#پرسش_و_پاسخ
⁉️آیا امام عصر عج #گردن می زنند؟
✍️از مصادیق #غربت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) این است که آن وجود سراسر مهر و رحمت را، مرد خون و کشتار معرفی کردهاند.
تا آن جایی که حتی برخی #دوستداران حضرت نیز دائما از شمشیر آن جناب و گردنهایی که با آن شمشیر زده خواهد شد، سخن بر زبان میرانند. گویا بناست آن حضرت تمام گنهکاران را از دم تیغ بگذرانند.
❗️در یک #برنامه_رادیویی راجع به حضرت ولیعصر (سلام الله علیه) شنیدم که در یکی از #مدارس تهران راجع به مسئلهی ظهور #نظر_سنجی به عمل آمده است. #هفتاد_درصد از دانشآموزان اظهار داشتندکه دوست ندارند امام زمان سلامالله علیه بیاید!
و در پاسخ به این سوال که چرا تمایل به آمدن حضرت را ندارید، گفته اند:
❗️به خاطر این که اگر امام زمان سلام الله علیه بیاید #گردن ما را خواهد زد.
🔹اینجاست که باید بر #غربت_امام زمان سلام الله علیه خون گریست و در این مصیبت گریبان چاک نمود. آیا غربتی بالاتر از این متصوّر است؟
🔸امام مهربانی که نه تنها دوستان و محبان او، که دشمنانش به برکت ایشان زندهاند، نفس میکشند و روزی میخورند، امام مهربانی که به شیعیانش از پدر دلسوزتر، از مادر #مهربانتر و از برادر #صمیمیتر است، امام مهربانی که خدای متعال ایشان را «رحمةٌ للعالمین» لقب داده است.
🔹امام مهربانی که قرار است با آمدنش اشکی از گوشهی چشم یتیمی نچکد، کسی رنج گرسنگی نکشد، دردمندی از درد ننالد، گرفتاری در حبس نماند، بدهکاری از پرداخت قرض خویش عاجز نباشد، انسانی گوشهی خیابان نخوابد، سفرهای بدون نان نماند، ریشهی ظلم و حرص و کینه را بخشکاند، امام مهربانی که بناست انتقام مظلومین و ستمدیدگان تاریخ را بستاند، امام مهربانی که قرار است غمها را پایان، دردها را درمان، نابسامانیها را سامان بخشد...
❌"شمشیر به دست و خونریز" معرفی کردن ایشان، #جنایتی بزرگ و گناهی #نابخشودنی است.
📣 البته ما در صدد #انکار قیام آن حضرت با شمشیر نیستیم، روایات متعدد بر این امر تاکید کردهاند اما به یقین شمشیر ذوالفقار امام عصر(عج) و قوهی قهریهی آن جناب، مختص کسانی است که در طول تاریخ پای بر حلقوم #عدالت فشردهاند، خون مظلومان و بیپناهان را به شیشه کردهاند، به روی اولیای الهی تیغ #کفر و عناد کشیدهاند و جز زبان زور، منطق دیگری نمیشناسند.
📚منبع: برگرفته شده از mohager.blog.ir
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
#ایام_فاطمیه
▪️کاش هرچه زودتر بفهمیم آنچه که شیعیان مدینه نفهمیدند:
اینکه حضرت زهرا در روزهای پایانی عمر شریفش، برای دوری از پدری چون رسول الله، برای درد پهلوی شکسته؛ و حتی برای محسن از دست رفته اش گریه نمیکرد.
▪️زهرای مرضیه بر این گریه میکرد که با اینکه برای اتمام حجت بر شیعه با تمام وجود به دفاع از امامش برخواست، اما مردم بی بصیرت مدینه در دفاع از ولایت با او همراهی نکردند.
▪️حضرت زهرا گریه میکرد چرا که می دانست تا شیعه نخواهد، امامش در #غربت و #مظلومیت خواهد بود.
▪️مادرمان زهرا نه از آتش در، که از دیدن #دست_های_بسته_امام_زمان خود سوخت.
▪️مادر جان ما را ببخش که سال های سال است به تماشای دست های بسته امام زمانمان، در #زندان_غیبت نشسته ایم. ما را ببخش و با همان دست شکسته برایمان دعا کن که برای یار او شدن، سخت #محتاج_دعای_مادرانه شماییم...
