eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.7هزار ویدیو
641 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 در میزبان سه و نیم میلیون است 🔹استاندار قم : در ایام نیمه شعبان میزبان سه و نیم میلیون زائر است که باید در این ایام ، تامین زیر ساخت‌ها به خصوص در بخش آب ، برق و گاز مورد توجه مدیران دستگاه‌ های مسئول باشد . 🔹گفتنی است در تقویم امسال ، ششم اسفند مصادف با مصادف با میلاد منجی عالم بشریت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است .
enc_17037800204642782486045.mp3
2.96M
صلی الله علیک یا اباعبدالله بطلب ارباب
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای #قسمت_نود_وچهارم یه کم فکر کرد و گفت: _سه شنبه. گفتم: _دوست
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای بعد از عقد وحید گفت: _کجا دوست داری خونه بگیریم؟ گفتم: _یا نزدیک خونه آقاجون یا نزدیک خونه بابا. وحید هم نزدیک خونه بابا، خونه خوبی اجاره کرد.... جهیزیه منم که آماده بود.وسایلی که به عشق زندگی با امین تهیه کرده بودم،حالا داشتم به عشق زندگی با وحید از تو کارتن درمیاوردم. دو هفته از عقد من و وحید گذشت... دو هفته ای که هر روز بیشتر از روز قبل عاشقش بودم. مشغول چیدن وسایل خونه مون بودیم. خسته شدیم و روی مبل نشستیم.وحید نگاهم میکرد. نگاهش یه جوری بود. حدس زدم میخواد بره مأموریت.لبخند زدم و گفتم: _وحید...میخوای بری مأموریت؟ از حرفم تعجب کرد.گفت: _زن باهوش داشتن هم خوبه ها. غم دلمو گرفت... ندیدنش حتی برای یک روز هم برام سخت بود.ولی لبخند زدم و گفتم: _چند روزه میری؟ -یک هفته نفس بلندی کشیدم و گفتم: _یک هفته؟!! چشمهاش ناراحت بود.نمیخواستم ناراحت باشه.بالبخند و شوخی گفتم: _پس خونه رو به سلیقه خودم میچینم. وقتی برگشتی حق اعتراض نداری. لبخند زد؛لبخند غمگین. وحید رفت مأموریت.... خیلی برام سخت بود.دو روز یه بار تماس میگرفت.اونم کوتاه،در حد احوالپرسی. وقتی وحید تماس میگرفت سعی میکردم صدام عادی باشه که وحید بدونه زهرا قویه. حتی پیش بقیه هم بیشتر شوخی میکردم و میخندیدم که وقتی وحید برگشت همه بهش بگن زهرا حالش خوب بود. ولی در واقع قلبم از دلتنگی مچاله شده بود. خودم هم نفهمیدم کی اینقدر عاشقش شدم. وحید اونقدر خوب بود که عشقش مثل اکسیژن تو خون من نفوذ کرده بود. شب بود.قرار بود وحید فرداش بیاد... خیلی خوشحال بودم. ساعت ها به کندی میگذشت. صدای زنگ آیفون اومد.تصویر رو که دیدم از تعجب خشکم زد. بابا گفت: _کیه؟ -انگار وحیده -پس چرا باز نمیکنی؟!! درو باز کردم.اومد تو حیاط و درو بست. روی ایوان بودم.واقعا خودش بود.تازه فهمیدم خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم دلم براش تنگ شده بود... تا منو دید ایستاد.خیلی خوشحال بودم، چشم ازش نمیگرفتم.وحید هم فقط به من نگاه میکرد.بعد مدتی گفتم: _سلام.. خندید و گفت: _سلام. تو دستش گل بود.چهره ش خسته بود. چشمهاش قرمز بود ولی باز هم مهربان بود.گفت: _از خواب و استراحتم میزدم تا زودتر کارمو تموم کنم که چند ساعت زودتر ببینمت. پانزده روز به عروسی مونده بود.... همه کارها رو انجام داده بودیم.خونه مون آماده بود.تالار و آرایشگاه رزرو شده بود.کارت عروسی هم آماده بود. وحید گفت: _بهم مأموریت دادن.هرچی اصرار کردم که پانزده روز دیگه عروسیمه قبول نکردن. گفتم: _چند روزه باید بری؟ -سه روزه -خب برمیگردی دیگه. از حرفم تعجب کرد.خیلی جا خورد. انتظار نداشت اینقدر راحت قبول کنم. وحید رفت مأموریت و برگشت.... همه برای عروسی تکاپو داشتن. روز عروسی رسیدگفتم: خدایا خودت میدونی ما هر کاری کردیم تا مجلسمون نداشته باشه.خودت کمک کن جشن اول زندگی ما با تیره نشه. قبل از اینکه آرایشگر شروع کنه گرفتم که بتونم نمازمو اول وقت بخونم. لباس عروسم خیلی زیبا بود.یه کت مخصوص هم براش سفارش دادم که پوشیده هم باشه.. درسته که همه خانم هستن ولی من معتقدم حتی خانم ها هم نباید هر لباسی پیش هم بپوشن.لباس عروسم با اینکه پوشیده بود خیلی شیک و زیبا بود. تو ماشین نشستیم.حتی صورتم رو هم با کلاه شنل پوشیده بودم.وحید خیلی اضطراب داشت، برعکس من.بهش گفتم: _کاری هست که باید انجام میدادی و ندادی؟ -نه. -وقتی هرکاری لازم بوده انجام دادی پس چرا استرس داری؟میترسی خدا مجلست رو بهم بریزه؟ -معلومه که نه. -شاید هم مجلس به هم ریخت..حتی اگه... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای _... حتی اگه مجلست به هم ریخت.. مطمئن باش داشته.ما همه کارهارو درست انجام دادیم.بقیه ش با خداست....خیلی بهتر از من و شما میتونه مدیریت کنه. بعد چند دقیقه سکوت گفت: _زهرا خیلی دوست دارم..خیلی. برای گرفتن عکس به آتلیه رفتیم... وقتی شنل مو درآوردم اولین بار بود که وحید منو با لباس عروس دید... برای چند لحظه بهم خیره شده بود. منم فقط نگاهش میکردم. گفتم: _امشب اصلا نباید بیای تو قسمت خانم ها. لبخند زد...قبلا باهاش هماهنگ کرده بودم که نیاد ولی الان با این تیپش اصلا به صلاح من نبود بیاد. بعد سکوت نسبتا طولانی گفت: _اینکه من و تو.... الان...اینجا... اینجوری (به لباس عروس و دامادی اشاره کرد)...بعد شش سال انتظار...برام مثل خوابه. با بغض گفت: _زهرا..مطمئنی پشیمون نمیشی؟ منم بغض کردم.با اشاره سر گفتم.. آره. -شما شک داری؟ با اشاره سر گفت نه. خداروشکر همون موقع خانم عکاس اومد وگرنه آخرش وحید اشکمو درمیاورد. وسط عکاسی بودیم که اذان شد... قبلا با عکاس هماهنگ کرده بودم که نمازمو همونجا بخونم... مو از مواد آرایشی و شنل پوشیدم تا نماز بخونم.وحید به من نگاه میکرد. گفتم: _نمیخوای نماز بخونی؟ بالبخند گفت: _با این سر و وضع؟! اینجا؟! این نماز چه شود؟! -غر نزن دیگه.بیا بخون. مثل همیشه که وقتی با هم بودیم نمازمو پشت سرش به جماعت میخوندم، ایستادم پشت سرش. عکاس هم چند تا عکس از نماز جماعت ما گرفته بود که خیلی هم قشنگ شده بود... نماز خوندن با لباس عروس سخت بود ولی از دیر خوندن بهتر بود. وقتی وارد تالار شدیم، طبق قرار وحید با من نیومد.همه تعجب کرده بودن. وقتی برای نماز شب بیدار شدم... متوجه شدم وحید زودتر از من بیدار شده و داشت نماز میخوند.چند لحظه ایستادم و نگاهش کردم.بعد رفتم. ترجیح دادم خلوتش رو با خدا بهم نریزم. ولی نماز صبحمون رو به جماعت خوندیم. بالاخره اون شب با تمام خستگی هاش تموم شد.... ولی زندگی من و وحید.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو
