علیه و علی آله السلام ، حدیث منزلت را نیز یادآور می شوند ،
و حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها را "حجاب خداوندی" میدانند ؛
و خانهء آن بانوی الاهی را خانهء خویش ،
و درِ آن خانه را درِ خانه نبوت میشمرند؛
▪ به گواهی تاریخ این آخرین باری است که پیامبر با پای خویش
- و به سختی - به مسجد می آیند ؛
از این پس ایشان جز با کمک دیگران ، توان حضور در مسجد
را نخواهد داشت؛
➖➖➖➖➖
1⃣ الامالی صدوق , صص۷۳۲،۷۳۳ ؛ روضة الواعظين ١٨٤،١٨٥/١ ؛ بحارالانوار ٥٠٧/٢٢
✴️ جمعه 👈 9 مهر / میزان 1400
👈 24 صفر 1443👈 1 اکتبر 2021
🏛مناسبت های دینی و اسلامی .
🖊 طلبیدن پیامبر صلی الله علیه و آله قلم و دوات برای نوشتن خلافت بلا فصل خود برای امیر المومنین علیه السلام و جلوگیری عمر بن خطاب از این کار .
🎇 امور دینی و اسلامی .
📛 اخر هفته را با صدقه آغاز کنید .
📛 امروز برای امور زیر خوب نیست :
📛 سفر همراه صدقه باشد بعد از ظهر .
📛 و دیدارها خوب نیست .
👶 زایمان خوب نیست .
✈️مسافرت : مسافرت بعد از ظهر و همراه صدقه انجام گیرد .
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت:
👩❤️👩 امروز : مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل از آن دانشمندِ جهانی گردد.ان شاءالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی :
🌗 امروز قمر در برج اسد است و برای امور زیر نیک است :
✳️ افتتاح شغل و کار .
✳️ عهدنامه نوشتن .
✳️ خرید حیوان و چهارپایان .
✳️ و آغاز معالجه نیک است .
📛 ولی نو پوشیدن .
📛 و مسافرت خوب نیست .
💑 انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : امشب ( شب شنبه ) ، دستوری وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات ،#اصلاح_مو(سر و صورت) ، باعث اصلاح امور می شود .
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن باعث دفع صفرا می شود .
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " شنبه "دیده شود طبق ایه ی 25 سوره مبارکه " فرقان " است .
و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا ...
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت و گوی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود .
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
💠اهمیت روز جمعه و اعمال روز جمعه
🔹روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم.
🔸اهمیت روز جمعه:
👈۱-ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است.
👈۲-امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است.
👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف (قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است.
👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر دشمنان مسلط خواهد شد.
👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی موعود(عج) می باشد.
👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) پیمان وفاداری گرفته است.
👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست.
👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست.
💠اعمال ذکر شده برای روز جمعه
🌸1. در نماز صبح آن در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند.
🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای عهد و دعای ندبه
🌸3. غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است
🌸4. هزار مرتبه صلوات بفرستد.
رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطایای هشتاد سالهاش آمرزیده شود.
واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد
🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد.
🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است
🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه
🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه
🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد
( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند)
🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید.
🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد.
🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده
🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه
🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند.
🌸13.صدقه دهد،
روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است.
🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
هدایت شده از حرم
4_5960853649759404530.mp3
25.23M
🌹باز صبح جمعه ای دیگر و دعای ندبه...
🌹با صدای آسمانی و زیبای استاد فرهمند...
🌹التماس دعای فرج...