eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام: مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ هر کس قبر عمه ام را در کند برای اوست. ، صفحه324 @haram110
🌸 و شهر رسول خدا صلى الله علیه و آله می فرمایند : هنگامی که خداوند مرا به آسمانها عروج داد جبرئیل عليه السلام مرا بر شانه راستش حمل می کرد در این هنگام به سرزمینی در ارض جبل نگاه کردم سرخ رنگ و خوش رنگ تر از زعفران و خوش بو تر از مشک بود ناگهان دیدم در آن سرزمین پیری قرار دارد که کلاه درازی بر سر نهاده است از جبرئیل علیه السلام پرسیدم : این سرزمین سرخ رنگ و خوش رنگ تر از زعفران و خوشبو تر از مشک کجاست ؟ گفت : جایگاه شیعیان تو و شیعیان وصی تو اميرالمؤمنین علی علیه السلام است . گفتم : این پیرمرد کیست ؟ گفت : ابلیس است . گفتم از آن ها چه می خواهد ؟ گفت می خواهد آنان را از ولایت و دوستی امیرالمؤمنین علیه السلام بازدارد و به نافرمانی و گناه دعوتشان کند. گفتم ای جبرئیل علیه السلام ما را به آن مکان ببر با حرکتی سریع تر از برق ما را به آنجا رساند . گفتم : ای ملعون برخیز و برو ، و در اموال و اولاد و زنان دشمنان ایشان شرکت کن ، زیرا تو را بر شیعیان من و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمانروایی نیست، از این رو آن مکان قم نامیده شد. 📚بحارالانوار ج 60 ص 207📚 @haram110
با قدومِ لطف ݓو بانو صفا گرفݓ با یادِ ݓو وجـودِ مَـטּ عطرِ خـدا گرفݓ در حرمݓ غُلغلہ بہ پاسݓ آرے؛ دوباره از تو ڪسے گرفݓ ⚜❤️ ❤️⚜ @haram110
سرگشته مسیر عبور برادری تو از تمام فاطمیان چون آمدی, به‌قدومت مدینه شد و نائب اطهری 💐سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم تهنیت باد💐
🌴بسم رب الحيدر🌴 گرامیداشت بیست وسوم ربیع الأول، سالروز ورود بنت ولی الله و اخت ولی الله و عمة ولی الله حضرت سلام الله علیها🌸 ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به یک سال پس از تبعید علیه السلام از به ، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به همراه عده ای از برادرانشان به منظور دیدار و نیز تجدید با امام زمان خویش راهی دیار شدند. هنگامی که مرکب حضرت معصومه سلام الله علیها و همراهانشان به شهر ساوه رسید، مأموران حکومتی به دستور با این کاروان وارد جنگ شدند. بر اثر این درگیری، تعداد زیادی از همراهان آن حضرت به رسیدند و خود ایشان نیز از شدت غم و اندوه این واقعه و یا به قولی بر اثر ، به سختی شدند و ادامه سفر برای آن بزرگوار ناممکن شد. لذا، دستور دادند که ایشان را به قم ببرند. (1) استقبالی پُر شور در بیست و سوم ربیع الاول سال 201 هجری قمری کجاوه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در میان استقبال پر شور و بی نظیر مردم شریف قم به این سرزمین وارد شد. ناقه آن حضرت در محلی که امروزه به معروف است، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب ، بزرگ قم گردید که روز میزبان آن بانوی گرامی اسلام باشد. (2) خانه به احترام اقامت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به صورت درآمد که امروزه به مدرسه (ستیه) معروف است و عبادتشان ( ) نام گرفت که هم اکنون نیز به عنوان زیارتگاه، مورد توجه عاشقان و شیفتگان حضرتش می باشد. 📚منابع: 1- الحیاة السیاسه الامام الرضا علیه السلام ص 428 2- سفینة البحار ج 3 ص 935
سلام دوستان گلم😍 جشنواره فروش ما با هدایای متنوع شروع شد 👇 🌹🌹 جشنواره عیدانه شهر نوره 🌹🌹 👈 به مناسبت فرا رسیدن ایام سرور و شادی اهل بیت (علیهم السلام)بمدت ۱۸ روز از ۹ ربیع الاول تا ۲۷ ربیع الاول(مصادف با دوم آبان ماه) ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ 🍀 با خرید ۸ کیلو گرم نوره جتمیل 🍀 🤪 هشت هدیه ناب همراه سفارشتان تحویل بگیرید 🤪 اول : ارسال رایگان دوم : یک عدد صابون طبیعی سوم : یک عدد روغن بنفشه چهارم : یک عدد مکمل نوره پنجم : یک بسته حنا ششم : یک عدد سنگ پا هفتم : یک بسته سفیدآب هشتم : یک عدد لیف پشمی درمانی توجه👈💥 ارزش واقعی این پَک ۶۹۸/۵۰۰ تومان می باشد که تنها با پرداخت ۴۸۰/۰۰۰ تومان صاحب این پَک ارزشمند می شوید😍💥 ارسال به تمام نقاط کشور🚚 جهت سفارش به دایرکت مراجعه کنین 👉 پست هارو به اشتراک بزارید🙏 🦋🦋 کانال شهر نوره ( تولید و پخش و مشاوره نوره ) @shahrenore ارتباط با ادمین و سفارشات @meshkat120 تلفن ۰۹۱۰۰۱۰۰۹۰۸