‌🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 دوشنبه 🔹 ۱۱ دی / جدی ۱۴۰۲ 🔹 ۱۸ جمادی الثانی ۱۴۴۵ 🔹 ۱ ژانویه ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 ✝ آغاز سال ۲۰۲۴ میلادی 🌓 امروز قمر در «برج سنبله» است. ✔️ مناسب برای امور زیر است: امور زراعی ساخت و ساز و بنایی امور مشارکتی خرید باغ، زمین و خانه نوشتن قولنامه اشتغال به تجارت آغاز امور آموزشی ⛔️ ممنوعات امور ازدواجی (خیری در آن نیست) 🌎🔭👀 🚘 مسافرت مکروه است. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد. منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود. 👶 زایمان نوزاد زندگی خوبی خواهد داشت. ان‌شاءالله 💞 انعقاد نطفه فرزند به روزی خود قانع باشد. ان‌شاءالله 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث اندوه می‌شود. 🔴 حجامت، خون دادن باعث قوت بدن می‌شود. 🔵 ناخن گرفتن روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت می‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۸ سوره مبارکه "کهف" است. ﴿﷽ و تحسبهم ایقاظا و هم رقود﴾ و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی از دوست یا دشمن خواب بیننده، به وی برسد. چیزی همانند آن قیاس گردد. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز دوشنبه یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه «یا لطیف» که موجب یافتن مال کثیر می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - دویست • چهاردهم ✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✔" سیرهء حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ." ✍..چهارمین روایت منتخب از این عنوان از مجموع 47 روایت ، از منابع غنی ✨ شیعی بیان میگردد : ...👥... أبان میگوید : حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام فرمودند : ❇️ لاتَذهَبُ الدُّنيا حَتَّى يَخرُجَ رَجُلٌ مِنّي ، يَحكُمُ بِحُكومَةِ آلِ داودَ ، وَ لا يَسألُ بَيِّنَةً ، يُعطي كُلَّ نَفسٍ حَقَّها. ✴️ دنیا به پایان نمی رسد تا مردی از (فرزندان) من خروج کند که به روش خاندان داوود قضاوت می کند و شاهدی نمی طلبد و حق هر کسی را به او می دهد. 📕📗🔍🔎📘📙 ✔️ الکافی ۳۹۷/۱ ب فی الأئمه انهم اذا ظهر أمرهم حكموا بحکم داوود ح۲
💠امام صادق علیه‌السّلام: إِذَا جَارَ الْحُكَّامُ‏ فِی الْقَضَاءِ أُمْسِکَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاء هنگامی که زمامداران در امور قضایی ستم می‌کنند، باران از آسمان نمی‌بارد! 📚من لا يحضره الفقيه ج‏۱ ص۵۲۴ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام رضا علیه‌السّلام: إِذَا كَذَبَ‏ الْوُلَاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ وَ إِذَا جَارَ السُّلْطَانُ هَانَتِ الدَّوْلَةُ زمانی که زمامداران دروغ می‌گویند، باران قطع مى‌شود و هنگامی که حاکم ستم كند، پايه‏‌هاى دولتش سست می‌شود!!! 📚امالی شیخ مفید ص۳۱۰ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} اولادمان را خرج امام زمان علیه السّلام کنیم/ 🎤حجّت‌الاسلام حسین فاتحی؛ «بحث بسیار مهمّ اعتقادی» حتماً ببینید!
💠مولانا امیرالمؤمنین علیه‌السّلام: اِذَا اَحَبَّ اللّهُ عَبْداً زَيَّنَهُ بِالسَّكِينَةِ وَ الْحِلْمِ هرگاه خداوند بنده‌اى را دوست بدارد، او را به آرامش و بردبارى زينت مى‌بخشد. 📚غررالحكم ح۴۰۹۹ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5769651592756204242.mp3
10.16M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} •مناجات با امام زمان علیه السلام: سوختم ز آتش هجرانِ تو ای یار بیا...😭 🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