*❤️ آقا جان تمام این سالها که درســـ📖ــــ خواندیم:*
"دبیر ریاضی" به ما نگفت که حد #غربت تو وقتی شیعیانت به گناه⛔️ نزدیک می شوند بی نهایت است
"دبیر شیمی" نگفت که اگر #عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایطــ😍 #ظهور تو مهیا می شود
"دبیر زیست" نگفت که این صدای تپش قلب نیست صدای بی قراری دل برای مهدیست💔..!
"دبیر فیزیک" نگفت که جاذبه زمین اشک💦 های غریبانه ی توست..نگفت که جاذبه ی زمین🌎 به همان سمتی ست که تو هستی
"دبیر ادبیات" از عشق مجنون به لیلی ، از غیرت فرهاد گفتـــ😐ــــ ، اما از عشق شیعه به مهدی، از غیرتش به زهرا(س) نگفت
"دبیر تاریخ" نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است و اینکه نگفتــ😕 غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد
"دبیر دینی" فقط گفت که انتظار فرجــ از بهترین اعمال👌 است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه❌ نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است.
"دبیر عربی" به ما یاد داد که #مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!
اما نگفت که مهدی خاص ترینـــ🌺اسم خاص است که تمام غربت و😭 تنهایی را پذیرا شده است
فدای غربتت آقایمن❣😔🥺
کاش روزی بنویسند🖌 به دیواربقیع : کارگران مشغولند به کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند🖌 به دیوار بقیع : چند روزی مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند 🖌به دیواربقیع : مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند🖌 به دیواربقیع : عید امسال، نماز ، صحن بقیع
کاش روزی بنویسند🖌 به دیواربقیع : فلش راهنما ⬅️ ، مرقد زهرای شفیع😍😭
*🙏اللهم عجل لولیک الفرج*
@haram110
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید ب
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
🌴بسم رب الحيدر🌴
گرامیداشت بیست وسوم ربیع الأول، سالروز ورود بنت ولی الله و اخت ولی الله و عمة ولی الله حضرت #فاطمه_معصومه سلام الله علیها🌸
ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به #قم
یک سال پس از تبعید #امام_رضا علیه السلام از #مدینه به #مرو، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به همراه عده ای از برادرانشان به منظور دیدار و نیز تجدید #عهد با امام زمان خویش راهی دیار #غربت شدند.
هنگامی که مرکب حضرت معصومه سلام الله علیها و همراهانشان به شهر ساوه رسید، مأموران حکومتی به دستور #مامون_عباسی با این کاروان وارد جنگ شدند. بر اثر این درگیری، تعداد زیادی از همراهان آن حضرت به #شهادت رسیدند و خود ایشان نیز از شدت غم و اندوه این واقعه و یا به قولی بر اثر #مسمومیت، به سختی #بیمار شدند و ادامه سفر برای آن #بانوی بزرگوار ناممکن شد. لذا، دستور دادند که ایشان را به قم ببرند. (1)
استقبالی پُر شور
در بیست و سوم ربیع الاول سال 201 هجری قمری کجاوه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در میان استقبال پر شور و بی نظیر مردم شریف قم به این سرزمین وارد شد.
ناقه آن حضرت در محلی که امروزه به #میدان_میر معروف است، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب #موسی_بن_خزرج، بزرگ #اشعریان قم گردید که #هفده روز میزبان آن بانوی گرامی اسلام باشد. (2)
خانه به احترام اقامت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به صورت #مدرسه درآمد که امروزه به مدرسه (ستیه) معروف است و #محراب عبادتشان ( #بیت_النور) نام گرفت که هم اکنون نیز به عنوان زیارتگاه، مورد توجه عاشقان و شیفتگان حضرتش می باشد.
📚منابع:
1- الحیاة السیاسه الامام الرضا علیه السلام ص 428
2- سفینة البحار ج 3 ص 935
#اللهم_العن_بتريه_سقیفه
#برائت_از_دشمنان_اهل_البیت_علیهم_السلام_واجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان #امام_مهدی #صاحب_الزمان #حضرت_مهدی #حضرت_حجت #یابن_الحسن #انتظار_فرج #فرج #گشایش #دعا #ناله #مضطر #اضطراب #چهل #اربعین #روز #شب #یوم #ایام #لیل #نوم #چهل_روز #ضجه #گریه #فراق #غربت #بکا #اشک #ماتم #حزن #گریه #صرخه #دعا_ی_فرج #دعای_فرج #امام_غریب #امام_منتظر #مهدی_موعود #اللهم_عجل_لولیک_الفرج