🚩▫️ #۲۳ربیع‌الاول 💐سالروز ورود حضرت فاطمةالمعصومه سلام الله علیها به قم تهنیت باد💐 سرگشته مسیر عبور برادری تو از تمام فاطمیان چون آمدی, به‌قدومت مدینه شد و نائب اطهری ▫️ 🔴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🔴
حرم
۲۳ ماه ربیع الاول : سالروز ورود سراسر برکت 🌹بی بی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)🌹 به شهر قم ال
تا کویرِ سراغ از ساحتِ گرفت آمدی و بر لبِ پا گرفت آمدی و شهد شد تقدیرِ شوره زارها تا شیرینیِ نام تو را بالا گرفت خاک پایت شد شبیه تک تکِ گل هایِ سرخ آمدی زیر قدم های تو قلبم جا گرفت ای و هایم فرش توست با تو ایران رنگ و بویِ گرفت سر به زیر و با وقاری در حریم چادرت لذّت و شیرینیِ و معنا گرفت تا ابد شد خانه خورشید ، تو از تو نورش را گرفت حضرت ای کاش تأییدم کنی دوستت دارم ، بگو چشمت مرا آیا گرفت ؟ رو زدم بر بودنت چون همیشه بهترین را از گرفت
🛑 در میزبان سه و نیم میلیون است 🔹استاندار قم : در ایام نیمه شعبان میزبان سه و نیم میلیون زائر است که باید در این ایام ، تامین زیر ساخت‌ها به خصوص در بخش آب ، برق و گاز مورد توجه مدیران دستگاه‌ های مسئول باشد . 🔹گفتنی است در تقویم امسال ، ششم اسفند مصادف با مصادف با میلاد منجی عالم بشریت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است .
حرم
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی ✿❀قسمت ۵۲
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۵۳ بود، میخواست نزدیک برادرش، حسن، در وادی رحمت دفن شود. هدی به زنگ زد و اجازه خواست. گفتند اگر به سختی می افتید میتوانید به وصیت عمل نکنید. اصرار هدی فایده نداشت. این ایوب از من بود و می خواستم انجامش دهم. سومِ ایوب، بود. دلم می خواست برایش بخرم. جبران آخرین روز مادری که زنده بود. نمی توانست از رخت خواب بلند شود. پول داده بود به محمد حسین و هدی سفارش کرده بود برای من ظرف های کریستال بخرند. صدای نوار قران را بلند تر کردم. به خواب فامیل آمده بود و گفته بود: _"به شهلا بگویید بیشتر برایم بگذارد." قاب عکس ایوب را از روی تاقچه برداشتم و به سینه ام فشار دادم. آه کشیدم: "آخر کی اسم تو را گذاشت؟" قاب را میگیرم جلوی صورتم به چشم هایش نگاه می کنم: _"می دانی؟ تقصیر همان است که تو این قدر کشیدی، اگر هم اسم یک آدم و بودی، من هم نمی‌شدم یک آدم صبور سختی کش" اگر ایوب بود، به این حرفهایم می خندید. مثل توی عکس که چین افتاده زیر چشم هایش روی صورتش دست می کشم: _"یک عمر من به حرف هایت دادم...حالا تو باید ساکت بنشینی و گوش بدهی چه می گویم. از همین چند روز آن قدر حرف دارم از خودم، از بچه ها..... محمدحسین داغان شده، ده روز از مدرسه اش مرخصی گرفتم و حالا فرستادمش شمال هر شب از خواب می پرد، صدایت می کند. خودش را می زند و لباسش را پاره می کند. محمدحسن خیلی کوچک است، اما خیلی خوب که نیستی تا روی پاهایت بنشیند و با تو بازی کند. هدی هم که شروع کرده هرشب برایت نامه می نویسد... مثل خودت حرف هایش را با نوشتن راحت تر می زند. اشک هایم را پاک می کنم و به ایوب چشم غره می روم: _"چند تا نامه جدید پیدا کرده ام. قایمشان کرده بودی؟ رویت نمی شد بدهی دستم؟" ولی خواندمشان نوشتی: "تا آخرین طلوع و غروب خورشید حیات، چشمانم جست و جو گر و دستانم دستان تو خواهد بود. برای این همه ، نمی دانم چه بگویم، فقط زبانم به یک می چرخد و آن این که همیشه باشی خدا نگهدارت..... تو ....ایوب" قاب را می بوسم و می گذارم روی تاقچه ادامه دارد... ✿❀